وراثت و ابعاد آن.
پيوند مقدس زناشويى، نه تنها وسيله اي براي عبور دو انسان از مرحله بيگانگي به سوي يگانگي است و نه تنها دو انسان را شريك غم و شادي يكديگر مي كند و به آنها مسؤوليت هاي مشتركي از لحاظ تربيت و حضانت و تزكيه و تعليم مي بخشد، بلكه زمينه ساز وراثت ها و نقل و انتقال ويژگي ها و حقوقي نيز هست.
وراثت، در سه بعد در خور مطالعه و بررسي است:.
1. بعد فيزيكي و جسمى.
2. بعد روحي و اخلاقى.
3. بعد مالي و اقتصادى.
الف) بعد فيزيكي و جسمي.
در بعد فيزيكي و جسمى، به طور طبيعي مختصات و ويژگي هاي جسمي به وسيله كروموزوم هايي كه حامل ژن ها هستند، به فرزندان و نسل هاي بعد، منتقل مي شود و هر انساني مجموعه بسيار پيچيده اي از خصايص ارثي والدين و اجداد پدري و مادري خويش است.
ژن ها آن عوامل نامرئي و فعال هستند كه در ساختمان بدن يك انسان دخالت مستقيم دارند و از رنگ مو و رنگ چشم گرفته، تا كيفيت ساختمان اعضا و جوارح و طول و عرض بدن، همه را با خود هماهنگ مي سازند و ساختمان جسمي هيچ جنبنده اي نمي تواند خارج از برنامه از پيش طراحي شده ژنتيك، در جهان طبيعت تحقق پيدا كند.
البته، نگارنده نمي خواهد اين بعد وراثت را فقط محدود به آن چيزهايي بكند كه به ژن ها و ژنتيك بستگي دارد، بلكه مي خواهد تمام خصايص و ويژگي هايي كه در والدين يا اجداد است و به گونه اي روي كروموزوم ها و ژن ها و نطفه و جنين اثر مي گذارد، در اين محدوده قرار دهد.
مگر نه مواد مخدر - هر چه باشد - روي اسپرم ها و اوول ها و نطفه منعقد شده و جنين اثر مي گذارد!.
مگر نه اين است كه مي گويند: مادراني كه سيگار مي كشند، نوزادشان قبل از موعد مقرر، به دنيا مي آيد!.
مگر نه بيماري هاي بدن و عوارض مزمن، بر نطفه و جنين مؤثر است!.
مگر جز اين است كه نگراني هاي روحي و يأس و بدبيني و تندخويي و ضعف اعصاب، بر جنين و نطفه تأثير دارد!.
مگر نه توصيه مي كنند كه مادران در حالت خشم و عصبانيت، به فرزند شيرخواره خود شير ندهند!.
اينها همه به خاطر وابستگي هايي است كه نطفه و جنين و طفل شيرخوار به والدين و اجداد خود دارند و به هيچ وجه، سنت هاي آفرينش تخلف پذير نيست.
بنابر اين، وقتي سخن از وراثت مي گوييم، هم به آن مختصاتي كه جنبه ژنتيك دارد، نظر داريم و هم به اموري كه به اصطلاح علماي روان شناس جنبه مادرزادي دارد.
در اين باره طي بحث هاي گذشته، تا آن جايي كه لازم بود، توصيه هاي لازم به خانواده هاي مسلمان و آنان كه مي خواهند خود را با ديدگاه هاي قرآني و اسلامي هماهنگ كنند، كرده ايم و در اين جا نيازي به تفصيل بيتر نيست.
ب) بعد روحي و اخلاقي.
امور نفساني و اخلاقي را نبايد تافته اي جدا بافته از بعد جسمي و فيزيكي تلقي كرد. اگر همچون ارسطو و استادش افلاطون، فكر كنيم كه: (روح موجودي مجرد و مستقل بوده كه از آسمان به زمين آمده و تخته بند اين تن خاكي شده است و بعد هم از او مي برد و به جايگاه خود مي رود.) جا دارد كه امور نفساني و اخلاقيات را مستقل از جسم و جسمانيات مطالعه كنيم، ولي ما طرفدار ثنويت و دوگانگي روح و جسم نيستيم، بلكه روح را غنچه شكفته همين بدن و ميوه شيرين و خوشگوار همين كالبد خاكي مي دانيم و معتقديم كه از حركت جوهري همين كالبد خاكي است كه روح پديد آمده و اين كه قرآن مي گويد: (ثُمَّ أنْشَأناهُ خَلْقاً ءاخَرَ)(21) مربوط به همين مطلب است.
اگر از چنين ديدگاهي به بعد روحي و اخلاقي يك انسان بنگريم، بهتر متوجه مي شويم كه چقدر روحيات و اخلاقيات يك انسان به ويژگي هاي جسمي او ارتباط دارد و حتي شيرو غذا در تكوين شخصيت او اثر مي گذارد.
لقمه اي كان نور افزود و كمال
آن بود آورده از كسب حلال.
علم و حكمت زايد از لقمه حلال
عشق و رقت زايد از لقمه حلال.
چون زلقمه تو حسد بيني و دام
جهل و غفلت زايد، آن را دان حرام.
هيچ گندم كاري و جو بر دهد
ديده اي اسبي كه كرّه خر دهد.
لقمه تخم است و برش انديشه ها
لقمه بحر و گوهرش انديشه<ها.
/div>زايد از لقمه حلال اندر دهان
ميل خدمت، عزم رفتن آن جهان.
زايد از لقمه حلال اي مه حضور
در دل پاك تو و در ديده نور.
شير و غذا، اعضا و جوارح انسان را مي سازند. قبل از تولد، همه مواد سازنده اعضا و جوارح را بدن مادر تأمين مي كند و بدن مادر نيز اينها را از جهان خارج مي گيرد. اسپرم و اوول نيز قبل از اين كه به يكديگر برسند، از مواد خارج و غذاهايي كه به معده مي رسد، ساخته و تغذيه مي شوند.
آن گونه كه از قرآن و آيه اي كه به آن اشاره شد، بر مي آيد وقتي بدن انسان پس از گذشتن از مراحل و مقاطعي چون (علقه) و (مضغه)، استخوان بندي و شكل بندي و از گوشت و پوست پوشيده شد، صاحب روح مي شود و بنابراين، همه غذاها و ويتامين ها و شرايط جسمي والدين، در امور روحي و نفساني طفل مؤثرند، زيرا در امور جسمي او كه به منزله شجره اين ميوه هستند، مؤثرند و از آن پس نيز تن و جان كودك، با غذاهايي كه از بدن مادر مي گيرد و شيري كه از پستان مادر مي نوشد، رشد مي كند و شرايط جسمي و روحي او با شرايط جسمي و روحي والدين هماهنگ است و شايد به همين جهت است كه اسلام، اين همه اصرار دارد كه كودكان از شير مادران تغذيه شوند و شايد - بلكه حتماً - به همين دليل است كه خداوند به مادر موسي فرموده:.
أرْضِعِيهِ فإذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَألْقِيهِ فِي الْيَمِّ؛(22).
تا نترسيده اي بچه ات را شير بده و همين كه ترسيدى، او را به دريا بينداز.
و سپس مي فرمايد:.
وَحَرَّمْنا عَلَيْهِ المَراضِعَ؛(23).
شير زن هاي ديگر را بر موسي حرام كرديم.
تا طفلي كه مي خواهد رهبر ديني و اخلاقي انسان ها بشود و پرچم پر افتخار رسالت را بر دوش كشد، از نظر زمينه هاي جسمي و روحي و شيري كه مي نوشد و غذايي كه مي خورد، سالم و معتدل بارآيد و اختلالي در تن و جان و روانش از لحاظ وراثت فيزيكي و وراثت روحي و معنوي پديد نيايد.
شير ده اي مادر موسي ورا
وندر آب افكن مينديش از بلا.
هر كه در روز الست آن شير خورد
همچو موسي شير را تمييز كرد.
گر تو بر تمييز طفلت مولِعى
اين زمان (يا اُمِّ موسي اِرْضِعى).
تا ببيند طعم شير مادرش
تا فرونايد به دايه بد سرش.
اين جاست كه آن ديوار قطوري كه به عمد يا به غفلت، ميان (ماديّات) و (معنويّات) كشيده و آن دوگانگي خطرناكي كه ميان (بدن) و (روح) تصور كرده و آن فاصله و عدم هماهنگي اي كه ميان (دنيا) و (آخرت) خيال كرده اند، از بين مي رود و مسأله، به صورت بسيارتازه اي مطرح و مسؤوليت هاي خانوادگي بهتر و عميق تر شناخته مي شود!.
اين جاست كه انسان مي داند كه چگونه با لقمه غذايي كه مي خورد، با شيري كه از پستان مادري مي مكد، با كارهايي كه در حفظ تعادل و سلامت جسم و جان خود مي كند، در سرنوشت انسان هاي ديگر اثر مي گذارد و چه نقش عجيبي در انسان سازي خواهد داشت!.
اين جاست كه انسان مي فهمد كه چرا خداوند به شيطان مي فرمايد:.
وَشارِكْهُمْ فِىْ الأمْوالِ وَالأوْلادِ؛(24).
در اموال و اولاد مردم مشاركت كن.
منظور اين نيست كه قسمتي از نطفه يك انسان از شيطان باشد و بعضي از كروموزوم ها و ژن ها را شيطان تأمين كند و يا احياناً به ناموس مردم تجاوز نمايد!.
آن لقمه هايي كه از دزدى، ربا، رشوه، ايجاد بازار سياه، كم فروشى، كم كارى، ندادن حق فقرا و تخلف از دادن خمس و زكات و ماليات و... فراهم مي شود، سهم شيطان است و همين ها بدن را مي سازند، شير را تأمين مي كنند، نطفه را بارور مي سازند، اعضا و جوارح بدن را تشكيل مي دهند، تارهاي صوتي مي شوند، قوه بينايي مي شوند، غذاي مغز و نيروي انديشه مي گردند، نطق مي شوند، جنگ و نبرد مي گردند. شعر، مقاله، نمايشنامه، هنر، فرهنگ، ادب، اخلاق، كتاب، موسيقى، فيلم سينمايى، سياست، دولت، شورا، مجلس مقننه، قوه قضائيه، ارتش، پليس، دستگاه هاي امنيتي و... مي شوند و صد البته كه سهم جناب شيطان در همه جا محفوظ و محروس است و اين، چه مصيبت بزرگي است!.
به همين جهت، بايد هرگونه مبارزه و تلاشي در اين رابطه، ريشه اي و اساسي صورت گيرد و تا دشمن اصلي را نشناسيم و مبارزه را متوجه او نكنيم، راه به جايي نمي بريم و چه زيباست سخن قرآن كه:.
أَلَمْ اَعْهَدْ إلَيْكُمْ يا بَني ءادَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إنَّهُ لَكُمْ عَدُوّ مُبين؛(25).
اي فرزندان آدم، آيا با شما عهد نبستم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست.
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملك انباز كن.
تا تو تاريك و ملول و تيره اى
دان كه با ديو لعين همشيره اي.
از اين مطالب حياتي و پر حساسيت كه بگذريم، اخلاق و رفتار والدين و بستگان خانواده نيز در اخلاق و رفتار كودكان، اثر بخش است و از اين نظر نيز كودك، وارث روحيات و خصايل و اخلاقيات والدين و اجداد و بستگان خود مي باشد.
بنابراين، بعد اخلاقي و روحي وراثت نيز، روشن شد و اميد است خواننده اين بحث ها با نظري كه نگارنده در اين زمينه دارد، آشنا شده باشد.