0

زندگینامه شهید رسول حیدری

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

زندگینامه شهید رسول حیدری

 روز اول فروردين 1339 چشمان منتظر خانواده اي به نور ارزش روشن شد. چه کسي آن روز مي دانست آن نوزاد که رسول نام گرفت سردار عشق است، چه کسي درخاطرش مي گنجيد قلب کوچکي که تندتر از تيک تاک ساعت مي تپيد روزي ماواي در دهان بينوايان عالم خواهد شد.

رسول دوره ابتدايي را در مدرسه پانزده بهمن در شهرستان ملايرتحصيل کرد و با نمرات خوب به پايان رسانيد. روحيه بلند رسول ازهمان کودکي، از او شخصيتي مردانه پديد مي آورد و هوش و زکاوت و رفتار مردانه اش او را ازهمکلاسي هايش متمايز مينمايد.

خانواده رسول مدتي به اهواز مهاجرت مي کنند و رسول سال دوم و سوم دبيرستان را در آن جا مي گذراند. دراهواز، بيشتر اوقاتش را به سير و سلوک معنوي سپري مي کند، پس از بازگشت ازاهواز در ملاير به هنرستان فني مي رود و به ادامه تحصيل مي پردازد.

فعاليت هاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي:

رسول درهنرستان فني، در شهر کوچک ملاير، به رغم کمبود اطلاعت، با مطالعه کتاب هاي گوناگون، با الفباي سياست آشنا مي شود و ازهمان زمان وارد مسائل اجتماعي و سياسي مي گردد. سال هاي آخر هنرستان درحدود 18 سالگي رسول مصادف با آغاز جرقه هاي انقلاب است وامام، پاکان را به سوي خود جذب ميکند و رسول از جمله جواناني است که در بر پايي تظاهرات و پخش اعلاميه هاي امام نقش فعال پيدا مي کند. بيشتراوقات خود را در محافل مذهبي مجالس سخنراني سپري مي کند. درهنرستان انشاهاي سياسي مي نويسد و براي هم کلاسي هايش ميخواند، معلم ادبيات وي در اين باره مي گويد يک بار رسول انشايي نوشته بود که وقتي سر کلاس خواند به او گفتم پسر جان، با اين حرف ها مواظب باشد سرت را به باد ندهي. بعدها فهميدم که رسول واقعاً فردي شجاع و پر شهامت است.

پايبندي رسول به دستورهاي ديني و دلسوزي اش نسبت به پابرهنگاه، او را جلودار حرکت هاي مردمي در شهر ملاير مي کند. با اوج گيري انقلاب اسلامي، رسول به مبارزات و فعاليت هايش عليه رژيم وسعت مي بخشد و بيشتراوقات خود را صرف پخش اعلاميه ها ونوارهاي حضرت امام مي کند.

رسول براي از بين بردن عوامل فساد وتباهي فشر جوان سخت تلاش مي کند. او در تشکل هاي مردمي وترغيب قشر جوان، به راهپيمايي و تظاهرات عليه رژيم به فعاليت مي پردازد و فعاليت هاي مذهبي و سياسي انجام مي دهد. در راهپيمايي ها به عنوان جلودار حرکت مي کند. يک بار نيز توسط نيروهاي شهرباني دستگير و مورد ضرب و شتم واقع مي شود اما مهم تراز پيش به تلاش هاي انقلابي خود، تحقق انقلابي درشهر ملاير ادامه مي دهد. روزهاي پيروزي انقلاب، پرتلاش وخستگي ناپذير به فعاليت شبانه روزي مي پردازد.

” فعاليت هاي شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي “

پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي همجنان پرچمدار جوانان انقلابي ملاير به شمار مي رود. او پيش از گرفتن ديپلم در سال 1358 ، براي خدمت به مردم مسلمان وانقلابي به همدان مي رود و در آن شهر به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مي آيد، چرا که درملاير هنوز سپاه تشکيل نشده بود.

رسول در سال 1359 به همت چند تن از دوستان انقلابي اش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ملاير را تشکيل مي دهد و نيروهاي انقلابي و متعهد شهر ملاير را جذب سپاه مي نمايد. او در سپاه ملاير قاطعانه به مبارزه عليه عوامل ساواک مي پردازد و تعدادي ازآنان را دستگير و به مجازات مي رساند، قاطعيت انقلابي رسول، در دل عوامل ضد انقلاب و عناصر فاسد رعب و وحشت زيادي مي اندازد. به دنبال غائله کردستان و تحرکات گروهک هاي ضد انقلاب رسول با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوي کردستان مي شتابد و در شهر پاوه به مبارزه عليه ضد انقلاب مشغول مي شود. او و همرزمانش در سال 1358 در سريش آباد کردستان پايمردي کرده و از تخريب آن توسط ضد انقلاب جلوگيري مي کند. وي درآزادسازي بايگان حماسه مي آفريند.

رسول در ملاير و همدان به دليل فعاليت هاي انقلابي و تهديدعناصر فاسد و ضد انقلاب همواره مورد تهديد جاني قرار مي گيرد. ولي بدون اعتنا به اين تهديدها به فعاليت ها پيش ادامه مي دهد.

” فعاليت هاي شهيد در دوران دفاع مقدس “

رسول، پس از شروع جنگ تحميلي، براي دفاع ازآرمان هاي انقلاب راهي جبهه هاي مرز عليه دشمن بعثي مي شود. بارها در عملياتهاي مختلف شرکت جسته ومجروح مي شود. در يکي از مرخصي هايي که در سال 1360 به شهر مي آيد، با دختري پارسا و پاکدامن ازدواج مي کند که پس ازازدواج دوباره به همدان مي رود.

رسول، مدتي در جبهه گيلان غرب و سرپل ذهاب با نيروهاي متجاوز عراقي مي جنگد، در اين محور چندي طرح عملياتي را براي ضربه زدن به آن ترسيم مي کند و خود نيز در اين عملياتهاي تهاجمي فعالانه شرکت مي جويد.

رسول در سال 1363 با درايت، هوشمندي وابتکار عمل درنطقه شمال غرب، يک رشته اقدامهاي بازدارنده را در مقابل دشمن ترتيب مي دهد و بدين ترتيب، دشمن را از دست يافتن به اهداف خود باز مي دارد. او سالها درنقطه کردستان عراق، به شناسايي و مبارزه عليه نيروهاي عراقي مي پردازد و با وجود کمبود امکانات، تجهيزات و وسايل خم به ابرو نمي آورد و با مشکلات دست و پنجه نرم مي کند.

رسول يک بار درکردستان عراق ازناحيه کمر سخت مجروح مي شود، از آن جا که وسايل جراحي گير نمي آيد، او با صبر و تحمل بالا تن به عمل جراحي بدون بي هوشي مي دهد.

او در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود 65 ماه درجبهه هاي جنوب، بويژه غرب به خدمت خالصانه مي پردازد که عمدتاً در کردستان عراق به فعاليت شناسايي اقدام مي کند او درشمال عراق تاعمق خاک عراق نفوذ ميکند و گاهي در شناساييها تا مرز سوريه به پيش مي رود.

” فعاليت هاي شهيد پس از دفاع مقدس “

جنگ تحميلي که تمام مي شود، رسول براي تکميل تحصيلاتش وارد دانشگاه امام حسين (ع) شده و در رشته علوم سياسي به تحصيل مي پردازد. سال آخر تحصيل تجاوز صرب هاي نژاد پرست به مسلمانان تازه انقلاب يافته بوسني وهرزگوين آغاز مي شود. در اين اثنا رسول به عنوان ديپلمات جمهوري اسلامي به بوسني مأموريت مي يابد در شهر وسيوکو از بوسيناي مرکزي، مشغول خدمت مي گردد.

رسول با انبوهي از تجربيات انقلابي و رزمي خود، در بوسني منشأ خدمات ارزشمند براي مردم بي پناه، به ويژه قشر جوان و مشتاق اين کشور مي شود. او با منش، کردار و اخلاق خود، فرهنگ ديني را ميان مردم بوسني منتشر مي سازد.

” سروويچ ” روحاني شهر وسيوکو مي گويد: رسول راعالمي بسيار ساده و مؤمن يافتم اوهمواره به خدا توکل داشت “.

مردم بوسني او را ياوري صديق براي خود مي شناسند. رسول نيز به مردم وسيوکو عشق مي ورزيد و با آنان باعلاقه و مهرباني رفتارمي کرد. آقاي ” چنگيج ” ، عضو شوراي ” SAD” و مؤسس يگان ” پاتريکاليگا” مي گويد، ” پيش از هشت ماه بود که او را مي شناختم، او نماينده واقعي مردم و دولت جمهوري اسلامي ايران بود. از هيچ کمک به ما روگردان نبود و از بهترين دوستان و حاميان مردم بوسني به شمار مي رفت.”

رسول، با علاقه و استعدادي که داشت، زبان مردم بوسني را براي ارتباط صميمي تر فرا ميگيرد و در روزهاي آخر بي واسطه با آنان رابطه برقرار مي کند.

” ابراهيم آووديچ” مهندس مکانيک در باره رسول مي گويد: ” رسول خيلي ساده و پرتحرک، درعين حال شوخ طبع بود. من شهيد رسول را يکي از سربازان واقعي امام خميني ( ره) يافتم که براي اداي تکليف ديني خود، حرکت مي کرد.”

” چگونگي شهادت “

شهيد رسول پس ازسال ها مجاهدت و تلاش در راه حق، در روز عيد غدير سال 1372 درکشور بوسني – هرزگوين و در بوسناي مرکزي واقع در شهر ويسوکو متوجه شدند که منطقه اي از جاده وسيوکو توسط نيروهاي کروات ( HVO) آلوده شده و اين مسير، مسير عبور ايرانيان بود. ايشان دستور دادند که تا اطلاع ثانوي کسي از اين مسير عبور نکند و خود به همراه يکي از رزمندگان بوسني به آن منطقه رفتند تا آن جا را مورد بررسي قرار دهند و قبل ازحرکت با مادرشان که سيده بودند تماس تلفني گرفتند و ضمن تبريک عيد به ايشان با حالتي روحاني با همه خداحافظي کردند، و به کمين نيروهاي کروات که در آن زمان با نيروهاي مسلمان در حال جنگ بودند، اتفادند و پس از مقاوت شجاعانه به فيض عظيم شهادت نايل آمدند و به بزرگ ترين آرزوي خود رسيدند.

او که قلب مهربانش همواره براي اسلام عزيز و مظلوم مي تپيد نهايتاً در اين راه شربت شهادت را نوشيد و از قلب اروپاي کفرکيش، پلي به بلندي ابديت به بهشت زد و از آن طريق به جرگه عشاق ملحق شد.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  3:30 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید رسول حیدری

متن وصیت نامه

 

 وصيت نامه

 

 

 

“بسم الله الرحمن الرحيم”

(إِنَّ السَّاعَةَ آتِيةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ ) ” قرآن مجيد طه-14″

 

با سلام و درودهاي فراوان به پيشگاه صاحب الامر وليعصر آقا امام زمان سلام الله عليه و با درود بسيار بر روح پاک و طيب بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران آقا امام خميني (رضوان ا…تعالي عليه) و با نثار خالصانه ترين احترامات وسلام فراوان به پيشگاه ولي امر مسلمين حضرت آيت الله خامنه اي حفظ ا… و با نثار زيباترين سپاس ها به پيشگاه ارواح طيبه شهداي  اسلام ازآغاز تا کنون.

با سلام اينجانب رسول حيدري فرزند ابراهيم متولد 1339 درکمال سلامتي جسم با استعانت از درگاه حضرت حق باريتعالي وصيت نامه خويش را به تحرير در مي آورم. انشاء ا… مورد قبول درگاهش باشد.

فلاسفه و حکما بر اين قائلند که فصل بين انسان و حيوان ناطقيت انسان است. ( الانسان حيوان ناطق) ولي فصل و تمايز بين انسانها با حيوانات و حتي انسانها با يکديگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بين انسان و حيوان درد داشتن و صاحب درد بودن است، به گفته شهيد مطهري (ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوري از حق است و ميل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمين است… .

و اما درد ما درداسلام است، درد مظلوميت حسين (ع) در کربلاست، درد نامردي هاي روا داشته درحق مولايمان علي (ع) است، درد ما درد اسارت جانکاه ميليون ها مسلمان است، درد ما درد دوري ازحق است…

درطي مدت 12 سال گذشته درحال و هواي سالهاي سيراب شدنمان از سرچشمه عشق ومحبت هميشه ازخداوند خواسته بودم شهادت را نصيبم کند، هر چند که ياراي پرواز با پرستوها را داشتم اما پاي بسته درآشيان خاکي در ماندم،و حالا خدايا شکوه ندارم تو بزرگتر از آني که من حقير از رحمت تو نوميد باشم، تو غفور و بخشنده تر از آني که من در زير بارمعاصي ها نااميد شوم، ولي پروردگارا هر چه هست قسمت مي دهم به تنهايي علي (ع) و به مظلوميت حسن (ع) و به خون حسين (ع) مرا در جوار رحمت خود بپذير.

خدايا تو خود ميداني که درد استغاثه مسلمانان، درد نواميس برباد رفته مان و زنان به بردگي برده شده مان مرا به قيام فرا مي خواند، تو خود ياري ام ده و ياد و ذکر خود را بر من مستولي بخش، و قلبم را از ايمانت اطمينان بخش.

“اللهم رزقنا توفيق شهادة في سبيلک”

والسلام عليکم و رحمة ا… و برکاة 25/5/71

رسول حيدری

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  3:38 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید رسول حیدری

 

نامه شهید از بوسنی به مادر

 

name-be-madar-1

name-be-madar-2

باسمه تعالي

حضور محترم مادر عزيز و گرامي ام؛

سلام، سلام گرم، خالصانه و با شرمندگي فراوان، دستت را مي­ بوسم، و مهرت را که در قلبم و خونم جاي گرفته مي­ ستايم. در سالهاي اخير زياد از شما دور بوده ام ولي اين بار چيز ديگري است خيلي به يادت هستم، تابستان خاطرات شيريني را داشتيم، پس از مدتها آن صورت نورانيت را مي­ ديدم و دست گرمت را که بر صورتم نوازش مي ­داد و بوسه پر از مهرت را که بر پيشانيم جاي مي­ گرفت به ياد مي ­آورم.

بودن در نزد شما برايم انتهايي ندارد، وابستگي روز افزون روحي به شما مثل نوشيدن آب دريا است که انسان را تشنه­ تر مي­کند. مي­ ستايمت بخاطر مادريت، مي­ بويمت بخاطر دوستي­ يمان. خدا مي­ داند که در همين لحظه دستهاي گرمت را لمس مي­کنم، صورت پر از مهر و عطوفتت را به ياد مي­ آورم، من در حضورت تشنه­ کامي بودم بر لب دريا، ايام گذشته را در حق شما به غفلت سپري کردم و آنچه که از گذشته خويش از بزرگواري شما به ياد مي­ آورم، حزن و اندوه تمام وجودم را در بر مي­ گيرد و اميد به عفو و بخشش شما دارم.

مادر آنچه که مرا بدين جا کشانيده نه هوس است و نه ماجراجويي و نه يک شغل، مسئله مهمتر از اينهاست. هزار سال ما در اينجا تحقير شديم، بيرون رانده شديم و حالا پس از هزارسال ما يکبار ديگر به اينجا برگشته­ ايم و خدا را سپاس که بر من منت نهاد و در اين جمع پذيرفت، امتحان مشکل و سختي است. جامعه اينجا از زمين تا آسمان با جامعه خودمان فرق دارد، و در اين آزمايش اميدم به دعاي شماست، اميدم به جده بزرگوار شما حضرت فاطمة الزهرا سلام ا… عليها مي باشد.

برايم دعا کن که خداوند مرا در اين زمان موفق گرداند، مادر در اينجا پناه بردن به قرآن، دعاي کميل برايم معني ديگري دارد، و اينکه جز او و جز ذات احديت و اهل بيت رسول ا… (صلوات ا… عليهم اجمعين) پناهي و ملجائي نداريم.

سرورم از شما می خواهم که هر آنچه نا سپاسی از من دیدی ببخشی و عفو نمایی.

انشاا… امیدوارم دیدارها بزودی تازه گردد.

عرضی ندارم جز نثار و تقدیم بوسه ای بر دستان گرمت. مادرم، محبوبم، و ای عزیزتر از جانم مرا از دعای خیر و خانواده ام را از محبتت بهره مند ساز، همانطور که تا کنون بوده ای.

فرزند کوچکت، بازیگوشت و بی انضباطت

و آنکه همیشه به یاد توست

رسول

71/6/29

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  3:40 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید رسول حیدری

 

 

يادداشت شخصی قبل از عمليات شناسایی

 

تاريخ 23/3/60 ساعت 4 بعد از ظهر

الحمدلله رب العالمين

قرار است ساعت ديگر جهت شناسايي

مواضع دشمن به جلو برويم. ماموريت جالبي است

همه اش دلهره و هيجان، خدا کمک کند که بتوانيم

کاري انجام بدهيم. بايد جهت بدست آوردن

اطلاعات به قلب دشمن برويم، نمي دانم چه حالي

دارم تعدادمان کم است ولي همگي از پاکترين

و بهترين پاسداران حزب الله انتخاب شده

هستند. مسئله اي که برايم تاکنون مهم بوده الان

در اين ماموريت حل شده و آن اينکه هميشه وحشت

داشته و دارم از اينکه بميرم ولي غريبانه جنازه ام

تنها بيفتد و يا پشتم را خالي کنند و يا بترسند

آري ترسم از اين است، از خدا مي خواهم

اگر کشته شدم قبل از مردن، مردان خدا را…

 

 

…پیرامونم ببینم و یا جنازه هایی که می بینم جنازه های

شجاعان باشد و این برایم در این مأموریت

حل شده است می دانم که اگر کشته شوم تنها نمی مانم

و لو اینکه قرار است اگر کسی شهید شد و یا درگیری

پیش آمد بقیه سریع موضع را ترک کنند و به

مقر برگردند ولی باز خوشحالم دو تن از بهترین

یارانم با من هستند علی و ؟ خدا نگهدارشان

باشد.با آنها بودن به آدم روحیه می دهد و انسان

را به قول معروف شارژ می کنند رزمندگان

سلحشوری هستند و از طرفی از خدا می خواهم اگر

صلاح دید زنده بمانم تا آن شب موعود فرا رسد

و در ارتفاعات …بجنگم چه دیدی شاید

امام زمان را در آنجا دیدم و یا قبل از…

 

 

…شهید شدن مطلع شوم از شهادتم آه خدایا

می ترسم از ناخالص بودن خیلی می ترسم از

نفله شدن خودت مرا از غضب خودت

نگه دار انسان با تقوا نیستم ولی بدنبال

غنیمت نمی روم ولی هوای نفس آری هوای

نفس خیلی وحشت دارم مگر اینکه خودش کمک

بکند…نمی توانم افکارم را جمع بکنم،

 

درمسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشتخو را نکشند

گر عاشق صادقی ز کشتن مهراس

مردار بود هر آنکه او را نکشند

 

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  3:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها