ماموستا محمد شیخالاسلام، مفتی برجسته شافعی، دبیر شورای افتاء کردستان، منتخب اول مردم استان در مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای عالی مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی بود که نسبش به سیدمحمد زاهد مشهور به پیر خضر از احفاد امام موسی کاظم(ع) میرسید.
وی در شبهای قدر ماه مبارک رمضان در سال 88 بعد از سفر مقام معظم رهبری به استان به دست اعضای گروه سلفی هنگام خروج از مسجد بعد از اقامه نماز مغرب به شهادت رسید.
وی چندی قبل از شهادتش در حاشیه سفر به قم و شرکت در یک برنامهای با نشریه معارف در ارتباط با ظهور و منجی عالم بشریت(عج) مصاحبهای انجام داده است که خبرگزاری فارس به خاطر اهمیت این موضوع و روشن شدن نگاه اهل سنت به این مقوله اقدام به درج این مصاحبه میکند.
*جناب ماموستا دکتر شیخالاسلام! از اینکه این فرصت را در اختیار نشریه معارف قرار دادید و ما را به حضور پذیرفتید بسیار سپاسگذاریم. قبل از هر چیز، اولین بحثی که در رابطه با مهدویت یا منجی عالم بشریت مطرح میشود، اصل ضرورت اعتقاد به منجی است؛ اینکه چه اثر یا فایدهای میتواند در زندگی بشر امروز خصوصاً ما مسلمین داشته باشد؟
من مفتخرم که شما را زیارت کردم و انشاءالله خدا لطف کند بحثی که مطرح میشود، هم باعث سعادت دنیا و هم سعادت آخرت ما باشد. البته وقتی کلمه «منجی» را مطرح میفرمایید، اگر منظورتان حضرت مهدی(عج) است، باید قید «بعد از رسولالله»، را اضافه کنید چون منجی مطلق بشریت، یقیناً حضرت رسول اعظم(ص) است و کسانی که پس از ایشان میآیند و ما هم به درستی ایشان را منجی میدانیم، به این خاطر است که این بزرگواران اعتقاداً و عملاً در خط حضرت رسول(ص) گام برمیدارند.
من معتقدم ایمان به منجی و ایمان به این مسئله که در آخرالزمان کسی میآید که مکتب اعتقادی و عملی رسولالله را زنده و احیا میکند و با ظلم و ظالمین مبارزه مینماید، این خود یک قوةالقلب ایمانی است در هر مقطع زمانی برای مسلمانان؛ یعنی آثار یأس را از زندگی مسلمین میبرد. گو اینکه بعضی نیز معتقدند ایمان به ظهور آینده منجی یک نوع ناامیدی در قلب انسان میپروراند و انسان را وادار به تنبلی میکند! چراکه کار و تلاش برایشان بیفایده مینماید و میگویند چرا ما زحمت بکشیم؟! منجی خواهد آمد و مردم را نجات میدهد و زندگیها را به سامان میکند! اما از نظر ما، فلسفه ایمان به منجی این نیست؛ بلکه فلسفهاش این است که ما به این ترتیب استمرار وجودی اسلام را اعتقاداً میپذیریم تا اسلام رو به نابودی نرود.
ممکن است در بعضی مقاطع زمانی، اسلام ضعیف شود و مسلمانان از نظر ایمان رو به ضعف نمایند ولی قطعاً دوباره به اوج قدرت خواهند رسید. یعنی چنین است که اگر پس از آنکه حضرت رسول اعظم(ص) بر علیه بت و بتپرستان قیام کرد و مردم را از آن منجلاب نجات داد، اسلام رو به اضمحلال نماید باز خداوند متعال یک منجی را میفرستد که اسلام و مسلمانان را نجات دهد و دوباره پرچم محمدی را به اهتزاز درآورد و دیگر بار بت و بتپرستان را انشاءالله نابود کند و شریعت مقدس محمدی را در تمام دنیا حاکمیت بخشد.
به عقیده من ایمان به منجی برخلاف اینکه بعضیها به اشتباه یا شیطنت میگویند این مسئله ما را دعوت به رکود میکند و ما را به انزوا میکشاند، امید را در قلبهای ما میپروراند تا خوب بدانیم همیشه پشت سر اسلام و قرآن کسی هست که دوباره اسلام را زنده خواهد کرد و پرچم اسلام را در اعلی ذروة عظمت و کرامت و عزت به اهتزاز در میآورد، انشاءالله.
*در روایاتی که از طریق اهل سنت در خصوص منجی موعود رسیده، آن حضرت چگونه معرفی میشود؟ مشخصاً مصداق موعود کیست؟ آیا ایشان هماکنون زنده است؟ در مورد شخصیت، آثار، احوال و آباء ایشان توضیحاتی بفرمائید.
من عرض کردم که مایل نیستم موارد اختلافی را بحث کنم! در مورد تولد ایشان شما میدانید که علمای اهل سنت معتقد نیستند که به دنیا آمده است؛ یعنی معتقد نیستند که حضرت مهدی(عج) فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری(ع) باشد. شخص بنده معتقدم به اینکه مسئله مهم در بحث مهدویت، ولادت نیست؛ بلکه مسئله مهم «ظهور» آن حضرت است، حال اگر عدهای از مسلمین معتقد باشند که فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری(ع) است، چه مشکلی پیش میآید؟! یعنی اگر این مسئله تحقق خارجی پیدا کرده باشد نه مشکل عقلی پیش خواهد آمد و نه امر محالی است و نه اصطکاکی با اصول اعتقادی دیگر فرق اسلامی دارد.
اصولاً مشکلی نیست و حتی با اصول اعتقادی اهل سنت نه تصادم دارد و نه تضاربی ولی بحث علمای اهل سنت بر روی ولادت حضرت نیست؛ بلکه مسئله اصلی در احادیث ما که به نظر بنده بهترین کتابی که در این میان تمام احادیث مربوط را جمع کرده، کتابی است به نام «تواتر احادیث مهدی(عج)» که مشخصات حضرت در این احادیث آمده است «ظهور» آن حضرت است که در یک مقطع زمانی شخصی به نام «محمد» از تبار حضرت فاطمة زهرا(س) قطعاً ظهور خواهد کرد.
در مورد نسب آن حضرت هم باز قدری اختلاف است؛ بعضی از این احادیث میگویند مهدی موعود از نسل امام حسن مجتبی(ع) است و بعضی تصریح میکنند که از نسل امام حسین(ع) است! آن هم برای شخص بنده و برای دنیای اسلام زیاد مهم نیست. بلکه مهم ظهور آن حضرت است و کارهایی که ایشان انجام میدهد و اینکه آثار رسالت حضرت رسول اعظم(ص) به وسیله حضرت مهدی(عج) مجدداً احیا میشود و دنیا انشاءالله مملو از برکات اسلام ناب محمدی خواهد شد.
اگر حضرت مهدی(ع) آمد بنده به ایشان عرض خواهم کرد که: من فرزند شما هستم و ما اختلاف داشتیم که حضرتعالی فرزند کدام بزرگوار هستید؟ قطعاً ایشان میفرماید که آنچه مهم است قیام من است، بیایید پشت سر من و در قیام شرکت کنید انشاءالله. البته این نکته را تصریح کنم که به حضرت مهدی(عج) باید منجی آن هم به معنای عام کلمه بگوئیم؛ ولی بعد از رسولالله.
ایشان در زمان ظهور، به امر خداوند تبارک و تعالی منجی هستند ولی منجی مطلق هستی حضرت رسول اعظم(ص) است و بعد از حضرت رسالت، من هم معتقدم که حضرت مهدی(عج) منجی جهان بشریت هستند. وقتی من از کلمه «احیا» استفاده میکنم، معنایش این است که معتقدم آن حضرت منجی است.
*حضرتعالی مستحضرید، اعتقاد و پایبندی شیعه به «انتظار فرج» ریشه در آموزههای اسلامی ـ شیعی دارد که به صورت یک فرهنگ گسترده و عمیق بر همه ابعاد زندگی ایشان سایه افکنده است؛ آیا «انتظار» به عنوان یک فرهنگ عمومی در بین اهل سنت نیز در آمده است؟ منظور بزرگانی مثل حضرتعالی نیست، بلکه عامة مردم را میگوییم؟
هیچگونه شکی در اصل ظهور نیست. حالا من شافعیها را میگویم که خودم از آنها هستم؛ در بین ما هیچگونه اشکال و اختلافی در اصل ظهور حضرت مهدی(عج) و اینکه حضرت احیاکننده دین مقدس اسلام است نیست. ما کتاب «شرح عقاید ملاسعد تفتازانی» را به عنوان نخستین کتاب درسی کلامی خود میخوانیم که متن آن از عمر نسفی است و شرحش از ملاسعد است. ملاسعد مسئله حضرت مهدی و مسئله حضرت عیسی را مستوفی میآورد.
یکی از معتقدات همه طلاب دینی ما در علم کلام، آمدن حضرت مهدی(عج) است و این آثار را برای ایشان معتقدیم که جامعه بشری را نجات میدهد. وقتی میگوییم نجات میدهد یعنی منجی است اما ممکن است کلمه «منجی» لغت متعارف و مستعمل بین ما نباشد.
*«انتظار» در زندگی ما شیعیان تبلور خاصی دارد؛ آیا انتظار با این گستردگی در میان اهل سنت شیوع اعتقادی دارد یا نه؟
با آن شیوعی که مسئله مهدویت میان شیعه مطرح است، در جامعه اهل تسنن مطرح نیست؛ اما مسئله جالب این است که اگر از من سنی سئوال شود آیا شما معتقدید به اینکه حضرت مهدی میآید؟ میگویم: بله! وقتی این سئوال از یک بازاری پرسیده شود میگوید: بله؛ ولی چنین نیست که مثلاً سالی یک مرتبه جشن ولادت آن حضرت را در ایامی خاص بگیریم.
*حضرتعالی فرمودید که منجی طبعاً مصلح است، محیی است و احیا کننده دین میباشد، میخواستیم چنانکه مایل باشید در ابعاد اصلاحگری و احیاگری منجی موعود بیشتر توضیح دهید و اینکه اقدامات اصلاحی حضرت چه خواهد بود؟
من نمیدانم خدای تبارک و تعالی تا چه حدی دست ایشان را باز میگذارد! شما ثمرات رسالت حضرت رسول اعظم(ص) را در 23 سال بعثت مطالعه کنید که خداوند متعال تا کجا دست ایشان را باز گذاشت. ما معتقدیم که حضرت مهدی(عج) پس از ظهور هفت سال زندگی میکند و در این رابطه حدیث داریم؛ حالا این مسئله را که در خلال آن هفت سال تا چه حد ایشان دنیا را اصلاح میکند و توسعه عدالت میدهد، باید موکول کنیم به زمانی که انشاءالله تشریف میآورد، ولی قدر مسلم این است که آن حضرت احیاکننده دین اسلام است. البته نمیدانم احیای اسلام تنها در همان زوایا و مناطقی است که الان اسلام تضعیف یا از بین رفته است و یا اینکه حضرت مأموریت دارد که اسلام را بیشتر توسعه دهد؟ من حدیثی در این باب ندیدم.
*بعد از آن هفت سال چه خواهد شد؟ سرانجامش چه خواهد شد، آیا ایشان شهید میشود؟ در این رابطه در منابع شما چیزی ثبت شده است؟
اگر اجازه بفرمایید در جواب سئوال شما، متن حدیث را از کتاب «اَشراط الساعة» یوسفبن عبدالله بن یوسف الوابل، نقل کنم: «قد تَواترت الاخبار و استفاذ عن رسول الله صلی الله علیه و آله بذکر المهدی و اَنّه مِن اَهل بیته و اَنّه یَملکُ سَبعَ سنینَ و اَنّه یَملأ الارضَ عَدلاً» میبینند مطلق «الارض» را میآورد یعنی شعاع و گسترش عدالت مهدوی محدودیت جغرافیایی ندارد. من میتوانم این مژده را به انسانهای زمان ظهور بدهم که انشاءالله مشاهده خواهند کرد مغرب و مشرق و جنوب و شمال تحت رایت محمد المصطفی(ص) در میآید چراکه این را احادیث به ما میگویند.
ما اکنون بلادی داریم که زیر پرچم مسیحیت است، مناطقی زیر پرچم یهودیت هست، ذوق و عقل و نقل به من میگویند چون حضرت مهدی(عج) بیاید انشاءالله تمام جامعه بشری زیر پرچم اسلام قرار میگیرد؛ ظاهر حدیث هم روشن است: «و انه یملأ الارضَ» و نفرموده است که بعضی از مناطق زمین در ادامه حدیث میفرماید: «یملأ الارض عدلاً و اَنَّ عیسی(ع) یَخرجوا فیُساعدوه علی قتل دجالی و انّه یاُمّه هذه الاُمّه و یُصلی عیسی خَلْفَه».
*جناب آقای شیخالاسلام، این موضوع متفق علیه مسلمین است، از طریق ما هم روایات زیادی با مضامین و حتی عبارات حدیث مذکور آمده است؛ سئوال این است آیا در کتب روایی اهل سنت به شرایط و اوضاع زمان ظهور تصریح شده است؟ مکان ظهور چطور؟
من این مطلب را در کتاب «اشراط السّاعة» ندیدهام ولی در کتاب «حواشی شرح عقاید ملاسعد تفتازانی» آمده است که محل ظهور حضرت مهدی(عج) «عرفات» میباشد و میگوید دنیا پر از گناه، تعدی، تجاوز، بیتعهدی و بیایمانی میشود تا راه برای ظهور آن حضرت باز شود. زمانی جزیرةالعرب به صورت دنیای فحشا در آمده بود؛ همین مکه معظمه ما! تاریخ را مطالعه کنید میبینید که نوشته شده روی اکثر خانههای مکه پرچم سفید به علامت فحشا نصب بود!
وقتی ما به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم اصولاً ظهور هر پیغمبری زمانی بوده است که بیدینی و لاابالی زیاد شده باشد مثل قوم لوط، قوم عاد، قوم حضرت ابراهیم، قوم حضرت محمد(ص). ظهور همه این پیامبران در زمانی صورت پذیرفت که توده مردم از خط فطرت خود خارج شده بودند. ذوق این چنین حکم میکند که ظهور حضرت مهدی(عج) هم، در زمانی است که مردم برخلاف فطرت خود عمل میکنند؛ زمانی که ارتباط با خدا و رسولالله قطع میشود.
*جناب ماموستا! در احادیثی از طریق ما به خروج بعضی همچون «سفیانی» و «یمانی» قبل از ظهور منجی موعود اشاره شده است؛ مثلاً در اخبار ما آمده است: «للمهدی(عج) خمس علامات: السفیانی و الیمانی و الخسف بالبیداء و الصیحة من السماء و قتل نفس الزکیه» و در احادیثی دیگر به خروج دجّال و در نقطه مقابلش، خروج سیدحسنی تصریح شده است؛ آیا اهل سنت به چنین خروجهای تمهیدی معتقدند؟ در اخبار ایشان چیزی در این باره آمده است؟
بله، مسئله دجال در منابع ما هم آمده است. علامه سیدمحمد البرزنجی (از سادات برزنجن عراق که همه آنها صد در صد حسینی هستند. همه سادات حسینی منطقه کردستان ایران و عراق جد الساداتی دارند بنام پیر خضر شافعی مشهور به حضرت سیدمحمد زاهد که نسب بنده هم به ایشان میرسد) در کتابی بنام «الاشاعة لاشراط السّاعة» و در باب سوم آن مینویسد: «فیالاشراط العظام و الاماراة القریبة التی تعقبها الساعة و هی کثیرة فمنها المهدی(ع) و هو اولها و اعلم اَنّ الاحادیث الواردة فیه علی اختلاف روایتها لاتکاد تنحصر، قد عَلمتَ اَنّ احادیث وجود المهدی و خروجه فی آخرالزمان و انه من عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و من وُلد فاطمه علیهاالسلام بلغت حدّ التواتر المعنویّ بلاشکّ». در حدیث دیگری آمده است که یکی از کارهایی که حضرت ایشان پس از ظهور انجام میدهد، مسئله دجال است.
از همه مهمتر گفته «شوکانی» از علمای اهل سنت است که از نظر اعتقادات بسیار سفت و سخت است و هر چیز را نمیپذیرد؛ و قال الشوکانی: «و الاحادیث فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظَر الذی اَمکنَ وقوف علیها منها خمسون حدیث [یعنی احادیث بسیار زیاد بوند و ایشان تنها پنجاه حدیث را نقل میکند] فیها الصحیح و الحسن و الضعیف المُنْجَد [یعنی اگر چه بعضی از این روایات ضعیف مینمایند ولی جبرانپذیرند و احادیث زیاد دیگری مدلول را تأیید میکنند.] و هی متواترةٌ بلا شک بل یصدقوا وصف التواتر علی ما دونها فی جمیع الاصطلاحات المحررة فی الاصول [میگوید ما از طریق خود احادیث بسیار زیادی را به تواتر قبول کردهایم که از نظر مقام از خیلی از این احادیث پایینترند] و اَنّ الآثار عن صحابة المصرّحة للمهدیّ فهی کثیرة ایضاً لها حکم الرفع اضلال مجال الاجتهاد فی مثل ذلک» پس با این احادیث میبینید که تمام این مسائل مورد قبول و تأیید اصحاب پیغمبر علیه الصلاة و السلام قرار گرفتهاند.
*با توجه به اینکه حضرتعالی اشاره فرمودید بعد از اینکه دنیا را ظلم و جور و فساد و فحشا پُر کرد، منجی موعود میآید و برنامه اصلاحگری خود را آغاز میکند، آیا در این ظرف زمانی پیش از ظهور، وظیفهای متوجه ما منتظران هست؟
وظیفه قطعی کنونی ما احیای دو مکتب حضرت رسول اعظم(ص) است: یکی مکتب اعتقادی آن حضرت؛ یعنی 13 سال مکه و دیگری مکتب عملی آن حضرت؛ یعنی 10 سال مدینه. پیغمبر بزرگوار ما در خلال سیزده سال حضور در مکه کارش انسان سازی، نشر توحید و مبارزه با شرک و کفر بود. ایشان برنامه انسانسازی داشت؛ حتی در شب معراج (به اصطلاح ما) یا مبعث (به اصطلاح شما) که مصداقاً یکی هستند، اگر چه نماز واجب شد ولی هنوز در مکه به صورت یک شعار ظاهری در نیامده بود؛ بلکه وقتی حضرت به دانشگاه مدینه، منتقل شد آنجا احکام عملی جاری نمود. کار علمای اسلام در شرایط فعلی هم حفظ مدرسه مکه است؛ یعنی حفظ اعتقادات توحیدی مردم و هم حفظ مدرسه مدینه حضرت رسول(ص) است یعنی انجام شعائر مذهبی. پس ما نباید دست روی دست بگذاریم و بگوییم حضرت مهدی تشریف میآورد و خود هر دو مکتب رسولالله(ص) را احیا میکند! ما باید وظیفه خود را انجام دهیم چون ممکن است حضرت به این زودی تشریف نیاورد زیرا ظهور ایشان دست کسی نیست همچنان که رسالت هیچ پیغمبری دست انسان نبوده است؛ «الله یعلم حیث یجعل رسالته».
در بین ما جماعت اهل سنت، مشهور است که جماعتی از شیعه به نام «انجمن حجتیه» معتقدند باید مردم را آزاد گذاشت که فساد، قتل، زنا و هر نوع جنایتی کنند تا اینکه حضرت ظهور کند؛ البته میدانیم که اینها حرف است و در هیچ شریعتی اجازه فحشا داده نمیشود، بنده هم تأیید نمیکنم، انشاءالله دروغ است.
*از منظر روایات موجود شما، سیره اصلاحگری حضرت مهدی(عج) پس از ظهور، از راه معمول و متعارف است یا از طریق معجزه و خرق عادت؟ تحقق حکومت جهانی ایشان با زور شمشیر صورت میگیرد یا از راه تبلیغ، روشنگری، آگاهسازی و اطلاعرسانی به ثمر مینشیند؟
مشهور است، اشخاصی که محضر مبارک ایشان هستند به تعداد اصحاب بدر یعنی سیصد و سیزده نفر میباشند. 313 نفر در مقابل این همه تکنولوژی هستهای و وسایل پیشرفته نظامی چه کار میتوانند بکنند؟! برخی معتقدند مسئله جنگ یک معونه الهی است که باعث میشود آن حضرت بر تمام امکاناتی که در آن زمان موجود است مستولی شود حالا چطور باشد، نمیدانم.
برخی دیگر نیز معتقدند خداوند متعال قلب مردم را متوجه حضرت میکند یعنی کسانی که آن همه امکانات در اختیار دارند بنده حضرت میشوند. من نمیتوانم قبول کنم که برای تحقق حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، نظام علیت و معلولیت از بین برود؛ چون نظام علّی و معلولی برای هیچ پیغمبری به هم نخورد؛ همچنانکه در تاریخ داریم که سنگی به دندان پیغمبر اصابت کرد و دندان مبارک ایشان شکست! شمشیری بر فرق حضرت علی(ع) اصابت کرد و حضرت به شهادت رسید! بنده معتقدم در هنگام ظهور، خدا قلب مردم را متوجه آن حضرت میکند.
حالا بحث دجال را ادامه بدهم؛ «و قال الشیخ محمد بن جعفر الکتّانی: انّ الاحادیث الواردة فی المهدی المنتظر متواترة و کذاالواردة فی الدجال و فی نزول سیدنا عیسی بن مریم...» و آنکه آن حضرت به هنگام ظهور بر دجال غلبه میکند.
*آقای دکتر، آیا در منابع مذهبی شما از زمان دقیق ظهور ـ سوای علائم ظهور که بعضی ظنّی هستند و برخی یقینی یا قطعیاند ـ سخنی به میان آمده است؟ آیا به این امر تصریح شده است؟
زمان دقیق ظهور، یعنی مشخص شود در فلان سال و فلان ماه یا روز، هرگز نیامده است. متأسفانه چندی است که بحث خرافات شیوع پیدا کرده و کسانی از اعتقادات سادهلوحانه برخی از مردم هم سوءاستفاده میکنند و مدعی ارتباط با حضرت هستند و برخی بالاتر از آن، مدعی وجود خودِ حضرت میشوند! هر چند مدعیان مهدویت در طول تاریخ اسلام کم نبودهاند؛ مانند محمدعلی باب شیرازی که ابتدا ادعای سیادت، سپس بابیت، سپس امامت و مهدویت، سپس نبوت و آخرالامر ادعای خدایی هم کرد!! حضرتعالی در مورد مدعیان مهدویت چه میفرمایید؟ ملاک تشخیص درست حضرت چیست؟ در همین کتاب آمده که بعضی مدعی شدند محمدبن حنفیه، حضرت مهدی(عج) است. میزان تشخیص درست حضرت در روایات آمده است.
اولاً بنده این را قبول نمیکنم که میگویند احادیث آحاد مفید یقین نیستند؛ ممکن است که علمای کلامی و اصولی بگویند که غلط است؛ حدیث به مجرد اینکه ثابت شود «صَدَر عَن رسول الله» مفید یقین است قطعاً مردم باید بپذیرند؛ خدا در قرآن میفرماید اگر خدا و رسولش حکمی کردند، دیگر «خَیرَه» باقی نمیماند. در مورد منجی آنچه که مورد اتفاق علمای امت اسلامی است این است که مدار اعتقاد جمیع علمای اسلامی بر این است که حضرت مهدی(عج) قطعاً از نسل فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است، قطعاً یا از نسل امام حسن(ع) میباشد یا از نسل امام حسین(ع) و تجاوز به شخص ثالث خلاف تواتر است.