0

دلايل نظامي شكست عراق در عمليات هاي 4گانه

 
ararar
ararar
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 1369
محل سکونت : آذربایجان غربی

دلايل نظامي شكست عراق در عمليات هاي 4گانه

 دلايل نظامي شكست عراق در عمليات هاي 4گانه

دلايل نظامي شكست عراق در چهار عمليات ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس

چهار عمليات بزرگ ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس از مقاطع حساس و عمليات هاي اصلي دوره سرنوشت ساز جنگ هستند. بركناري ابوالحسن بني صدر از فرمادهي كل قوا، موجب تحول در جنگ شد، يعني نگرش به جنگ، استراتژي نظامي، فرماندهي ميدان نبرد، سازمان عمل كننده، طرح ريزي و تاكتيك هاي به كار گرفته شده تغيير كرد و انديشه جنگ سنتي با آموزه جنگ انقلابي در هم آميخت. هم چنين در يك سال نخست جنگ، تداوم عمليات، به دست آوردن تجربيات ،افزايش كارآيي كادرها و دست اندكاران عمليات ها، توانايي جذب هر چه بيشتر نيروهاي داوطلب و به كارگيري مناسب تر آنان، به تدريج زمينه هاي لازم را براي بهبود اوضاع جنگ و ايجاد وضعيت جديد فراهم كرد. در آن وضعيت نوين، سپاه كه طي يك سال نخست جنگ بيشترين توان خود را به مسائل فرهنگي و امنيتي معطوف كرده بود، به سمت نظاميگري گرايش يافت و ضمن گسترش سازمان رزم خود، استعداد گردان هاي مستقل را تا سطح تيپ افزايش داد و امكان جذب انبوه نيروهاي مردمي را فراهم آورد، به گونه اي كه توانست در چهار عمليات مزبور، نيروي كادر و بسيجي خود را از 2500 تن در عمليات ثامن الائمه به شصت هزار تن در عمليات بيت المقدس افزايش دهد.
با بركناري بني صدر در سال 1360 تحول در مديريت و فرماندهي ارتش به يك ضرورت تبديل شد و انتخاب سرهنگ علي صياد شيرازي به سمت فرماندهي نيروي زميني ارتش تاثير به سزايي در روند جنگ و هم كاري سازنده ارتش و سپاه برجاي گذاشت.
ارتش عراق به همان نسبت كه در مناطق وسيعي زمين گير شده بود، نيروهاي ايران را نيز درگير پدافند كرده بود؛ بنا براين، در انتخاب منطقه عملياتي، اهدافي تعيين مي شد كه افزون برآزادي زمين، بتواند نيرو را نيز از خطوط پدافندي آزاد كند. در عمل، با استفاده از يگان هاي آزاد شده ارتش از خطوط پدافندي و نيز با استفاده از سازمان روبه گسترش سپاه پاسداران، نيروهاي مسلح ايران براي اجراي عمليات بر قدرتشان افزودند. به اين ترتيب متناسب با رشد توان نيروي خودي، وسعت مناطق عملياتي انتخاب شده نيز افزايش يافت آن چنان كه در چهار عمليات بزرگ، استعداد به كار گرفته شده افزايش چشم گيري داشت، يعني از 25 گردان در عمليات ثامن الائمه به 32 گردان در عمليات بيت المقدس رسيد و متناسب با آن وسعت مناطق عملياتي نيز به ترتيب از 250 كيلومتر مربع 650، 2500، و 5400 كيلومتر مربع گسترش يافت.
زنجيره اي بودن اين عمليات ها از ديگر ويژگي آن ها بود. به اين معنا كه اجراي هر يك از عمليات هاي بزرگ به موفقيت عمليات قبلي بستگي داشت. به همين دليل، ترتيب و توالي آنها نيز بسيار مهم بود.
با اين مقدمه مي توان فرضيه زير را درباره دلايل نظامي شكست عراق در چهار عمليات بزرگ، عنوان كرد. تغيير در فرماندهي جنگ به دگرگوني در رويكرد نظامي ايران و انتخاب آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي منجر شد. عراق اين تغيير و هم چنين اثرات آن را براي مدتي طولاني درك نكرد. در نتيجه، تغييري در استراتژي نظامي از جمله شكل خطوط پدافندي اين كشور روي نداد، بنابراين، شكل ويژه خطوط پدافندي آن در داخل خاك ايران مناسبت ترين فرصت را براي نيروهاي نظامي فراهم آورد تا طي چهار عمليات بزرگ پي درپي، ضربه هاي خرد كننده اي را به ارتش عراق وارد آورند و بخش هاي وسيعي از مناطق اشغالي را آزاد كنند. به اين ترتيب، دو دليل عمده نظامي را مي توان براي شكست هاي عراق بر شمرد؛
الف ـ انتخاب آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي از سوي ايران
ب ـ شكل ويژه خطوط پدافندي ارتش عراق در خاك ايران
الف ـ انتخاب آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي
مدتي پس از هجوم سراسري ارتش عراق، ارتش ايران چهار عمليات گسترده را در چارچوب استراتژي آزاد سازي سرزمين هاي اشغال شده، طرح ريزي و اجرا كرد كه در صورت موفقت آميز بودن آن ها، نه تنها سرزمين هاي اشغالي آزاد و مرزهاي بين المللي در استان خوزستان تامين مي شد، بلكه دشمن نيز تا حومه بصره و العماره به عقب رانده مي شد، اما در چارچوب نگاه سنتي به جنگ، ابزار كافي براي اجراي اين استراتژي وجود نداشت و توان به كار گرفته شده براي نيازهاي عملياتي كافي نبود، بنابراين تلاش ياد شده به نتيجه نرسيد و جنگ با بن بست روبرو شد.
1ـ تجربه ناموفق عمليات پل نادري
اين عمليات در تاريخ 23 مهرماه 1359 در منطقه غرب دزفول اجرا شد. طبق پيش بيني انجام شده، نيروهاي مسلح ايران بايد از دو محور انديمشك ـ دهلران و انديمشك ـ چنانه ـ فكه به نيروهاي عراقي تك مي كردند و ضمن عقب راندن آنها، مرزهاي بين المللي را تامين مي نمودند و با پيشروي به سمت حلفائيه و چزابه عقبه نيروهاي عراقي مستقر در منطقه عمومي بستان و سوسنگرد را مي بستند و ضمن محاصره آن ها منطقه را آزاد مي كردند، به عبارت ديگر اين عمليات در صورت موفقيت مي توانست در سرنوشت جنگ، تاثير كلي داشته باشد، اما ضعف در برآورد و طراحي عمليات و نيز نداشتن شناسايي كافي از زمين و دشمن به شكست عمليات مزبور انجاميد.

عمليات 13 آبان 1359
قراگاه فرماندهي اروند اين عمليات را طراحي و اجرا كرد، اما اين عمليات نيز به دليل تناسب نداشتن نيروهاي خودي با نيروهاي عراقي، بي تجربگي در زمينه جنگ در گرماي سوزان خوزستان، آتش سنگين نيروهاي عراقي و به طور كلي، ضعف در طراحي و اجرا در همان روز با شكست روبه رو شد. هدف از اين عمليات، آزاد سازي منطقه شرق كارون و شكستن حصر آبادان بود.
عمليات نصر (هويزه)
ارتش جمهوري اسلامي ايران طراحي و اجراي اين عمليات را بر عهد داشت. براساس طرح عمليات، پيش بيني شده بود كه لشكرهاي 16 و 92 زرهي ضمن انجام تك به نيروهاي عراقي در منطقه جنوب غربي اهواز، اين نيروها را از پادگان حميد و جفير بيرون كنند و در ادامه، با آزاد سازي خرمشهر نيروهاي عراقي را تا كناره شرقي رود دجله به عقب نشيني وادار كند. اين عمليات در تاريخ 15 دي ماه 1359 آغاز شد. هر چند توان به كار گرفته شده در اين عمليات با وسعت منطقه عملياتي و اهداف آن متناسب نبود اما مرحله نخست عمليات با موفقيت چشم گيري اجرا شد و هشتصد تن از نيروهاي عراقي به اسارت در آمدن، اما در ادامه، بر اثر فشار دشمن كه از نظر سازماندهي، تجهيزات و جنگ زرهي بر نيروهاي خودي برتري داشت نه تنها ادامه عمليات ناممكن شد، بلكه حفظ منطقه آزاد شده نيز به مشكل برخورد. در نهايت، با عقب نشيني بدون برنامه، غنايم به دست آمده در منطقه باقي ماند و جمعي از نيروهاي مسلح كشورمان نيز شهيد يا اسير شدند.

عمليات توكل
پس از اجراي ناموفق عمليات 3 آبان 1359 در منطقه عمومي آبادان، عمليات توكل با فرماندهي ستاد اروند و زير نظر ستاد مشترك ارتش طرح ريزي و در تاريخ 22 دي ماه همان سال اجرا شد. طبق پيش بيني انجام شده، يگان هاي خودي بايد در چند مرحله از شمال شرقي آبادان تا مرز شلمچه پيش روي مي كردند. مرحله نخست اين عمليات از سه محور آغاز شد، اما به دليل ناهماهنگي نيروهاي هر سه محور ادامه عمليات با شكست روبه رو شد. با ناكامي مرحله نخست، اجراي مراحل بعدي عمليات نيز منتفي شد.
اين آخرين عمليات گسترده به شيوه سنتي بود و تا زمان بركناري ابوالحسن بني صدر از فرماندهي كل قوا و دگرگوني استراتژي جنگ، عمليات ديگري روي نداد.
به اين ترتيب، مشاهده مي شود كه پس از انجام چهارعمليات بزرگ و در عين حال ناموفق، آموزه جنگ سنتي صرف به بن بست رسيد. تنها راه رهايي از اين بن بست، با تغيير رويكرد فرماندهان و مسوولان نسبت به جنگ امكان پذير بود، بنابراين، هرچند گريزي از استراتژي آزادي سرزمين هاي اشغالي نبود، اما بايد ابزارها و روش هاي تغيير مي كرد، ولي بني صدر در مقام فرمانده كل قوا به جاي به كارگيري عناصر ارتش و نيروهاي مردمي و ايجاد هماهنگي لازم ميان آن ها تنها به نيروهاي ارتش تكيه كرده بود، ارتشي كه پس از پيروزي انقلاب با مشكلات متعددي رو به رو بود و در مرحله انتقالي از ارتش شاهنشاهي به ارتش جمهوري اسلامي قرار داشت.
بني صدر پس از ناكامي نبردهاي پل نادر، نصر و توكل، بايد عملكرد خود را در طول پنج ماه بازنگري مي كرد. وي براي فرار از پاسخگويي و نيز عدم توانايي براي حل مشكل جنگ، بحران هاي داخلي و تشديد كرد تا با كسب موفقيت در اين بحران ها سرپوش مناسبي را براي شكست هايش بيابد. وي با اين اقدام، عملا زمينه هاي بركناري خود را از مقام فرماندهي كل قوا و رياست جمهوري قطعي كرد. در همين راستا، به فرمان بني صدر ارتش از آغاز سال 1360 استراتژي پدافندي را در پيش گرفت. در پي اين امر و به دستور رهبر انقلاب، در تاريخ 21 خرداد 1360 وي از مقام فرماندهي كل قوا بركنار و پس از چند روز، با تصويب مجلس شوراي اسلامي از مقام رياست جمهوري نيز عزل شد.
2ـ ثبات و هماهنگي
بركناري بني صدر از فرماندهي كل قوا، استراتژي آزاد سازي سرزمين هاي اشغالي را تغيير نداد، اما به طوركلي، ديدگاه مقامات عالي سياسي و نظامي جنگ را درباره روش ها و ابزارها عوض كرد، تغيير در روي كرد نظامي ايران ابعاد گوناگوني داشت كه در نهايت، به آزاد سازي بخش هاي وسيعي از سرزمين هاي اشغالي منجر شد. اين ابعاد عبارت بودند از:
گسترش سازمان رزم سپاه
تاثيرات ناشي از وحدت و يك پارچگي داخلي به افزايش حضور مردم در جبهه هاي جنگ منجر شد. پيش از آن، در زمان فرماندهي بني صدر، سپاه پاسداران از تجهيزات امكانات و توجه اندكي برخوردار بود و نسبت به آن بي مهري مي شد، اما با دگرگوني شرايط، سپاه توانست توان خود را افزايش و ظرفيت به كارگيري متمركز نيروهاي مردمي را گسترش دهد و از اين عامل اساسي در راستاي پيش برد اهداف نظامي استفاده كند.
به گونه اي كه ظرف مدت دو ماه، سپاه توانست در آستانه عمليات ثامن الائمه، 25 گردان رزمي خود را در سه عمليات بعدي به ترتيب به 32، 135 و 144 گردان افزايش دهد.
همكاري و هماهنگي ارتش وسپاه
وحدت ارتش و سپاه از ويژگي هاي ديگر آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي بود. در اين رويكرد، زمينه هاي نزديكي نيروهاي مسلح سنتي به نيروهاي مسلح انقلابي فراهم شد و ارتش با قرار گرفتن در كنار سپاه، روحيه از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. نقطه ثقل اين استراتژي را مي توان در نوع برخورد با دشمن، براساس بهره گيري از ضعف هاي پدافندي يگان هاي عراقي دانست.

افزايش نوآوري و خلاقيت در صحنه هاي جنگ
فضاي بسيار مناسبي كه در اثر تغيير آموزه جنگي ايران ايجاد شده بود به افزايش خلاقيت و نوآوري در صحنه هاي جنگ منجر شد. هر چند تا پيش از آن، رزمندگان از انواع امكانات، تجهيزات و ملزومات مورد نياز در صحنه جنگ استفاده مي كردند، اما موفق نشدند دشمن را از مناطق اشغالي بيرون كنند، ولي با تغيير اوضاع حاكم بركشور، بار ديگر روح ابتكار و خلاقيت بر فضاي جبهه ها حاكم شد كه تغيير توازن نظامي به سود نيروهاي مسلح ايران از دستاوردهاي آن به شمار مي رفت. انجام تك ها و حمله ها در تاريكي شب و خودداري از حملات جبهه اي و بهره گيري از نقاط ضعف خطوط پدافندي عراق از جمله ابتكارات و نو آوري هايي بود كه مي توان آن ها را نتيجه انتخاب آموزه جديد دانست.
عدم درك عراق از وضعيت جديد

عراق از روند شكل گيري تحولات جديد كه اساساً بر حضور گسترده مردم در
ميدان هاي جنگ و وحدت و يكپارچگي در صحنه سياسي داخلي مبتني بود، درك درستي نداشت. همين مسئله موجب شد تا عراق، به دليل باور و ذهنيت نادرست خود نسبت به تاكتيك رزمندگان اسلام، غافلگير شود و به ناچار از مناطق اشغالي عقب نشيني كند.
ب ـ شكل ويژه خطوط پدافندي ارتش عراق

شكل ويژه خطوط پدافندي عراق و ديدگاه غلط سرفرماندهي ارتش عراق در تخصيص نيرو در طول خطوط پدافندي دومين دليل عمده نظامي بود كه به شكست عراق در چهار عمليات بزرگ منجر شد. هر دو عامل ياد شده به اهداف استراتژي نظامي عراق در آغاز جنگ باز مي گشت. در آغاز جنگ استراتژي نظامي عراق شديداً از نظام بين المللي و اوضاع داخلي و خارجي ايران متاثر بود و اين شرايط در تعيين حدود و گستردگي اهداف عراق، نقش مهمي را ايفا مي كرد.
هدف اصلي عراق از تهاجم به جمهوري اسلامي ايران تصرف خوزستان و تاسيس كشوري به نام عربستان بود. با نگاهي به وضعيت داخلي ايران و اوضاع بين المللي به نظر مي رسيد كه دستيابي به چنين هدفي صد در صد امكان پذير است اما با توجه به وسعت استان خوزستان، عراق بايد بيش از پنج لشكري كه براي اين كار در نظر گرفته بود نيرو و امكانات به كار مي گرفت. در آغاز جنگ،استراتژي عراق بر دو تفكر نظامي و سياسي استوار شده بود. براساس تفكر نظامي، منطقه مياني مرز ايران، همواره بايد تامين مي شد تا پايتخت عراق از حمله متقابل ايران در امان باشد. براساس انديشه سياسي، با زدن نخستين جرقه جنگ ـ هر چند محدود ـ با پشتيباني قدرت هاي خارجي و سود بردن از وضعيت داخلي ايران، قادسيه جديدي انتظار مي رفت.
در ماه هاي نخست جنگ، دو عامل ارتش عراق را متوقف كرد: 1ـ آشكار شدن تصور نادرست پيروزي برق آسا براي فرماندهان عراقي و پي بردن به عدم تناسب ميان ابزار (توان ارتش عراق) و هدف هاي تعيين شده و 2ـ ايستادگي نيروهاي ارتش در مرز با انجام عمليات تاخيري و نيروهاي مردمي در شهرها، اصولاً اهداف عراق در جنگ بيشتر سياسي بود، بنابراين، پيكان حمله نيروهاي عراق رو به سوي شهرها و مراكز اقتصادي و جمعيتي قرار داشت. در نتيجه، ارتش عراق به سرعت به سوي شهرهاي عمد پيشروي كرد و در همين راستا، به مدت چهار روز در غرب كرخه تا عمق پنجاه تا هشتاد كيلومتري (بسته به اين كه از چه منطقه مرزي محاسبه شود) پيش رفت، اما در خرمشهر، فاصله هفت كيلومتري تا پل نو را در هفت روز پشت سر گذاشت.
به دليل درك نادرست از اوضاع داخلي ايران و دخالت هاي قدرت هاي خارجي در نظام تصميم گيري عراق، ميان تدابير و اهداف نظامي از يك سو و مقاصد سياسي از سوي ديگر پيوند منطقي وجود داشت. به اين ترتيب، در تقسيم و تخصيص نيروها در مناطق گوناگون، اشتباه آشكاري روي داد. اختصاص پنج لشكر به جبهه مياني براي تامين بغداد در نهايت به زمين گير شدن آن ها انجاميد و ارتش عراق را در منطقه اصلي جنگ، يعني خوزستان با كمبود شديد نيرو رو به رو كرد، امري كه با اصل تمركز قوا تناقض آشكار داشت.
جدا از ايستادگي و مقاومت نيروهاي مردمي در برابر حمله ارتش عراق، اقدامات و عمليات هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران در چها رماهه نخست جنگ و اتخاذ استراتژي پدافند پس از شكست چهار عمليات بزرگ سار 1359، شرايط رواني اي را پديد آورد كه رهبران و فرماندهان عراقي تصور كردند نيروهاي ايران توان باز پس گيري مناطق اشغالي را ندارند، بنا براين، مسوولان عراقي اعم از سياسي و نظامي بدون توجه به آرايش نادرست نيروهاي عراقي در خوزستان تصور كردند حضور نيروهاي عراقي در مناطق اشغالي عامل موثري براي دستيابي به اهداف سياسي مورد علاقه آن ها خواهد بود.
مجموعه چنين عوامل و شرايطي موجب شد تا ارتش عراق كه پيش روي خود را براساس تحليل هاي سياسي و استراتژيك آغاز كرده بود، پس از رو به رو شدن با واقعيت هاي صحنه جنگ و درك عملي مشكلات موجود آن، ضمن تعديل اهداف استراتژي نظامي خود، در پشت خطوط پدافندي ناموزن و نامطئن توقف كند. اين امر دومين دليل عمده نظامي شكست عراق در چهار عمليات بزرگ سال هاي 1360ـ 1361 بود.
با نگاهي به نقشه خطوط پدافندي عراق در منطقه خوزستان، در مي يابيم كه ارتش اين كشور به ابتدايي ترين اصول مربوط به جنگ در اين مورد بي توجه بوده است. ارتش عراق بيشتر به اهداف سياسي توجه مي كرد تا هدف هاي نظامي؛ بنابراين، در تلاش براي كسب برتري سياسي، به گونه اي پيشروي كرده بود كه بتواند با حداكثر سرعت مراكز شهري و اقتصادي خوزستان را تصرف كند. با اين تحليل پيكان اصلي حملات عراق متوجه سه محور دزفول ـ انديمشك، سوسنگرد ـ اهواز و خرمشهر ـ آبادان بود. در نتيجه، نخستين شكاف اصلي بين نيروهاي عراقي در ميان اين سه محور پديد آمد. به طور كلي، با در نظر گرفتن اين محورها و مناطق اشغالي در جنوب چهار منطقه عملياتي قابل تشخيص بود: الف ـ منطقه شرق كارون؛ ب ـ منطقه غرب كارون و دشت آزادگان؛
ج ـ منطقه بستان؛ و د ـ منطقه غرب دزفول و شوش.

1ـ عمليات ثامن الائمه
نيروهاي عراقي در محورخرمشهر ـ آبادان با عبور از مرز و پيشروي به عمق خاك ايران ضمن تصرف خرمشهر از رود كارون عبور كردند و پس از رسيدن به رود بهمنشير در شمال شرقي آبادان كوشيدند از اين رودخانه نيز بگذرند و آبادان را تصرف كنند. ايستادگي نيروهاي مردمي و انديشه سنتي فرماندهان عراقي كه حمله به آبادان از سوي اروند رود را ناممكن تصور كرده بودند، در نهايت، موجب حضور ناقص نيروهاي عراقي در شرق كارون شد. در ماه هاي نخستين جنگ، خطوط پدافندي عراق در سرپل شرق كارون، منطقه اي به عرض پانزده كيلومتر در امتداد كارون و عمق پانزده كيلومتر به طرف محور آبادان ـ ماهشهر را در بر مي گرفت. در بخش شمالي سرپل، عمق منطقه اشغالي از پنج كيلومتر هم كم تر بود. كل منطقه عملياتي تنها از راه دو پل شناور پي ام پي در قصبه و مارد با عقبه خود در غرب كارون پيوند داشت.
اگر ايران در چنين منطقه اي به عراق حمله مي كرد، نيروهاي موجود عراق حتي بدون نيروي كمكي نيز به دليل تراكم بالا در برابر آتش هاي توپخانه و سلاح هاي نيمه سنگين به شدت آسيب پذير بودند و وارد كردن نيروهاي بيشتر به آن منطقه از سوي عراق خارج از استانداردهاي متعارف جنگ بود. از سوي ديگر، با توجه به محدوديت منطقه اشغالي، عراق قدرت مانور چنداني نداشت و نمي توانست در حد سپاه و لشكر، يك نيروي احتياطي را به منطقه وارد كند و تنها قادر بود كه در رده تيپ، نيروي احتياط به منطقه شرق كارون اعزام نمايد. در مقابل، نيروهاي ايراني از شرايط مناسبي برخوردار بودند، زيرا، در تمامي عرض جبهه (حدود پانزده كيلومتر) از سه جهت شمال، شرق و جنوب امكان مانور داشتند و اگر نيروهاي تكاور ايران تنها از محور شمالي و جنوبي هم زمان پيشروي مي كردند، عرض منطقه هر يك از نيروهاي حمله كننده حدود هفت كيلومتر بود كه با توجه به وجود هدف در عمق كم تر از ده كيلومتر براي پيشروي نيروهاي پياده بسيار مناسب به نظر مي رسيد، بنابراين، گسترش نيروهاي عراقي در شرق كارون باعث شد تا نيروهاي ايراني با اتخاذ تاكتيك مناسبي پيروزي چشم گيري به دست آورند.
در عمليات ثامن الائمه، با حضور 25 گردان از نيروهاي مردمي كه توسط سپاه سازماندهي شده بودند و لشكر 77 خراسان، نيروي كافي براي انجام عمليات تهاجمي فراهم شد. در پي اين امر و با اتخاذ تاكتيك مناسب، نيروهاي عراقي از نظر تاكتيكي غافلگير شدند و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران با پيشروي برق آسا به سوي دو پل شناور مستقر در قلب منطقه عملياتي عملاً تمامي نيروهاي عراقي مستقر در منطقه شرق كارون را به هلاكت رساندند يا اسير كردند. طبق آمار در اين عمليات 1500 عراقي كشته و مجروح در حدود 1800 تن نيز اسير شدند.
يكي ديگر از ويژگي هاي منطقه عملياتي شرق كارون اين بود كه با توجه به تكيه سرپل اشغالي به رود كارون، پس از پيروزي و عقب راندن نيروهاي عراقي به طور چشمگيري از طول خطوط پدافندي كاسته شد و با تكيه به رود كارون عملاً نيروي پدافندي اندكي در امتداد كارون مستقر شد و ساير نيروها آماده عمليات بعدي شدند.
2ـ عمليات طريق القدس

خطوط پدافندي عراق در منطقه عملياتي طريق القدس، از آغاز جنگ تا آستانه اجراي اين عمليات بسيار دگرگون شد. وجود محورمواصلاتي اهواز، سوسنگرد، بستان و عمق كم پيشروي نيروهاي عراقي در اين منطقه، همواره ذهنيت فرماندهان نظامي را براي انجام يك عمليات گسترده و تامين مرزهاي بين المللي به خود مشغول كرده بود. فاصله مواضع مقدم خودي با مرز در مقايسه با منطقه غرب دزفول و منطقه جنوب غربي اهواز و دشت آزادگان، بسياركم تر بود. از سوي ديگر، اين منطقه به دليل داشتن موقعيت مركزي در جبهه جنوب سبب پيوستگي سپاه چهارم و سوم ارتش عراق در شمال و جنوب خوزستان مي شد. در صورتي كه عراق اين منطقه را در اختيار نداشت، مجبور بود ارتباط جبهه شمالي با جنوبي را با دور زدن هورالعظيم از كرانه غربي آن و با استفاده از جاده بصره، العماره، حلفائيه به تنگ چزابه يا فكه برقرار كند.
پيش از عمليات طريق القدس در طول شش ماهه نخست سال 1360، بيشترين تعداد
تك هاي محدود انجام شده توسط نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه اجرا و طي عمليات امام علي (ع) 31/2/60ـ 5/3/1360 ، شهيد رجايي و باهنر (11/6/1360) و عمليات شهيد مدني (27/6/1360) بخشي از سرزمين هاي اشغالي از جمله بلندي هاي استراتژيك الله اكبر در شمال غربي سوسنگرد از اشغال نيروهاي عراق آزاد شده بود.
خطوط پدافندي عراق در منطقه عملياتي طريق القدس به گونه اي بود كه عراقي ها براساس انديشه هاي سنتي فرماندهان عراقي و براساس تجربياتي كه در طول يك سال جنگ به دست آورده بودند، جهت تهاجم اصلي نيروهاي ايراني را يك تك جبهه اي از شرق به غرب در نظر گرفتند، بنابراين، براساس اين انديشه، مواضع و استحكامات خود را آرايش دادند. خط پدافندي اصلي ارتش عراق در اين منطقه، خاك ريزي به طول 20 تا 21 كيلومتر بود كه راس جنوبي آن به رود نيسان و راس شمال آن به تپه هاي رملي شمال بستان منتهي مي شد. در شمال كرخه، اين خط از حوالي آبادي جابر حمدان در يك خط مستقيم روبه شمال تا تپه ماهورهاي رملي و غير قابل عبور دامنه هاي ميشداغ متشكل از يك خاكريز بلندبه ارتفاع 5/2 متر و عرض بيش از سه متر با خاك كاملاً كوبيده و محكم شده بود. در سراسر اين خط، با استفاده از كيسه هاي شني، الوار، تير آهن و ورقه هاي فلزي، سنگرهاي جنگ افزار انفرادي و اجتماعي، پناهگاه براي نفرات و به فاصله هر صد متر يك سكوي آتش براي تانك يا نفر برهاي حامل موشك ماليوتكا ساخته شده بود. اين خاكريز از سمت جنوب به رود كرخه و از سمت شمال به زمين هاي رملي متكي شده بود. خاكريز ياد شده در زمين هاي رملي با يك زاويه تقريباً هفتاد درجه به سمت غرب مي پيچيد و حدود 5/2 الي 3 كيلومتر ديگر در امتداد دامنه هاي تپه هاي رملي ادامه داشت. اين بخش براي تامين هر چه بهتر پهلوي شمالي ايجاد شده بود. اين خاكريز به دليل شكل ويژه اش به خاكريز عصا معروف بود. در پشت اين خاكريز كه تا شهر بستان در حدود بيست كيلومتر فاصله داشت، يگانهاي پياده و مكانيزه دشمن استقرار داشتند. اين يگان هاي پياده و مكانيزه دشمن استقرار داشتند. اين يگان ها به انواع جنگ افزارهاي ضد زره مجهز بودند و استعداد آن ها از يك تيپ تقويت شده بيشتر بود. ارتش عراق در فاصله ميان اين خاكريز تا شهر بستان، خاكريزهاي عرضي و طولي متعددي را كه به صورت مواضع پدافندي آرايش يافته بودند ايجاد كرد، تا بتواند هرگونه رخنه و نفوذي را به اين منطقه چه از شرق به غرب و چه از شمال به جنوب كنترل و خنثي كند، اما جهت اصلي مواضع پدافندي متوجه شرق بود. در جلوي اين خاكريز، يك ميدان مين به عرض دويست متر نيز ايجاد شده بود كه در آن، مين هاي ضد نفر، تانك و منور به كار رفته بود. در جلوي اين ميدان مين منظم، ميدان مين نامنظمي نيز به پهناي صد متر ايجاد شده بود، كل اين ميدان هاي مين با تيربارهاي مستقر در خاكريز عصا و جنگ افزارهاي سبك و چند رديف سيم خاردار پوشش يافته بود.
مواضع اصلي پدافندي عراق در جنوب كرخه تا رود نيسان در امتداد همان خاكريز عصا شكل، با همان ويژگي ها و مشخصات و مستحكم تر از آن احداث شده بود. اين خاكريز كه به كناره نهر عبيد متكي بود به طول چهارده الي پانزده كيلومتر به سمت جنوب تا رودخانه نيسان امتداد داشت و در پشت آن، خاكريزها و مواضع متعددي براي سازماندهي پدافند در عمق ساخته شده بود. مواضع متعددي براي سازماندهي پدافند در عمق ساخته شده بود. مواضع جنوب كرخه توسط چهار تيپ پياده مكانيزه و زرهي دشمن و آتش دست كم چهار گردان توپخانه كه با دو تيپ زرهي و مكانيزه ديگر تقويت مي شدند پدافند مي گرديد.
با توجه به چنين وضعي، بررسي هاي انجام شده نشان داد كه اجراي مانور احاطه اي در جنوب كرخه امكان پذير نيست، زيرا، پهلوهاي شمالي و جنوبي دشمن در اين منطقه به رودخانه هاي كرخه و نيسان متكي بود و گسترش نيروهاي عراقي به گونه اي بود كه هيچ جناح باز يا ضعيفي كه امكان اجراي مانور احاطه اي را براي نيروهاي ايراني فراهم آورد وجود نداشت، بنابراين، در منطقه جنوب كرخه، نيروهاي مسلح ايران ناگزير بايد مانور رخنه اي را اجرا مي كردند.
در بخش شمال كرخه، پهلوي جنوبي دشمن به رودخانه كرخه و پهلوي شمالي اش به منطقه تپه ماهورهاي رملي دامنه كوه ميشداغ تكيه داشت، بنابراين، تهديد جناح جنوبي و عقبه دشمن به دليل وجود رودخانه كرخه ممكن نبود. زمين هاي رملي جناح شمالي نيز به دليل ناممكن بودن حركت ادوات زرهي و چرخدار غير قابل عبور نشان مي داد، به همين علت، نيروهاي دشمن در شمال كرخه پهلوي راست خود را براي تامين و جلوگيري از آسيب پذيري به منطقه رملي متكي كردند.
در حقيقت، كليد پيروزي عمليات طريق القدس و شكست نيروهاي عراقي در همين منطقه رملي نهفته بود. تغيير محتواي استراتژي نظامي ايران كه از يكسو به كار گيري نيروهاي مردمي را امكان پذير و از سوي ديگر قوه خلاقيت و نوآوري نيروهاي انقلابي را شكوفا كرده بود، در تشخيص اين نقطه ضعف دشمن و حداكثر استفاده از آن، نقش مهيم را ايفا كرد. سپاه پاسداران با توجه به شناسايي هاي انجام شده، استفاده از معبر رملي را براي تهديد جناح دشمن در شمال كرخه و دور زدن عقبه او در غرب بستان با به كارگيري يگان هاي خود كه از نيروهاي بسيج مردمي تشكيل مي شد، امكان پذير مي دانست به همين منظور سپاه پاسداران، نيروهاي بسيج مردمي را در قالب چهار تيپ پياده شامل تيپ هاي امام حسين، عاشورا، كربلا و امام سجاد براي شركت در عمليات سازماندهي كرد كه از ميان آن ها يك تيپ سپاه به همراه يك تيپ زرهي ارتش مامور انجام عمليات در منطقه رملي بودند. به طور كلي، سپاه پاسداران در عمليات طريق القدس، از 34 گردان استفاده كرد كه از اين ميان، 29 گردان در خط و پنج گردان نيز به عنوان احتياط در نظر گرفته شده بود.
به اين ترتيب، بر نيروهاي دشمن در شمال كرخه، در خط مقدم و عقبه آن ها تك شد و هم زمان با درگير شدن يگان هاي مقدم با نيروهاي رخنه كننده، نيروهاي عمل كننده، يگان هاي احتياط و توپخانه دشمن را از منطقه رملي هدف حمله قرار دارند، اما مسئله اصلي اين بود كه وجود جاده تا نزديكي نقطه رهايي براي حضور نيروهاي پياده وزرهي در مكان مناسب جهت آغاز حمله در منطقه رملي الزامي بود.
به اين منظور، پيشنهادهاي گوناگوني ارائه شد كه از آن جمله مي توان به نصب
صفحه هاي فلزي ويژه فرود بالگرد كه عملاً با عبور وسايط نقليه در رمل ها فرو رفت اشاره كرد. سرانجام، پيشنهاد جهاد سازندگي پذيرفته شد و نيروهاي جهاد استان سمنان با حمل خاك رس به مناطق رملي، در نهايت اختفا كار احداث جاده را به پايان رساندند. عمليات در سي دقيقه بامداد 8 آذر 1360 آغاز شد و در مدت زمان كوتاهي، نيروهاي مسلح ايران با استفاده از تدبير ياد شده و حمله به نيروهاي عراقي از سمت زمين هاي رملي توانستند تنگه چزابه را در عمق منطقه اشغالي تصرف كنند. انهدام نيروهاي احتياط و توپخانه دشمن در نخستين ساعت هاي حمله از ديگر ويژگي هاي اين عمليات بود. تمام اين پيروزي ها در نتيجه غافلگيري عراق از نظر تاكتيك و استفاده از زمين هاي رملي شمال منطقه نبرد به دست آمد.
نيروهاي ايران با پيروزي در عمليات طريق القدس خطوط پدافندي خودي را به نحو مطلوبي اصلاح كردند. از سمت شمال غربي، دفاع از بستان تنگه چزابه به عرض 1 تا 5/1 كيلومتر و با نيروهاي اندكي امكان پذير بود. خطوط پدافندي غرب و جنوب منطقه عملياتي نيز با تكيه بر هورالعظيم و رود نيسان به صورت قابل اعتمادي با نيروي اندكي قابل دفاع بود. به اين ترتيب، بخش بزرگي از نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران براي انجام عمليات بعدي آزاد شدند.
3ـ عمليات فتح المبين
شكست عراق در عمليات فتح المبين به دنبال دو شكست قبلي روي داد. گسترش حضور نيروهاي مردمي و هماهنگي ارتش و سپاه كه در راستاي استراتژي برتر نظامي ايران قابل تعريف بود، همراه با اتخاذ تاكتيك ويژه، دور زدن نيروهاي عراقي و بستن
عقبه هاي دشمن در تنگه عين خوش و رقابيه با استفاده از جناج هاي باز مواضع پدافندي ارتش عراق در شمال و جنوب منطقه عملياتي، هم زمان با تك جبهه اي در جبهه شوش و دزفول سبب پيروزي در اين عمليات شد. اساساً تا اين زمان عراق، هنوز استراتژي نظامي جديد ايران را درك نكرده بود و خطوط اصلي اين استراتژي براي سرفرماندهي ارتش اين كشور مبهم بود. فرماندهان عراقي هنوز هم علت شكست هاي خود را ضعف نيروها و عدم اتخاذ تدابير لازم در خطوط پدافندي مي دانستند، بنابراين عراق براي كسب آمادگي جهت مقابله با عمليات آتي نيروهاي ايراني دست به يك حمله تاخيري در تنگه چزابه زد كه با شكست سختي روبه رو شد و انجام عمليات فتح المبين را 45 روز به عقب انداخت.
سيستم اداره جنگ به صورت جنگ مردمي كه در عمليات طريق القدس به شكل محدود و ابتدايي اجرا شد در عمليات فتح المبين، به صورت گسترده تر و كامل تر به اجرا در آمد، فرماندهي مشترك ارتش و سپاه از بالاترين تا پايين ترين رده فرماندهي به كار گرفته شد، ادغام نيروها به گونه اي انجام شد كه بتوانند ضمن تكميل نقاط ضعف يكديگر از نقاط قوت خود به نحو مطلوب استفاده كنند. هم چنين، سازمان رزم سپاه پاسداران نيز به سرعت گسترش يافت.
منطقه عملياتي فتح المبين شبيه يك ذوزنقه بود كه قاعده بزرگ آن در امتداد بلندي هاي تينه تا ميشداغ و قاعده كوچك آن به موازات رود كرخه قرار داشت. دو ضلع ديگر ذوزنقه ياد شده يك خطي بود كه به موازات جاده دهلران ـ انديمشك جناح شمالي منطقه عملياتي را تشكيل مي داد و ضلع چهارم هم خطي بود كه از رود كرخه تا دامنه هاي جنوبي ميشداغ كشيده شده بود و جناح جنوبي منطقه عملياتي را شكل مي داد. انديشه كلاسيك فرماندهان عراقي به آن ها ديكته كرده بود كه تلاش اصلي ايران از سمت شوش و رود كرخه انجام خواهد شد. به همين علت، ارتش عراق در اين محور مواضع مستحكمي ايجاد كرده بود. هر چند آرايش نيروهاي عراقي در منطقه غرب دزفول و شوش از نظر نظامي به هيچ وجه توجيه كردني نبود، به دليل اولويت اهداف سياسي بر نظامي، حفظ منطقه نزديك به شهرهاي دزفول، شوش و انديمشك و هدف قرار دادن
آن ها براي فرماندهان نظامي و مسئولان عراقي از اهميت بسياري برخوردار بود.
در 2 فروردين 1361، مرحله نخست عمليات در شمال غربي منطقه عملياتي براي تصرف تنگه عين خوش با رشادت نيروهاي تيپ چهارده امام حسين آغاز شد و با موفقيت به پايان رسيد. به اين ترتيب، يكي از راه هاي ارتباطي نيروهاي عراقي با عقبه خود از راه جاده دهلران ـ انديمشك قطع شد. مرحله دوم عمليات در 4 فروردين همان سال، درجنوب غربي منطقه عملياتي آغاز و با انجام فن تاكتيك نفوذي كه تا آن زمان در جنگ هاي جهان سابقه نداشت، انجام شد و ارتباط تنگه رقابيه به منزله دومين معبر ارتباطي نيروهاي عراقي با عقبه آنها قطع شد به اين ترتيب، نيروهاي مسلح ايراني لشكرهاي پياده مكانيزه و زرهي را در حد فاصل ميان رود كرخه و ارتفاعات تينه محاصره و بخش بزرگي از آن ها را نيز منهدم كردند.
4ـ عمليات بيت المقدس
نبرد بيت المقدس را مي توان شاهكار نظامي جنگ ايران و عراق دانست. پس از پايان عمليات فتح المبين، براي عراق آشكار شده بود كه منطقه خرمشهر و غرب كارون هدف بعدي ايران خواهد بود. از پايان فتح المبين تا آغاز بيت المقدس تنها يك ماه فاصله بود، بنابراين، آماده كردن نيروهاي مردمي و غير حرفه اي در اين زمان كم از جمله كارهاي عجيب سپاه پاسداران بود، اما نكته بارز اين عمليات، يعني دليل اصلي شكست نيروهاي عراقي تاكتيك ويژه اين عمليات (عبور از رود كارون) بود كه در واقع، موجب شكست قطعي عراق و انهدام كامل نيروهاي اين كشور در عمليات مزبور شد.

سازمان رزم عمليات بيت المقدس
نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در مجموع 196 گردان نيرو را براي انجام عمليات بيت المقدس آماده كردند كه از اين تعداد، 135 گردان به سپاه و 61 گردان نيز به ارتش متعلق بودند. نسبت نيروهاي خودي به نيروهاي عراقي نيز دو به يك ارزيابي شد. البته بايد توجه داشت كه نيروهاي عراقي از لحاظ تجهيزاتي، امكانات پشتيباني، نيروي هوايي و توپخانه از نيروهاي ايراني برتر بودند. برتري نيروهاي ايراني تنها به دليل روحيه ناشي از انقلاب و حس ميهن پرستي بود.


تاكتيك ويژه
به طور كلي، براي عمليات بيت المقدس دو راهكار پيشنهاد شد و در جلسات مشترك ارتش وسپاه، مورد بحث و بررسي قرار گرفت. اين دو راه كار عبارت بودند از:
1ـ تهاجم به دشمن با اتكا به جاده اهواز ـ خرمشهر
اين پيشنهاد كه فرماندهان ارتش آن را بر اساس انديشه سنتي نظامي ارائه دادند محاسن و معايبي داشت. استفاده از شبكه هاي جاده اي موجود در منطقه و تامين منطقه عملياتي با استفاده از اين شبكه ها از جمله محاسن اين راهكار بود. معايب آن نيز عبارت بودند از: انطباق كامل اين راهكار با تلقي كلاسيك دشمن از سمت حمله و هجوم نيروهاي ما از شمال به جنوب با اتكا به جاده اهواز ـ خرمشهر، چيزي كه بيش از پيش اين باور را در عراقي ها تقويت كرد، انجام عمليات نصر در دي ماه 1359 در اين منطقه بود. از سوي ديگر استحكامات دشمن در راستاي مقابله با تك شمالي ـ جنوبي نيروهاي ايراني طراحي و ساخته شده بود، بنابراين هرگونه حمله از اين سمت با تلفات سنگين و صرف وقت و ضايعات فراوان همراه بود.
2ـ عبور از رودخانه كارون
اين راهكار را سپاه پاسداران ارائه داد. پيچيدگي هاي مربوط به عمليات عبور از رودخانه كارون و نصب پل از جمله معايب آن بود. هم چنين، ضرورت سرپل گيري و توسعه سرپل به طور هم زمان نيز دشواري هاي عبور از رودخانه كارون را افزايش مي داد. كاهش فاصله تا دستيابي به اهداف در عمق مواضع دشمن و ضعف خطوط پدافندي عراق در اين منطقه از جمله محاسن پيشنهاد دوم به شمار مي رفت. پيشنهاد نخست دقيقاً براساس تفكر سنتي و اصول كلاسيك جنگ طراحي شده بود. سرلشكر محسن رضايي در اين زمينه مي گويد: «متخصصين آموزش ديده مجرب و متخصصين نظامي به اتفاق مي گفتند از رودخانه كارون نمي توان عبور كرد و بايد تلاش اصلي از روي جاده اهواز ـ خرمشهر باشد».
طبعاً راهكار نخست با تحليل دشمن از جهت اصلي تلاش نيروهاي ايران انطباق بيشتري داشت، طرح پيشنهادي طراحان نظامي سپاه با ويژگي عبور از رودخانه كارون علي رغم معايبش، به دليل آن كه مبتني بر خلاقيت و نوآوري نيروهاي انقلابي و مردمي طراحي شده بود و با انديشه سنتي عراق نيز فاصله بسيار داشت، ضريب غافلگيري دشمن را از نظر تاكتيكي به شدت افزايش مي داد. نيروهاي جمهوري اسلامي با عبور از رودخانه در واقع برخلاف جهت آرايش اصلي مواضع پدافندي عراق به زمين منطقه عمليات وارد شدند و از كنار به دشمن حمله كردند. اين اقدام روحيه نيروهاي عراقي را به شدت تضعيف كرد. درباره اهميت تاكتيك ويژه عبور از رودخانه سردار غلامعلي رشيد چنين مي گويد: «... در بررسي هاي انجام شده، ويژگي عمليات بيت المقدس مانور و عبور از رودخانه شناخته شد ... اين ويژگي حاصل خلاقيت فرماندهي است، زيرا، اين عامل است كه سبب مي شود باوجود راه كارهاي ديگر، تدبير فرماندهي سپاه عبور از رودخانه را در نظر بگيرد و بر آن تاكيد كند... به همين دليل، نحوه مانور و عبور از رودخانه يك ابتكار عمل محسوب مي شد كه درحقيقت حاصل تفكر سردار رضايي بود. ايشان در مانور عمليات به نقطه ثقل دشمن توجه كردند و قلب منطقه را نشانه گرفتند. با اين تدبير، سه نقطه حساس دشمن (نشوه، بصره و خرمشهر) را به خطر انداختيم. حتي نيروهايي كه در دروازه هاي اهواز بودند را با خطر جدي مواجه كرديم... ايستگاه حسينيه قلب منطقه بيت المقدس محسوب مي شد. در واقع اگر اين تدبير، مانور و عبور از رودخانه را از عمليات بيت المقدس بگيريم چيز ديگري باقي نخواهد ماند و به طور قطع موفق نخواهد شد.»

نتيجه گيري
1ـ شكست عراق در چهار عمليات بزرگ مقطع آزاد سازي مناطق اشغالي نتيجه دو عامل عمده بود، يكي انتخاب آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي آرايش ناقص نيروهاي عراقي در خوزستان كه به پديد آمدن خطوط پدافندي آسيب پذير منجر شده بود.
2ـ تغيير در رويكرد نظامي ايران پس از حذف بني صدر نتايج چندي از جمله مردمي شدن جنگ، هماهنگي ميان ارتش، سپاه و ادغام نيروها، افزايش خلاقيت و نوآوري در عمليات جنگي را در پي داشت كه از ميل بالايي مشاركت در امور سياسي و نظامي كه خود، نتيجه مستقيم انقلاب بود، ناشي مي شد.
3ـ خطوط پدافندي عراق درخوزستان بيشتر حاصل تفكر سياسي بود تا نظامي. در نتيجه ناقص ونفوذ پذير بودند و به هيچ وجه با اهداف نظامي عراق هماهنگي نداشتند، بنابراين، به مجرد تغيير آموزه نظامي ايران، مواضع عراق در مناطق اشغالي به سرعت فرو ريخت.
4ـ اولويت بندي عمليات هاي آزاد سازي مناطق اشغالي منطبق با واقعيت ميدان نبرد طراحي و اجرا شد، به گونه اي كه از كوچك ترين منطقه اشغالي و آسيب پذيرترين آن در شرق كارون آغاز و به مشكل ترينش در بيت المقدس ختم شد.
5ـ اولويت هاي انجام عمليات ها به گونه اي تنظيم شده بود كه هريك مقدمه عمليات بعدي بود و با انجام هر يك از آن ها از ميزان خطوط پدافندي كاسته مي شد و نيروهاي آزاد شده در عمليات بعدي به كار گرفته مي شدند.
6ـ تاكتيك هاي ويژه به كار رفته در عمليات هاي آزاد سازي، همگي عراق را از نظر تاكتيكي غافلگير كرد. عمليات دوراني در ثامن الائمه، استفاده از زمين هاي رملي در طريق القدس، انجام مانورهاي احاطه اي و فن تاكتيك نفوذي در فتح المبين و سرانجام حمله به قلب مواضع عراق در عمليات بيت المقدس با عبور از رودكارون همگي زائيده روح خلاق و نوآور ناشي از به كارگيري آموزه جنگ انقلابي ـ مردمي بود.
منابع و ماخذ
1ـ نويسنده، حسين حميدي نيا؛ نگين ايران، شماره 10 تابستان 1381.
2ـ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: اطلس جنگ ايران و عراق؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1379، صفحه 44.
2ـ همان.
3ـ محمد جوادي پور، علي نيك فرد و سيد يعقوب حسيني، «نبردهاي غرب دزفول» هشت سال دفاع مقدس، ج 1، تهران: انتشارات سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، 1373، صفحه هاي 135ـ 139.
4ـ محمد جوادي پور و سيد يعقوب حسيني «نبردهاي آبادان» هشت سال دفاع مقدس؛ تهران: انتشارات سازمان عقيدتي سياسي جمهوري اسلامي ايران،صفحه هاي 156ـ 159.
5ـ مسعود بختياري و محمد حسن لطفي، «نبردهاي غرب اهواز، جلد دوم» هشت سال دفاع مقدس؛ تهران: انتشارات سازمان عقيدتي سياسي جمهوري اسلامي ايران، صفحه هاي 110ـ 137.
6ـ غلامعلي رشيد، «نگاهي اجمالي به نحوه شكل گيري و نتايج عملياتي استراتژي آزاد سازي» ماهنامه نگاه سال دوم؛ شماره 15ـ 16 ويژه جنگ ايران و عراق، شهريور و مهر 1380 ، صفحه 11.
7ـ همان.
8ـ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ؛ پيشين، صفحه 44.
9ـ مجيد مختاري و محسن رشيد؛ «استراتژي نظامي ايران و عراق در استانه عمليات
ثامن الائمه»، ماهنامه نگاه، شماره 15ـ 16 ويژه جنگ ايران و عراق، شهريور ومهر 1380، صفحه 43.
10ـ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ؛ پيشين، صفحه 22، اين يگان ها عبارت بودند از، لشكر هاي 3، 9 و 10 زرهي و لشكر 1 و 5 پياده مكانيزه.
11 جواد زمان زاد، «عوامل موثر بر استراتژي عراق در آغاز جنگ» ماهنامه نگاه، شماره 15ـ 16 ويژه جنگ ايران و عراق شهريور و مهر 1380، صفحه 41.
12ـ همان.
13ـ جواد زمان زاد؛ پيشين ، صفحه 41.
14ـ محمد جوادي پور و سيد يعقوب حسيني، پيشين، صفحه 258.
15ـ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، پيشين، صفحه 46.
16ـ دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، گذري بر دوسال جنگ، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1361، صفحه هاي 91ـ 92.
17ـ سيد يعقوب حسيني، مسعود بختياري و محمد حسن لطفي، «ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس» هشت سال دفاع مقدس، ج 2، انتشارات سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، 1373، صفحه هاي 187ـ 201.
18ـ همان، صفحه 201.
19ـ مسعود بختياري، نصرت الله معين وزير و مجد حسن لطفي، «ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس» هشت سال دفاع مقدس؛ ج2، تهران: انتشارات سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، صفحه 49. در اطلس جنگ ايران و عراق نسبت نيروهاي ايران به عراق 150 به 200 هزار نفر ذكر شده است.
20ـ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، از خونين شهر تا خرمشهر، انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1373 صفحه هاي 112ـ 123.
21ـ همان، صفحه 114.
22ـ غلامعلي رشيد، پيشين، صفحه 14.

نويسنده، حسين حميدي نيا
چهارشنبه 3 خرداد 1391  11:09 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها