0

داستان ناکجاآبادی «درباره الی ... »

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

داستان ناکجاآبادی «درباره الی ... »

نسخه چاپيارسال به دوستان
چرا کمیسیون فرهنگی اروپا، فیلم ساخته نشده فرهادی را حمایت می‌کند؟ ـ 3
داستان ناکجاآبادی «درباره الی ... »

خبرگزاری فارس: «درباره الی ...» در یک ویلای داخل جنگل تعطیلات خود را سپری می‌شود، اما دست تقدیر آن‌ها را به ساختمانی متروکه و مخوف در کنار دریا می‌کشاند که شبیه به یک ناکجاآباد است.

خبرگزاری فارس: داستان ناکجاآبادی «درباره الی ... »

به گزارش خبرگزاری فارس، در پی اعطای اسکار در پایان سال 90 و این بار اعطای جایزه کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا به فرهادی برای فیلم ساخته نشده او بررسی عملکرد این سینماگر ایرانی و رسیدن به دلایل اینکه چرا این جوایز به سوی فرهادی روانه شده است مورد سوال است.

خبرگزاری فارس در سلسله یادداشت‌هایی این مسئله را با مروری بر سه فیلم اخیر او آغاز و به پاسخ منتهی خواهد کرد.

 

***

 

فیلم «درباره‌ الی» را باید در امتداد «چهارشنبه سوری» دانست، چراکه باز موضوع اصلی فیلم پرداختن به گسست ارزش‌های موجود در جامعه با محور قرار دادن طبقه‌ی متوسط شهری است. فیلمی که در آن سوء‌ظن و قضاوت آدم‌ها موضوع اصلی می‌باشد.

«درباره الی» داستان سه خانواده‌ی جوان است که برای تعطیلات آخر سال در حال سفر به شمال هستند و در بین آن‌ها احمد (شهاب حسینی) به تازگی از آلمان برگشته و از همسر خود طلاق گرفته است و الی (ترانه علیدوستی) مربی مهدکودک دختر کوچک سپیده (شقایق فرهانی)، که با اصرار سپیده و برای آشنایی با احمد با این گروه هم‌سفر شده است، به عنوان افراد مجرد در این جمع حضور دارند.

حسن عباسی، نظریه‌پرداز و کارشناس مسائل فرهنگی در مصاحبه با ماهنامه «سینمارسانه» در پاییز 1389 پیرامون فیلم «درباره الی» می‌گوید: «لیبرالیسم، یک ایدئولوژی مدرن است که معنی دقیق آن «اباحه‌گرایی» است. این ایدئولوژی، ریشه در اومانیسم یا پارادایم اصالت بشر دارد. اساسی‌ترین مؤلفه‌‌ی آن «ایندیویژوآلیسم» یا اصالت فرد است. وقتی تفرّد اصالت پیدا کند، به سرعت به ورطه «اگوئیسم» یا خودگرایی می‌افتد. آن‌گاه که «خود» مبنای همه چیز باشد، هسته‌‌ی مرکزی و جوهره‌ی‌ لیبرالیسم بروز می‌کند و آن «لسه‌فر» است، یعنی «بگذار هرچه می‌خواهد بکند.» لسه‌فر، نفی حداکثری «منع» در زندگی اجتماعی و فردی بشر است.

این نکته با جوهر دین در تعارض بنیادی است، و از این روست که سکیولاریسم عنصر ذاتی لیبرالیسم محسوب می‌شود. هم‌چنین مؤلفه‌ی‌ دیگر لیبرالیسم، نسبی‌گرایی است. البته تعداد مؤلفه‌های آن بسیار بیشتر از این موارد است. لیبرال‌سینما Liberalcinema)) در ایران با یک مثلث پدید آمده است: «فریاد مورچگان»، «ده» و «درباره الی». فریاد مورچگان، مدعی نفی فاشیسم از طریق نفی حقیقت، و در نتیجه نیل به نسبی‌گرایی یا «رلیتیویسم» است.

فیلم «ده» سوای از نسبی‌گرایی، مسئله «لسه‌فر» و «ایندیویژوالیسم» را نیز دست‌مایه قرار می‌دهد. این مؤلفه‌ها در فیلم «ده»، البته در ترکیب ایدئولوژی لیبرالیسم، با ایدئولوژی فمینیسم صورت گرفته است.

مشابه همان کنش، در فیلم «درباره الی» نیز انجام پذیرفته است، یعنی «درباره الی» نیز یک اثر لیبرالیستی و توأمان فمینیستی است. آن‌چه این سه فیلم را به مثلث «لیبرال سینما»ی ایران تبدیل می‌کند، وجه فلسفی «حیازدایی» در آنهاست.

توجه داشته باشید که حیا با شرم متفاوت است. هر بشر بی‌دینی نیز می‌تواند شرم داشته باشد، اما حیا، مقوله‌ای ایمانی است و مختص انسان دین‌دار و مؤمن است. ایمان درختی است که ریشه‌ آن یقین، شاخه آن تقوا، و شکوفه و میوه‌ آن «حیا» است. لیبرالیسم با غیرت و توبه در تعارض است. لیبرالیسم و به ویژه فمینیسم در جوهر خود با «حیا» تقابل ذاتی دارند.

این نکته‌ای است که فیلسوفان غربی به آن اذعان دارند. جمله شاخص در فیلم «درباره الی» مزبور این است: «حالا درباره الی چی فکر می‌کنند؟» این جمله در شرایطی گفته می‌شود که زن جوان یعنی الی در دریا غرق شده است و اکنون که مقرر است مرد جوانی که آشنای اوست برای پیگیری وضعیت او که بی‌خبر، همراه یک گروه غریبه به شمال کشور رفته است به محل حادثه بیاید، در مورد قضاوت او و دیگران پرسیده می‌شود: «حالا درباره‌ الی چی فکر می‌کنند؟» این نگرانی، بابت غرق شدن الی نیست، بلکه از بابت قضاوت درباره‌ی‌ سفر او به نیت شوهریابی است. اما چرا نگرانی از قضاوت؟! مگر مرد جوان تازه‎وارد کیست؟ اگر او صرفاً یک خواستگار بوده است که الی او را نمی‌خواسته است، قضاوت او در مورد «چرایی حضور الی» در سفری گروهی، چه اهمیتی دارد؟ پاسخ این پرسش‌ها و ابهام‌ها، در تیتراژ ابتدای فیلم نهفته است. همه مسافران، به درون صندوق صدقات، پول اسکناس می‌اندازند، اما آخرین صدقه، یک حلقه‌ی ازدواج است.

بعد از این تصویر، ابعاد حلقوی حلقه‌ی ازدواج، در نور به ابعاد حلقوی تونل تبدیل می‌شود. انگشت انسان و تونل جاده شبیه هم هستند، با این تفاوت که تونل، یک «غلاف» انگشت یا در واقع یک انگشتانه کامل است، اما انگشت، هم‌چون یک «قالب» تونل است.

از این حیث، تمایز انگشت دست انسان از تونل این است که انگشت «توپُر» و تونل «توخالی» است. وقتی حلقه‌ی ازدواج، به صندوق صدقات می‌افتد، هیبت حلقوی آن، در نور، با ابعاد حلقوی تونل یکی می‌شود.

خروج اتومبیل‌ها از تونل، توأم با جیغ و فریاد مسافران، نوعی رستگی و رهایی را تداعی می‌کند: در یکی، رهایی از ظلمت و فشار، و تنگی و تاریکی تونل، و در دیگری، رهایی از فشار و تعهد و تقید حلقه ازدواج. الی زن جوان، از مرد جوانی «حلقه» دارد، یعنی در عقد و عهد اوست.

اکنون که برای یافتن شوهری جدید، همراه گروه به شمال رفته، و در دریا غرق شده است، آمدن نامزدی که یک‎سویه، حلقه‌اش به صندوق صدقات، بخشیده شده، ایجاد سؤال و استفهام می‌کند. پس، طرح پرسش «درباره الی چه فکر می‌کنند؟!» نه در مورد نامزدش، بلکه در مورد مخاطبان است.

واقعاً «درباره الی»، یعنی زنی که صبر نکرده است، تا رابطه با نامزدش را به صورت قانونی و شرعی خاتمه دهد، و به جستجوی رابطه‌ای دیگر تن در داده است، مخاطبان چه فکری باید بکنند؟! وجه فلسفی حیازدایی، وجه ذاتی آثار فمینیستی و به تبع آن لیبرالیستی است.

آلن بلوم در صفحه‌ی 101 کتاب گشایش ذهن آمریکایی می‌نویسد: حیازدایی، مرکز پروژه‌ی فمینیست است که از طریق انقلاب جنسی محقق می‌شود. با این تبیین فلسفی آلن بلوم از ایدئولوژی فمینیسم، یک اثر فمینیستی مانند «ده» یا «درباره‌ الی» حیازدایی را بن‌مایه‌ی فلسفی خود قرار می‌دهد.

در فیلم‌های مبتذل مورد اشاره‌ شما در قبل از انقلاب، پیام غیرت جوانمرد محله و توبه‌ی زن بدکاره، پیامی ضدلیبرالیسم و ضدفمینیسم بود. اما پیام آثاری که مبتنی بر ایدئولوژی لیبرالیسم یا فمینیسم ساخته می‌شوند، غیرت‌زدایی، توبه‌زدایی، عفت‌زدایی و همان حیازدایی است. این چنین روی‌کردی که دارای وجه فلسفی خاصی است، در سینمای ایران پدیده جدیدی است. غالباً این‌گونه است که نویسندگان، بازی‌گران و کارگردانان این آثار تمایل گسترده و باور عمیقی به غرب به ویژه به لیبرالیسم دارند، و همواره این‌گونه بوده است که مورد حمایت غربی‌ها بوده‌اند.»

 

پرده اول: خوب؛ درباره الی

 

فیلم «درباره الی» در سه پرده (act) قابل دسته‌بندی است. بخش اول با شروع فیلم آغاز می‌شود و تا قبل از غرق شدن الی ادامه می‌یابد. این گروه که قرار بود در یک ویلای داخل جنگل تعطیلات خود را سپری کنند، اما دست تقدیر آن‌ها را به ساختمانی متروکه و مخوف در کنار دریا می‌کشاند که شبیه به یک ناکجاآباد است. خوبی و خوشحالی را می‌توان جریان اصلی پرده‌ی اول دانست. همه با هم می‌رقصند، شادی می‌کنند و سرخوشانه در کنار یکدیگر حضور دارند، اتفاقی که عکس آن در پرده‌های بعدی داستان اتفاق می‌افتد.

به غیر از سپیده که قبلاً و البته مختصر، الی را می‌شناخته است، افراد دیگر اولین‌بار است که او را می‌بینند و می‌شناسند. نکته‌ی قابل تأمل، قضاوت‌هایی است که هر کدام از افراد درباره‌ی الی انجام می‌دهند. نکته‌ای که نوع این قضاوت‌ها را مهم می‌سازد و آن‌ها را از سطح یک پیش‌داوری عجولانه به فضای فکری عام‌تری تعمیم می‌دهد، این است که اکثر افراد تشکیل‌دهنده‌ی این جمع خانوادگی، دانشجویان فارغ‌التحصیل حقوق هستند که در دوران تحصیل در یک دانشکده و در کنار یکدیگر درس خوانده‌اند («دم بچه‌های دانشکده‌ی حقوق گرم» جمله‌ای است که پیمان (پیمان معادی) در پانتومیم اجرا می‌کند). در واقع اینان نماینده‌ی منتخبی از جامعه هستند که انتظار  می‌رود در ارزیابی و قضاوت بهتر از دیگران عمل کنند.

شهره (مریلا زارعی) و پیمان (پیمان معادی) که در طول فیلم بیش از دیگران در موضع قضاوت و ارزیابی قرار دارند، در اول فیلم وقتی کنار جاده در حال غذا خوردن هستند اینگونه قضاوت می‌کنند:

شهره: ولی خارج از شوخی! احمد دختر محجوبیه.

احمد: جدی؟ جون شهره راست می‌گی؟

شهره: به خدا واقعا می‌گم، جمع و جورت میکنه.

پیمان: تو اینا رو تو همین ده دقیقه‌ای فهمیدی‌؟

شهره: معلومه، آدم قیافه‌ی یکی رو می‌بینه‌! مگه نه نازی خانم؟

می‌بینیم که آدم‌های این جمع با اینکه هنوز شناخت زیادی از الی پیدا نکرده‌اند به شکل‌های مختلف در مورد او به قضاوت می‌نشینند. تمامی افراد از او به گونه‌ای تعریف و تمجید می‌کنند، به‌ویژه در صحنه‌ی قبل از اجرای پانتومیم، فیلمنامه‌نویس از تمامی شخصیت‌ها در گواه خوب بودن الی اقرار می‌گیرد که بعداً این قضاوت را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. کلیدواژه‌های قضاوت‌هایی که تمام شخصیت‌ها به جز کودکان در دیالوگ‌هایشان درباره‌ی الی، در پرده‌ی اول فیلم داشته‌اند، بدین قرار است: محجوب، خجالتی، مهربان، بی‌عقده، خودمانی، معصوم، آرام.

دقت در صحنه‌‌ی اجرای پانتومیم به فهمیدن بهتر فیلم کمک شایانی می‌کند. اجرای اول را الی با عنوان «مادر حاچ، زنبور عسل» انجام می‌دهد. مادر حاچ، زنبور عسل چه حسی را به مخاطب القاء می‌‌کند؟ شخصیتی کارتونی که مادر خود را بسیار دوست می‌داشت و دائم به دنبال این بود که خود را به او برساند. مادرش نیز متقابلاً علاقه‌ی زیادی به آن داشت. حس معصومانه و پاک کودکانه‌ بین مادر و فرزند بار اصلی احساسی بود که در مخاطب این کارتون بر‌انگیخته می‌شد و الی نیز همین وضعیت را نسبت به مادر خود دارد.

اجرای بعد را نازی (رعنا آزادی ور) انجام می‌دهد. «خواب دید دندانش افتاده» عنوانی است که نازی اجرا می‌کند. در کتاب‌های تعبیر خواب، افتادن دندان در خواب را تعبیر به مرگ کسی می‌کنند. (بنده کاری به درستی و غلط تعبیر ندارم و صرفاً برای تحلیل فیلم از آن استفاده می‌کنم) به نوعی کارگردان می‌خواهد پیغام مرگی را بدهد.

اجرای بعد را آرش، فرزند پیمان و شهره که تا پای غرق در دریا و مرگ پیش می‌رود، انجام می‌دهد. این کودک در فیلم نسبت به دیگر کودکان برجسته‌تر است و بیش‌تر حس همراهی بیننده را به خود جلب می‌کند. پانتومیم بعدی را منوچهر (احمد مهران‌فر) انجام می‌دهد که اسم فیلمی را که می‌توانست نام دیگر فیلم «درباره الی» باشد به نام «خوب، بد، زشت» برای اجرای خود انتخاب می‌کند. الی نیز بلافاصله، با اینکه منوچهر هنوز وقت زیادی نیست که اجرای پانتومیم را شروع کرده و هنوز حدس زیادی زده نشده، بدون معطلی، «خوب، بد، زشت» را می‌گوید و باعث تعجب دیگران می‌شود. «خوب، بد، زشت» قضاوتی است که درباره‌ی الی در ادامه‌ی فیلم اتفاق خواهد افتاد.

 

پرده دوم: بد؛ درباره الی

 

روز بعد، الی طبق قرار قبلی می‌خواهدبه تهران برگردد. سپیده مصرانه از او می‌خواهد که بماند و کیف الی را پنهان می‌کند تا مجبور بشود بماند. شهره و سپیده برای خرید از ویلا خارج می‌شوند و شهره فرزندان خود را به نازی می‌سپارد. الی، دختر مظلومی که همیشه کمک حال دیگران بود با کودکان در حال بازی کردن است. فرم قاب بسته‌ای که صورت او و دریای پشت او را نشان‌ می‌دهد و صدای بیش از حد زیاد امواج، به مخاطب می‌گوید که دیگر زمان شادی‌های کودکانه و معصومانه‌ی او که در حال بادبادک هوا کردن است، به پایان رسیده است و او که به اوج زندگی خود رسیده، حال موقع فرود آمدنش است.

قسمت «بد» فیلم از تلاش برای نجات الی شروع می‌شود و با ورود نامزد الی (صابر ابر) پایان می‌یابد. صحنه‌هایی که مدام از اضطراب غرق شدن یا نشدن الی مطرح تشکیل شده است. از این‌جا فیلم از حُسن ظن ساده‌لوحانه‌ی اول، وارد یک سوء‌ظن جاهلانه‌ می‌شود. شخصیت‌های داستان مدام در مورد الی برداشت‌های متعدد و گاه بدی را انجام می‌دهند. گفت‌وگوهای متعدد و خسته‌کننده‌ای که دائماً در جمع رد و بدل می‌شود، ارزشی در جهت پیش‌بردن داستان ندارد بلکه اصل بر قضاوت‌هایی است که این افراد بر روی تفکرات واهی خود انجام می‌دهند.

حضور نیروی پلیس به جای این‌که قرار و اطمینان را به ارمغان بیاورد، عامل ترس مضاعف است. در دیالوگ‌هایی که در مورد پلیس استفاده می‌شود، به‌راحتی می‌توان تصویر یک قوه‌ی قهریه‌ای مجرم‌محور و تهدیدمحور و نه آرامش‌دهنده و حامی بهبود وضعیت را در ذهن ترسیم کرد. لذا افراد با پلیس به‌گونه‌‌ای رفتار می‌کنند که انگار ترس مضاعفی را در دل خود دارند. حتی در صحنه‌ای وقتی نازی، شخصیت نسبت مهربان و کم‌‌قضاوت داستان، با لباس سبز شبیه لباس نظامی به سراغ آرش که کنار پنجره ایستاده می‌رود و او را نگاه می‌کند، آرش می‌ترسد و به سراغ مادر خود می‌رود.

 

یادداشت: محمدامین نوروزی

 

ادامه دارد...

 

انتهای پیام/

 
 
جمعه 5 خرداد 1391  11:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها