حركت ميهمانان و زوار بيتالله الحرام از سراسر جهان به عشق ديدار خانه معشوق و كعبه آمال و اجتماع آنان در سرزمين وحي در ماه ذي حجه پاسخ به دعوت شيخالانبياء «ابراهيم خليل الرحمان» است.
اين اجتماع بزرگ چيزي جز جلوه امت واحده نيست كه خدا را حاكم بر دل و گل خود و همه جهانيان ميدانند، اينان در ايام حج با اعمال عرفاني حج فاني در حق ميگردند تا پس از برگشت از حج مردم جهان را به خدا نزديك كنند و جهان را خدايي نمايند.
1 – نيت حج و زيارت خانه خدا
كسي كه تصميم حج و زيارت بيتالله الحرام را دارد، بايد بداند كه حج خانه او كاري والا مرتبه است پس بايد خشنودي خداوند و تقرب به او را در نظر بگيرد و از رياكاري دوري جويد، درغير اين صورت تنها اموالش را نابود كرده و غير از خستگي و گناه چيزي نصيبش نشده است.
قبل از سفر به خانه حق بايد هر آنچه را با ستم از مردم گرفته برگرداند و بازگشتي حقيقي كند و بر پروردگارش با دامن آلوده به گناه وارد نشود. در سفر به سوي بيتالله سفر به سوي جهان آخرت را به ياد آورد، بلكه آن را به سفر آخرت تبديل كند.
2 - توشه راه
زائر خانه خدا بايد بداند سفري طولانيتر از اين خواهد داشت كه نياز بيشتري به ذخيره كردن اعمال صالح و نيكو دارد و بايد توجه كند مفاسدي همچون تظاهر و ريا، حج او را كه ذخيره سفر عظيمي است، ممكن است نابود كند.
3 - وسيله سفر
بايد شكرگزار صاحبخانه باشد كه مرکبي برايش فراهم كرده است تا بارهاي سنگين او را منتقل كند وگرنه خود بايد بارش را به دوش ميكشيد. بايد يادآور مركبي شود كه او را به جهان آخرت منتقل ميكند و آن مركب، جنازه اوست. پس تعجب و شگفتي از كسي است كه براي سفر مشكوك «آيا بتواند برود و يا نه» خود را آماده ميكند ولي براي سفر يقيني «مرگ» هيچگونه آمادگي ندارد.
4 - خريد لباس احرام
به هنگام خريد لباس احرام - دو قطعه پارچه ساده ندوخته - به ياد كفن و پيچيده شدن در آن بيافتد، او كه به زودي با دو قطعه لباس احرام در نزديكي بيتالله الحرام سراسر وجودش را ميپوشد - يكي را لنگ و ديگري را رداء و حوله خويش قرار ميدهد - چه بسا اجل مهلت ندهد و سفرش را به پايان نرساند و با همين دو قطعه لباس احرام خدايش را ملاقات كند. پس همانطور كه براي ملاقات خانه خدا لباسي را بر تن ميكند كه مناسب خانه الهي و مخالف تزيينات دنيوي است، بداند كه بعد از مرگ با همين گونه لباس به ملاقات صاحبخانه ميرود. اين دو لباس - احرام و كفن - چقدر شبيه يكديگرند.
5 - بيرون رفتن از شهر و ديار
سالك به سوي بيتالله الحرام وقتي از شهر جدا ميشود بايد توجه كند كه سوي خداوند منان ميرود. پس توجه كند كه در اين سفر چه خواستهاي دارد؟! و به كجا رو ميبرد؟! و چه كسي را ميخواهد زيارت كند؟!
و نيز به ياد سفر آخرت بيفتد كه وابستگانش را براي هميشه رها ميكند.
6 - پيمودن صحراها و كوهستانها
زائر از صحراها و كوهها عبور ميكند تا به ميقات برسد، بايد سفر خويش را پس از خروج از دنيا تا رسيدن قيامت تصور كند و بداند كه در اين ميان منزلگاههاي وحشت زا و درخواستهاي گوناگون وجود دارد. تنهايي زائر در راه، تنهايي ترسناك خانه قبر و سختيهاي آنجا را ياد آور است پس جهت راه خويش و زاويههاي پرپيچ و خطرناك قبر تا قيامت توشه و ذخيرهاي را فراهم كند و با خود همراه داشته باشد.
7 - احرام بستن و گفتن تلبيه در ميقات
حاجي و معتمر خانه كعبه بايد بداند تلبيه به معناي پاسخگويي به دعوت خدا است که اميدوار به پذيرش خويش باشد و از سوي ديگر ترس آن را داشته باشد كه از جانب حق ندايي برآيد «لا لبيك و لا سعديك»، تو را نپذيرفتهام و سعادت از آن تو نيست.
پس زائر در ميقات بين خوف و رجاء در برابر خدا ميايستد، تلبيه گفتن شروع و نقطه آغازين سير الي الله است كه جايگاهي عظيم و بزرگ دارد.
امام چهارم زينالعابدينعليه السلام چون به ميقات آمد تا لباس احرام بپوشد، مركب خويش را تا نگه داشت، چهرهاش زرد گشت و حالت مادي وي تغيير كرد، لرزه بر اندام مباركش افتاد و نتوانست ذكر شريف تلبيه را بر زبان جاري كند فرمود: «من ميترسم پروردگارم بگويد: «لا لبيك و لا سعديك» با تامل و زاري بسيار چون ذكر تلبيه را بر زبان جاري كرد، بيهوشي و غش بر آن حضرت عارض گشت و از روي مركب به زمين افتاد، اين حالت براي آن بزرگوار تا پايان مراسم حج فراوان پيش ميآمد.
8 - ورود به شهر مكه
به هنگام ورود به شهر مكه بايد توجه نمود كه به پايان حرم الهي رسيده است اميدوار شود كه از عذاب و عقاب الهي در امان ميگردد و در عين حال اين اضطراب را داشته باشد كه اهليت نزديكي به حرم را پيدا نكرده باشد و بدين سبب او منفور نزد خدا باشد، پس اميدش در هر حال نزديكي به صاحب خانه باشد كه كرامت او شامل همه خواهد شد. او حق زائرش را مراعات ميكند و كسي را كه در جوار خانهاش قرار گرفت شريف و بزرگ ميشمارد.
9 - نگاه به خانه كعبه
زائر خانه خدا به هنگام ورود به مسجدالحرام و نگاه به كعبه عظمت صاحب خانه را با دل و جان درك كند و خود را در حضور او ببيند و اميدوار به ملاقات حضرت احديت در آخرت باشد همان طوري كه در دنيا زيارت كعبه نصيبش گرديد. و نيز در آن لحظه حركت مردم در صحنه قيامت و رفتن آنان را به سوي بهشت تصور كند كه به بعضي اجازه ورود داده ميشود و برخي را مانع ميگردند.
10 - طواف كعبه
حاجي به هنگام طواف خود را همانند فرشتگاني كه در اطراف عرش الهي طواف ميكنند بداند و توجه كند كه هدف از طواف ابتدا تا انتهايش گردش دل و قلب به دور صاحب خانه است از اينرو با نام خداوند از حجرالاسود شروع ميكند و بدان نيز ختم مينمايد.
11 - لمس حجرالاسود
آنگاه كه دست بر روي حجرالاسود ميكشد و آن را ميبوسد بايد بداند كه با خداي كعبه بيعت ميكند تا از هر عملي كه معصيت او را به دنبال دارد دوري كند و تصميم بر وفاي به عهدش را داشته باشد، زيرا هر كس از بيعت با صاحب كعبه تخلف ورزد دچار خشم و عذابش خواهد شد.
«حجرالاسود دست خداوند در روي زمين است مردمي كه با آن مصافحه ميكنند و آن را لمس مينمايند گويا دست خدا را لمس كردهاند همانند شخصي كه دست برادرش را گرفته و كف در كف او نهاده است.»
12 - گرفتن پرده كعبه و تمسك جستن به ملتزم
بعد از لمس و بوسيدن حجرالاسود با اشتياق و رغبت بيشتر به ديوار كعبه نزديك شو و بدنت را بدان مماس گردان به اميد حفاظت و دوري از آتش جهنم؛ زيرا هر جزئي از بدن كه به كعبه بچسبد از عذاب الهي مصون خواهد ماند، پس خود را به پرده كعبه بياويز و بيشترين درخواست را طلب مغفرت و آمرزش گناهان و ايمني از عذاب جهنمش قرار ده همانند خطاكاري كه دامن بزرگتري را گرفته و با التماس و تضرع و درخواست عفو و بخشش رضايت آن بزرگتر را به دست ميآورد و آينده خويش را بيمه مينمايد.
13 - سعي بين دو كوه صفا و مروه
مهمان خانه خدا هنگام سعي بين صفا و مروه خود را همانند شخصي ميبيند كه در آستانه سلطاني در تردد است و انتظار ملاقات با او را دارد اين تردد از آن جهت است كه ميخواهد اخلاص خويش را اثبات كند و رضايت و لطف را جلب كند در عين حال نميداند او را به حضور ميپذيرد يا نه. پس رفت و آمد خويش را تكرار ميكند و چون خود صاحب خانه هفت مرتبه را معين كرده است بر هفتمين بار بسنده ميكند.
14 - وقوف در سرزمين عرفات
اجتماع عظيم انسانهاي خداجو، مناجات و فرياد و ناله، از هر قوم و ملتي و نيز رفت و آمدهاي بسيار زياد به سوي مشاعر الهي همچون جبلالرحمة و... با توجه به اختلاف آراء پيشوايان مذاهب و پيروان آنان اعجاب انسان را برميانگيزاند، او خداجويان را در اداء اين واجب الهي در سرزمين عرفات ميبيند، اين صحنه بزرگ حاجي را به ياد صحنه قيامت مياندازد، او اجتماع انسانهاي آغازين و آخرين را به همراهي انبياء بزرگوار تصور ميكند و گويا ميبيند چگونه هر امتي به دنبال امام خويش است تا او را شفاعت كند.
آن هنگام با چنين تصورات زيبايي، با قلب شكسته خويش، به خداي خود توجه پيدا ميكني وخدا اعمال تو را در جمله قبول شدگان قرار ميدهد دعاهايت را مستجاب و مقبول ميگرداند و رحمتش را بر تو نازل ميكند، آرمانهاي مقدست تحقق مييابد پس موقف عرفات از مواقف شريفهاي است كه انسان خداجو در آن مكان عظمت شرافت و بزرگي را به دست ميآورد.
15 - وقوف در مزدلفة «مشعرالحرام»
ورود در مشعرالحرام - كه جزء حرم مكي است - بعد از برون رفتن از حرم الهي و اجازه مجدد صاحب خانه جهت داخل شدن در حرم او رحمت بازيافته ديگري است، زيرا سرزمين عرفات خارج از محدوده حرم امن است و مشعرالحرام جزء حرم امن ميباشد در اين سرزمين، بر درهاي رحمت خداوند نزديك گشتهاي، نسيم لطف و رحمت و مهرباني او بر تو بار ديگر ميوزد.
16 - رمي جمره سرزمين منا
رمي جمره در سرزمين منا جاي اطاعت محض در برابر خالق و آفريدگار است. زائر بايد اظهار بندگي كند و طوق عبوديت را بر گردن نهد و هيچ گونه وسوسهاي را از ناحيه نفس نپذيرد. خود را در جايگاه ابوالانبياء ابراهيم خليل ميبيند، زيرا كه شيطان خواست حج او را در اين مكان ناخالص كند و او را گرفتار هواي نفساني نمايد. اما خدا فرمان داد تا شيطان را از خود براند. او هم با سنگ، شيطان را از خويش دور كرد و ريشههاي وسوسه شيطاني را خشكانيد.
17 - قرباني در منا
حاجي به منا آمده تا قرباني کند. اما چه چيز را؟ آنچه او را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه او را در "رفتن" به "ماندن" مي خواند، آنچه او را در راه " مسئوليت" به ترديد مي افکند، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنود، تا حقيقت را اعتراف کند.
در زندگيت تنها يک چيز هست که براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، آن اسماعيل تو است، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شي ء، يا يک حالت، يک وضع و حتي، يک " نقطه ضعف".
پس حاجي بايد آن را قرباني کند تا بنده پاک و خالص خدا شود.
مرحوم شبر در كتاب خود دو فصل ديگر در زيارت مدينه رسول الله(ص) دارد كه با آوردن آن اسرار و معارف مناسك را از ديدگاه آن عارف آگاه به پايان ميرسانيم:
الف- ديدار از شهر پيامبر خدا
آنگاه كه از مكه معظمه بازگشتي و به ديدار مدينه منوره پرداختي چون چشمت بر ديوارهاي شهر مدينه افتاد، به ياد آور كه اين همان مدينهاي است كه خداوند آن را براي پيامبرش انتخاب كرد تا بعد از هجرت در آنجا سكني گزيند، همان شهري است كه پيامبر(ص) واجبات الهي و سيره خويش را در آنجا به اجرا گذاشت. در آن شهر مبارزات و مجاهدتهاي زيادي را عليه دشمن انجام داد. دين و شريعت خويش را كامل نمود و در آنجا به ملاقات پروردگارش شتافت و آرامگاه شريفش مزار همگان گرديد.
ب- زيارت پيامبر خدا(ص) و ائمه معصومين(عليهم السلام)
زائر پيامبر خدا و ائمه بقيع صلوات الله عليهم به هنگام ورود به حرم لازم است با طهارت خاضعانه و خاشعانه در برابر قبر و ضريح آنان بايستد و آنان را زيارت كند.
توجه داشته باش آنان از حضور تو آگاه هستند؛ ايستادن، نشستن و زيارت تو را ميبينند، سلام و درود تو را دريافت ميدارند و به جاي خود ميرسانند پس آنان را زنده در آرامگاه خويش بدان و آنگونه زيارت كن كه در حال حياتشان به خدمت مي رسيدي، مقام والايشان را در ذهن خود تصور كن كلمات زيبا و موعظههاي شيرين و دلنشين و نصيحتهاي شفا بخششان را به يادآور و همه را به گوش جان بشنو، زيرا كه هدايتشان سعادت بخش و آرامش آفرين بوده و خواهد بود.