(إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ ، وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ ،وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ) (1)
«ما در گردنهای آنها غل هایی قرار دادیم که تا چانهها کشیده شده و قهراً سرهای آنها بالا مانده [و توانایی نگاه به پایین را ندارند] و از پیش روی آنها سدّی قرار دادیم و از پشت سرشان سدّی و چشمانشان را پوشاندیم؛ از این رو چیزی را نمیبینند. برای آنها یکسان است چه انذارشان کنی یا نکنی ایمان نمیآورند».
«انذار» در انحصار انبیای الهی
هدف از انزال قرآن و ارسال رسول، انذار است. یعنی پیامبر آمده است مردم را از گذرگاههای خطرناکی که بر سر راه دارند، هشدار داده؛ آنها را با خبر سازد تا با حال غفلت در این دنیا زندگی نکنند و ناگهان با عالمی که وضع بی خبر بودهاند روبه رو نشوند و انذار به این معنا منحصراً کار انبیاء و پیامبران خدا علیهم السلام است. زیرا کسی در این عالم نمیتواند ادّعا کند که از منازل پس از مرگ آگاهی کامل دارد جز فرستادگان خدا.
البّته ممکن است برخی از حکما و عرفا روی استدلالات عقلی و کشف و شهود عرفانی چیزی بگویند ولی مورد اعتماد ما نخواهند بود! زیرا آنها که فعلاً نمرده اند تا به آن عالم رفته و برگشته باشند و بگویند عوالمی را در آن جهان دیدیم و آمدهایم شما را با خبر کنیم و ارتباط مستقیم با خالق و سازندهی عالم هم که ندارند تا از گفتار او خبر دهند.بنابراین غیر پیام آوران و رسولان خدا کسی نمیتواند مدّعی انذار باشد!
تنها آنها هستند که از راه خبر دارند ، آن هم به وسیلهی وحی الهی، نه از پیش خود! مانند این که ما اگر از راهی بخواهیم برویم که تا به حال نرفتهایم، اگر کسی بیاید و بگوید من این راه را میدانم، دشت، کوه، دریا و... آنها را میشناسم ، شما باید مجهزّ حرکت کنید؛ آب و نان خود را بردارید، مسلّح باشید، گردنههای صعبالعبور در پیش خواهید داشت.
راهزنها و دزدها هستند، اگر کسی ما را این گونه با خبر کند و ما هم از گفتار او اطمینان پیدا کرده و مجهّز و آماده حرکت کنیم، این فرد چه قدر به ما خدمت کرده که ما را از راه با خبر ساخته است. اگر او نمیگفت و ما هم بی خبر وارد آن راه میشدیم و به دام راهزنها و ... گرفتار میشدیم، واقعاً چه وضعی داشتیم و چه گرفتاریهایی به سرمان میآمد ؟ما باید در دینمان دقیقاً تحقیق کنیم و به آنچه که اصل دین است برسیم. حضرت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: آن اصل، قوام دین ما هست و قوام دین چیزی جز ولایت نیستبا حفظ دین، سلامت قلب خود را تأمین کنیم.
بهتر است مراقب باشیم و دین خود را حفظ کنیم. مولای ما امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام مکرّر فرمود:(ایّها الناسُ دینَکم دینَکم)؛ «ای مردم! [مراقب باشید] دین و عقایدتان [خدشه برندارد]».(فإنّ السَّیِّئةَ فی دینکم خیرٌ مِنَ الحسنةِ فی غیره)؛ «اگر در دینتان گناه بکنید بهتر از این است که در غیر دین کار نیک داشته باشید»!
(السَّیِّئةُ فی دینکم تُغفرُ و الحسنةُ فی غیرهِ لا تُقبَلُ)؛(2) «گناه در دین شما [با شرایط] مغفور است و نیکیها در غیر آن مقبول نیست»!ما باید در دینمان دقیقاً تحقیق کنیم و به آنچه که اصل دین است برسیم. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: آن اصل، قوام دین ما هست و قوام دین چیزی جز ولایت نیست.
دین حقیقی کدام است؟
درست است که این روزها، ایّام وحدت بین شیعه و سنّی است. ما با وحدت مخالفت نداریم، خوب است. باید صفوف با هم متّحد باشند و در برابر دشمنان بایستند، این بسیار خوب است. ولی جوانهای ما فکر نکنند که همیشه شیعه و سنّی با هم برادر واقعی هستند و راهشان راه حقّ است هر دو در مسیر اسلام و رو به بهشت میروند. این طور تلقّی نشود! اگر ما کاری کنیم و حرفی بزنیم که این گونه تلقّی شود، این خیانتی آشکار است!
چون همهی عمر ما در ولایت و حبّ علی علیه السلام خلاصه میشود. یعنی قرآنی را به عنوان هدایتگر قبول داریم که از دست علی علیه السلام گرفته شود نه هر قرآنی؛ که ما قرآن مضلّ هم داریم! خود قرآن میفرماید:(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا)؛(3) همین قرآن ممکن است موجب تباهی و خسران گردد. اگر در دست غیرپیروان علی علیه السلام بیفتند، موجب تباهی و خسران است.
آیا به این جملاتی که میخوانیم اعتقاد داریم؟
(اللّهمّ عرّفنی نفسک فأِنّک إن لم تُعرِّفنی نفسکَ لم أعرِف رسولکَ اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّکَ اِن لم تُعرِّفنی رسولکَ لم اَعرِف حجّتکَ اللّهمّ عرِّفنی حجّتکَ فإنّکَ إن لَم تُعرّفنی حجّتکَ ضللَتُ عن دینی)؛ (4)
«خدایا! خودت را به من بشناسان. اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نمیشناسم و پیامبرت را به من بشناسان که به راستی اگر رسولت را به من نشناسانی حجّت تو را نمیشناسم. خدایا حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناسانی از دینم انحراف پیدا کرده و گمراه میشوم».
اگر از علی و آل علی علیهم السلام جدا شویم، دین نداریم! آن دین و قرآنی که از علی جدا شود، ضلالت است، هدایت نیست! یعنی اگر پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم را از علی علیه السلام جدا کنیم پیغمبر نخواهد بود! آن کسی که دنبال علی علیه السلام نباشد دنبال پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم هم نخواهد بود.
ولایت مکمّل رسالت
در قرآن کریم خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:(یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ).
حبل علی بن ابیطالب است، ما اهل بیت همان حبل الله هستیم که قرآن فرموده به آن چنگ بزنید و از آن جدا نشوید. طبق قرآن حبل مدار ماست. وحدت باید بر «مدار حقّ» باشد ؛ پس «مدار» علی ابن ابیطالب استاگر مسألهی ولایت و امامت علی علیه السلام را ابلاغ نکنی، اصلاً رسول من نبوده ای! تو را به رسالت قبول نمیکنم! رسالت پیغمبر محقّق نمیشود مگر به ولایت علی علیه السلام که دین پیغمبر باید از او گرفته شود. اگر دین پیغمبر را از دیگری بگیریم، ضلالت است!
اگر ما مجلسی تشکیل بدهیم و طوری باشد که اسم پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم بیاید ولی اسم حضرت علی علیه السلام نیاید این مجلس، مرضیّ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نخواهد بود. مرضی خدا و قرآن نخواهد بود و برای فرزندان ما ضرر خواهد داشت که نمیفهمند مطلب از چه قرار است. حتّی ممکن است برادران سنّی روز قیامت گریبان ما را بگیرند و بگویند شما که میدانستید راه ما کج است چرا به ما چیزی نگفتید؟ ما که با هم برادر بودیم، با هم خوب بودیم. چرا حقایق را برای ما بیان نکردید؟ مگر نمیگفتید:اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است واقعاً چه اشکالی دارد که ما پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم را طبق قرآن مجید به ناآگاهان بشناسانیم؟
ضرورت حضور بیان در کنار قرآن
قرآن میفرماید: (واعتصموا بحبلِ اللهِ جمیعاً و لا تَفرَّقوا...)؛(5)این آیه مبهم است. قرآن باید تبیین شود. میفرماید: همهی شما دست به ریسمان خدا بزنید خوب! کدام ریسمان؟ اوّل مشخص کنیم «حبل» چیست؟ ما باید مبهمات قرآنی را بیان کنیم. خود قرآن میگوید من مبهماتی دارم که باید بیان شود.
(...و أنزلنا إلیکَ الذِّکرَ لِتُبیِّن لِلنّاس ما نزِّلَ إلیهم...)؛(6)من قرآن هدایتگر هستم ولی نیاز به تبیین دارم! «حبل» چیست؟ ریسمان. کدام ریسمان؟ مال خداست که همهی مسلمانان باید به آن چنگ بزنند و رها نکنند؟
آیا این قرآن ریسمان است ؟ خیر، زیرا همین قرآن در دست معاویه و یزید بود. ولی آنها را هدایت نکرد! اگر تنها خود قرآن، هادی بود، این همه اختلاف بین فِرَق اسلامی نبود. ما ناچاریم حبل را از بیان رسول و ائمهی دین علیهم السلام بشنویم. بیان قرآن به وسیلهی رسول است. معنای «حبل» را باید از رسول بپرسیم. زمانی که به سوی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میرویم، او هم میفرماید: اگر من هم نبودم، قرآن را از عترت من بپرسید به سراغ عترت میرویم آنها میگویند:
(الحبلُ علیُّ بنِ ابیطالب علیه السلام نحنُ حبل الله...)؛ حبل علی بن ابیطالب است، ما اهل بیت همان حبل الله هستیم که قرآن فرموده به آن چنگ بزنید و از آن جدا نشوید.طبق قرآن حبل مدار ماست. .....پس «مدار» علی ابن ابیطالب است.
پی نوشت ها:
1- سورهی یس، آیات 8 تا 10.
2- کافی، جلد 2، صفحهی 464، با اندکی تفاوت.
3- سورهی اسراء آیه 82.
4- مصباح المتهجد، صفحهی 411، با اندکی تفاوت.
5- سورهی مائده، آیه 67.
6- سورهی نحل، آیهی 44.
منبع :صفیر هدایت ؛سید محمد ضیاء آبادی