آینده تحریمها در دست کیست؟
کمی دقت در مسأله تحریمها و رویکرد اصحاب رسانه و مقامات غربی در شکلدهی به افکار عمومی در درون و بیرون آمریکا و اروپا و از سویی قرار دادن این نگاه در کنار رویکرد مقامات غربی در مذاکرات ایران و ۵+۱، واقعیتهای اساسی را درباره برخی پیامدهای اقتصادی ـ که در آینده میتواند پدید آید ـ آشکار میسازد.
برآیند روند مذاکرات ایران در مسکو با ۵+۱، تنها شاخصی نیست که میتوان از کنار آن هدف غرب و آمریکا را در خصوص آینده مذاکرات برآورد کرد. نگاهی به تحلیلهای رسانهای غرب، داستانهای سرگرم کننده نویسندگان این رسانهها از سفر به ایران و در پایان جهتدهی به افکار عمومی در قبال برنامههای غرب برای ایران، میتواند تا اندازه بسیاری بازگو کننده این امر باشد که وضعیت تحریمها در آینده چگونه خواهد بود.
نخست: مذاکرات مسکو
تقریبا همه رسانهها و نشریات جهانی اعم از غربی و شرقی میگویند که ایران در مذاکرات مسکو با یک برنامه منسجم و هدف و خواستهای مشخص وارد شده بود. ورود ایران به محتوا در مذاکرات، که به اذعان خود مقامات غربی برای نخستین بار روی میداد و نشان از جدیت ایران در مذاکرات داشت، اما با بیبرنامگی غرب در مذاکرات همراه شد.
نگاهی به روند این مذاکرات، حاکی از آن است که این بار، هر اندازه ایران برای رسیدن به نتیجه تلاش کرد، طرف مقابل به گونهای رفتار میکرد که چندان تمایلی به رسیدن به نتیجه ندارد. به عبارتی بهتر، عجلهای در رسیدن به آن نداشت. این نه یک تبلیغ است نه یک فرافکنی، بلکه واقعیتی است که مستقیم و غیر مستقیم، حتی رسانههای غربی به آن اعتراف کردند.
سرانجام پافشاری و رویکرد مشخص ایران برای تعریف خواستههایش ـ که لغو تحریمها بود ـ منجر به آن شد که روند مذاکرات برای چندی بعد و در سطح کارشناسی و فنی ادامه پیدا کند؛ در حالی که شاید پیش از آن، گمان بر این بود که این مذاکره، آخرین دور از مذاکرات و نتیجه آری یا خیر مطلق باشد.
در یک جمله و خلاصه میتوان گفت، هرچند تا پیش از این گفته میشد، ایران به دنبال خرید زمان در مذاکرات است، این بار این غرب بود که به دنبال خرید زمان بود؛ اما چرا؟
دوم: بحران اروپا، انتخابات یونان و نشست گروه ۲۰
همزمانی تقریبی مذاکرات مسکو با نشست گروه بیست، بلافاصله پس از انتخابات یونان، شاید بتواند شاهدی بر ادعای بالا باشد. نگرانی اروپا از فروپاشی یکباره منطقه یورو، که تا پیش از انتخابات یونان به شدت بالا گرفته بود، با مشخص شدن نتایج این انتخابات تقریبا برای مدتی فروکش کرده است. حزب راستگرای ساماراس، برنده انتخابات، تعهد خود را برای التزام به طرح نجات اقتصادی و ادامه حضور در یورو اعلام کرد و به این ترتیب، طرح (الف) ـ مبتنی بر اقدامات در صورت خروج یونان از یورو ـ با رضایت خاطر از دستور کار نشست گروه بیست بیرون آمد.
به عبارت بهتر، اکنون اروپا و آمریکا دستکم برای مدت زمانی چند از بابت بحران خیالی آسوده دارند و شانس دوبارهای که یونان به آنها داد، میتواند تمرکز آنها را بر حل بحران به شکل ریشهای معطوف کند؛ یعنی کاری که تا همین جا نیز گروه 20 آن را با اختصاص ۴۵۰ میلیون دلار برای حل بحران، آغاز کرد.
هرچند انتخابات یونان به منزله حل بحران اروپا نبود، واقعیت آن است که راهکار بحران را به شدت هموار ساخت. حال گره کار در دست رهبران اروپاست، تا چه کاری در این زمینه انجام دهند. شاید باید گفت، این انتخابات و تصمیمات بعدی نشست گروه 20، تأثیر بسیاری بر مذاکرات مسکو داشت.
آسودگی خاطر غرب از عدم تشدید بحران و امید به حل آن در آینده نزدیک، شاید مسأله اصلی برای غرب بود تا در مذاکرات مسکو، تن به خواسته ایران مبنی بر لغو تحریمها ندهد. در حالی که تا پیش از این، تحلیلها حاکی از آن بود که اگر بحران به همان شدت ادامه پیدا کند و انتخابات یونان، منجر به خروج این کشور از یورو شود، ادامه تحریمها ـ دستکم تحریم نفتی اروپا ـ علیه ایران دشوار بود. موکول شدن تصمیمات به نشست بعدی و شاید نشست آتی رهبران اتحادیه اروپا در ماه جاری، نشانی از این امر است.
شاید هماکنون این مسأله، مهمترین دلیل بر این امر باشد که غرب در مذاکرات هستهای به دنبال خرید زمان بود؛ زمانی که هرچند کوتاه، میتواند تصمیم غرب برای حذف، تعلیق، ادامه یا حتی تشدید تحریم علیه ایران را رقم بزند؛ تصمیمی که رویدادهای آینده در بحران یورو و اروپا بیشتر ابعاد آن را مشخص خواهد کرد.
سوم: جهتدهی به افکار عمومی
نیکلاس کریستوف؛ نویسنده روزنامه نیویورک تایمز که شاید به تازگی نام آن را زیاد شنیده باشید؛ کسی که پس از سفر اخیرش به ایران، به بازگو کردن فضای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در درون کشور در رسانهاش پرداخته و جالب آنکه داستانهای سریالی وی از ایران، به زبان فارسی هم در نیویورک تایمز منتشر میشود.
بخشی از داستانهای وی در خصوص ایران، بازمیگردد به بحث تحریمها علیه ایران و اثرات آن در اقتصاد کشور. صرفنظر از آنچه وی در این میان به زبان آورده، نکتهای قابل تأمل در اظهاراتش وجود دارد.
وی در پایان یکی از گزارشهایش پس از اشاره به تأثیرات تحریمها مینویسد: «با پوزش از تمام ایرانیان... من با تحریمها موافقم، چرا که راه دیگری برای تحت فشار گذاردن رژیم بر سر مسأله هستهای، یا تلنگری بر قدرت آنها نمیبینم. نتیجهگیری من این است که تحریمها دارند به خوبی کار میکنند»؛ این جمله در ادامه عبارتی است که گفته، جنگ با ایران منجر به پیدایش حس ملی گرایی خواهد شد.
واقعیت این است که دیدگاه غرب و آمریکا درباره ایران، این گونه رقم خورده و در همین راستا نیز به افکار عمومی شکل داده میشود. نگرش رسانههای غرب و مقامات غربی در خصوص برنامه هستهای ایران، خیابان دوطرفهای است ـ نه یکطرفه ـ که از یک سوی آن تحریم میآید و از سوی دیگر جنگ. اگر جنگ پاسخگو نیست، تحریم.
در این میان، اصلا اهمیتی ندارد ایران برای مذاکره آمده یا خیر. مذاکره برای غرب تنها به این معنی است که ببیند ایران زیر فشار تا کجا کوتاه میآید! این مذاکرات برای آن است که غرب برآوردی از فشارهایی که تاکنون بر ایران گذاشته به دست آورد و برای امتیازهای بعدی از سوی ایران برنامهریزی کند. رویدادها این واقعیت را بازگو میکنند.
انتشار این داستانها از سوی نیویورک تایمز به زبان فارسی نیز در نوع خود جالب توجه است. غرب و آمریکا نه تنها به افکار عمومی خود شکل میدهد، بلکه میخواهد، این راه را برای مخاطب فارسی زبان نیز پشت سر گذارد. اینکه غرب تنها دو راه دارد: یا جنگ یا تحریم. اگر جنگ نمیخواهید، پس تحریم.
از این روی است که باید گفت، مذاکرات مسکو دو نتیجه داشت: یک نتیجه که بلافاصله پس از مذاکرات مشخص شد؛ یعنی موفقیت ایران برای ادامه دادن به مذاکرات در سطح فنی، و یک نتیجه که در آینده مشخص میشود؛ یعنی تصمیم غرب درباره تحریمها. رفتار بیمنطق غرب در مذاکرات، خرید زمانی برای این تصمیم آینده بود. اکنون آینده تحریمها در ایران، با توجه به انتخابات یونان، نشست گروه بیست و تحرک رسانهای موجود، بیش از اندازه به آینده بحران اقتصادی اروپا و تصمیم رهبران اروپایی و آمریکایی در حوزه اقتصاد گره خورده؛ مسألهای که ایران باید با جدیت و با هر ابزاری از آن پرهیز کند و اجازه ندهد که مذاکرات هسته ای و بحث بر سر تحریم ها منوط به تصمیم گیری رهبران غربی در خصوص بحران اقتصادی شود.