فرانسوا اولاند ، كانديداي اين حزب سرانجام توانست با اختلافي اندك رقيب تند مزاج خود را از ميدان بهدر كند.
اين اتفاق به قدري براي فرانسويهاي گرممزاج دوستداشتني بود كه باعث شد تا ساعتها پس از اعلام پيروزي اولاند و شكست ساركوزي، در خيابانها به شادي مشغول باشند، چرا كه سرانجام فرصت سكونت ساركوزي در كاخ رياستجمهوري به پايان رسيد و مردم ديگر مجبور نيستند پنج سال ديگر او را با عنوان نفر اول فرانسه به دنيا معرفي كنند.
آخر ساركوزي در پنج سال گذشته با سياستهايش فرانسويها را سرخورده كرده بود. شهروندان مسلمان اين كشور نيز با بودن ساركوزي، مجبور به تحمل تبعيضهاي شهروندي شدند و دست آخر اينكه سياستهاي اقتصادي ساركوزي گروه سرمايهداران فرانسوي را تقويت و گروه متوسط شهري را تضعيف كرد.
مجموعه اين اتفاقات باعث شد تا مردم فرانسه دوباره به سوي عقايد سوسيال دموكرات برگردند و اولاند را برگزينند. حال اين سوال مطرح است كه آيا ايرانيها نيز بايد به اندازه فرانسويها از اين جابهجايي خوشحال باشند؟ ساركوزي هميشه همراه و حامي سياستهاي كاخ سفيد بوده است؛ سياستهايي كه مدتهاست در تقابل با ايران تعريف شده است بنابراين انتظار ميرود كه يكي از مزاياي اين پيروزي آن باشد كه فرانسه از آمريكا فاصله بگيرد و سياستهايش در صحنه بينالمللي از آمريكا متمايز شود بنابراين پيشبيني ميشود اين پيروزي به تعديل سياستهاي پاريس نسبت به ايران منجر شود.
مرور مجموعه اظهارات چهار ساله ساركوزي اثبات ميكند او با مواضع ضدايرانياش، صداي قدرتمند اتحاديه اروپا عليه ايران بود، بنابراين ميتوان اينگونه برداشت كرد كه پيروزي اولاند تغييراتي را در اين نگرش فراهم خواهد كرد.
اين موضوع گرچه ميتواند خبر خوبي براي ايران باشد، اما بايد در نظر داشت كه نميتوان انتظار تغييري شگرف را در سياست خارجي پاريس در قبال تهران داشت و منتظر بود كه يك بار دوره شيراك فرانسه كه از موضع معتدلتري نسبت به ايران برخوردار بود، تكرار شود.
براي همين پيشبيني ميشود اليزه همان خطمشي دولت ساركوزي را در پيش بگيرد منتها با جاهطلبي كمتر مستاجر جديدش.