به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق
صفای روی تو، تقدیم می کنم، با عشق
*
درین سیاهی و سردی بسان آتشگاه
همیشه گرمم، همیشه روشنم با عشق
*
*
همین نه جان به ره دوست می فشانم شاد
به جان دوست، که غمخوار دشمنم با عشق
*
*
به دست بسته ام ای مهربان، نگاه مکن
که بیستون را از پا در افکندم، با عشق
*
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق