0

بازتاب رویکردهاى سیاست خارجى اسلامى بر بیدارى ملت‏ هاى مسلمان-2

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

بازتاب رویکردهاى سیاست خارجى اسلامى بر بیدارى ملت‏ هاى مسلمان-2

 دورى هر چه بیشتر از اصول اسلامى سیاست خارجى، جرقه بیدارى را در روان جامعه اسلامى به مثابه یک کنشگر فعال روشن خواهد کرد.

 
خبرگزاری فارس: بازتاب رویکردهاى سیاست خارجى اسلامى بر بیدارى ملت‏ هاى مسلمان

 

 

سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران

انقلاب اسلامى ایران با الگوگیرى از دولت اسلامى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مبانى قرآنى، سعى کرد جهت‏گیرى جدیدى در سیاست خارجى خود ارائه کند که با برخى از الزامات نظام بین‏الملل تعارض داشت. انقلاب اسلامى در فضاى بین‏المللى‏اى شکل گرفت که روابط حاکم بر آن، دو قطبى بود و از ابتدا با طرح شعار «نه شرقى نه غربى» نظام بین‏المللى موجود را به چالش کشید و قواعد و ساختار آن را به رسمیت نشناخت.

انقلاب اسلامى راهى غیر از مسیر دوران پهلوى براى خود انتخاب کرد. امام خمینى قدس‏سره، پس از سقوط رژیم شاهنشاهى، در اولین پیام خود به ملت ایران فرمودند: «من به این پیروزى که براى ملت ایران پیدا شده است تبریک مى‏گویم. یک نظام شاهنشاهى ظالم دو هزار و پانصد ساله را شما ملت ایران با مشت و با همتى بزرگ و ایمانى راسخ سرنگون کردید و توجه به پشتیبانى‏هایى که از او مى‏شد نکردید.»1

انقلاب اسلامى نظام دو قطبى را نافى حقوق ملت‏ها معرفى کرد و فرار از سیاست‏هاى استعمارى آمریکا و شوروى را تنها راه نجات ملت‏ها دانست. پروفسور هدى اندیشمند مقیم اتریش مى‏گوید: اگر بنا باشد تاریخى را براى احیاى هویت دینى در جهان معاصر در نظر بگیریم، آن تاریخ 1979 میلادى است؛ یعنى مقارن پیروزى انقلاب اسلامى ایران که خیزش عظیمى را براى تفکرات دینى در تمام ادیان به وجود آورده است و انقلاب اسلامى ایران موجب احیاى تفکر دینى در جهان گشت.2

انقلاب اسلامى با شعار «نه شرقى نه غربى» راه جدیدى را ارائه کرد که همزمان، تسلط دو قدرت بزرگ را نفى کرد و در مقابل آن، هزینه‏هاى سنگینى هم براى این آرمان خود پرداخت، ولى استقلال و شعار راهبردى خود را حفظ نمود و موفق شد این نگرش استراتژیک را به عنوان یک انقلاب اصیل در جهان مطرح کند و ایران در مخالفت با غرب همان قدر جدى بود که شرق و کمونیسم را نیز باطل مى‏دانست. از دیدگاه استمپل، امام خمینى هیچ‏گاه سودى براى کمونیسم نداشته است؛ او همیشه کمونیسم را به عنوان یک نیروى شیطانى هم‏طراز ایالات متحده دانسته است.3

با فروپاشى شوروى و پایان یافتن منطق حاکم بر جنگ سرد، به دلیل تک‏قطبى شدن و هژمونى آمریکا، باز هم منطق حاکم بر رفتار سیاسى جمهورى اسلامى در صحنه بین‏المللى تغییر نکرد. این در حالى بود که ایالات متحده پس از فروپاشى شوروى، حوزه‏هاى نفوذ خود را به سرعت و بدون رقیب گسترش مى‏داد و سعى در جهانى کردن لیبرال دموکراسى داشت و اندیشمندان او پایان تاریخ را با سلطه یافتن لیبرال دموکراسى پیش‏بینى مى کردند.

فوکویاما در شرح نظریه خود چنین مى‏گوید: دموکراسى شکل نهایى حکومت در جوامع است و تاریخ بشریت نیز مجموعه‏اى منسجم و جهت‏دار است؛ که بخش عظیمى از جامعه بشرى را به سمت نظام دموکراسى لیبرال سوق مى‏دهد.4در اینجا به برخى از تأثیرات انقلاب اسلامى بر ساختار نظام بین‏الملل که برگرفته از تفاوت مبناى معرفتى بر اساس قرآن کریم است و براى مسلمانان جهان جذابیت ویژه‏اى دارد و سرلوحه سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران قرار گرفت، اشاره مى‏شود:

 

جهانى کردن مبارزه با رژیم اشغالگر قدس

یکى از مسائلى که با انقلاب اسلامى بر ساختار نظام بین‏الملل تأثیر گذاشت و آن را جهانى کرد، مسئله فلسطین بود که با انقلاب ایران، از مسئله عربى ـ اسرائیلى، به مسئله‏اى اسلامى ـ استکبارى تبدیل شد. اشغال کشور فلسطین توسط رژیم غاصب قدس و مبارزات طولانى چندین ساله مردم بى‏پناه و مظلوم فلسطین علیه اشغالگران و غارتگران صهیونیستى، یکى از مسائل مهم و ریشه‏دار منطقه مى‏باشد.

آوارگى یک ملت ستمدیده و شهادت و مجروح شدن ده‏ها هزار نفر از مردان و زنان آن، سال‏هاست که قلب مردم فلسطین و مسلمانان سراسر جهان را به درد مى‏آورد. حمایت استکبار غرب از این رژیم اشغالگر و نیز سازش برخى کشورهاى عرب منطقه و برخى از سران فلسطینى با این رژیم، بر عمق و پیچیدگى این معضل افزوده است.

تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، رژیم محمدرضا پهلوى روابط گرم و دوستانه‏اى با رژیم اشغالگر قدس داشت. وجود پایگاه‏هاى جاسوسى اسرائیل در شهرهاى جنوبى و غربى ایران و فعالیت گسترده سازمان‏هاى جاسوسى اسرائیل در ایران، مؤید بر همین معناست. رژیم صهیونیستى، حکومت پهلوى را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقّى مى‏کرد و مأموران ساواک ایران را آموزش مى‏داد.

رژیم ایران حتى در ایجاد رابطه دوستى و سازش بین کشورهاى عرب منطقه با اسرائیل غاصب، نقش ایفا مى‏کرد. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، که حمایت از ملل مسلمان و مستضعف جهان و نیز حرکت‏ها و نهضت‏هاى آزادى‏بخش به عنوان یکى از سیاست‏هاى مهم و اصولى ایران در سیاست خارجى قرار گرفت، مسئله فلسطین از نقش و جایگاه ویژه‏اى برخوردار شد.

با پیروزى انقلاب، نماینده رژیم صهیونیستى از ایران طرد، و سفارت فلسطین در کشور دایر شد. صدور نفت به رژیم صهیونیستى قطع شد و جمهورى اسلامى تعهد خود را نسبت به آزادساختن مسجدالاقصى و فلسطین اعلام نمود که این مسئله در میان مردم کشورهاى خلیج فارس تأثیر بسزایى در قبول و تأیید جمهورى اسلامى داشت.

حضرت امام قدس‏سرهدر پیام خویش به مناسبت اولین سالروز پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 1358 فرمودند: «اسرائیل، این جرثومه فساد، همیشه پایگاه آمریکا بوده است. من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نموده‏ام. باید همه به‏پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم.»5

 

نفى منطق نظام دو قطبى حاکم بر جهان

وقتى مهم‏ترین آرمان‏هاى سیاسى انقلاب اسلامى را بررسى مى‏کنیم، پى به تعارض این آرمان‏ها با منطق حاکم بر نظام بین‏الملل مى‏بریم. در واقع، مسئولیت‏هاى فراملى انقلاب اسلامى، میل به صدور پیام انقلاب و حمایت همه‏جانبه از ملل مستضعف و مسلمانان دارد که با ساختار حاکم بر نظام بین‏الملل همخوانى ندارد.

حضرت امام قدس‏سرهدر این زمینه مى‏فرمایند: ما هیچ کشورى مثل ایران سراغ نداریم که این طور، دنیا و شرق و غرب به آن نظر داشته باشند، و مستقل بوده و بگوید ما نه با آمریکا کار داریم و نه با شوروى و ما خودمان هستیم.و اینکه با همه دولت‏ها رابطه داشته باشیم، یعنى رابطه دوستانه، نه روابط بین ارباب و رعیت، و ما این روابط را نمى‏خواهیم، مادامى که این طور هست و ما استقلال خودمان را مى‏خواهیم حفظ کنیم و در دنیا زندگى کنیم و اسلام را به پیش ببریم.6

این نظام تجلّى ساختار سیاسى دو بخشى دوران جنگ سرد است که جهان را به دو اردوگاه و به رهبرى دو قدرت هم‏پیمان و پیروز جنگ جهانى دوم (آمریکا و شوروى) تقسیم کرد و بلافاصله از فرداى جنگ جهانى دوم، الگوى رقابت همه‏جانبه بر جهان حاکم شد که قریب به نیم قرن حوادث سیاسى جهان، سرنوشت ملت‏ها (اعم از توسعه‏یافته و یا در حال توسعه) را در خود متأثر نمود.

کشورهاى مسلمان و جهان سوم نیز چاره‏اى نمى‏دیدند جز اینکه تحت سیطره یکى از دو قطب حاکم آن زمان قرار بگیرند. انقلاب اسلامى در چنین شرایط حساسى با شعار «نه شرقى و نه غربى» نظام سلطه در جهان را به چالش کشید. امام راحل درباره این سیاست مى‏فرمایند: ما نه تحت حمایت آمریکا و نه تحت حمایت شوروى و نه تحت حمایت هیچ قدرتى نیستیم... آن چیزى که شما مى‏خواستید جمهورى اسلامى بود. آن چیزى را که شما مى‏خواستید نه شرقى و نه غربى بود و این حاصل است، این را حفظش کنید.7

البته مواضع قوى، ناسازگارانه، تهاجمى و مستحکم امام خمینى قدس‏سره و خط‏مشى روشنگرانه ایشان در خصوص مناسبات استعمارى و سلطه‏گرى حاکم بر نظام بین‏المللى، به بیدارى ملت‏ها، تقویت خودآگاهى و اعتماد به نفس دولت‏هاى استقلال‏گرا کمک نمود و به تدریج زمینه واگرایى و گسست نظام سلطه دو قطبى را فراهم کرد. ناکامى‏هاى رژیم‏هاى کمونیستى در خصوص پاسخ‏گویى به نیازهاى متحول پویاى اسلامى از سوى دیگر، به از کارافتادگى ایدئولوژى‏هاى مارکسیستى کمک کرد و فروپاشى آن را در کانون اصلى پیدایشش یعنى شوروى رقم زد.

حوادث بعدى نشان داد که این پیش‏بینى امام از فروپاشى آن، در نامه به گورباچف یقینى بود. پروفسور حمید مولانا در این زمینه مى‏گوید: به عقیده من هیچ صدایى در قرن بیستم مثل صداى امام قدس‏سره جهان را به لرزه درنیاورد... و طلسم سکوت را در مقابل طاغوت و ظلم شکست، که اگر این طلسم نشکسته بود امروز شوروى زنده بود.8

 

آگاهى‏بخشى جهان اسلام

یکى از مهم‏ترین چالش‏هایى که انقلاب اسلامى براى ساختار نظام بین‏الملل ایجاد کرد تأثیرگذارى آن بر کشورهاى اسلامى و جنبش‏هاى فعال در این کشورها بود که با پیروى از ایران، منافع ایدئولوژى‏هاى غیراسلامى را در کشورهاى خود به خطر مى‏انداختند. قلمرو جغرافیایى جهان اسلام با قریب یک میلیارد جمعیت از تجانس دینى با جامعه انقلابى ایران برخوردار بود.

بنیانگذار جمهورى اسلامى در نخستین سال پیروزى انقلاب و تعیین راهبرد سیاست خارجى اعلام داشت: ملت آزاده ایران اکنون از ملت‏هاى مستضعف جهان در مقابل آنهایى که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است، کاملاً پشتیبانى مى‏نماید.ما از تمام نهضت‏هاى آزادى‏بخش در سرتاسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادى مبارزه مى‏کنند، پشتیبانى مى‏کنیم.9

سلطه و حضور شدید استعمار غرب در سرزمین‏هاى اسلامى، مسلمانان را براى قرن‏ها آزرده‏خاطر، و نسبت به غرب بدبین کرده بود. تداوم مقاومت پیروزمندانه حکومت اسلامى ایران در برابر فشار ابرقدرت‏ها و غرب، مسلمانان و جنبش‏هاى اسلامى را امیدوار ساخت و موجى از طرف‏دارى از انقلاب اسلامى را در سراسر جهان اسلام به همراه آورد، به گونه‏اى که غرب آفریقا، شمال آفریقا، شرق آفریقا، شرق مدیترانه، ترکیه، آسیاى مرکزى، قفقاز، جنوب آسیا، پاکستان، افغانستان، هند، جنوب شرق آسیا، شبه جزیره عربستان و غیر آن را به شدت متأثر کرد و روحیه استقلال‏طلبى، خودآگاهى، خودباورى و بازگشت به خویشتن را در مسلمانان زنده داشت.

در آفریقا نیز این تأثیرگذارى وجود داشت. مثلاً، مردم سودان انقلاب اسلامى ایران را الگوى خود قرار دادند. در سودان عده‏اى بودند که اسلام را به عنوان یک راه‏حل براى مشکلات نمى‏پذیرفتند. آنها متعقد بودند که راه‏حل‏ها از طریق ناسیونالیسم و با پیروى از افکار غربى به دست مى‏آید. ولى انقلاب ایران، این افکار را بکلى دگرگون کرد و ثابت کرد که اسلام زنده و متحرک است و مى‏تواند در مقابل امواج ایدئولوژیکى ایستادگى کند. در واقع، تأثیر انقلاب اسلامى، فرهنگى بود و تأثیرات فرهنگى امرى بین نسلى است و از همین‏رو، ظرف زمانى آن نیز در مقیاس نسل‏ها معنا مى‏یابد، چندان که آثار رفتارى و اجتماعى بر جاى مانده از نفوذ فرهنگى ملل دیگر گاه قرن‏ها پایدار مى‏ماند.10

شهید فتحى شقاقى مى‏گوید: این انقلاب به ما فهماند که پیروزى ما در گرو پیروى از امام خمینى قدس‏سره است. از همین‏رو، ناگهان در و دیوار مساجد سرزمین‏هاى اشغالى به ویژه مسجدالاقصى با تصاویر امام خمینى تزیین شد. امروز نیز شاهد هستیم که آیت‏اللّه خامنه‏اى (مدظله العالى) همان مشى امام قدس‏سره را ادامه مى‏دهند.11

و این آگاهى در بین شیعیان لبنان و عراق از مسلمات سیاسى معاصر است. امام خمینى قدس‏سرهبه عنوان احیاگر اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در قرن بیستم، در سخنرانى‏ها و در پیام‏هاى خود با صراحت و به طور مکرر مى‏فرمودند که ما موظفیم اسلام را به دنیا معرفى کنیم و این کار را با صدور انقلاب اسلامى‏مان انجام خواهیم داد: ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مى‏کنیم؛ چراکه انقلاب ما اسلامى است و تا بانگ «لااله الااللّه و محمد رسول‏اللّه» بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجاى جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.12

امام خمینى قدس‏سره در جاى دیگرى مى‏فرمایند: مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست انقلابِ مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‏دارى حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است ... باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.13

 

تقویت جایگاه بین‏المللى دین

ادیان در مقطع پیروزى انقلاب اسلامى، کاملاً به نفع امیال و اهداف ابرقدرت‏هاى شرق و غرب استکبار جهانى استحاله شده بودند. مسیحیت تحث تأثیر سکولاریسم به رابطه فردى میان انسان و خدا تبدیل، و روحانیت مسیحیت کاملاً واتیکانیزه شده بود و هیچ‏گونه ارتباطى با زندگى دنیوى و قوانین حاکم بر روابط اجتماعى نداشت.

دین یهود که بر اساس تعالیم حضرت موسى مى‏بایست علیه فرعون‏هاى زمان قیام کند، توسط سازمان جهانى صهیونیسم به توجیه‏گر نظامى سلطه جهانى مبدل شده بود. قدرت‏هاى سلطه‏گر جهان براى اینکه بتوانند به راحتى بر جوامع اسلامى حاکم گردند، بر سرمایه‏گذارى وسیع به تحریف اسلام مبادرت کرده بودند و با کنار گذاشتن ابعاد سیاسى، حکومتى، قضایى، اقتصادى و حقوقى اسلام، آن را کاملاً سکولاریزه کرده بودند.

به طور کلى، در مقطع پیروزى انقلاب اسلامى، دین یا رابطه‏اى فردى بود و یا افیون توده‏ها قلمداد مى‏شد.14انقلاب ایران به لحاظ تطبیق با مشخصه انقلاب‏هاى بزرگ از این حیث که هم از رویکرد جهانى برخوردار بود و هم از لحاظ تحول‏خواهى و نوآورى در حوزه بینش و کنش، برد مؤثر داشت، در زمره انقلابات بزرگ به شمار مى‏رود که تنها با مقایسه وضعیت امروزى جهان با دوران پیش از ظهور انقلاب اسلامى مى‏توان آن را تبیین نمود.

دفاع امام خمینى از اسلام در قضیه سلمان رشدى، یک رویارویى ارزش و ضدارزش بود که هریک اصحاب خود را به مصاف دیگرى وامى‏داشت. این امر به تقویت احساس هویت اسلامى و باپشتوانه بودن مسلمانان در جهان و معادلات سیاسى، امنیتى و فرهنگى بین‏المللى انجامید.

در واقع، امام خمینى این روحیه را از متون گذشته که در حافظه تاریخى مسلمانان وجود داشت براى آنان ارائه کرد. از این‏رو، مى‏توان او را بنیادگرا به معناى مثبت آن دانست؛ چراکه بنیادگرایان مى‏کوشند آنچه را در گذشته تاریخى‏شان ارزشمند بوده احیا کنند تا با وجوه نامطلوب عصر جدید مقابله کنند.15انقلاب اسلامى نه تنها مقولهاسلام، بلکه مقوله دین را عزت بخشید و وارد معادلات بین‏المللى نمود.

انقلاب اسلامى ایران که نشأت گرفته از وحى الهى و پرورش‏یافته در فرهنگ تشیّع بود، توانست صحنه دنیاى علم و معرفت را به نفع علم و معرفت دینى تغییر دهد. تلویزیون بى بى سى در برنامه‏اى در مورد نقش انقلاب اسلامى ایران در بازگشت جهان به مذهب مى‏گوید: آنچه در ایران در سال 1979م رخ داد، نه تنها براى ایرانیان، بلکه براى تمام ادیان جهان نقطه عطفى بود.16

 

رویکردهاى سیاست خارجى کشورهاى اسلامى منطقه

«دیپلماسى» واژه‏اى است با ریشه یونانى «Diploma»، به مفهومِ نوشته طومارگونه‏اى که به موجب آن، امتیازهاى خاصى به کسى داده مى‏شود. این واژه بعدها به فرستادگان دولت‏ها اطلاق شد. به تدریج با افزایش روزافزون مبادله‏ها و نیز ضرورت استخدام افراد براى نگه‏دارى این اسناد، به این امر توجه بیشترى شد و آنان را «دیپلمات» و شغلشان را «دیپلماسى» خواندند.17

برقرارى روابط دیپلماتیک بر پایه عادت و رسم ساده‏اى استوار است و امروزه هنوز هیچ‏گونه الزام حقوقى براى کشورها در این مورد وجود ندارد. بدیهى است این امر ناشى از اصل حاکمیت و استقلال هر کشور است؛ زیرا هیچ قاعده حقوقى نمى‏تواند کشورى را به برقرارى روابط دیپلماتیک با کشورهاى دیگر و تأسیس نمایندگى در آن کشورها مجبور نماید.18

اما از ضروریات واحدهاى سیاسى براى سامان دادن امور خود برقرارى ارتباط با دیگر واحدهاست و هر دولت با توجه به مبانى معرفتى خود به اتخاذ نوع خاصى از سیاست خارجى خواهد پرداخت، همان‏گونه که در دولت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینه و جمهورى اسلامى در ایران این مورد مراعات شد. اما در کشورهاى اسلامى با اتخاذ نوع خاصى از سیاست خارجى، به این امر مهم توجه نشده است. همین مسئله، موجب بیدارى و عکس‏العمل مردم شده است. در ذیل، به برخى از رویکردهاى سیاست خارجى کشورهاى اسلامى منطقه اشاره مى‏شود:

 

رابطه با دشمنان مسلمانان

در حالى که بر اساس اصول اسلامى، رابطه با دیگر کشورها از ضوابط خاصى برخوردار است و چنانچه کشورى بر ضد مسلمانان عمل کند، رابطه با او محدودیت دارد، ولى بسیارى از حکومت‏هاى دیکتاتورى حاکم بر جهان اسلام، این مبانى قرآنى را نادیده گرفته‏اند و پیمان‏هاى استراتژیک با دولت‏هایى دارند که در ضدیت آنها با اسلام شکى نیست.

هرچند حاکمان در این رابطه به سود خود براى بقاى بیشتر مى‏اندیشند، اما نخبگان و بدنه جامعه که با آموزه‏هاى قرآنى تربیت یافته‏اند نوع این رابطه را درک مى‏کنند و براى تغییر این رابطه تلاش خواهند کرد. مثلاً، در مورد اسرائیل غاصب و ضد اسلام، در 19 نوامبر 1977 انور سادات، رئیس‏جمهورى مصر، وارد این کشور شد و مورد استقبال سران این رژیم قرار گرفت. این سفر سرآغاز مناسبات مصر با رژیم صهیونیستى به شمار مى‏آید.

پس از آن و به ویژه در دوران ریاست جمهورى حسنى مبارک، مصر همیشه به عنوان شریک رژیم صهیونیستى و آمریکا در منطقه عمل کرده و بیش از آنکه درصدد تأمین منافع ملت مصر و سپس ملت مظلوم فلسطین در منطقه باشد، در خدمت سیاست آمریکایى‏ها بوده است. در دیگر کشورهاى اسلامى مانند اردن، بحرین و یمن نیز نوع این رابطه قابل ردیابى است و این کشورها محل امنى براى نیروهاى نظامى و اطلاعاتى آمریکا و اسرائیل شده‏اند تا با کسب اطلاعات از کشورهاى اسلامى، در زمان مناسب از آن استفاده کنند.

کشورهاى اسلامى که باید منافع خود را در جهان اسلام تعریف کنند، تبدیل به متحدان ضد اسلام شده‏اند و این، در روان جامعه اسلامى بسیار سنگین خواهد بود و در بلندمدت دوام نخواهد آورد. جامعه‏شناسى شعارها در برخى از این کشورها نشان مى‏دهد که تنفر از آمریکا و اسرائیل در این بیدارى اسلامى مشترک است.

 

حرکت در جهت ذلّت مسلمانان

برخى از آیات قرآن کریم، عزت را علاوه بر خداوند، از آنِ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مؤمنان دانسته‏اند: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ.»(منافقون: 8) مؤمنان از پرتو عزت پروردگار، کسب عزت کرده‏اند و در مسیر اطاعت او گام برمى‏دارند؛ زیرا آنان با حقیقت عبودیت و بندگى آشنا هستند و قدرت و مالکیت را از آنِ خدا مى‏دانند و تمام اعمالشان را در جهت رسیدن به مقام قرب او انجام مى‏دهند و در راه زنده نگه داشتن حق با چشمانى بیدار و عزمى استوار تلاش مى‏کنند؛ چراکه مى‏دانند هرگز مردم ذلیل نمى‏توانند از چنگ ستمگران رهایى یابند.

قرآن کریم به مؤمنان هشدار مى‏دهد که عزت را در همه شئون زندگى، اعم از اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و...، از غیر خدا نجویند: «أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعا.» (نساء: 139) در کشوهاى اسلامى که باید این اصول قرآنى حاکم باشد، بعضى از سران آنها براى تحکیم قدرت خود به مبارزه با این آموزه‏ها مى‏پردازند. در این کشورها، عزت مسلمانان به حدى زیر پا گذاشته مى‏شود که براى رفتن به مسجد مجبور به گرفتن مجوز از دولت مى‏شوند.

به رغم این آموزه‏هاى قرآنى، سیاست خارجى برخى از کشورهاى اسلامى در جهت ذلّت مسلمانان است. اوج این مسئله را مى‏توان در بستن گذرگاه رفح توسط دولت مبارک دانست؛ تنها راه رساندن غذا و دارو به یک جامعه مسلمان از سوى یک دولت به ظاهر اسلامى بسته مى‏شود و این ذلّت تا حدى ادامه مى‏یابد که آمریکا و دولت صهیونیستى در کنفرانس آناپولیس و دیدار بوش از منطقه در ژانویه 2008، از مصر مى‏خواهند همکارى امنیتى و اطلاعاتى خود را با رژیم صهیونیستى تا انهدام و نابودى مقاومت اسلامى در فلسطین به رهبرى حماس ادامه دهد. این مسئله ذلّت ملت مصر در آن مقطع تاریخى را به دنبال داشت و بعد از انقلاب در این کشور، براى احیاى این آموزه‏ها دولت موقت به دلیل فشار افکار عمومى مجبور به بازگشایى این معبر شد.

 

حذف گروه‏هاى اسلامى از دخالت در سیاست خارجى

در کشورى که اکثریت جمعیتش مسلمان هستند و اسلام با تاریخ آن آمیخته است، نمى‏توان گروه‏هاى اسلامى را که مبلّغ و مفسّر آن هستند، نادیده گرفت؛ اتفاقى که در مصر و تونس طى سالیان زیاد رخ داد و دولت‏هاى این دو کشور با عدم درک این مسئله، گروه‏هاى اسلامى را از دخالت در تصمیمات سیاسى برحذر داشتند و با آنها هرگز به مشاوره نپرداختند.

در حالى که خداوند مشورت را مهم‏ترین اصل اجتماعى مى‏داند و مى‏فرماید: «وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (شورى: 38)؛ و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا داشته و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت مى‏گیرد، و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند.

این آیه به برخى از اوصاف مؤمنان اشاره کرده، مى‏فرماید: مؤمنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و فرمان‏هاى او را از جان و دل پذیرفته و نماز را برپا داشته‏اند و کار آنها به طریق شورا و مشورت در میان آنها صورت مى‏گیرد و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، در راه خداوند انفاق مى‏کنند. بعد از نماز، مهم‏ترین مسئله اجتماعى همان «اصل شورا» است که بدون آن همه کارها ناقص است.

در حقیقت، رژیم‏هاى دیکتاتور حاکم بر جهان اسلام از اسلام‏گرایان به شدت واهمه دارند و براى جلوگیرى از فعالیت آنها به هر کارى دست مى‏زنند و به جاى اینکه با این گروه‏ها براى تعیین ملاکات سیاست خارجى اسلامى مشاوره کنند، آنها را به تبعید مى‏فرستند یا به بدترین وضع به زندان مى‏اندازند. سرکوب در این کشورها محدود به اقلیت‏ها نیست. در کشورى مانند بحرین، شیعیان که اکثریت را در اختیار دارند، به شدت از سوى حاکمان سرکوب مى‏شوند و متأسفانه کشورهاى شوراى همکارى خلیج فارس نیز از روند سرکوب‏ها در بحرین حمایت مى‏کنند.19

عربستان که پشتیبان حکومت‏هاى دیکتاتور منطقه است، بعد از انقلاب اسلامى به بهانه مقابله با گروه‏هایى که ادعا مى‏کردند از سوى ایران آموزش مى‏بینند، به عقد یک پیمان امنیتى مشترک با بحرین در 20 دسامبر 1981 پرداخت.20در آمار ارائه‏شده توسطمحمد بدیع، رهبر جنبش اخوان‏المسلمین، تأکید شده که طى یک دهه گذشته بیش از سى هزار عضو این جنبش در رژیم مبارک زندانى بوده و اموالشان مصادره شده است.21

 

همراهى با کشورهاى اسلام‏ستیز

وقوع حوادث 11 سپتامبر 2001م، باعث به وجود آمدن موجى علیه اسلام به رهبرى ایالات متحده آمریکا شد. پس از یازدهم سپتامبر، نئومحافظه‏کاران آمریکا، بنیادگرایان اسلامى را عامل حوادث تروریستى و حمله به برج‏هاى دو قلو و پنتاگون دانستند. در این زمینه، از بنیادگرایان به عنوان فاشیست‏هاى اسلامى یاد کردند.22

کشورهاى اسلامى به جاى اینکه با تبیین چهره واقعى اسلام، به خنثا کردن سیاست‏هاى پنهانى ایالات متحده بپردازند، خود در مسیر این سیاست تهاجمى ایالات متحده قرار گرفتند و با آن همراهى کردند که نتیجه آن، اشغال دو کشور اسلامى بود و بسیارى از کشورهاى اسلامى از این حملات حمایت کردند. اتخاذ این سیاست‏هاى ضداسلامى براى مردم مسلمان این کشورها سخت بود و به تدریج به بیدارى این ملت‏ها انجامید.

براى مثال، بیشترین حوزه‏هاى نفتى عربستان در شرق این کشور وجود دارد و ساکنان این مناطق بیشتر از شیعیان هستند و تا دهه 1970م حدود 50 درصد از نیروى کار شرکت نفتى آرامکو از شیعیان بودند، اما به دلیل سیاست‏هاى دولت عربستان هرگز از منافع این شرکت بهره‏مند نشدند و از رسیدن به مشاغل و مناصب بالاى این شرکت منع شدند.

در حالى که این منطقه به دلیل داشتن منافع نفتى و وجود فناورى‏هاى برتر از سوى آمریکایى‏ها بسیار غنى است، اما مردمش به خاطر شیعه بودن، از مزایاى حضور این شرکت و نفت منطقه بى‏بهره‏اند.23تأخیر در رابطه آمریکا و عربستان به دلیل ناشناخته بودن نفت این سرزمین در آن زمان بود، اما با حضور شرکت‏هاى آمریکایى این رابطه تبدیل به یک رابطه استراتژیک شد24که عربستان براى حفظ این رابطه، حتى حاضر به سرکوب مسلمانان بحرین شده است.

 

نتیجه‏گیری

دین اسلام دینى جامع است که براى رویکردهاى سیاست خارجى کشورهاى اسلامى در نظام بین‏الملل اصول و اهدافى طراحى کرده است. این رویکردها با بررسى دولت اسلامى مدینه به رهبرى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و جهت‏گیرى‏هاى انقلاب اسلامى قابل تبیین است که با رویکرد ساخت‏یابى از لحاظ نظرى نزدیک‏تر است.

هر چه سیاست خارجى در کشورهاى اسلامى به سمت اصول، اهداف و ابزارهاى اسلامى حرکت کند، با پذیرش بالایى از سوى جامعه مواجه خواهد شد و خروج از اصول قطعى اسلام و الگوى طراحى‏شده در دولت اسلامى پیامبر در مدینه، جامعه اسلامى را به واکنش وادار خواهد کرد.

بین این دو متغیر، رابطه معکوس وجود دارد؛ به این صورت که کاهش یکى، افزایش متغیر دیگر را در پى خواهد داشت. به عبارت دیگر، دورى هر چه بیشتر از اصول اسلامى سیاست خارجى، جرقه بیدارى را در روان جامعه اسلامى به مثابه یک کنشگر فعال روشن خواهد کرد.

تعارض شکل‏گرفته بین اعتقادات مردم در این کشورها و سیاست خارجى اعمالى از سوى حکومت‏ها، به تدریج تحت تأثیر انقلاب اسلامى باعث بیدارى اسلامى در این کشورها و رجوع آنها به مبانى قرآنى خواهد شد. این بیدارى نشان داد در کشورهاى اسلامى هیچ برنامه‏اى، از جمله سیاست خارجى، بدون توجه به آموزه‏هاى اسلامى مورد پذیرش اکثریت جامعه قرار نخواهد گرفت و تجربه انقلاب اسلامى باعث قوت گرفتن این تفکر و جهت‏دهى مردم به سوى بیدارى اسلامى و قیام علیه حاکمان دیکتاتور شده است.

در کشورهاى اسلامى که امروز در آنها ملت‏ها به بیدارى رسیده‏اند، رویکرد دولت‏ها به نحوى ارائه شده که با رویکردهاى اسلامى متفاوت است. در بسیارى از موارد، دولت‏هاى حاکم براى تداوم سلطه خود، مقهور ساختار و یا کنشگران برتر شده‏اند، در حالى که سیاست خارجى اسلامى داراى مؤلفه‏هایى است که ملت‏هاى مسلمان خواهان اجراى آن هستند.

پی نوشت ها:

1ـ امام خمینى، صحیفه نور، ج 5، ص 75.

2ـ میراحمدرضا حاجتى، عصر امام خمینى، ص 59.

3ـ دى جان استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعى، ص 303.

4ـ فرانسیس فوکویاما، آمریکا بر سر تقاطع، ترجمه مجتبى امیرى‏وحید، ص 12.

5ـ امام خمینى، همان، ج 12، ص 148.

6ـ همان، ج 19، ص 92.

7ـ همان، ج 17، ص 62ـ63.

8ـ میراحمدرضا حاجتى، همان، ص 60.

9ـ امام خمینى، همان، ج 11، ص 259.

10. S. Joseph Nye, Soft Power, p. 27.

11ـ محسن نصرى، ایران دیروز، امروز، فردا، ص 262.

12ـ امام خمینى، همان، ج 11، ص 266.

13ـ همان، ج 21، ص 108.

14ـ حسن واعظى، «استراتژى‏هاى انقلاب اسلامى»، همشهرى دیپلماتیک پدیده قرن، ش 84، ص 16ـ17.

15. B. Lawrence, Defenders of God: The Fundamentalist Revolt Against the modern Age, p. 17.

16ـ محسن نصرى، همان، ص 255.

17ـ سیدعبدالقیوم سجادى، همان، ص 19.

18ـ محمدرضا ضیائى بیگدلى، حقوق بین‏الملل عمومى، ص 429.

19ـ نفیسه فاضلى‏نیا، ژئوپلیتیک شیعه و نگرانى غرب از جمهورى اسلامى، ص 158.

20ـ دکمجیان هرایر، جنبش‏هاى اسلامى معاصر در جهان عرب، ترجمه حمید احمدى، ص 287.

21. www.rasekhoon.net

22ـ عنایت‏اللّه یزدانى و هجرت ایزدى، «تروریسم اسلامى افسانه یا واقعیت»، علوم سیاسى، سال دهم، ش 39و40، ص 92.

23ـ ابراهیم فؤاد، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمى و فیروزه میررضوى، ص 46.

24ـ سیدداود آقایى، سیاست و حکومت در عربستان سعودى، ص 97.

مختار شیخ ‏حسینى

منبع:  ماهنامه معرفت

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

یک شنبه 28 خرداد 1391  10:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها