0

شهید احمد بابایی

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شهید احمد بابایی


نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1331
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: - /02/ -
محل شهادت: خرمشهر طول مدت حیات:30
مزار شهید: -

 

زندگینامه
احمد بابایی از شیرمردان عرصه ی ایثار و عشق بود؛ شاید تاریخ تولدش در هیچ جا ثبت نشده باشد. اما هنوز معلمش به یاد دارد که او را در سال 1340 وقتی 9 سال بیشتر نداشت، در کلاس سوم ابتدایی مدرسه ی نوبنیاد شال قزوین دیده و درس ها به او آموخته؛ هنوز کشتی های احمد با بچه های بزرگ تر از خودش برای معلم پیر و سالخورده اش خنده هایی شیرین را در پی دارد. سال 1347 دبیرستان رشدیه ثبت نام کرد و باز هم آقای رضایی معلمش بود. 
هنوز مدرکش را نگرفته بود که به تهران مهاجرت کرد و به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد. سال 1355 به دلیل نامناسب بودن محیط کار از آن جا بیرون آمد؛ چون عاشق سیره ی امام خمینی (ره) بود، فعالیت سیاسی خود را علیه حکومت آغاز کرد. 
احمد چندی بعد ازدواج نمود و برای امرار معاش، به رانندگی کامیون روی آورد. بچه های نازی آباد به خوبی به یاد دارند که احمد چگونه قهوه خانه ی حاج رضا در میدان پارس را برای تبلیغات ضدرژیم قرق کرده بود. 
با پیروزی انقلاب، بابایی لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و برای دفاع از خاک و ناموس ایران اسلامی در جمع رزمندگان جان بر کف انقلاب قرار گرفت. او نیروی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود اما به دستور متوسلیان، فرماندهی گردان مالک اشتر لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) را بر عهده گرفت. بابایی در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس درخشید و 8 بار زخم عشق را بر جان خرید. سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1361 در خرمشهر مجروح شد، دستش را گچ گرفتند و او با دست مجروح در ادامه ی عملیات حاضر شد و سرانجام بر اثر اصابت گلوله به پیشانی، جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
بعدها که وصیت نامه اش خوانده شد، برای همسرش نوشته بود: « همسرم به تو قول می دهم اگر پیش خدا آبرویی داشتم؛ از تو شفاعت کنم.» 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 17 اردیبهشت 1391  4:30 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:شهید احمد بابایی

 

شهادت
پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. شهید مهدی زین الدین برایمان مهمات می رساند. بابایی که به خاطر مجروحیت دستش به عقب برگشته بود، با هلی کوپتر و دست گچ گرفته پیاده شد. گردان را جمع کرد و گفت: « یک مرحله ی دیگر مانده تا خرمشهر را از محاصره نجات دهیم. » 
او صحبت می کرد و بچه ها از شدت علاقه به او می گریستند. 
گردان مالک باید گلوگاه شلمچه به خرمشهر را می بست. احمد با یک دست تانک های دشمن را هدف قرار داد. آن روز تمام گردان بازوبند یا زهرا (س) به همراه داشتند. 
درگیری، شدید شد و احمد بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. نگذاشتند بچه ها از این خبر مطلع شوند اما شادی آزادی خرمشهر برای ما همراه با اشک فراق در اندوه مرگ سرخ فرمانده ی عزیزمان بود. 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 17 اردیبهشت 1391  4:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها