متوكل كاتب و نویسندهای نصرانی داشت كه به او بسیار احترام میگذاشت و به خاطر علاقهای كه به او داشت او را با كنیه (ابو نوح) صدا میزد. عدهای از كاتبان و نویسندگان كاخ این عمل را نادرست خوانده و گفتند: "جایز نیست كافر را با كنیه صدا بزنیم." متوكل از فقها استفتاء كرد و نتیجه منجر به دو نظر شد: گروهی آن را جایز دانستند و گروهی منع كردند.
متوكل ناچار از امام هادی علیه السلام استفتاء نمود و ماجرا را نوشت.
امام در پاسخ نوشتند: "بسم الله الرحمن الرحیم. تَبّت یَدا اَبی لَهَبٍ و تَب"؛ نابود باد ابولهب و دو دستش بریده باد. (سوره مسد/1)
این پاسخ بدیع از بینظیرترین پاسخهای عالم فتوا بشمار میرود و امام هادی(علیه السلام) با استفاده از این آیه نه تنها جواز كنیهگذاری كافر را ثابت میكند بلكه وقوع آن را نیز در قرآن یعنی معتبرترین مدرك فتوا نشان میدهد. متوكل نیز از پاسخ امام هادی (علیه السلام) قانع شد و به آن عمل كرد.(1)
میزان كثیر چقدر است؟
متوكل بیمار شد و نذر كرد اگر بهبود یافت پول بسیاری را صدقه بدهد. پس از آن كه سلامتی را به دست آورد خواست نذر خود را ادا نماید. فقها را جمع نمود تا مقدار دقیق بسیار(كثیره) را تعیین كنند و آنان درباره تعیین واحد خاصی برای (بسیار) به جایی نرسیدند. ناچار متوكل از امام هادی علیه السلام سوال نمود و امام هادی(علیه السلام) پاسخ داد: "باید 83 دینار صدقه دهی."
فقها از این جواب تعجب كردند و به متوكل گفتند:
بپرس مبنا و مدرك این فتوا چیست؟
متوكل بر این اساس از حضرت دلیل فتوا را خواست .
حضرت جواب فرمودند: خداوند متعال در قرآن میفرماید: "لقد نصركم الله فی مواطن كثیرة(توبه/ 25)؛ خداوند شما را در مواطن و جاهای بسیاری یاری كرد."
و همه خاندان ما روایت كردهاند كه مواطن و مواقفی كه در جنگ¬ها و غزوات، خداوند، پیامبرش را در آنها یاری كرد 83 موطن بوده است. (2) در نتیجه عدد كثیر از دیگاه قرآن 83 میباشد .
حكم عمل خلاف مرد نصرانی
مرد نصرانی را كه با زنی مسلمان، مرتكب عمل خلاف شده بود نزد متوكل آوردند همین كه خلیفه خواست بر او حد شرعی جاری كند آن مرد مسلمان گشت .
یحیی بن اكثم گفت: "اسلام این مرد، شرك و عمل گذشته او را از بین برد (و دیگر حدّ او نباید اجرا گردد).
یكی دیگر از فقها گفت: باید او را سه حد بزنند . و هر یك فتوایی دادند تا آن كه متوكل تصمیم گرفت از امام هادی علیه السلام استفتا كند. لذا طی نامهای موضوع را بیان كرد و از امام هادی علیه السلام نظر خواست.
امام در جواب نوشت: "باید آنقدر او را بزنند تا بمیرد."
این فتوا به مذاق یحیی و دیگر فقها خوش نیامد، و نپذیرفتند و گفتند: "نه كتاب خدا گواه این مدعاست و نه سنّت پیامبر، آن را تایید میكند."
متوكل به امام هادی (علیهالسلام) نامهای نوشت و در آن یادآور شد كه فقهای مسلمین فتوای ایشان را نپذیرفتهاند و آن را خلاف كتاب و سنت میدانند و افزود: "پس برای ما منبع فتوا را بیان كن."
امام در جواب نوشت: "بسم الله الرحمن الرحیم خداوند متعال در باره كافران میفرماید: فلما رأ وا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و كفرنا بما كنّا به مشركین، فلم یك ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا" (مؤمن/84 و 85) ؛ پس آنگاه كه شدت قهر و عقاب ما را به چشم دیدند در آن حال گفتند ما به خدای یكتا ایمان آوردیم و به همه بتهایی كه شریك خدا میدانستیم كفر ورزیدیم، اما ایمانشان پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب به آنها هیچ سودی نبخشید .
متوكل این فتوا (و استنباط از آیه) را پذیرفت و دستور داد تا حكم آن مرد را اجرا كنند.(3)
پینوشتها:
1- تاریخ بغداد، ج12، ص57 .
2- تاریخ اسلام ذهبی و تذكرة الخواص، ص360.
3- تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.
برگرفته از كتاب تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.