گری سیک تحلیلگر شناخته شده در امور ایران در گفت و گویی که دیپلماسی ایرانی با وی انجام داده به تحلیل مذاکرات هسته ای ایران و 6 قدرت جهانی پرداخته که پس از وقفه ای 15 ماهه در ماه آوریل در استانبول از سرگرفته شد و بغداد نیز میزبان دور دوم این گفت و گو ها بود. توافق برای نشست سوم در ایستگاه بعدی یعنی مسکو، ملموس ترین دستاورد نشست بغداد به شمار می رود که به عقیده سیک نیز نشانه مثبتی است. آنچه در زیر می خوانید متن این مصاحبه است.
مذاکرات بغداد بدون توافق پایان یافت. آیا توقع چنین نتیجه ای را داشتید؟
خب من نسبتاً خوش بین بودم. گمان می کردم که فرصتی برای برخی پیشرفت های واقعی دست کم برای توافق های موقتی در خصوص غنی سازی اورانیوم با خلوص 20 درصدی، وجود دارد. اما از اینکه گروه 1+5 هیچ پیشنهادی در زمینه تحریم ها ارائه ندادند شگفت زده شدم. ما تحریم های گستردهای را علیه ایران اعمال می کنیم و من گمان می کردم به طور حتم این امکان وجود دارد که بخشی از تحریم ها را به عنوان قسمتی از معامله، متوقف کنیم. اما گروه 1+5 برای این اقدام تمایلی نداشت. به بیانی دیگر این مذاکره ای کلاسیک است که هر طرف بر موضع خود پای فشرده و به طرف مقابل می گوید که تو بیشتر از ما به این امتیازها نیاز داری. اما تنها چیزی که من در مورد آن خوشحال هستم این است که توافقی برای دور بعدی مذاکرات انجام شده که نشان می دهد هر دو طرف به دنبال ادامه گفت و گوها هستند. اما این یک موقعیت مذاکرهای کلاسیک است که هر دو طرف در مذاکرات بسیار خشک هستند و خواهیم دید که چه می شود.
پس شما هنوز در مورد گفتگوهای آتی در روسیه خوش بین هستید؟
به گمان من مشوق ها برای دو طرف چنان در سطح بالایی قرار دارد که هیچ یک از طرف ها خواستار خاتمه این روند نیستند. روشن است که ایرانیان به دنبال لغو تحریم ها یا حذف برخی از آنها هستند.به عقیده من این نکته بسیار مهمی برای ایران است و البته به رسمیت شناخته شدن حقوق هسته ای نیز از همین اهمیت برخوردار است. در مورد غرب نیز این چشم انداز تثبیت شده است که در صورت شکست کامل مذاکرات بار دیگر بهای نفت افزایش می یابد و به تعبیر من ایران نیز نوعی توانایی در تاثیر گذاری بر بهای نفت را دارد. این همان چیزی است که با توجه به پیش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده از آن پرهیز می شود. در صورتی که بهای نفت و بنزین در آمریکا دقیقا در زمان انتخابات افزایش یابد، به طور قطعی برای باراک اوباما مطلوب نخواهد بود. بنابراین من گمان می کنم که هر دو طرف انگیزه قوی برای ادامه مذاکره دارند. البته نمی توانم نتیجه را پیش بینی کنم اما می توانم بگویم که آنها قصد دارند به میز معامله بازگردند.
به گمان شما چرا آمریکا و متحدانش در مورد تعدیل برخی از تحریم ها علیه ایران غیر منعطف هستند؟ تحلیل شما از این نکته چیست؟
من فکر می کنم که آنها یک موضع معامله ای کلاسیک را دنبال می کنند پس اگر شما در بازار باشید و برای خرید بروید و به دنبال خرید یک فرش باشید در صورتی که فروشنده از شما بپرسد چقدر بابت آن پرداخت می کنید و شما پول کافی نداشته باشید، باید راه خود را بکشید و از مغازه خارج شوید. این دقیقا همان چیزی است که گمان می کنم غرب در حال انجام آن است که به یک معنی چشم اندازی خطرناک را ترسیم می کند. این رویکرد ریسک شکست مذاکرات را به همراه دارد که می تواند برای هر دو طرف بد باشد. از سوی دیگر این واقعیت نیز وجود دارد که آمریکا و غرب تکنیک های مذاکره ای بسیار خوبی را تجربه کرده اند و می خواهند ریسک تحقق خواسته هایشان را متحمل شوند. این چیزی نسبتا جدید است . ما همواره گمان می کردیم که غرب نمی تواند معامله گر و چانه زننده هوشمندی باشد. اما این مذاکرات نشان داد آنها تمایل دارند ریسک کنند و موضعی را اختیار کنند که به عقیده من ایرانیان به خوبی آن را درک می کنند. چرا که ایرانیان بسیار بیشتر از ما به سیاست چانه زنی وارد هستند.
اما به طور روشنی تحولی مثبت در رویکرد آمریکا به برنامه های هسته ای ایران به وجود آمده و آن پذیرش غنی سازی اورانیوم با خلوصی کمتر از 5 درصد توسط ایران است. زمانی که در سال 2010، همانگونه که شما به خاطر دارید ایران طرح تبادل سوخت هسته ای را با میانجی گری برزیل و ترکیه به منظور انتقال ذخایر اورانیوم به کشور سومی امضاء کرد ، ایالات متحده آن را بی اهمیت و دیرهنگام خواند. چه شد که اکنون رویکرد آمریکا در این مورد تغییر یافته است؟
یکی از نکته هایی که من نه فهم آن بلکه درک کردن آن را دشوار می یابم این واقعیت است که خطر در کمین آمریکا این است که به اندازه ای شیفته تحریم ها شده که آمادگی خود برای استفاده از آن برای اهداف معامله ای را از دست داده باشد. در واقع، تحریم ها در اجبار تهران برای تغییر موضع خود ناتوانند اما می توانند به عنوان نشانی در مذاکره برای ایجاد پیشرفت مورد استفاده قرار گیرند. و آنچه من را نگران می کند زمانی است که مشاهده می کنم آمریکا موضع بسیار سختی در مذاکرات اتخاذ کرده این است که آنها حتی از چشم پوشی از بخشی از تحریم های خود می هراسند. این همان رویدادی است که در سال 2010 رخ داد، هنگامی که موافقت آنها با ابتکار عمل ترکیه و برزیل بدون تردید به محدود شدن تلاش های تحریمی منجر می شد که در آن زمان در سازمان ملل در جریان بود. من گمان می کنم که ایالات متحده احساس می کرد چنان اهرم قوی در روند مذاکرات با چینی ها و روسی ها و دیگران در اختیار دارد که برای قربانی کردن آن آمادگی ندارد. اکنون آن تحریم ها به اجرا درآمده اند و من گمان می کنم که غرب تمایل دارد به جایی برگردد که پیش تر در آن قرار داشت. من شخصا با سیاست های آمریکا در هر دو مورد در سال های 2009 و 2010 موافق نیستم. چرا که شانسی برای توافق وجود داشت و غرب به سادگی برای آن آماده نبود. در حال حاضر با توجه به اعمال دور بسیار جدی از تحریم ها به نظر می رسد که آنها به این نتیجه رسیده اند که با درجریان بودن تحریم ها می توانند مذاکره کنند. اما همانگونه که در خصوص نگرانیم خاطرنشان کردم، آنها به اندازه ای به سیاست تحریم هایشان وابسته اند که از آنها برای اهداف مذاکره ای استفاده نمی کنند.
آیا شما با این دیدگاه موافق هستید که منافع بزرگتر آمریکا در خاورمیانه و آسیای میانه و به خصوص نگرانی های امنیتی در افغانستان و عراق و مساله تروریسم انگیزه دوچندانی به دولت آمریکا برای سازش با ایران می دهد؟ شما جایگاه چنین متغییرهایی را در تفکر دولت آمریکا چگونه ارزیابی می کنید؟
خب یکی از موضوعاتی که من امیدوار بودم در این دور مذاکرات بغداد دنبال شود ایجاد کمیته های فرعی برای رسیدگی به موضوعات دیگر بود. من فکر می کنم قاچاق مواد مخدر، امنیت در افغانستان و عراق، امنیت کلی در آسیای میانه و خلیج فارس همگی موضوعاتی هستند که بارها گفته شده غرب و به خصوص آمریکا و ایران در آن منافع مشترکی دارند. این موضوعات می توانند به طور ثمربخشی مورد بررسی قرار گیرند. اما تا کنون همه تمرکز ها و پافشاری ها بر وجه هسته ای بوده که برای من جای پرسش است. من گمان می کنم که مساله – البته اگر موضع مذاکره ای آمریکا را درک کرده باشم – این است که آنها از پرداختن به موضوعات دیگر می هراسند چرا که گمان می کنند در این صورت از مساله اصلی مورد نگرانی یعنی برنامه های هسته ای دور می شوند. این در حالی است که در مذاکرات بغداد موضع مذاکره ای تهران به نوعی نشان می داد که ایران برای به میان کشیدن مسائل دیگر تمایل دارد. البته هر چند لزوما با این رویکرد مخالفت نشد اما به طور سیستماتیک نیز به آن پرداخته نشد. اما من ترجیح می دهم که شاهد مذاکرات دو لبه یا حتی سه لبه باشم که در آن بخش هسته ای لبه مرکزی به شمار می رود و دیگر موضوعاتی که می تواند زودتر به نتیجه برسد مانند مساله افغانستان نیز دیگر لبه ها را تشکیل دهند.
در سطوح سیاست داخلی آمریکا، آیا مصالحه با ایران می تواند به نفع باراک اوباما در تبلیغات انتخاباتی اش باشد؟
نه لزوما. مشکل اصلی این است که هر کاری اوباما در رابطه با ایران انجام دهد، مخالفانش یا خواهند گفت او شکست خورده یا اینکه به اندازه کافی {قوی} عمل نکرده است. به گمان من اوباما در هر صورت هدف انتقاد ها قرار دارد. اما به نظر من بدترین نتیجه، شکست کامل مذاکرات و رد و بدل کردن دور جدیدی از تهدیدهاست که سطح تنش در خلیج فارس را بالا برده و به افزایش بهای نفت می انجامد. به باور من این بدترین چیزی است که می تواند رخ داده و به طور مستقیم اوباما و شانس انتخاباتی وی را تحت تاثیر قرار دهد. اما در صورتی که نوعی توافق ایجاد شود شاید به افزایش آرای مردمی به نفع وی کمک نکند اما دست کم از روی دادن وخیم ترین سناریو جلوگیری می کند. این روندی است که به طور کلی برای اوباما کمک کننده است و چیزی است که هر کسی باید به آن امیدوار باشد.
بنابراین شما گمان می کنید که دولت اوباما قصد دارد از جنگ جدیدی در منطقه اجتناب کند؟
من اینگونه فکر می کنم. در نگاهی به تحولات در طی 4 تا 5 سال گذشته، {به یاد می آورم} اسرائیل به طور ویژه ای از جورج بوش در یک یا دو سال آخر ریاست جمهوری اش می خواست که مجوز حمله به ایران را صادر کند. این یک موضوع بسیار علنی بوده و یک راز بزرگ به شمار نمی رود. اما نکته اینجاست که دولت بوش در آخرین سال خود یعنی زمانی که چیز زیادی برای از دست دادن نداشت، به اسرائیل پاسخ منفی داد. من موضوع را به طور ساده شده و بسیار خلاصه شرح می دهم، اما این اتفاق روی داده است. این برای من دشوار است که باور کنم دولت اوباما حمله ای را بپذیرد که دولت بوش آن را نپذیرفته است. این موضوع برای من بسیار نامحتمل است چرا که نتیجه هرگونه درگیری در خلیج فارس برای همه از ایران گرفته تا آمریکا و اسرائیل و جهان مصیبت بار خواهد بود. جنگ تنها اوضاع را وخیم تر می کند و به عقیده من هر کسی که در مورد جنگ سخن پراکنی می کند باید به طور جدی متوقف شود. تا کنون نیز شاهد بسیاری از سخن پراکنی ها در خصوص حملات در خلیج فارس و حمله به ایران بوده ایم اما هیچ یک عملی نشده اند و این امر نشان دهنده واقعیت های موقعیتی است که در آن به سر می بریم.
اگر شما می توانستید به ایران در خصوص مساله هسته ای توصیه ای داشته باشید، برای مذاکرات مسکو چه پیشنهادی ارائه می کردید؟
خب به گمان من ایران در نشست جداگانه با یوکیا آمانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی درست عمل کرد و آنچه قویا به ایران پیشنهاد می کنم این است که با آژانس توافقنامه ای را منعقد کند که شرایط آن بررسی شده است. من فکر می کنم که ایرانیان باید توافقنامه را امضاء کرده و فورا آن را اجرا کنند. آن طور که آنها می گویند طیفی از پرسش های بی پاسخ در ارتباط با برنامه های هسته ای ایران مطرح است که زمان آن به روی کار بودن صدام حسین در عراق باز می گردد. زمانی حدود 10 سال پیش. این مهم ترین بخش نگرانی غرب است که دلیل اصلی تحریم ها به شمار می رود. فعالیت های هسته ای که ایران در روزهای منتهی به سقوط صدام حسین در عراق انجام داده است. این به طور کلی امکان پذیر است و من این موضوع را غیر قابل باور نمی دانم که ایران در زمانی که صدام حسین را تهدیدی جدی برای خود ارزیابی می کرد آزمایش هایی در مورد برنامه های هسته ای تسلیحاتی انجام داده باشد تا از قدرت بازدارندگی هسته ای برخوردار باشد.
اما برآورد ها نشان می دهد که ایران در سال های 2003 و 2004 این فعالیت ها را متوقف کرده و من می توانم انگیزه تهران برای این اقدام را درک کنم. تنها راه پایان دادن به این مشکل این است که ایران بپذیرد برخی فعالیت ها در این زمینه ها انجام داده اما تاکید کند که امروزه آنها را دنبال نمی کند. شاید پذیرش این کار برای ایران دشوار باشد؛ اما ضروریست و به گمان من تهران باید در مورد فعالیت های هسته ای خود در دوره ای که مورد نظر غرب است پاسخگو باشد. من شخصا احساس می کنم که در این مورد هر چه زود تر اقدام شود، بهتر خواهد بود.
اما در عین حال گمان می کنم که پافشاری تهران برای به رسمیت شناخته شدن حقوق اش از سوی غرب نیز صحیح است و من فکر می کنم که درخواست تعدیل تحریم ها نیز از حقوق ایران است. به باور من این رویکرد منطقی بوده و در یک بازه زمانی روی خواهد داد؛ هرچند تحقق آن از آنچه امیدواریم کندتر خواهد بود. چارچوب آنچه باید بر سر آن توافق شود به سادگی قابل رویت است و برای تشخیص شکل نهایی توافق به استعداد خارق العاده ای نیاز نیست. اما نمی توان هم انتظار داشت که کل موضوعی که 20 سال است حل نشده باقی مانده، به سرعت حل شود.
به عنوان آخرین پرسش، در صورتی که باراک اوباما قصد داشته باشد در گفت و گو های مسکو با تهران به توافق برسد، توصیه شما به دولت وی چه خواهد بود؟
من فکر می کنم طرح گام به گام روسیه که بر اساس اقدامات ملموسی است که هر طرف باید انجام داده و نتیجه آن نیز بر دو طرف مشخص است، راه صحیحی است که باید در پیش گرفته شود. روس ها این پیشنهاد را روی میز مذاکره گذاشته اند {که ابعاد آن} به خوبی شناخته شده است. از سوی دیگر مذاکرات در مسکو برگزار می شود ، مکانی که روس ها می توانند نسبت به مذاکرات گذشته نفوذ بیشتر داشته باشند و به گمان من دولت اوباما باید نوعی از این پیشنهاد را بپذیرد. پیشنهادی که در آن دو طرف برای برداشتن گام هایی توافق کرده و هر طرف در مورد گام هایی که باید برداشته شده و نتیجه پیش بینی شده آن آگاهی کامل داشته باشد. در این صورت مشخص است که به کجا می روید و چگونه به آنجا میرسید. این به نظر آسان می آید هرچند در سطح جزئیات و دقائق شاید با دشواری های بسیار همراه شود. اما من بر این باورم که این راهی است که دولت اوباما باید در سیاست خارجی خود آن را تجربه کند.