به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، «سیب و سلما» فیلمی است که در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر به نمایش درآمد اما کمتر دیده شد. فیلم برگرفته از یک رویداد واقعی است که به حقالناس میپردازد. این فیلم در جشنواره کازان روسیه مورد توجه قرار گرفت اما در بخش گفتوگوی ادیان جشنواره فیلم فجر برای داوران نمایش داده نشد!
درباره فیلم، دیده نشدن آن در جشنواره، سینمای جشنوارهپسند و سینمای انقلابی و آرمانی با «حبیبالله بهمنی» کارگردان «سیب و سلما» به گفتوگو نشستیم.
** قصه «سیب و سلما» اقتباسی از یک رویداد واقعی در 200 سال قبل است
* فیلم نگاهی دینی و معناگرا دارد و به فضایی میپردازد که ارزشمند است، این در حالی است که این روزها در سینما کمتر به این مفاهیم پرداخته میشود.
- ساخت این نوع فیلمها از دغدغههای من بوده و هست اما شرایط ساخت، آنگونه که باید فراهم نمیشد. خدا را شاکرم این فرصت به وجود آمد و لطف الهی شامل حال من شد و توانستم موضوعی را کار کنم که مشمول زمان و مکان نیست و تاریخ مصرفدار نیست که تنها برای یک مناسبت به کار آید و یا به خاطر تجارت یا سیاست باشد، یا به خاطر مسئله زودگذر روزمره باشد، مسئلهای که عجین با فرهنگ ملی و دینی ما است.
** عالم بزرگ «مقدس اردبیلی» از نوادگان این طلبه است
قصه، اقتباسی از یک رویداد واقعی است و حدود 200 سال گذشته رخ داده است. داستان طلبهای که یک سیبی میخورد و از صاحب آن حلالیت میطلبد و عالم بزرگ شیعه، «مقدس اردبیلی» از نوادگان این طلبه است. این اتفاق یک رویداد واقعی است که در تاریخ علمای ما نقل شده است. حتی در یک دوره فیلمی تلویزیونی هم از آن ساخته شد که من آن را به خاطر نمیآورم اما با فضای تاریخی ساخته شده است. خداوند این توفیق را داد که با یک پیشنهاد این چنینی از سوی مسئولین وقت حوزه هنری آقای «نیرومند» مواجه شدم. طرح اولیه مربوط به آقای الماسی است و ناصرهاشمزاده نویسنده فیلمنامه بودند و به اتفاق بازنویسی آن را انجام دادیم. این جزء دغدغهها و آرزوهایم بود که در چنین فضاهایی کار کنم اما شرایط هیچ وقت فراهم نمیشد.
** فیلمنامههایی اینچنین با هزار و یک بنبست روبرو میشود
* چه شرایط خاصی مد نظر شما بود که تاکنون فراهم نشده بود؟
- من به شخصه فیلمنامههایی دارم که در این حس و حال و فضاها است، وقتی میخواهید بسازید با هزار و یک بنبست و مانع روبرو میشود، اینکه بتوانی صاحبان سرمایه و امکانات را راضی برای پشتیبانی کنید تا سرمایهگذاری کنند یک پروسه نفسگیر، سخت و سنگینی است، به همین دلیل این نوع کارها ده سال یک بار اتفاق میافتد.
* ارتباط فرهنگی که سینما ایجاد کرده، سفارتخانهها ایجاد نکردهاند
* چرا اینقدر پروسه تولید این نوع کارها نفسگیر و سخت است، مگر ارگانهای دولتی که ردیف بودجه دارند با نگاههای شما هم عقیده نیستند؟
- اصولاً نمیگویند این نگاهها را نمیپسندیم اما در پروسه انتخاب و اجرا است که با موانع روبرو میشویم و یا با مشکلات سلیقهای و یا کارشناسی مواجه میشویم و یا با افرادی مواجه میشویم که با این تفکرات مخالف هستند اما نمیتوانند اعلام کنند. اما این نوع مخالفتها اجرایی میشود و این جنس کارها کمتر ساخته میشود. علیرغم اینکه انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و داعیه جهانی شدن دارد و باید با دنیا صحبت کند، سینما در پیشانی فرهنگ انقلاب در دنیا قراردارد و میشود گفت رسول انقلاب ما سینما است. سینما اینقدر ارتباط فرهنگی ایجاد کرده است که سفارتخانهها این ارتباط را نتوانستند فراهم کنند، وقتی ما با این پدیده مواجه هستیم و میتوانیم واقعیت فرهنگ، دین و انقلاب را از کانال این سینما منتقل کنیم، چرا از آن بهره نبریم. وقتی ده سال یک بار چنین تفکراتی فرصت بروز و ظهور پیدا کند باید مشکل را در برنامهریزی و هدایت صنعت سینما به طور کلی و به طور خاص در بخشهایی که مدعی و مجری عملکننده به این سیاستها هستند، جستوجو و آسیبشناسی کرد. چرا این نوع فیلمها کمتر ساخته میشود و تبدیل به یک جریان نمیشود. حتی در داخل هم این نیاز احساس میشود.
رعایت حلال و حرام و رعایت حقوق مردم و حقالناس از اعمال شرعی ما محسوب میشود و مسلمانها به آن اعتقاد دارند اما میبینیم که در دورهای زندگی میکنیم که به خاطر اختلاسهای چند میلیاردی، دادگاهها تشکیل میشود که به اتهامات رسیدگی شود. در صورتی که پایه اصلی دین ما رعایت حقالناس و رعایت لقمه حلال و حرام است و بسیاری از این مسایل که درسهای اولیه دینی ما هستند.
** امروز با آوردن نام «طلبه» حساسیتها بالا میرود و کار سخت میشود
* فیلم داستان یک طلبه جوان را مطرح میکند و به نادیده گرفتن حقوق مردم میپردازد، نزدیک شدن به زندگی طلبهها و قشر روحانی حساسیتبرانگیز است، چگونه به این سوژه نزدیک شدید؟
وقتی امروز اسم طلبه را میآوریم یک بار معنایی را با خود همراه دارد و کلمه طلبه برای ما تنها یک دانشجوی دینی صرف مفهوم پیدا نمیکند. طلبه اسم دانشجوی علوم دینی است که درس دینی میخواند، تبلیغ دین میکند و ارشاد، هدایت و رفع مشکلات دینی خاصی را انجام میدهد. امروز وقتی میگوییم «طلبه» بار عظیمی از مسایل سیاسی، انقلاب و فرهنگی و مسایل روز در این کلمه جمع میشود و کار را پیچیده و سخت میکند، وقتی سراغ این سوژه میروید حساسیتها بالا میرود و همه نظرها جلب میشود.
* حتی یک خودسانسوری هم در کارها دیده میشود
- فضای عجیبی به وجود آمده و این به خاطر بار سیاسی انقلاب ماست که روحانیت آن را شکل داد. روحانیت پرچمدار انقلاب است و حضرت امام خمینی (ره) از برجستهترین روحانیون عصر دوران معاصر است و میتوانیم ادعا کنیم در طول تاریخ علمای شیعه و اسلامی (بعد از معصومین) یک دگرگونی عظیمی ایشان به وجود آورند. این پرچمداری نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا تاثیر ایجاد کرده و یک بار فرهنگی و سیاسی به وجود آورده است. وقتی سراغ یک شخصیت میروید که در قالب چنین جریانی قرار میگیرد همه توجهها را به خود جلب میکند و بارها و قضاوتهای مختلف را با خود میآورد و کار را سخت میکند، مثل این است که بخواهید یک فیلم درباره یک مسئله تاریخ اسلام بسازید. ممکن است در قرنها پیش آن اتفاق رخ داده است اما همه مدعی هستند و میخواهند بدانند چه چیزی میخواهید بسازید و چه تحلیل و نگاهی دارید، مستند است، واقعی و یا تخیل است؟ پرداختن به سوژههایی که روحانیت و طلبهها در آن است یک چنین حساسیتی را با خود به همراه دارد و در جامعه امروز ما طبیعی است. ما سعی کردیم به دور از پرداختن به حواشی سیاسی وارد این موضوع شویم و ماهیت طلبه را فارغ از زمان و مکان در نظر بگیریم، ما در قصه امروزی فیلم را میبینیم اما پهلو به ماجراهای سیاسی نمیزنیم و کدهای آشنا نمیدهیم. به موضوع حقالناس و حلال و حرام که در همیشه تاریخ وجود داشته و دارد میپردازیم. رعایت حقوق انسانها، متشرع بودن و رعایت قوانین الهی همیشه وجود دارد و یکی از جنبههای انقلاب ما این بوده که انسانها را به سمتی سوق دهد که با توجه به احکام الهی به سوی تعالی حرکت کنند. با توجه، توسل و توکل و با اتکا به احکام دینی است که ما ادعا داریم در دنیا تعالی انسان از طریق دین است و دین هم از راه شریعت و علاوه بر آن عرفان و طریقت و... است، ما همه دین را مطرح میکنیم. رعایت جزء جزء اصول و فروع دین راه رسیدن به تعالی و کمال و راه نجات انسان است. اصولیترین راه حل مسایل اجتماعی ما رعایت حقالناس است. مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و کسی حق فردی را پایمال نکند. اگر این به عنوان یک ایمان، اعتقاد و فرهنگ در درون مردم جاری شود، کار دادگاهها و نیروهای امنیت و جرایم پایین میآید و مسایل به صورت معمول رعایت میشود و پیشگیریها اتفاق میافتد، چون آحاد مردم ایمان دارند، آخرت وجود دارد و اگر با ایمان به مسایل زندگی کنند مشکلات کمتری را شاهد خواهیم بود.
** یکی از نیازهای سینمای انقلاب اسلامی رسیدن به زبان ویژه است
* گفتید این داستان برگرفته از یک واقعیت است، چقدر به اصل واقعیت نزدیک بودید.
- در کار اقتباسی الزامی ندارد که عین قصه را بازسازی کنیم، ما هسته مرکزی قصه را اقتباس میکنیم، تم اصلی رعایت حلال و حرام است و هدف آن قصه است و اگر شما رعایت کنید خداوند پاداش مناسب را خواهد داد، ما این محور را میگیریم ضمن رویداد اصلی که خوردن سیب و حلالیت طلبیدن است اما قصهای باید ایجاد کنیم تا با مخاطب امروزی هم ارتباط برقرار کند و با نیازها و الزامات صنعت سینما هم بتواند مرتبط و قابل ترجمه به زبان سینما باشد، ما تلاش کردیم به زبان سینمایی این مطلب را بیان کنیم اما زبانی که حامل محتوای دینی و این مفاهیم باشد. هر زبان سینمایی نمیتواند این مفاهیم را انتقال دهد. در ژانرهای مختلف وقتی کنکاش کنید خواهید دید هر مفهوم به یک ژانر نزدیکتر است این نوع مفاهیم زبان ویژه خودش را میطلبد که شاید ژانرهای موجود پاسخگوی ما نباشد.
یکی از نیازهای سینمای انقلاب ما این است که به زبان ویژه خودمان دست یابیم. ما در حال حاضر با زبانی مفاهیم خودمان را منتقل میکنیم که برای فرهنگ ما ساخته نشده است. ما با الفبای سینمای غرب میخواهیم مفاهیم خودمان را مطرح کنیم. سینما زبانی است که جنبههای بینالمللی مشترکی در آن وجود دارد که انسانی است و ارتباط برقرار میکند اما خیلی از جنبهها مربوط به فرهنگ ما نیست. ما در سینما باید به دنبال زبانی باشیم که علاوه بر استفاده از زبان مشترک و انسانی که همه دنیا از آن برخوردار است، ویژگیهای فرهنگ ما را هم لحاظ کند. ما در این قصهها باید به گونهای عمل کنیم که فضاسازی خاصی صورت گیرد، در فرم، قصه و فضای فیلم یک کنتراست خوب و بد نمیبینیم. یک فضای جریان مثبتی در تمام فیلم جاری است و این فضا ملحم از نگاه آرمانی دینی است. نگاه واقعبینانه داریم، واقعیتهای اجتماعی را میبینیم اما یک نگاه آرمانی داریم که دوست داریم جامعه اینگونه باشد. سعی کردیم آنچه دوست داریم در دنیا وجود داشته باشد و در این فیلم جاری شود.
** فیلمساز باید به آنچه میگوید مؤمن باشد
* این نوع نگاه به مسایل دینی کمتر به زبان تصویر شده است و کمتر این مسایل را در سینما داریم.
- بخشی از آن بازمیگردد به سیاستگذاری مدیریتی سینما. وقتی بودجه تصویب میکنند قرار است این نوع نگاه در سینما دنبال شود. اما وقتی در عمل میآییم بخشیاش برمیگردد به مدیریتی که نمیداند چگونه این تفکر را مدیریت کند و بخش دیگر به هنرمندها بازمیگردد. هنرمندان بیشترین تاثیر را دارند. هنرمندی که در مکتبی تربیت و رشد کرده که مملو از نگاههای غیردینی، سکولار و امانیستی و متاثر از فرهنگ غیرملی و دینی و سنتی ماست، از کوزه همان برون تراود که در اوست. با این شرایط هنرمند ما نمیتواند به گونهای دیگر فکر کند، زیرا اینگونه آموخته و رشد کرده و تمام تفکراتش در دنیای دیگری سیر کرده، ما چه توقعی از این انسان داریم که بیاید و راجع به دنیایی دیگر صحبت کند و یا اگر از او با تهدید و تشویق و ترغیب و... بخواهیم تا درباره این تفکرات و نگاه ما فیلم یا اثر هنری خلق کند، باعث میشود یک کار غیرماندگار و بیتاثیر و سفارشی ساخته شود که از دل برنمیآید. ممکن است یک کار تکنیکی باشد اما چون ایمان و اعتقاد به موضوع در عقبه کار نیست، پس تاثیرگذاری هم نخواهد داشت. شرط تاثیرگذاری این است که فیلمساز به آنچه میگوید مومن باشد و همدل و همراه باشد. برای دلش کار کند، این مطلب متاسفانه وجود ندارد.
اگر هنرمندان سینما را مورد بررسی قرار دهیم به چند دسته خواهیم رسید. یک گروه سینماگرانی هستند که قبل از انقلاب رشد کردند و حرکت کردند و در فضاهای قبل از انقلاب فیلم ساختند و به بعد از انقلاب منتقل شدند، اینها برخیشان تحت تاثیر انقلاب قرار گرفتند و نگاه مشترکی پیدا کردند و همدل شدند، بعضیها نه. گروهی دیگر بعد از انقلاب شکل گرفتند که در میان آنها ادامهدهندگان راه فیلمسازان قبل از انقلاب دیده میشود. قبل از انقلاب را هم میتوان دستهبندی کرد. جریان تجاری و مبتذلساز سینما، روشنفکر سینما که در میان این افراد جریان روشنفکر انقلابی هم بعدها شکل گرفت. سینماگرانی که پا به عرصه گذاشتند ادامهدهنده راه آنها بودند و در مکتب آنها شکل گرفتند.
** درخشش فیلمها در جشنوارهها نشان از سینمای آرمانی فرهنگ و انقلاب ما نیست
* شاید به این علت که سینمای این افراد را دیده و تجربه کرده بودند...
- بله این هنرمندان ادامهدهنده راه آنها شدند یا به شکل تجربی و یا به شکل آموزشی و یا همکاری، همدلی و همراهی ادامهدهنده آن مسیر شدند. سینمای انقلاب به آن معنا که توقع داریم شکل نگرفت، مگر بخش جدیدی که در سینما به وجود آمدند که آنها دغدغههایشان به نوع دیگری بود و تحت تاثیر مکاتب قبل از انقلاب و برونمرزی قرار نگرفتند. فیلمسازان ما تحت تاثیر مکاتب برونمرزی هم هستند، یعنی مکاتبی که در بخش سینمای هنری، سینمای سیاسی، تجاری و... نباید از این مطلب غافل شد که سینمای ما متشکل از تهیهکننده، سینماگر، بازیگر، نویسنده و... تحت تاثیر جریان کلی سینمای جهان هم هست، ما نمیتوانستیم یک جریان مستقل از سینمای جهان باشیم. یک بده بستان دائمی وجود دارد. اگر سینمای ما در دنیا به نوعی میدرخشد، ضمن اینکه تحت تاثیر سینمای بینالمللی حرکت میکند حرفهایی از خودش دارد که تحت تاثیر استقلال فرهنگی ما است. ممکن است دقیقاً منطبق بر نیازهای ما نباشد اما تحت تاثیر فرهنگ مستقل ما هست. یک جور استقلالطلبی فرهنگی در سینمای وجود داشته که این بخش در دنیا درخشیده و مورد توجه قرار گرفته است وگرنه جهان به لحاظ تکنیک، فنی، نگاههای فلسفی و... تجربیات گستردهای دارد اما وقتی ما حرفهایی میزنیم که آنها ندارند و برایشان تازگی و ویژگی دارد مورد توجه قرار میگیرد و برای ما امتیاز است. اینجا نباید اشتباه کنیم که این نوع سینما که در دنیا درخشیده است، یعنی سینمای آرمانی ما. این نوع سینما سینمای آرمانی فرهنگ و انقلاب ما نیست، این درخشش نشان از استقلال فرهنگی ما دارد اما نشان از آرمان ما ندارد. این هم به این خاطر است که سینمای آرمانی ما بعد از انقلاب آنگونه که باید قدرت پیدا نکرده و در مسیری قرار نگرفته که بتواند متناسب با بخشهای مختلف از جمله سیاسی و انقلابی رشد کند. این مطلب دلایل و آسیب شناسیهای بسیاری دارد که به صورت مختصر اگر بخواهم به آن اشاره کنم، سیستم آموزشی ما در دانشگاهها تحت تاثیر سیستم قبل و سینمای جهان و جریان روشنفکری سینمای قبل از انقلاب فعالیت میکند و نیروی انسانی که تربیت کردند در ادامه همان جریان است. ما برای سینمای انقلاب و سینمای آرمانی که فرهنگ دینی ما به دنبال آن است برنامهریزی آموزشی خوبی نداشته و در حال حاضر هم نداریم و هنوز همان مسیر را طی میکنیم. یا عزم مدیران ما برخورد سیاسی با سینما بوده، به این نحو که سینمای موجود را حفظ کنیم تا بتوانیم به صورت یک ویترین در دنیا از آن بهره ببریم و یک پز دموکراتیک و روشنفکرانه در دنیا بدهیم. از این دست کارهای سیاسی تاریخ مصرفدار انجام شده، کارهای اصولی که ریشهای باشد و بتواند انتقال فرهنگی داشته باشد و دین اسلام و انقلاب را به دنیا و یا حداقل به یک میلیارد و نیم یا دو میلیارد مسلمان منتقل کند، صورت نگرفته است. دوستان فکر میکنند سینمای جشنوارهپسند کن و حتی اسکاری که الان اتفاق افتاده و فیلمهایی که در این جشنوارهها میرود نماینده انقلاب اسلامی است و فرهنگ دینی و انقلابی که دنیا تشنه آن است که ببیند. درحالی که هیچ یک از اینها نیست، این نیاز اساسی است که در سینمای ما وجود دارد.
* به محور اصلی سوال که هنرمندان چقدر باید در مسیر ساخت آثاری از این دست قرار گیرند، بازگردیم...
- هنرمند باید یک نوع همدلی و همراهی با این فرهنگ و نگاه داشته باشد و کارش را به خوبی بلد باشد و بتواند زبان ویژه خودش را پیدا کند و در آن وادی حرف بزند که ما در این بخش مشکل داریم. ما هنوز این جریان هنرمند مسلمان و مومنی که قدرت پیدا کند و بتواند در این فضا قدم بزند نداریم، چه به لحاظ فنی و ساختاری و محتوایی که هنرمند باید حاملش باشد و چه در بخش مدیریتی که باید بسترسازی و حمایت کند و فضایی را برای آزمون و خطا در نظر بگیرد. این بستر را باید مدیریت فرهنگی و مدیریت سینما باید به وجود بیاورد، بخشی از بودجههایی که گرفته میشود برای سینما برای کارهای تجربی تخصیص داده شود، در این زمینه ما دستگاههایی داریم مانند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اما تجربه به این معنا صورت نمیگیرد و به دنبال زبان ویژه سینمایی برای انتقال فرهنگ دینی و ملی خودمان با مضامین خودمان هستیم. این مطالب جزء برنامهها و ادعای مدیران است اما در سیستم اجرایی جایی ندارد یا اگر میخواهد اجرا شود، فراموش میشود. ما باید آزمون و خطا کنیم تا به نتیجه برسیم همه به دنبال این هستند که چقدر بازده اقتصادی و مالی دارد و چقدر نتیجه سیاسی و فوری دارد که گزارش کار ارایه دهند و مطلب در کل فراموش میشود.
* نگاه شما در این فیلم دینی است و بسیاری از مسلمانها دوست دارند این نوع فیلمها را ببینند چقدر در ساختار فیلم دقت کردید که بتواند با مخاطب جهانی حداقل مسلمانان کشورهای اطراف ارتباط برقرار کند؟
- این فیلم از ابتدا با این هدف، هدفگذاری نشده بود اما از آنجایی که قصه فیلم، موضوع، رویدادها و فضایی که فیلم ساخته یک فضایی است که میتوان گفت به نوعی انسانی و جهانشمول است، خود به خود این حس را به وجود میآورد. به طور نمونه در جشنواره «کازان» روسیه که توسط نماینده این جشنواره فیلم انتخاب شد و من با تماشاگران غیر ایرانی و مسلمان فیلم را دیدم همه اشک میریختند و فیلم ارتباط عاطفی عمیقی با مخاطب برقرار کرده بود و همین صدای قرآن را که در سینما میشنیدند برایشان لذتبخش بود. مخاطب خارجی دید سینما تنها جای فیلمهای سکس و خشونت نیست و همین باعث تعجب شده بود، از این که قرآن در بخشهایی از فیلم قرائت میشد، برایشان جذاب بود. مسلمانان دنیا یک نوع تشنگی و نوستالژی عجیبی نسبت به مسایل دینی دارند. شاید در ایران خواندن قرآن در فیلم شعار طلقی شود البته ما سعی کردیم شعاری نباشد ولی ممکن است این برخورد صورت گیرد اما در دنیا برایشان لذتبخش است چون ما نقاط مشترک داریم و «واعتصموا به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا» یکی از آنها قرآن است و دیگری ولایت. اینها مسایلی است که در دین ما وجود دارد و در میان مسلمانان به آن اهمیت داده میشود. فیلم من در بازار کن نمایش داده شد، دیدم آدمهایی که تبریک میگفتند، حس انسانی و صمیمیتی که در فیلم وجود داشت و میگفتند از فیلمهای سیاسی، خشونت و سکس خسته شدیم و از فیلم لذت بردند و ابراز میکردند که با دیدن فیلم احساس آرامش کردند. در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر، فیلم برتر دو شهر اصفهان و تهران انتخابی مردم بود تا قبل از این که فیلم «جدایی نادر از سیمین» اکران شود.
** صاحبان سرمایه و سیاست به هنرمندان اعتماد کنند
* چرا از ابتدا نگاه بینالمللی در فیلم نداشتید، با توجه به اینکه میدانستید مسلمانان زیادی در جهان داریم که میتوانند مخاطب فیلم شما باشند؟
- ما نیاز به یک خودباوری داریم، سینما خیلی پیچیده است، در سینما اگر قصد ساخت کاری را داشته باشید باید با یک صنعت پیچیده همراه شوید و آدمها و فکرهای مختلف را با خود همراه و همدل کنید. باید یک جایی صاحبان سرمایه، سیاست و مدیریت فرهنگی ما به هنرمندان اعتماد کنند و این فرصت را بدهند که آنچه که فکر میکنند درست است، انجام بدهند. این اعتماد است که میتواند اتفاقات خوب و بزرگی را شکل دهد، اگر این اعتماد وجود نداشته باشد و هنرمند تحت چنبره سلیقههای گوناگون فشرده، کنترل و هدایت شود، آنچه که باید اتفاق بیافتد به خوبی انجام نمیشود. من باید تشکر کنم از مسئولین وقت حوزه که فرصت ساخت فیلم را به من دادند و آقای عظیمی که تهیهکننده بینظیری بودند و من مورد حمایت کامل بودم، اما فضای سینما اینگونه است که همیشه با یک احتیاط و خودسانسوری همراه هستیم و آنگونه که درست است با آسودگی و به راحتی کار نمیکنیم. من مطمئنم برای بینالمللی شدن یک فیلم نیازی به انجام کار خاصی نیست، ممکن است انتخاب بازیگر بینالمللی یکی از پارامترهایی است که کار را بینالمللی میکند اما انتخاب سوژهها و مفاهیم انسانی که در همه دنیا بر روی عواطف و عقلانیت تاثیر مشترک دارند، خود به خود میتوانند بینالمللی باشند، بهخصوص اگر متکی به فرهنگ خودمان باشد. بینالمللی شدن به این معنا نیست که تحت تاثیر فرهنگ دیگری قرار گرفته باشد و از آن استفاده کند، کافی است با فرهنگ ملی، بومی و دینی خودت حرف بزنید، اما حرف جهانی بزنید، حرف به دل خواهد نشست.
** اگر از موضع فرهنگ خودمان فیلم میسازیم باید به فرهنگمان وفادار باشیم
* چقدر باید روی فرم و ساختار دقت لازم صورت گیرد تا این حرف ملی و دینی مخاطب بهتری را با خود همراه کند؟
- در فرم و ساختار هم باید انتخاب مناسب صورت بگیرد. زبان سینما یک زبان مشترک جهانی است. بینندگان جهانی در آثار به یک نقاط مشترکی دست مییابند و مفاهیمی را به صورت بدیهی به عنوان نشانهها، معانی و نحوه انتقال اطلاعات میپذیرند، زیرا سینما زبان بینالمللی دارد اما یک چیزهایی است که ویژه فرهنگ هر کشور است اگر از موضع فرهنگ خودمان فیلم میسازیم باید وفادار به فرهنگ خودمان باشیم و روابط خودمان را حفظ کنیم. این برای دنیا جالب است اما کمپوزیسیونها و ترکیببندیهایی که آن زبان جهانی را میسازند آن هم باید رعایت شود، به علاوه ویژگیهایی که برخاسته از فرهنگ ماست. این ترکیب میتواند ترکیب بینالمللی و جهانی باشد.
* در انتخاب بازیگران سعی شده از بازیگران تئاتر و یا نابازیگران که کمتر چهرهشان برای مخاطب دیده شده است، بهره ببردید
- یکی از دلایلی که به سراغ بازیگران نام آشنا و سوپراستار نرفتم این بود که دوست داشتم فضای فیلم بکر باشد. هر سوپراستاری باری از فیلمهای دیگر را با خود به همراه میآورد و سوپراستارهایی داشتیم که در فیلم دیگری کار کردند که فضایش متفاوت بوده است اما کار شکست خورده است، زیرا بیننده از سوپراستار توقع خاصی دارد زیرا از بازی آنها دنیایی در ذهنشان ساختند که همیشه دوست دارند آن تکرار شود. در دنیای سوپراستارها تکرار تیپ و کاراکترهای قبلی یکی از دلایل موفقیتشان است که این اتفاق به فیلم من ضربه میزد زیرا حس کردم فیلم را از اصالت میاندازد و آن اصالت فرهنگی و دینی که در فیلم باید وجود داشته باشد، میشکند. فکر کردم از بازیگرانی استفاده کنم که علیرغم این که بازیگران خوبی هستند در عرصه تئاتر یا تلویزیون کار کردند. آقای دیباجی قبلا کار کرده بود اما احساس کردم چهره مناسبی برای این کار داشت و میان بازیگران زیادی به ایشان رسیدیم. خانم سوگل قلاتیان هم بازیگر تئاتر هستند و بازیگر قدرتمندی بودند و اولین فیلم سینماییشان بود اما با تسلط خوبی ظاهر شدند و از عهده نقش برآمدند.
** «سیب و سلما» آماده بود ولی برای داوران جشنواره فیلم فجر نمایش ندادند
* چرا فیلم در جشنواره بیست و نهم دیده نشد و مهجور ماند.
- به نظرم فیلم در جشنواره فیلم مهجور ماند و بیتوجهی به آن شد اما از دلایل آن اطلاعی ندارم. این نکته را اینجا میگویم اما در سال 89 مطرح نکردم، دوست نداشتم در آن فضا و تنشهایی که به وجود آمده بود، سهمی داشته باشم و سکوت کردم. در آن سال به فیلم ما ظلم شد و فیلم برای بخش گفتوگوی ادیان انتخاب شده بود اما فیلم به داوران نشان داده نشد. این اتفاق به نظرم اجحاف بود. در این بخش که داورهای ایرانی و خارجی فیلمهای دینی را قضاوت میکردند این فیلم که دینیترین فیلم جشنواره آن سال بود، نشان داده نشد. داور آن بخش در زمان جشنواره به من زنگ زد و گفت چرا فیلمتان را نمیآورید گفتم ما فیلم را دادیم و ایشان گفتند: نمایش ندادند و ما منتظر فیلم شما هستیم. فکر میکردند کارهای فنی فیلم مانده و فیلم هنوز به جشنواره نرسیده است، در حالی که فیلم آماده و در اختیار جشنواره قرار گرفته بود. این فیلم دینیترین فیلم جشنواره بود و میتوانست نماینده ایران در آن بخش باشد و همان زمان فیلم توسط جشنواره دینی کازان روسیه برای منبر طلایی انتخاب شد. اما دوستان گرداننده جشنواره سستی کردند و یا خدای ناکرده قصد و قرضی بوده که نمیدانم، این را باید به خدا، خودشان و وجدانشان جواب بدهند. فیلم ما را نشان ندادند و این فرصت را از فیلم گرفتند و به هرحال فیلم در نگاه تجلی اراده ملی حوزه علمیه قم و ستاد اقامه نماز جایزه گرفت و در این بخش چهار یا پنج جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را دریافت کرد. این برای من یک سوال ایجاد میکرد، آن زمان مطرح نکردم چون یک تنشی به وجود آمده بود، برای فیلم «گلوگاه شیطان» مسئلهای پیش آمد، همزمان برای من هم به وجود آمد اما من مطرح نکردم و نمیخواستم به این تنش اضافه کنم زیرا دوست داشتم جشنواره به دور از حاشیه باشد و من هم همراهی و همدلی خودم را به مدیریت جشنواره و سینما نشان داده باشم، اما الان که قضایا گذشته مطرح میکنم، چون احساس میکنم وقتی مردم به سراغ یک فیلم میروند به سوابق فیلم و موفقیتهایش توجه میکنند و یک جا باید گفته شود که فیلم چه ویژگیهایی دارد. یکی از ویژگیهای فیلم شرافت دینیاش است که فکر میکنم خانوادههای ایران با طیب خاطر بتوانند ببینند، به عنوان یک فیلم شریف، سالم و انسانی استفاده کنند و از رفتن به سینما لذت ببرند و دغدغهای نداشته باشند.
* جغرافیای خاصی در فیلم دیده نمیشود و بازیگران هم لهجه خاصی ندارند اما فیلم در زمان حال و عصر امروز میگذرد.
- قصه فیلم میطلبید که در یک فضای روستایی و طبیعی و بکر باشد، چون موضوعی که اتفاق میافتد خوردن سیب است و آنجایی که طلبه نماز میخواند در یک باغ است و وضویی که میگیرد و فضایی که به وجود میآید کاملا طبیعی است و باید از فضای شهری دور میشدیم و از سوی دیگر فضای طبیعت یک فضای آرامبخشی است و فضایی است که انسان به خدا نزدیکتر میشود. در شهر این دیوارها، تابلوها و ساختمانها جلوی نگاه ما را به آسمان و آیتهای الهی میگیرد، فیلمهای شهری بین انسان و معنویت فاصله میگذارند. فشار تکنولوژی و مدرنیته، سرعت نیازهای اقتصادی زندگی، کار و فعالیتهای روزمره بین انسان و معنویت فاصله میگذارد و دور شدن از این فضا و ورود به طبیعت انسان را به خدا نزدیکتر میکند و انسان را بهتر به فکر وامیدارد و به آیات الهی نزدیکتر میشود. این فضا به فیلم کمک میکرد و قصه هم میطلبید که از فضاهای بکر طبیعت و آرامبخش و حس معناگرا و معنویت استفاده کنیم. البته روی لهجه هم کار کردیم اما دیدیم لهجه باعث میشود که جغرافیا به کار بدهیم و آدرس به فیلم بدهیم و مشکلی هم از فیلم حل نمیکرد. ما قرار نبود یک فیلم بومی بسازیم و بومی بودن برای انتقال مفاهیم موثر باشد. فیلم یک قصه عام جهانشمول است که پرداختن به مسئله حقالناس و عشق و عاطفه است. انتخاب و اراده است، مسایل انسانی که در هر جای دنیا ممکن است اتفاق بیافتد، اگر آدرس میدادیم شاید فیلم به سمت آدرسهای غلط پرت میشد و فاصله میگرفت.
* در این وضعیت که هیچکس مایل به اکران فیلم نیست، فیلم را اکران کردید لطفا درباره شرایط اکران فیلم هم اگر توضیحاتی دارید بفرمایید...
- خوشحالم و خدا را شاکرم که فرصت به این فیلم داده شد که اکران شود. خیلی از فیلمها این فرصت را پیدا نمیکنند. امیدوارم این فرصت برای همه فیلمها فراهم شود. در چنین زمانی فیلم فرصت اکران پیدا کرد، خدا را شکر میکنم، این هم از الطاف الهی است، همانطور که لطف خداوند به ما شد که فیلم ساخته شود زیرا یک قداست و سادگی و معنویت در فیلم وجود دارد که ناشی از روح آن قصه اصلی است و طلبهای که این کار را کرد، یک چیزی با خود داشت که به ما منتقل شد و توفیق نصیب ما شد. از دوستان حوزه هم تشکر میکنم که تلاش کردند این فیلم اکران شود. متاسفانه یک هفته از زمان اکران فیلم میگذرد اما هنوز یک تیزر تلویزیونی از آن پخش نشده است و امیدوارم تبلیغات مناسبتری صورت گیرد. تبلیغات اطراف سینما و مترو انجام شده اما اطلاعرسانی در حد کافی نبوده و امیدوارم با تلاش و توجهی که دوستان حوزه دارند، به همان نسبت که برای فیلمهای دیگر حوزه سرمایهگذاری در بخش تبلیغات و حمایت کردند، اگر بیشتر نمیکنند، کمتر نکنند. از این فیلم هم در حد دیگر کارها حمایت تبلیغاتی کنند تا فیلم بتواند فرصت دیده شدن پیدا کند و تاثیر فرهنگی خود را بگذارد. فیلم برای این ساخته میشود که عملکرد فرهنگی خود را درست انجام بدهد، نباید تنها به مسایل اقتصادی فیلم فکر کرد، بلکه تاثیرات فرهنگی آن را باید لحاظ کرد. اگر قرار است فیلمی ساخته شود که کارکرد فرهنگی خود را نداشته باشد کار بیهودهای است و باید از عوامل موثر برای جذب تماشاگر به سینما استفاده شود تا دیده شود. باید بینندهها مطلع شوند و از نقاط قوت فیلم آگاهی پیدا کنند تا فیلم را انتخاب کنند.
** اگر مخاطب از بازیگر فیلم انتظار دیگری داشته باشد، عدم صداقت مطرح میشود
* در این فیلم چه المانهایی برای جذب مخاطب وجود دارد؟
- شرافت انسانی و قصهاش به نظرم برای مخاطب جذاب خواهد بود. ما در پارامترهایی مانند بازیگر کار نکردیم که به عقیده من یک عنصر فریبنده است. اگر با یک بازیگر موضوعی را مطرح کنید که تماشاچی از آن بازیگر توقع دیگری داشته است عدم صداقت است و به ارزش معنوی فیلم لطمه میزند ولی این حق مردم و گروه سازنده فیلم است که فیلم درست معرفی شود. وقتی معرفی شود مردم خودشان انتخاب میکنند، اطلاعات کافی داشته باشند. باید تبلیغات مناسب صورت گیرد که مردم بتوانند انتخاب کنند. توقع دیگری که دارم از رسانه ملی است، همانگونه که مشی آن این بوده که برخی از آثار را مورد حمایت قرار داده و تبلیغات رایگان برای آن در نظر گرفتند، ارزش این کار را داشتند، این فیلم ارزش دارد و امیدوارم مهندس ضرغامی و مدیران تلویزیون این فیلم را به عنوان یک فیلم ارزشی و دینی مورد توجه و حمایت قرار دهند.
----------------------------
گفتوگو: زهرا قزیلی
----------------------------
انتهای پیام/ی