زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!
برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه .ولی .لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟
او برای فرزندش از جان مایع میگذارد وزمان جدایی قانون فرزند را به پدر میدهد...
او فریادهایش را در سکوتش میکشد وتو هر روز بر سرش فریاد میزنی...
او غمهایش را با اشکهایش میشورد وتو باز دلش راچرکین میکنی...
او صبر میکند ومیبخشد وتو فکر میکنی این وظیفه اش است...
او به مرد بودن تو احترام میگذارد وتو فکر میکنی که میترسد...
او دست بلند نمیکند وتو زدن را مردانگی میدانی...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و چروکهای صورت پیرش.ودر قدمهای لرزان وبی استقامتش میتوانی
زمان جوانی بر باد رفته اش را ببینید...
گام های شتابزده جوانی برای رفتن ..فقط رفتن را در دل او زنده می کند .
رفتن وفرار از این قانون زندگی
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!
و این رنج است...