0

احمد متوسليان به روايت كوچه نقاش ها

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

احمد متوسليان به روايت كوچه نقاش ها

     

بررسي خاطراتي از احمد متوسليان در دوران انقلاب در گفت وشنود شاهد ياران با سيد ابوالفضل كاظمي

 

حاج احمد گفت: اي كساني كه بر زمين هاي خرمشهر خوابيده ايد، شما جا نتان را فدايي كرديد و اين شهر را آزاد كرديد. بعد شروع كرد به نام بردن تك تك بچه ها: حسين قجه اي، محسن وزوايي، احمد بابايي، محمود شهبازي و..

اولين بار كه حاج احمد را كجا ديديد؟
احمد زماني كه در كردستان بود؛ هم در پاوه و هم در مريوان با او ملاقات داشتم. به دليل اينكه همراه شهيد چمران به جنوب رفته بودم، نمي توانستم زياد به غرب سر بزنم. با اين حال در عمليات هاي فتح المبين و بيت المقدس نيز با او ديدارهايي داشتم.
احمد از لحاظ سني، سه سال بزرگتر از من بود. او متولد سال 32 و من متولد 35 هستم. منزل پدري احمد در محله سيد اسماعيل بود. مغازه حاج غلامحسين –پدر حاج احمد- هم در همان منطقه سيروس بود. آن محله دو باشگاه داشت.
يكي باشگاه شاه مردان كه زورخانه بود و ما در آن ورزش مي كرديم. يك زورخانه هم در ميدان خراسان بود و زورخانه حسن توكل نام داشت. ورزش رسمي حاج احمد بوكس بود اما به زورخانه هم م يآمد. احمد در باشگاه فولاد واقع در ميدان قيام بوكس كار مي كرد. ما هم در همان باشگاه بدنسازي كار مي كرديم. حدودا سال 54 بود كه احمد را در باشگاه فولاد ديدم و سلام و عليكي با هم داشتيم.

برداشت شما از شخصيت احمد متوسليان چه بود؟
او يك ورزشكار با معرفت بود. آن موقع علاوه بر نوچه بازي در زورخانه ها، فرهنگي داشت جا مي افتاد كه با مردانگي و شرافت جمع پذير نبود. احمد از اول با اين فرهنگ مخالف بود. تا اينكه يك روز شنيدم چند شب قبل احمد متوسليان با يكي از همين افرادي كه منتشر كننده اين بي فرهنگي ها بوده درگير شده. چند روزي كه گذشت رفتم باشگاه و جريان را از احمد پرسيديم. او تمامي ماجرا را برايم تعريف كرد. احمد از همان اول هم مثل زمان جنگ جگردار و بزن و نترس بود. او دستش خيلي سنگين بود. بعد از اين جريان حتي چند نفر از بزرگترهاي زورخانه از احمد خيلي تشكر كردند. احمد از اول منيّت نداشت و متواضع بود.
يكي از پايه هاي اين بي فرهنگي، شعبان جعفري بود. هميشه
20 نفر دور او بودند. اما احمد جلوي او هم مي ايستاد. شعبان جعفري در زورخانه خود جشني گرفته بود و هنرپيشه خارجي به آنجا دعوت كرده بود. بعضي ها هم به اين كار شعبات نق مي زدند اما جرات نم يكردند كاري انجام دهند. اما يادم هست حاج احمد يك روز گفت: من آماد هام يك شب همراه چند نفر ديگر برويم و زورخانه شعبان را بهم بريزيم. در آن جلسه احمد براي از ميان برداشتن شعبان و يا بهم ريختن زورخانه اش به صورت علني اعلام آمادگي كرد.
اين گذشت تا اينكه در جريان كميته استقبال از حضرت امام و همچنين حفاظت از ايشان، مسئوليت كار به محمد بروجردي سپرده شد كه احمد هم در آنجا حضور داشت.
در زمان تشكيل سپاه هم او را ديديد؟
زماني كه سپاه تشكيل شد، در ابتدا به محمد بروجردي پيشنهاد فرماندهي دادند كه او نپذيرفت. زماني هم كه صحبت از آموزش نيروهاي سپاه بود، محمد بروجردي فرمانده گردان يك شد. فرمانده گردان دو هم اصغر وصالي شد. احمد با گردان دو آموزش ديد. اينها محورها بودند به همين دليل يك عده م يگفتند احمد فرمانده گردان باشند و يك عده مي گفتند اصغر فرمانده باشد. با شلوغ شدن سنندج، احمد با يك گروه 66 نفري به بوكان رفت.
شما روايتي از ديدار با سيد احمد خميني پيرامون ديدار حضرت امام با احمد متوسليان داريد. لطفا آن را براي ما نقل كنيد.
محمد جماراني باغي داشت كه پاتوق بچه هاي تهران بود. بعد از عمليات رمضان بود كه من مجروح شده بودم. به تهران آمدم و سري به باغ محمد جماراني زدم. همان روز هم مرحوم سيد احمد خميني به آنجا آمده بود. صحبت از حاج احمد شد كه مرحوم سيد احمد خاطره اي را براي ما نقل كرد. او مي گفت دريك ديداري كه حاج احمد با امام داشته وقتي صحبت ها و گزارشات تمام مي شود، موقع خداحافظي حاج احمد دست امام را مي بوسد و امام دستي بر سر حاج احمد مي كشد. مرحوم سيد نقل مي كرد كه بعد از خداحافظي حاج احمد متوجه شدم كه پدرم به صورتي عجيب در حال تماشاي حاج احمد است. از پدرم پرسيدم : اتفاقي افتاده ؟ كه امام فرمودند: سيد احمد! اين شخص (احمد متوسليان) چه هيبت مردانه اي دارد.
امام كه همين طوري يك حرفي را نمي زد. سيد احمد مي گفت: تا به حال آقا در مورد هيچ رزمند هاي اين حرف را نزده.
شاهدان اين گفته سيد احمد براي شما چه كساني هستند؟
چند نفري آنجا حضور داشتند كه تنها يادم هست آقاي محمود مرتضايي هم بود.
خاطره اختصاصي از حاج احمد داريد؟
دو مرتبه در عمرم ديدم كه شانه هاي حاج احمد از شدت گريه لرزيد. يك بار در عمليات بيت المقدس، وقتي كه با هم آمديم بالاي سر شهيد حسين قجه اي. وقتي چند نفر از بچه ها نتوانستند حسين قجه اي كه در محاصره بود را به عقب برگردانند. من چون در اطلاعات بودم، موتور داشتم. حاج احمد به من گفت: برو سراغ حسين.
حاجي هم همراه من آمد. مقداري كه جلو رفتيم، شدت تيراندازي به حدي زياد بود كه ديگر نتوانستيم ادامه دهيم.
به هر صورت يك ساعت صبر كرديم تا راه باز شد. ما با موتور آمديم و موقعيت حسين قجه اي رسيديم. موتور را خاموش كرد و به بين مجروحين رفتم. امدادگرها هم رسيده بودند و به بعضي از مجروحين كه 2 روز بود آب نخورده بودند، آب م يدادند. به خودم كه آمدم ديدم خود حاج احمد نيست. برگشتم و ديدم شان ههاي احمد مي لرزد. حاجي حسين را پيدا كرده و بالاي سر او نشسته بود. وقتي به شهر رفتيم همه روبروي مسجد جامع خرمشهر جمع شده بودند. حاجي كه وارد شد، همه صلوات فرستادند.
حاج احمد گفت: اي كساني كه بر زمين هاي خرمشهر خوابيده ايد، شما جا نتان را فدايي كرديد و اين شهر را آزاد كرديد. بعد شروع كرد به نام بردن تك تك بچه ها: حسين قج هاي، محسن وزوايي، احمد بابايي، محمود شهبازي و... .
بار دوم كه حاج احمد گريه كرد كجا بود؟
در پاوه، براي فرمانده ژاندارمري منطقه بود.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 24 تیر 1391  4:33 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:احمد متوسليان به روايت كوچه نقاش ها

 

هر کس با ماست؛ بسم ‏الله

 

  

این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد. با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست؛ بسم ‏الله! هر کس با ما نیست، خداحافظ !

متن زیر، آخرین سخنرانی سردار شهید حاج احمد متوسلیان برای قوای محمد رسول الله در پادگان “زبدانی” واقع در خارج از شهر دمشق است. کمتر از ده روز پس از ایراد این سخنان، حاج احمد در جاده طرابلس به بیروت به همراه ۳ تن از همراهانش به اسارت مزدوران مسیحی رژیم صهیونیستی در آمد.
بسم‏ الله الرحمن الرحیم

بعد از انجام عملیات فتح ‏المبین در ایران، روند مسایل سیاسى جهان، تغییرات عمده‏اى پیدا کرد و کامل کننده این تغییرات، عملیات پیروزمندانه الى بیت ‏المقدس بود.

در پى این دو عملیات بود که ابر قدرت آمریکا و امپریالیزم بین ‏المللى به این نتیجه رسیدند که عراق نه تنها قادر نیست در مقابل انقلاب اسلامى ایران بایستد و آن را به زانو در بیاورد، بلکه موجودیت خود او نیز در منطقه به خطر افتاده و هر آن بیم آن مى ‏رود که با سقوط جریان صدامى در منطقه امپریالیزم و منافع آن متحمل ضربات سنگینى بشوند. به همین دلایل، امپریالیزم به فکر افتاد که باید این جریان بعثى را به نحوى از نابودى نجات دهد. بنابراین تصمیم گرفتند تا هماهنگى خاصى در بین ایادى خودشان در منطقه ایجاد نمایند. شما عزیزان خودتان شاهد این هماهنگى هستید و سکوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسراییل، دلیل این مدعاست.

ژنرال الکساندر هیگ – وزیر خارجه آمریکا – گفته است: ما باید سه مسأله جنگ ایران و عراق، بى‏ ثباتى کشورهاى خلیج فارس و بحران در جنوب لبنان را هر چه سریع‏تر حل کنیم! البته ما نیز بر این اعتقاد هستیم؛ ولى بر طبق آن خط مشى‏ اى که اسلام به ما ارایه مى‏ دهد. آمریکا آرام نمى‏ نشیند و هر روز توطئه‏ اى جدیدتر و خدعه‏ آمیزتر از قبل را بر ملت‏هاى مسلمان تحمیل مى‏ نماید؛ غافل از آنکه تا در اقصى نقاط جهان گوینده “لااله الا الله” هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست. ما این هنرنمایى‏ هاى فرسوده و نقاشى‏ هاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجن مالى شده‏ اى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى علم کرده‏ اند، هرگز قبول نداریم.

آقاى هیگ – وزیر خارجه آمریکا – یک هفته قبل از حمله اسراییل به جنوب لبنان در روز سى‏ام مه ۱۹۸۲ مى‏ گوید: ما تا هفته آینده، این سه مسأله را حل خواهیم کرد.

اسحاق شامیر – وزیر خارجه اسراییل – نیز براى آنکه اعتراضى به وزیر خارجه آمریکا کرده باشد، بر آشفته مى‏ گوید: شما آمریکایى‏ ها، چرا طرح‏ها و برنامه‏ هاى نظامى محرمانه ما را افشا مى‏ کنید؟!

مجموعه این بیانات، نشان‏دهنده توطئه‏ اى است که از قبل طرح‏ ریزى شده است و ابرقدرت آمریکا و فرزند نامشروع و ناخلفش اسراییل، هر دو از این تجاوز جنایتکارانه به لبنان، با خبر و همدست یکدیگر بوده‏ اند. آنها از این تجاوز، چنین تحلیلى نیز داشته‏ اند که اولین نتیجه این حمله، ایجاد فشارهایى بر ایران است؛ به این معنا که پیام این فشارها به ایران، این خواهد بود که جنگ با عراق را حل و فصل نمایید تا ایران و عراق دوش به دوش همدیگر علیه اسراییل بجنگند!

از سوى دیگر، اگر ایران فریب این توطئه خدعه ‏آمیز را نخورد و ما به جنگ ادامه دادیم، اذناب مرتجع و دست نشانده آمریکا در کشورهاى منطقه، ما را به‏ عنوان کشورى ضداسلام! محکوم کنند؛ با این تحلیل مکارانه که دشمن صهیونیستى به ممالک اسلامى لبنان و سوریه تجاوز نموده و عراق مایل است علیه اسراییل بجنگد؛ ولى ایران نمى‏ خواهد! طبیعتا همین مسأله، ما را وا مى‏ داشت که به آتش بسى ننگین تن بدهیم. کما اینکه به احتمال ۸۰ درصد قصد داشتند در عراق کودتایى انجام بدهند، صدام را بر کنار نمایند و آتش بس یکجانبه‏ اى را در جنگ اعلام کنند و طى مقطعى پانزده روزه از سرزمین‏هاى اشغالى ایران خارج شده، آنگاه بحث شناسایى آغازگر جنگ و شناختن مجرم که از اهم خواسته‏ هاى ایران بوده و هست را به حکمیت دو ارگان گرگ صفت محول کنند؛ یکى، شوراى امنیت سازمان ملل متحد و آن دیگرى، دیوان عالى عدالت بین‏ المللى یا همان “دادگاه لاهه”! ما هم خوب مى‏ دانیم که سگ زرد برادر شغال است و هر دو با هم یکى هستند.

آمریکا و اسراییل در نهایت ناباورى مشاهده مى‏ کنند که ایران، با آنکه در حال جنگ با عراق است، در جبهه دیگرى نیز وارد عمل مى‏ شود و نیرویى تقویت شده و قدرتمند به لبنان اعزام مى‏ نماید و با این اعزام نیرو، دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه با حالتى بهت‏ زده، همه نقشه ‏هاى خود را نقش بر آب و تمامى معیارها و محاسباتشان را برعکس و وارونه شده مى‏ بینند!

وقتى که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین‏ المللى دمشق شدیم، افرادى که براى استقبال آمده بودند، فکر مى‏ کردند که ما براى بازدیدى تشریفاتى و حضور در ضیافتى دو ساعته به سوریه آمده ‏ایم!

برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مى‏ دانند و معتقدند که فقط شما مى‏ توانید آنها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام مى ‏پرسند: کى مى ‏آیید؟ کى عمل مى‏ کنید؟! هر لبنانى را که مى‏ بینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامى ایران هستید؟ وقتى پاسخ مثبت مى‏ دهیم، بلافاصله مى پرسند: پس کى به اینجا مى ‏آیید؟!

عزیزان، ان‏شاءالله با به کار بردن تمام تاکتیک‏ هایى که تاکنون آموخته ‏ایم و به کار بردن تمامى امکاناتى که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتش‏ بس‏ ها نخواهیم داد. ما به آنچه که برادرمان رفسنجانى در این رابطه گفته است، صحه مى‏ گذاریم که گفت: “ما در آنجا سلاح و نیرو داریم و اراده و تصمیم به دست ماست و خودمان نیز عمل مى‏ کنیم و ما هرگز تن به سازش نخواهیم داد.”

با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر “یعنى اسراییل” بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سورى‏ مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مى ‏کنیم و مى‏ جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم.

ان‏شاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع‏ مان پیاده کنیم… این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد. با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست؛ بسم ‏الله! هر کس با ما نیست، خداحافظ!

ما با ایمان مان مى‏ جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى‏ جنگد. بگذار بوق‏ هاى تبلیغاتى رسانه‏ هاى صهیونیستى و سران اسراییل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده ‏اید! ما ثابت مى‏ کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین ‏هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.

اینها – اسراییلى‏ها – وقتى باورشان شد که نیروهاى ما به عزم جنگ با آنها دارند به سوریه مى‏ آیند، فورا اعلام آتش بس کردند! آتش بس؟! الان تمام فشارها دارد وارد مى ‏شود که کشورهاى دیگر هم تن به آتش بس بدهند؛ آن هم در شرایطى که ارتش اسراییل با تجاوز به لبنان، در منطقه‏ اى به طول هشتاد کیلومتر و به عرض چهل کیلومتر پیش مى‏ آید و سرزمین مقدس اسلامى را اشغال مى‏ کند. تا به امروز مؤمنین سخت‏ ترین مقاومت‏ ها را در مقابل اسراییل از خودشان نشان داده ‏اند و هنوز ارتش صهیونیستى نتوانسته وارد شهر “صور” شود. چرا؟ چون در صور شیعیان سکونت دارند و آنها معتقدند که نیروهاى ایرانى، امروز یا فردا از راه مى‏ رسند و به همین دلیل است که این چنین در مقابل ارتش سفاک اسراییل مقاومت کرده‏ اند. تا این لحظه نگذاشته‏ اند که آنها وارد صور بشوند. با آن که برادران و خواهران ما در محاصره دشمن قرار گرفته‏ اند، ولى بحمدالله هنوز دشمن نتوانسته است به مناطق شیعه‏ نشین وارد بشود.

سخت‏ ترین مقابله ‏هاو مبارزه ‏ها توسط همین شیعیان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعیتى که سایر جریانات، حتى آن کسانى که معتقدات ناسیونالیستى و ملى ‏گرایى داشتند، در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند. این مسلمانان واقعى هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیست‏ ها ایستادگى مى ‏کنند و ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسراییلى‏ ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسراییل را به سقوط مى‏ کشانیم!

روزى را نزدیک خواهیم نمود که اسراییل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏ جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‏ هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ ‏افزارهاى مادى‏ مان، ان‏شاءالله.

تندیس حاج احمد در جنوب لبنان

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 25 تیر 1391  7:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها