الف، با نگاهی به نشست مطبوعاتی دو طرف در پایان مذاکرات، تنها چیزی که دستگیر ناظران می شود، یک هیچ بزرگ است. از فردای آن روز تا کنون سیل تحلیلها و بیانیه ها در حمایت از دست آوردهای موفق این اجلاس و اخباری که ازمنابع ناشناس درز کرده بود به راه افتاده است. در یکی از شگفت آور ترین این خبرها یکی از رسانه های غربی به نقل از یکی از حاضرین البته ناشناس مدعی شد که در میهمانی شام بین خانم اشتون و آقای جلیلی تنها چیزی که مطرح نشده موضوع هسته ای بوده است.
پس از یکی دو روز کشورهای مختلف شروع به نشان دادن عکس العمل کردند. تقریبا کلیه کشورها غربی استقبال کردند چین و روسیه نیز علاقهمندی خود را ابراز نمودند آمریکا طبق انتظار یکی به نعل زد ویکی به میخ ابتدا برخورد مثبت و سپس اعلام اینکه تحریمها البته ادامه دارد.اما جالبترین عکس العملها در منطقه خودمان بود، خاورمیانه. تشتک عربها به سرع پرید نارضایتی را می شد به راحتی در رسانه هاشان دید بعد هم دوباره علم شدن موضوع کهنه جزایر. ترکیه هم که چندی است رفتار خود را در منطقه تغییر داده موضع چندان مثبتی نگرفت، رئیس دولتش که اساسا در کشورش حاضر نبود بعد هم با تشر زدن به دولت
عراق که همگان میدانند متحد ایران است عملا در مقابل ایران قرار گرفت.نخست وزیر عراق البته سربند همین قضیه به تهران آمد اسرائیل هم که مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می پرد. یک ناظر از بالا یک حرکت و جنب وجوش ناگهانی را در منطقه مشاهده میکند والبته یک آرامش و سکون عجیب از ایران را.
شواهد امر حاکی از این است که در اجلاس استانبول نه تنها راجع به موضوع هسته ای بحث شده بلکه راجع به موضوع بسیار مهمتری که باعث واکنش منفی رقبای ایران در منطقه شده است نیز توافقاتی صورت گرفته و آن آینده خاورمیانه است. بزرگترین منبع انرژی و البته بحران جهان.
حقیقت این است که غرب به رهبری آمریکا دچار همان عارضه ای شده است که در اوایل قرن بیستم انگلستان به آن دچار شد. بزرگی و حضور بیش از حد در جهان والبته کهنه شدن و هزینه بر شدن ابزار نگهداری و حفظ این هژمونی.آمریکا در منطقه به طرز غم انگیزی درحال تنها شدن است.سرمایه گذاریها در عراق و افغانستان نتیجه عکس داده است:با شروع بهار عربی متحدان قدیمی هم یکی یکی از دست می روند مصر، تونس، یمن، اردن، بحرین و... حکومتهای طرفدارش هم که چندان خوشنام نیستند اضافه کنید
بحران اقتصادی و بازیهای جهانی روسیه و چین را و بالاخره مسئله لاینحل ایران. ظاهرا آمریکا پی برده است که دیگر حضورش در خاورمیانه مطلوب نیست و باید کم کم از آن خارج شود. ولی خلاء قدرت بوجود آمده را چه کسی پر خواهد کرد. با یک محاسبه ساده مشخص است که در منطقه مه آلود و بحران خیز خاور میانه تنها سه کشور هستند که آینده با ثباتی برایشان پیش بینی می شود:عربستان، ترکیه و ایران. عربستان که متحد قدیمی آمریکا در منطقه است با وسعت زیاد و منابع سرشار مالی و به عنوان مهد تفکرات سلفی از عمق نفوذ خوبی در منطقه برخوردار است ولی بازیگر خوبی نیست، بسیار رو بازی میکند و از انعطاف لازم برای هدایت طوفانهای بوجود آمده در منطقه برخوردار نیست.نهایت دست آوردهای آن در منطقه با همه حمایتهای لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا همین است که می بینید مشتی تروریست تندرو و ضد شیعی که هربچه ای میداند به کجا وصل هستند تازه گاهی هم از کنترل خارج می شوند به منافع آمریکا هم ضربات سختی وارد می کنند. ترکیه البته بازی گر ماهری است و مانورهای خوبی انجام میدهد ولی از منابع مالی کافی و نفوذ لازم محروم است ماهیت لائیک جمهوری ترکیه مانع نفوذ ایدئولوژیک او بین گروههای شیعه و سنی است بین کردها و عربها هم که چندان محبوبیتی ندارد.
اما ایران کشوری بزرگ با منابع سرشار و نیروی انسانی فراوان که البته بازیگر توانایی نیز هست و صرف نظر از چند حرکت اشتباه در سالهای اخیر مجموعا دست خود را خوب بازی کرده و به طرز ماهرانه ای قدرت خود را در منطقه افزایش داده است با همه نوع گروهی در منطقه در ارتباط است شیعه ، سنی ، کرد ، مسیحی و لائیک شاید در تنها جایی که رو بازی کرده سوریه باشد. با ارسال ماهواره به فضا همه را انگشت به دهان می کند و با یک حرکت قیمت نفت را 10 دلار بالا می برد.تازه اینهمه درحالی بوده که دستان ایران بسته بوده و همه گونه فشار سیاسی و اقتصادی را تحمل می کرده ، بوکسوری را درنظر بگیرید که یک دستش را بسته باشند و او همه حریفان را با یک دست از دور خارج می کند همه می دانند که با باز بودن دست دیگرش چه اتفاقی خواهد افتاد. پس خیلی هم عجیب نیست که در میهمانی شام راجع به همه چیز بحث شود الا موضوع هسته ای.
همه بازیگران منطقه چشم به مذاکرات سوم خرداد بغداد دارند و میدانند که اگر موفقیت آمیز باشد یک جابجایی قدرت بزرگ در راه است.