موضع اتحادیه اروپا درخصوص منافقین 
اتحادیه اروپا در چنین روزی از سال ۱۳۸۱ هجری شمسی «منافقین» را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد.
انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن، چهره واقعی بسیاری از افراد و گروهها را آشکار ساخت. یکی از این گروهها که به سبب نادیده گرفته شدن از سوی مردم، به اعمال خشونتآمیز روی آورد و بسیاری از بزرگان انقلاب و مردم عادی را به شهادت رساند، سازمان مجاهدین خلق است که از سوی امام خمینی با عنوان «منافقین» یاد شد. بنا بر آموزههای دینی و قرآنی، نهتنها اعمال خشونتآمیز این گروه در داخل، بلکه همکاری منافقین با دشمنان ایران نیز کاملاً مردود شناخته شده است چرا که مطابق با آیات قرآن، کسانی که دم از اسلام میزنند اما با دشمنان اسلام رابطه برقرار میکنند و حرفهای دشمنان اسلام را ترویج میکنند، همان منافقینی هستند که جایگاهشان همچون کافران در جهنم است.
همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در سال ۱۳۵۷ش، سازمان مجاهدین خلق با این اعتقاد که نظام جمهوری اسلامی نظامی مرتجع است و با بزرگ جلوه دادن خطر ارتجاع، مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامهریزی جهت در دست گرفتن حکومت را آغاز کرد.
سازمان با جمعآوری سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم آوردن یک زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا مزورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان میداد و حتی عکس امام (ره) را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان بهعنوان رهبری قاطع و سازشناپذیر یاد میکرد.
پس از روی کار آمدن بنیصدر با نزدیک شدن به او، آشوبها و تظاهرات زیادی را آشکارا سازمان دادند و دست پنهان آنان در بسیاری از آشوبهای منطقهای محسوس بود، اما پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، منافقین که تنها امید خود را از دست رفته میدیدند در تاریخ سیام خردادماه ۱۳۶۰ش با انتشار اطلاعیهای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند.
بدینترتیب، تابستان ۱۳۶۰ش با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بیدفاع و ترورهای کور، علیه نظام اسلامی آغاز گردید. منافقین اولین ضربه هولناک را در ششم تیرماه ۱۳۶۰ش با انفجار بمبی در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیتالله خامنهای و سپس در هفتم تیرماه همان سال با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولین طراز اول از جمله دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور وارد آوردند. دو ماه بعد نیز با انفجار دفتر نخستوزیری، موجبات شهادت رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر را فراهم کردند. از جمله اقدامات دیگر منافقان میتوان به ترور شهید دکتر آیت، انفجار دفتر دادستانی، به شهادت رساندن آیتالله قدوسی، شهدای محراب و تعداد زیادی از مردم عادی اشاره نمود.
اقدامات تروریستی این سازمان از مهمترین خساراتی بود که بر نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد آمد. زیرا دولت انقلابی به ناگهان با از دست دادن حدود دویست نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. از سوی دیگر، تصور طراحان اعمال فوق این بود که با از دست دادن این عده، رژیم انقلابی سقوط کرده و زمینه برای کسب قدرت آنها فراهم میشود. با این حال، سازمان مجاهدین خلق با رهبری مقتدرانه امام خمینی (ره) و حضور پرشور مردم در صحنههای مختلف مواجه شد و از توطئههای فوق راه به جایی نبرد.
از اینرو، رئیس سازمان همراه بنیصدر به پاریس گریخت و بقیه کادرهای آن تحت امر موسی خیابانی به ایجاد ترور و انفجار ادامه دادند. تقریباً تا سال ۱۳۶۱ش کلیه خانههای تیمی و پایگاههای عملیات شهری آنها از بین رفت و باقیمانده آنها سعی کردند آخرین ضربات خود به انقلاب را با استقرار در عراق و ارائه اطلاعات به بعثیها و بازجوئی از اسرای ایرانی وارد کنند. اوج وابستگی منافقین به رژیم تجاوزگر بعثی را میتوان در اواخر جنگ تحمیلی مشاهده نمود که عمده قوای خود را با پشتیبانی عراق وارد مرزهای غربی کشور کردند که البته به لطف پایمردی رزمندگان ایرانی در عملیات مرصاد بهکلی نابود شدند.
همچنین، منافقین طی تمام این سالها - که مستقیماً در به شهادت رساندن چند هزار نفر از ملت مسلمان ایران نقش داشتند - روابط گستردهای نیز با رژیم صهیونیستی و سازمانهای جاسوسی غربی برقرار کرده بودند. اگرچه فعالیتهای منافقین در عراق و مناطق مرزی تحت نظر عراقیها صورت میگرفت، با این حال فعالیتهای سازمان در بیرون از عراق خارج از کنترل رژیم بعثی بود و شامل رابطه با بسیاری از سرویسهای اطلاعاتی غربی بهویژه سازمان اطلاعاتی اسراییل (موساد) میشد.
نخستین همکاریهای سازمان با موساد در اوایل دهه ۱۹۸۰م شکل گرفت و از آن زمان تاکنون، منافقین از حمایت سرویسهای صهیونیستی برخوردار میباشند. به هر حال، با توجه به این مطلب که میان رژیم صهیونیستی و فرقهای نامتعارف که ایدئولوژی خود را ملغمهای دروغین از مارکسیسم و مذهب شیعه قرار داده است، هیچگونه وابستگی ایدئولوژیک یا اهداف درازمدت نمیتواند وجود داشته باشد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که صهیونیستها از اعمال وطنفروشانه و خائنانه این گروهک به نفع خود نهایت استفاده را میبرند و در عوض منافقین چیزی بهجز ننگ بهدست نمیآورند.
امام خمینی (ره) که آگاهانه وقایع را نظاره میکردند، ضمن منافق نامیدن سازمان مجاهدین خلق آنان را چنین معرفی نمودند: «اینان که از امپریالیسم انتقاد سرسختانه منافقگونه میکردند، اکنون معلوم شد که چهره واقعی آنان چه چهره کریهی است و امروز بهخوبی روشن است که اینان به دامان امپریالیستها پناهنده و با کمک آنان به توطئه علیه جمهوری اسلامی برخاستهاند و با شایعهسازی و دروغپردازی میخواهند جوانان معصوم را به دام بکشند و با استفاده از خون مظلومان، امر اربابانشان را اجرا کنند. باید در همه منابر به این جوانهایی که گول خوردهاند از این منافقین و امثال آنها نصیحت بشود، دعوت به حق بشود، باید آنها را فهماند که اینهایی که شما را دعوت میکنند به ضد جمهوری اسلامی قیام کنید، اینها با اسلام بد هستند، با اسم اسلام میخواهند اسلام را از بین ببرند. اینها یک روز با مقاصد اسلامی همراه نبودهاند، اینها نهجالبلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند برای اینکه نهجالبلاغه و قرآن را از بین ببرند و این جوانهای بیاطلاع، این پسرهای بیاطلاع، دستخوش این تبلیغات سوء اینها شدهاند و در مقابل ملت ایستادهاند.»
اهمیت نفاق و منافق در نزد امام (ره) آنچنان زیاد بود که حتی ایشان در وصیتنامه سیاسی - الهی خویش نیز توصیههایی درباره مقابله با منافقین مطرح کردند: «امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقهافکن خانهبرانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوصاً ایرانیان بهویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئهها عکسالعمل نشان داده و انسجام و وحدت خود را به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.»