«گراني ها و قاعده پارتو»عنوان يادداشت سردبير روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن ميخوانيد؛وقتي مي بينم که قبلا يکي از ايالت هاي کشورم فقط براساس يک "نظر" ساده کشوري بيگانه به نام انگليس توسط شاهي که رئيس مملکتم محسوب مي شد دودستي تقديم سعودي ها شد و اکنون که مي بينم قدرتمندان دنيا تمام توان خود را بکار گرفتند اما نه ذره اي از خاک کشورم از آن جدا شد و نه کوچکترين باجي اقتصادي يا سياسي به بيگانه داده شد، به مردم کشورم مي بالم.
وقتي مي بينم قبلا در جامعه جهاني به قدري کم اعتبار بوديم که بعنوان مثال اعلام بي طرفي کشورم در جنگ جهاني دوم کوچکترين ارزش واقعي نداشت و تمام سرزمين وطنم به اشغال درآمد و امکانات کشورم براي جنگ و خونريزي ديگران هزينه شد و باعث شد که مردم کشورم به قحطي کامل دچار شوند و حال که مي بينم ايران محبوبم به جايي رسيده است که تحولات بين المللي قرن 21 را به نام خود ثبت کرده است به گونه اي که مساله اول و مشترک استعمارگران ديروز و امروز شده است و با همه هم قسمي نتوانسته اند قدرت مادي و معنوي کشورم را دچار خدشه کنند به مردم کشورم مي بالم.
وقتي مي بينم آن هنگام که در مطالعه تاريخ به صفحات مربوط به ملي شدن صنعت نفت مي رسم دچاروجد و غرور مي شوم (با آنکه پايان خوشي نداشت) و الان که چندين سال است با استقامت و پايداري بسيار بزرگتر از ملي شدن صنعت نفت "يعني توانايي ملي در توليد سوخت انرژي آينده دنيا" را به دست آورده ايم و انشاءالله اجازه نخواهيم داد فرزندان اين مرز و بوم محتاج و نيازمند تعدادي کشورهاي بدسابقه در استعمار و چپاول کشورهاي ضعيف دنيا در تامين انرژي شوند به مردم کشورم مي بالم.
وقتي مي بينم که قبلا تمام هنر يک ايراني در مونتاژ خودرويي به نام پيکان بود و الان که مي بينم براساس آمارهاي جهاني بيستمين کشور از حيث توليد علم هستيم به گونه اي که در برخي علوم روز مانند سلول هاي بنيادي، نانوفناوري، فناوري هسته اي، علوم بيوشيمي و....جزو سرآمدان شده ايم به جوانان کشورم مي بالم.
وقتي در تاريخ درخواست هاي عاجزانه شاه براي تهيه تجهيزات نظامي درقبال صدها ميليون دلار از پول نفت کشورم را مي خوانم و اکنون که مشاهده مي کنم خوداتکايي و پيشرفت هاي نظامي ايراني به اندازه اي شده است که بزرگترين قدرت هاي نظامي ايران آکادمي هاي خود را براي کشف و مقابله با آن بسيج کرده اند، به جوانان و مردم کشورم مي بالم.
وقتي مي بينم اسلامي که بزرگترين مخلوقات عالم هستي، خود و همه هستي شان را فداي آن کرده بودند، بااخلاص، بصيرت ، استقامت و پايمردي برسر اصول توسط اين مردم از ميان کتاب هاي فقهي به صحنه زندگي اجتماعي آمده است و باعث شده است که اين دين هدايت گر از کاخ هاي پادشاهان ديکتاتور عرب، به ميان ميدان هاي التحريربيايد به مردم کشورم که انشاءالله مصداق آيه «يحبّهم و يحبّونه»(۱) هستند مي بالم.
وقتي شنيده ام که مساجد در گذشته تنها شاهد سالمندان و تعدادي از ميانسالان بوده است و اکنون که مي بينم اعتکاف هاي چندصدهزارنفري جوانانه پررونق شده است و مراسم شب هاي احيا و دعاهاي عرفه و از اين قبيل، سرشار از جوانان عاشقي است که بي آنکه "شاهدي" ببينند در حال تلاش براي "شهودي" عارفانه هستند، به ارزش مداري مردم کشورم مي بالم.
من به همه اين ها و بسياري چيزهاي ديگر که مجال ذکر آن نيست مي بالم اما......
در علم مديريت قاعده اي وجود دارد که به آن قاعده پارتو يا قاعده 20-80 مي گويند. براساس اين قاعده که مي توان آن را به بسياري از موضوعات ديگر نيز تعميم داد، 20 درصد فعاليت ها باعث به نتيجه رسيدن 80 درصد نتايج مي شود و 80 درصد فعاليت ها 20 درصد نتايج را ايجاد مي کنند. به زبان ساده تر تعداد محدودي از فعاليت ها هستند که تاثيري که مي گذارند معادل 80 درصد اهداف و خواسته هاي ما است يعني اگر شما در 80 درصد ديگر فعاليت ها هرقدر خوب عمل کنيد تنها به 20 درصد از اهداف خود مي رسيد اين قاعده براين مهم تاکيد مي کند که يک مجري و مدير بايد تمرکز اصلي خودش را بر تعداد انتخاب شده اي از فعاليت هاي اولويت دار بگذارد چرا که نتيجه بخش بودن تمام تلاش هايش به آن فعاليت ها برمي گردد در غير اين صورت تمام دستاوردهايش تحت الشعاع قرارگرفته و زحماتش کم اثر يا کم جلوه مي شود.
با اين توضيح مي توان اينگونه ادعا کرد که جمهوري اسلامي ايران توانسته است در ابعاد متعدد که - تنها به بخش کوچکي آن هم به گونه اي مجمل اشاره شد- به دستاوردهاي بسيار چشمگيري برسد به گونه اي که از برکات آن، هم مردم برخوردار شده اند و هم بسياري از مسلمانان جهان به توفيقات ما چشم اميد دارند اما اين همه تلاش و موفقيت براساس قاعده پارتو مي تواند با غفلت از برخي مسائل اولويت دار کمرنگ شود. علاوه بر رويکردهاي فرهنگي و ارزشي ، تمرکز بر رشد علمي ، بالا بردن عزت ملي و مواردي ديگر، بي ترديد مي توان ادعا کرد معيشت مردم جزو 20 درصد فعاليت هاي اولويت دار کشور مي باشد به گونه اي که غفلت از آن مي تواند ديگر دستاوردهاي نظام را کمرنگ کند يا حتي خداي نکرده در صورت ايجاد ذهنيت "تصور غيرمهم بودن آن براي مسئولان"، تمام اين تلاش ها و توفيقات را بي ثمر کند.
البته بهبود وضعيت معيشتي مردم هميشه جزو سياست هاي نظام و مطالبات اصلي رهبران نظام بوده است و در طول مدت 33 سال گذشته نيز بعنوان يکي از مشکلات برجاي مانده از گذشته و همچنين در نتيجه تبعات جنگ تحميلي وجود داشته است اما آنچه الان در آن قرار داريم از يک جهت متفاوت از گذشته است.
ممکن است پيش بيني کنيد که منظورم ميزان گراني هاي اخير است اما هم در ايام جنگ تحميلي هم دوره اي پس از آن تورم هايي حتي بيش از شرايط فعلي را داشته ايم آنچه مهم به نظر مي رسد نه فقط ميزان گراني ها است که البته براي اقشاري از مردم مانند کارگران و کارمندان در رده هاي پايين و اصناف خرد کمرشکن شده است بلکه آنچه نگران کننده است نحوه برخورد مسئولان اجرايي و همچنين نمايندگان مردم و رسانه ملي با اين مساله است.
تجربه تاريخي نشان داده است که مردم ايران به دليل باورهاي اسلامي و انقلابي و صدها هزار شهيدي که داده اند، اگر زيربار گراني ها کمر هم خم کنند، راهي که به آن باور دارند را ادامه خواهند داد اما آنچه باعث غيرقابل تحمل شدن گراني ها مي شود نه خود گراني بلکه اين احساس است که گويي مسئولان اجرايي کشور اهميتي به اين مشکل کمرشکن آن ها نمي دهند.
واقعيت اين است که دولت بعنوان متولي اصلي اين مساله اکنون برخلاف آغاز اجرايي کردن هدفمندي يارانه ها از نظر اجرايي و رسانه اي در سکوتي"مشکوک" به سر مي برد. مگر همين دولت نبود که در آغاز اجراي هدفمندي يارانه ها، هم با برنامه ريزي هاي اجرايي مانند برخوردهاي تعزيراتي،نظارت بر قيمت گذاري هاي رسمي و عرضه کالاهاي اساسي و هم با فعاليت گسترده رسانه اي توانست تمام پيش بيني ها از موج تورم انتظاري و حتي غيرانتظاري را کنترل کند؟ چگونه است که همه چيز در حال گران شدن است اما جز برخي برنامه هاي محدود و کم اثر، صداي رسايي از سوي دولت مخصوصا رئيس جمهور به گوش نمي رسد؟ آيا رئيس جمهور ديگر درميان مردم زندگي نمي کند يا درگيري ها و مشغله هاي ديگري ذهنش را به خود مشغول کرده است که در اين باره ديگرحتي اظهار نظر و سخنراني هم نمي کند؟ و شايد هم ....
به هرصورت مردم وقتي مي بينند تکليف ساده ترين ارزاق آن ها مانند شير بعد از ماه ها که تکليفش به طورکامل توسط دولت مي تواند و بايد حل شود، بين کشمکش هاي اين وزارت خانه با آن وزارت خانه و عدم تعيين تکليف يارانه و قيمت آن، همچنان بلاتکليف مانده است و در نتيجه دامدار و کارخانه دار، گاه به اجبار و گاه به ناحق ساز خود را مي زنند؛ مردم وقتي مي بينند در بدترين شرايط گراني به ناگاه نان گران مي شود و بعد از چند وقت تازه به فکر مي افتند که به نحوي يارانه نقدي براي آن در نظر بگيرند؛ مردم وقتي مي بينند از اين آشفته بازار فقط محتکران و دلالان - نه توليدکنندگان- سود مي برند و خبري از نظارت ها و برخوردهاي تعزيراتي که قبلا اثرش را ديده بودند اعمال نمي شود؛ مردم وقتي شاهدند که هرروز يک مقام دولتي حرفي متفاوت از حذف يا عدم حذف يارانه بگيرها مي زند و مردم وقتي درقبال همه اين ها فقط سکوت تقريبا مطلق رئيس جمهور را مي بينند و علاوه بر آن وقتي با گوش هايشان اظهارات عجيب معاون اول رئيس جمهور را مي شنوند که خبر از وضعيت خوب اقتصادي مردم مي دهد، احساس "تصور غيرمهم بودن گراني ها براي مسئولان" در ذهن شان ايجاد مي شود و اين احساس بسيار بدتر و خطرناک تر از خود گراني ها است.
اين احساس وقتي تقويت مي شود که مردم مي بينند نمايندگاني که به تازگي توسط آن ها انتخاب شده اند به جاي پيگيري اين مساله از مسئولان اجرايي، دغدغه هاي ديگري دارند و درگير مقدماتي کم اهميت و حواشي پررنگ سياسي مانند انتخاب رئيس مجلس شده اند.
"احساس غيرمهم بودن گراني ها براي مسئولان" که از خود گراني بسيار بدتر و خطرناک تر است وقتي تبديل به عصبانيت مي شود که مي بينند رسانه ملي کوچکترين تصويري از واقعيت مشکل آن ها به مسئولان اجرايي و در مقابل توضيحات آنان را ارائه نمي کند و اين عصبانيت وقتي مضاعف مي شود که در سکوت مطلق رسانه اي، صدا وسيما مرتب سخن از وضعيت نامناسب معيشتي مردم ديگر کشورها به ميان مي آورد.
خلاصه آنکه به نظر مي رسد دستاوردهاي چشم گيرو عالم گير انقلاب اسلامي ايران مي تواند با اشتباه در نحوه برخورد با مساله گراني ها کم رنگ شود. نداشتن برنامه، بي عملي و از همه بدتر سکوت در برابر مشکل اصلي مردم همان اشتباه است بهترين کار اين است که مسئولان اجرايي کشور تلاش خود را اگر هست مضاعف کنند و به صراحت مشکلات خود را با مردم درميان بگذارند و اگر دولت نمي تواند يا نمي خواهد، بايد نمايندگان مردم و مخصوصا رسانه ملي پيگير مطالبه مردم باشند تا مردم بدانند حرف شان، هم شنيده مي شود و هم پيگيري.
مردم نشان داده اند که در راه رسيدن به آرمان ها و اهداف انقلاب بيشترين تحمل را در سختي ها دارند اما باور کنيد که "احساس بي توجهي مسئولان " تحمل اين سختي ها را بسيار دشوار مي کند.
(۱) سوره مائده آيه ۵۴
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَن يَرتَدَّ مِنکُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي ا...ُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي المُومِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الکافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيل ِا...ِ وَ لا يَخافُونَ لَومَةَ لآئِمٍ ذالِکَ فَضل ُا... يُوتيهِ مَن يَشاءُ وَ ا...ُ واسِعٌ عَليمٌ.
اي کساني که ايمان آورده ايد هرکس از شما از آيين خود باز گردد (به خدا زياني نمي رساند) خداوند گروهي را مي آورد که آن ها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ در برابر مومنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند، در راه خدا جهاد مي کنند و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين فضل خداست که آن ها را به هر کس بخواهد و شايسته ببيند مي دهد و فضل و احسان خداوند، گسترده و (او به همه چيز) داناست.