پاسخ به:مقالات مطالعات برنامه درسی
ظهور جامعه اطلاعاتي که بشر در آستانه ورود به آن قرار دارد، بزرگترين تحول اخير تاريخ تمدن بشري محسوب مي شود. عصري که در آن اطلاعات، قدرت است. موجي که تاثير آن همه ابعاد زندگي انسان را در بر مي گيرد و در اين بين تحول آموزش و پرورش، به دليل وظيفه حساس تربيت نيروي انساني، شاخص مهم توسعه عصر کنوني، اهميت ويژه اي مي يابد و همواره مورد توجه محافل علمي و فرهنگي قرار گرفته است. در اين مقاله سعي شده است، پس از اشاره به پديدايي جامعه اطلاعاتي و تحول پاره اي مفاهيم مرتبط با آموزش و پرورش، به بررسي مفهوم سواد متناسب با زندگي در اين دوره پرداخته شود. و ضمن اشاره به برخي وظايف آموزش و پرورش در راستاي تطبيق با نيازمندي هاي جهان امروز، از جمله سوادآموزي اطلاعاتي در حکم پايه يادگيري مادام العمر، الزام بکارگيري روش يادگيري فعال، براي دستيابي به اهداف جامعه اطلاعاتي را نيز ياد آور گردد. در پايان به اين نتيجه مي رسد که الزام پذيرش تحقق جامعه اطلاعاتي،ضرورت همگام شدن با تحول در عرصه آموزش و پرورش،رعايت اصل عدالت آموزشي و استفاده از امکانات فناوري و دسترسي همگان به اطلاعات به عنوان يک حق و بسياري مسايل ديگر، ضرورت بازنگري در اهداف و سياست هاي آموزش و پرورش در سطح کلان و خرد به منظور همسو ساختن برنامه هاي نظام آموزشي از سالهاي ابتدايي تحصيل تا سطح عالي در راستاي اهداف و نياز هاي جامعه اطلاعاتي را قطعي مي سازد و از آنجا که جامعه اطلاعاتي داراي طرحي يکسان براي همگان است؛ دستيابي به آموزش يکسان و بهره گيري از امکانات مساوي در سايه نظام آموزشي متمرکز از پاره اي جهات دستيافتني تر خواهد بود.
نسخه قابل چاپ
تحقيق حاضر با هدف طراحي و اعتباريابي الگوي مناسب ارزشيابي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان رشته هاي گروه هنر آموزش هاي فني و حرفه اي و به روش پيمايشي انجام گرفته است. براي گردآوري داده هاي تحقيق از ابزار مصاحبه سازمان يافته استفاده شده است. جامعه آماري تحقيق شامل کليه معلمان هنر هنرستان هاي فني وحرفه اي و کار و دانش شهر تهران و متخصصان آموزش هنر در سطح دانشگاه هاي شهر تهران مي شود. براي تحليل داده هاي تحقيق از روش تحليل کيفي استفاده شده است. يافته هاي تحقيق بر اساس سوالات پژوهش به شرح زير مي باشند: با توجه به مطالعه ادبيات و پيشينه موجود درباره ارزشيابي پيشرفت تحصيلي رشته هاي هنر و بررسي وضعيت موجود ارزشيابي پيشرفت تحصيلي اين حوزه در جهان و ايران الگوي مزبور شامل مولفه هاي زير طراحي و پس از اصلاحات مورد نظر پاسخگويان، نهايي شده است: مباني (فلسفي و علمي)؛ اصول (ارزشيابي همه جوانب وجودي شاگرد، پيوستگي برنامه درسي، تدريس يادگيري و ارزشيابي، فرايندمداري، تنوع روش ها و ابزارهاي ارزشيابي، مداومت و عينيت)؛ اهداف (بهبود مداوم فرايند ياددهي و يادگيري، تلاش براي مشخص کردن قابليت هاي هنري شاگردان در ابعاد شناختي عاطفي و مهارتي و ايجاد زمينه هاي لازم براي استفاده از ابزارهاي گوناگون در ارزشيابي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان رشته هاي هنر)؛ رويکردها (عينيت گرا، ذهنيت گرا و ترکيبي) و روش ها (پورت فوليو، ژوژمان، خود-ارزشيابي، آزمون هاي عملکردي و آزمون هاي مداد کاغذي). بر اساس ادبيات و پيشينه تحقيق، براي هر يک از ابعاد سه گانه فوق، مجموعه اي از نشانگرهاي تدوين و پس از اخذ نظرات پاسخگويان و انجام اصلاحات لازم، تعداد 30 نشانگر (12 نشانگر در بعد شناختي، 9 نشانگر در بعد عاطفي و 9 نشانگر در بعد مهارتي) به صورت نهايي ارايه شد.
درجه تمركز يا عدم تمركز نظام برنامه ريزي درسي را مي توان تابعي از نحوه تركيب تصميم گيرندگان و ميزان انعطاف موجود در برنامه هاي درسي دانست. ميزان دخالت تصميم گيرندگان يا تاثير گذاران در برنامه هاي درسي، با توجه به نظام سياسي كشورها متفاوت است. افراد يا گروه هايي مانند سياستگذاران كلي كشور، وزير آموزش و پرورش، مديران استاني و منطقه اي، انجمن معلمان، انجمن اوليا و مربيان، متخصصان برنامه ريزي درسي، دانشگاه ها و مراكز تحقيق و توسعه، معلم و دانش آموزان، بر عناصر برنامه درسي تاثير مي گذارند. در برنامه هاي درسي مبتني بر وب، علاوه بر اين افراد و گروه ها، افراد ديگري مانند متخصص فناوري اطلاعات، طراح گرافيك و متخصص رسانه، نقش بارزتري در تعيين عناصر برنامه درسي به عهده دارند. اگر گروه برنامه ريز درسي مبتني بر وب، و در راس آنها معلم، از لحاظ توانايي هاي مربوط به مديريت يادگيري و مهارت هاي تعليم و تربيت در سطح بالايي قرار داشته باشند، به سهولت مي توانند در برنامه درسي تاثير مثبتي ايجاد كنند. در چنين وضعيتي برنامه درسي به سمت عدم تمركز گرايش خواهد داشت و بالعكس. برخلاف تصور رايج، كه غالبا در برنامه هاي درسي مبتني بر وب نقش معلم را حاشيه اي فرض مي كنند، معلم در اين گونه برنامه هاي درسي نقش محوري دارد كه بارزتر از نقش او در برنامه هاي درسي سنتي است.
هدف اصلي از نگارش اين مقاله، معرفي برنامه درسي مذاکره اي و تصريح نقش آن در تمرکززدايي از آموزش متوسطه مي باشد. براساس الگوي برنامه درسي مذاكره اي، مشاركت دانش آموزان در فعاليتهاي مدرسه، محدود به امور اجرايي نمي شود؛ بلكه به دانش آموزان اجازه داده مي شود تا در حوزه هاي سياست گذاري، تصميم گيري و قانونگذاري نيز شركت كنند. از اين رو در اين الگو امكان بيشتري براي تمركززدايي از نظام آموزش متوسطه فراهم مي آيد. سوالات اصلي اين مقاله عبارتند از: چگونه مي توان برنامه درسي متوسطه را به گونه اي طراحي نمود که امکان مذاکره و چالش هاي فکري بين دانش آموزان در خصوص عناصر برنامه درسي فراهم آيد و چگونه از اين طريق مي توان زمينه تمرکززدايي از آموزش متوسطه را فراهم آورد؟ به منظور پاسخگويي به اين سوالات، ابتدا ملاکهاي مورد نياز در طراحي عناصر برنامه درسي مذاكره اي، به منظور فراهم کردن امکان تعامل و رايزني ميان دانش آموزان و ساير عناصر ذيربط نظير مديران، برنامه ريزان و ... تصريح مي شود، آنگاه نقش برنامه درسي مذاکره اي در تمرکززدايي از نظام آموزش و پرورش متوسطه مورد بررسي قرار مي گيرد.
اين مطالعه كه با هدف بررسي تحول هويت علمي در ميان دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد انجام گرفته است، داراي دو مرحله كمي و كيفي است. در مرحله اول، 289 نفر از دانشجويان سه رشته علوم تربيتي - شيمي و مهندسي برق كه در سه مقطع ترم 1- ترم 4 و 5 - و ترم آخر به تحصيل اشتغال داشته اند، انتخاب شده و هويت علمي آنان مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته است. پس با بهره گيري از مدل پژوهش خبرگي و نقادي آيزنر و با استفاده از مشاهده و مصاحبه، نقش هر يك از مولفه هاي برنامه درسي در كاهش اين هويت مورد بررسي قرار گرفته است. مولفه هاي استاد، دانشجو، مكان فيزيكي، روش تدريس، ارزش يابي، محتوا و قوانين و مقررات، از جمله عوامل برنامه، درسي هستند كه نقش آنها در كاهش هويت علمي دانشجويان مورد كاوش قرار گرفته است.
حل مساله و پژوهشگري با توجه به بستر و بافت مسايل، زمينه مناسبي براي پيدا كردن معني در يادگيري ها؛ مشاركت در يادگيري ها و هم ياري در حل مساله مي باشد. يافتن وحدت و ارتباط زمينه هاي موضوعي؛ آشنايي با زير و بم مسايل شهروندي؛ دريافت عميقي از تاريخ و تحولات اجتماعي؛ تقويت مهارتهاي تفكر انتقادي؛ تصميم گيري؛ فهم مطالب؛ و برقراري ارتباط و مفاهمه، همه و همه از طريق رويكرد حل مساله در درس مطالعات اجتماعي امكان پذير مي گردد. دروس اجتماعي، توانايي در اختيار قرار دادن امكانات غني براي پيشبرد مهارت هاي تفكر به خصوص مهارت هاي تفكر سطح بالا چون حل مساله برنامه ريزي و تصميم سازي را ميان دانش آموزان دوره هاي مختلف دارند؛ اما به نظر مي رسد كمتر براي اين مقصود به كار مي روند و اعلب در نظام هاي آموزشي و در ميان مدارس و معلمان و مديران به عنوان موضوع هايي با اولويت پايين درنظر گرفته مي شوند و معمولا در قالب درس هايي جدا و رويكردي موضوع مدار كه بر انتقال معلومات تاريخي، جغرافيايي و اجتماعي تاكيد دارند، در برنامه درسي قرار مي گيرند. در مورد رويكرد حل مساله و كاربرد آن در آموزش دروس مختلف به ويژه درس هاي اجتماعي و انساني، برداشت دقيق و منسجمي وجود ندارد و معمولا تصوري خط کشي شده از مراحل رويکرد حل مساله و محدوديت آن در بكارگيري در كلاس هاي معمول وجود دارد؛ حال آن كه رويكرد حل مساله در طيف گسترده اي از موقعيت يادگيري و در سطوح مختلفي از دشواري از سطح تفكر عملياتي تا سطح تفكر فراانتزاعي، قابل به كارگيري است. اين مقاله به طور كلي برگرفته از پژوهشي است كه توسط مولف در زمينه كاربرد رويكرد حل مساله در درس مطالعات اجتماعي دروه راهنمايي انجام شده است. اين مطالعه كوشش دارد تا از طريق بررسي جايگاه و ويژگي هاي رويكرد حل مساله در آموزش به ويژه حوزه مطالعات اجتماعي، همراه با شناسايي تجربيات و رويكردهاي حل مساله در سطوح مختلفي از تفكر و پيچيدگي آن بپردازد. همچنين تلاش شده است تا زمينه هاي موضوعي و مضامين قابل ارايه در برنامه درسي مطالعات اجتماعي را در موقعيت هاي مختلف رويكرد حل مساله معرفي نموده، افزون بر آن در بخش پاياني مقاله نيز شرحي از برنامه درسي طراحي و تدوين شده مطالعات اجتماعي دوره راهنمايي براساس رويكرد حل مساله را در قالب معرفي راهنماي برنامه درسي و راهنماي تدريس تدوين شده، ارايه نمايد.
اين تحقيق با هدف اريئه چارچوب نظري برنامه هاي درسي تربيت معلم مبتني بر فاوا انجام شده است. روش تحقيق توصيفي- تحليلي است. در اين روش ابتدا مباني فلسفي، اجتماعي و روان شناختي برنامه هاي درسي در دو رويكرد «سنتي» و «مبتني بر فاوا» توصيف شده و مورد مقايسه قرار گرفته است. براساس تجزيه و تحليل نتايج مقايسه، دلالت هاي مباني مورد بحث در آموزش و پرورش و هم چنين برنامه هاي درسي تربيت معلم در عصر فاوا استناج گرديده است. در نهايت با جمع بندي از يافته هاي مراحل پيشين، چارچوب نظري برنامه هاي درسي تربيت معلم مبتني بر فاوا ترسيم گرديده است. يافته هاي تحقيق نشان مي دهد، برنامه هاي درسي تربيت معلم در عصر فاوا از چارچوب نظري ويژه و خاص خود برخوردار است كه آن را از ساير برنامه هاي درسي متمايز مي سازد. ويژگي ها و خصايص اين چارچوب نظري در قالب «آرمان هاي تربيتي»، «تلقي نسبت به يادگيرنده»، «تلقي نسبت به فرايند يادگيري»، «تلقي نسبت به فرآيند آموزشي»، «تلقي نسبت به محيط يادگيري»، «نقش معلم» و «تلقي نسبت به ارش يابي آموخته ها» تبيين شده است
پرورش قوه فهم همواره يکي از غايات تعليم و تربيت و هم چنين يکي از مباحث مشکل و مبهم برنامه ريزي درسي بوده است. با آن که مطالعات بسياري بر روي پرورش قوه فهم صورت گرفته، اما هنوز سوالات بسياري در اين حوزه مطرح است. پژوهش حاضر سعي مي کند با استفاده از چارچوب پروژه «تدريس براي فهميدن»، تاثير اجراي برنامه درسي (تدريس) با هدف فهميدن را به شيوه مرسوم اجراي برنامه درسي در مدارس بر عملکرد تحصيلي دانش آموزان دختر هنرستاني معين کند. در چارچوب مذکور چهار عنصر مهم مطرح است. اهداف فهميدن، مباحث مولد، عملکردهاي فهميدن، ارزشيابي تکويني. در انجام اين پژوهش از روش شبه آزمايشي استفاده شد و دو گروه دانش آموزان دختر پيش دانشگاهي در درس تاريخ هنر مورد بررسي قرار گرفتند. اين دو گروه آموزش مبتني بر «تدريس براي فهميدن» و تدريس مرسوم هنرستان ها را تجربه کردند و ميزان دانش، توانايي تحليل و ماندگاري يادگيري آنان مورد آزمون قرار گرفت. بررسي داده هاي به دست آمده نشان داد که بين دو گروه آزمايش و شاهد در آزمون سنجش دانش تفاوت معناداري وجود ندارد، اما دانش آموزان گروه آزمايش در آزمون تحليل و هم چنين ماندگاري ذهني، عملکرد بهتري از خود نشان دادند. به عبارت ديگر آموزش مبتني بر تدريس براي فهميدن قادر است توانايي تحليلي و ماندگاري ذهني را بهبود بخشد، اما در سطح دانش همانند روش مرسوم آموزش عمل مي کند.
به منظور کشف آثار برنامه درسي پنهان مدارس بر بازده هاي عاطفي يادگيري دانش آموزان دوره راهنمايي و ارايه مدلي در جهت طراحي محيط هاي آموزشي بهتر از روش پژوهش آميخته يا ترکيبي بود. جامعه آماري مدارس دوره راهنمايي دخترانه منطقه 1 آموزش و پرورش شهر تهران، 9 مدرسه انتخاب و به مدت 8 ماه مورد مشاهده قرار گرفتند و داده هاي لازم با استفاده از ابزارهاي گوناگون جمع آوري و با شيوه هاي متناسب آماري تحليل شدند. نتايج رگرسيون چندگانه بين مولفه هاي برنامه درسي پنهان محيط اجتماعي و فيزيکي مدرسه با بازده هاي عاطفي يادگيري همبستگي چندگانه برابر با 0.93 را نشان داد، با توجه به ضريب تبيين نشان داده شد که 85.68 درصد بازده هاي عاطفي يادگيري دانش آموزان متاثر از برنامه درسي پنهان مدارس است. هم چنين، در اکثر مدارس و کلاس هاي درس مورد مشاهده، دانش آموزان تحت تاثير آثار منفي و قصد نشده برنامه درسي پنهان قرار داشتند، که اين آثار به طور مستقيم و غيرمستقيم بر بازده هاي عاطفي يادگيري آن ها اثرات منفي و پايداري مي گذاشت. به منظور کاهش آثار منفي اين برنامه و طراحي محيط هاي آموزشي مطلوب تر مدلي طراحي و پيشنهاد شده است که شرح آن ارايه مي شود.
کسب مهارت ها و شناخت، مستلزم رويارويي با تجارب يادگيري مناسب مي باشد و اگر دانش آموز در معرض اين تجارب قرار نگيرد هرگز نمي تواند مهارت ها و شناخت مورد نظر را کسب کند. در اين مقاله با استناد به اين ديدگاه که فقدان و نبود بعضي از تجارب مي تواند به اندازه تجاربي که دانش آموزان کسب مي کنند بر يادگيري تاثير بگذارد. به مطالعه کاستي هاي برنامه درسي زبان انگليسي دوره متوسطه با تاکيد بر محتوا پرداخته شده و معيار آن براي کشف اين کاستي ها رويکرد ارتباطي بوده است. با توجه به اهميت معناداري فعاليت ها در رويکرد ارتباطي و هم چنين تقويت مهارت هاي زبان آموزي و توانش ارتباطي به عنوان هدف آموزش زبان در اين رويکرد، سه مقوله هدف، چهار مهارت اصلي زبان آموزي و فعاليت هاي کتب درسي و هم چنين اصول و ويژگي هاي رويکرد ارتباطي مورد تحليل و ارزيابي واقع شد. نتايج اين مطالعه نشان مي دهد هدف از تاليف کتب درسي مربوطه آموزش اجزا و عناصر زبان مي باشد و اين کتب بر مبناي نظريه هاي ساختارگرا شکل گرفته است. در ميان مهارت هاي چهارگانه زبان آموزي به مهارت نوشتن در قالب جمله بر اساس نکات دستوري مشخص شده بيشتر پرداخته شده و فعاليت ها غالبا با تاسي از روش هاي سنتي در قالب کاربردهاي مکانيکي جمله ها و الگوهاي زباني مي باشند در حالي که فعاليت هاي معنادار بر اساس بافت و متن معنادار تنظيم مي شوند نه جمله هاي مجزا و پراکنده.
ايرانيان، بدون توجه به مرزهاي جغرافيايي، مقام انسان را والا و او را شايسته عروج به بلندترين مرتبه مي دانستند. بدين سبب ساختند و توليد کردند و دستاوردهاي خود را با سخاوت در اختيار همگان قرار دادند و علوم بسياري را در جهان پايه ريزي نمودند که بنيان محکمي براي رنسانس بي نظير غرب فراهم آورد. هدف اين مقاله، بررسي اجمالي آن دوران، به منظور شناسايي ويژگي هاي آموزشي است که بسترساز چنين توفيقِ بي نظيري در جهان شد؛ دوراني که در آن، آموزش رياضي در عين محترم شمردن رياضيات قومي و بومي، بر جهاني شدن تاکيد داشت. همچنين، اين بررسي کمک مي کند تا با دقت بيشتري سنت آموزش رياضي سده گذشته را که ويژگي هاي رياضيات ايراني/اسلامي را نداشت و با فرهنگ بومي بيگانه بود و شايد بدين جهت ثمرات آن محدود بود، مورد بررسي کارشناسانه قرار گيرد. انتظار مي رود که با نقد اين دو دوره تاريخي، امکان تدوين يک برنامه درسي رياضي فراهم شود که در عين جهاني بودن، فرهنگ بومي را محترم شمارد و امکان تبادل آن را با برنامه هاي درسي ساير کشورها ايجاد کند.
عملکرد مديران آموزشي که بر تحول عواطف و ارزش هاي دانش آموزان اثرگذار است، مي تواند به عنوان مولفه اي از برنامه درسي پنهان مورد توجه قرار گيرد. در اين تحقيق که با هدف بررسي نقش برنامه ريزي مديران آموزشي بر تحول نظام ارزشي دانش آموزان انجام شده، نظريه گريوز مبناي مطالعه تحول نظام ارزشي قرار گرفته است. رويکرد اين مطالعه، کيفي بوده که از طريق بررسي موردي و با حضوري سه ماهه در محيط دبيرستاني دخترانه در شهر مشهد انجام شده است. جمع آوري داده ها از طريق مشاهده فضاي فيزيکي مدرسه و کلاس هاي درس، تعاملات اجتماعي و بين فردي ميان مدير، معاونين و دانش آموزان، مصاحبه نيمه سازمان يافته با مدير و معاونين و دانش آموزان، بررسي گزارش هاي مکتوب از فعاليت هاي قبلي و مصاحبه روايتي با دانش آموزان مشارکت کننده انجام شده است. براي تضمين اعتبار داده ها، از روش هاي سه سويه سازي و انسجام ساختاري، بررسي مجدد توسط مشارکت کننده ها، کدگذاري مجدد توسط داور دوم و فنون شبه آماري استفاده شده است. يافته هاي پژوهش نشان مي دهند که عملکرد برنامه ريزي مديران آموزشي، منجر به تثبيت نظام ارزشي دانش آموزان در سطوح اول تا چهارم نظريه گريوز شده و پرورش مخاطبان براي ورود به سطوحي از نظام ارزشي مبتني بر معنويت، يکپارچگي، جامعه محوري و تدبيرمحوري عقيم مانده است.
هدف اين پژوهش توصيفي، ارزشيابي شبکه آموزشي رشد بر اساس ملاک هاي طراحي وب سايت هاي آموزشي و مقايسه آن با وب سايت هاي آموزشي ديگر است. جامعه پژوهش کليه وب سايت هاي آموزشي مي باشد. نمونه مورد بررسي، به روش نمونه گيري هدفمند، بر مبناي بيشترين تعداد مراجعين به سايت ها انتخاب شده است. ابزار پژوهش چک ليست محقق ساخته اي است که از تجميع و تلخيص ملاک هاي استاندارد تعريف شده در اين زمينه ساخته شده است. اين چک ليست شامل مدل تركيبي10 C ، كارس و كرزلي و همچنين ملاك هاي ارائه شده توسط دازر (2002) و اسماوي ورزاك (2006) مي باشد و وب سايت رشد را از ابعاد تعامل، استفاده از رسانه، برگزاري آزمون، ابزارهاي برقراري ارتباط، ظاهر سايت، محتواي ارائه شده، راهنما، راحتي کاربر و امکانات جانبي مورد ارزيابي و مقايسه قرار مي دهد. روايي ابزار توسط استادان و صاحب نظران مورد تاييد قرار گرفته است. اطلاعات مورد نياز براي پاسخ به سوالات طرح شده از طريق اسناد و مدارک کتابخانه اي، گزارش هاي تحقيقي و جست و جو در شبکه جهاني اينترنت و مشاهده و بررسي تک تک وب سايت هاي نام برده گردآوري شده است. يافته ها نشان داد که: شبکه رشد ابزارهايي همچون: محاوره متني، گروه هاي مباحثاتي، فضاي منابع اشتراکي، کنفرانس ويدويي، امکان انتشار کتاب، امکان مشارکت کاربر و وبلاگ دارا مي باشد. اين مورد در ساير سايت هاي مورد بررسي نيز ديده شد. عملکرد اين شبکه در بهره گيري از ابزارهايي همچون صدا، تصوير، پويانمايي، بازي و سرگرمي را مي توان مناسب قلمداد کرد. در بخش آزمون، شبکه رشد تنها از سوالات چند گزينه اي بهره مي برد. البته سايت هاي آموزشي مورد مقايسه نيز از ديگر ابزارهاي آزمون استفاده نکرده اند. در بخش اطلاع رساني، شبکه رشد از ابزارهاي پيام روز، اخبار و اطلاعات و گالري عکس بهره گرفته است. شبکه رشد از چهار ابزار ارائه شده براي وضعيت ظاهري سايت هاي آموزشي بطور كامل استفاده کرده است. در خصوص راهنمايي کاربران، در مقايسه با ساير سايت هاي مورد بررسي، عملکرد سايت رشد مناسب قلمداد مي شود. شبکه آموزشي رشد امکانات جانبي براي کاربران را دارد. اين بررسي نشان داد که داشتن فروشگاه الکترونيکي و امکان عضويت براي ساير سايت ها مهم بوده است.
در دنياي امروز و حسب اقتضائات و الزامات تكنولوژيك و اقتصادي حاكم بر زندگي بشر، مسووليت نظام هاي تعليم و تربيت رسمي و عمومي مضاعف شده به طوري که ملاحظات خاصي را در باب نهادها، محتوا، برنامه ها و روش هاي تعليم و تربيت پيش روي برنامه ريزان آموزشي قرار داده است. براي مثال، نهادهاي آموزشي و فرهنگي كشورهاي پيشرفته در كنار آموزش مهارت هاي اوليه و ضروري مانند خواندن، نوشتن، رياضيات، ادبيات، تاريخ و … به برنامه هاي آموزش اقتصاد و تعليم و تربيت اقتصادي نيز توجه کرده و اين برنامه ها را، به عنوان بخش اصلي برنامه هايي كه عهده دار ياددهي عناصر شناختي، گرايشي و مهارتي ناظر بر تدبير زندگي و تحقق رفتارهاي مطلوب در عرصه زندگي فردي و تعاملات اجتماعي هستند وارد سيستم آموزشي خود کرده اند. در اين نوشته در پي آن هستيم تا با نگاهي به ماهيت برنامه درسي اقتصاد و ضرورت وجود آن در مجموعه آموزش هاي رسمي و عمومي (دبستان، راهنمايي و دبيرستان)، به ارائه تصويري از وضع موجود آن در دنيا بپردازيم و سير تکاملي ادبيات فربهي را که در خصوص «تحقق اهداف شناختي، گرايشي و رفتاري» در عرصه اقتصاد طي شده است و از آن به عنوان «تعليم و تربيت اقتصادي» نام برده مي شود نشان دهيم. آنگاه به ارائه يک برنامه عمل براي برون رفت از وضعيت فعلي خواهيم پرداخت و سپس برنامه درسي مغفول مانده اقتصاد در «برنامه درسي ملي» را براي سياستگزاران و برنامه ريزان مسائل تعليم و تربيت کشور معرفي خواهيم کرد.