«تهديدهاي تحريمي و روي ديگر سكه» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم غلامحسين نوذري است كه در آن ميخوانيد:
تحريم و تهديدهايي با درونمايه تحريم، براي صنعت نفت ايران اتفاق تازهاي نيست؛ چرا كه لحن و لهجه تحريمآلود مدتها است كه از زبان غربيها به گوش ميرسد اما با وجود اين مهم، نكته حائز اهميت مسئله اذعان بسياري از موسسات پژوهشي همين كشورها به غيرممكن بودن اين خيال و به عبارتي ديگر، تو خالي بودن اين تهديدها است. به واقع، اين طور كه از تحليل موسسات معتبر بينالمللي برميآيد، تحريم نفت ايران اگر هم نگوييم كه غيرممكن است لااقل كار ساده و آساني نيست و از اين رو سران اتحاديه اروپا براي تحريم خريد نفت خام از ايران برنامه زمانبندي 6 ماهه تعيين كرد.
همين نكته هم قابل تامل است كه نياز غرب به انرژي آنان را مجاب كرد كه آنچه به اصطلاح تحريم ناميده شده را در گرماي تابستان شروع كنند و نه از سرماي زمستان. از سوي ديگر بايد به اين مورد نيز توجه شود كه غرب با اتكا به نفت برخي از كشورهاي عربي روي يك استراتژي اساسي براي عملياتي شدن تحريم نفت ايران سرمايهگذاري كرده است. اين استراتژي اما چيست؟ در پاسخ بايد گفت كه سازوكار رفتاري غرب در اين زمينه بر مبناي حساب كردن روي افزايش توليد نفت كشورهاي حاشيه خليج فارس استوار است و فشارهاي رسانهاي با موضوعيت تاثيرهاي تحريم بر اقتصاد نفتي ايران، خصوصا ميزان توليد نفت نيز اهرم ديگري است كه آنها به كار ميگيرند. در باب ميزان توليد، ذكر يك نكته البته ضروري است كه اگرچه آمار از نزول ميزان توليد كشور حكايت دارد اما در حال حاضر بخشي از كاهش توليد نفت ايران بهطور تكليفي بوده است.
به واقع بايد گفت كه مطابق با نظام سهميهبندي اوپك بايد توليد نفت خود را در محدودهاي قرار دهيم كه اين محدوده هماكنون سبب كاهش توليد ما شده اما ميتوان ادعا كرد كه هماكنون ايران نزديك به 4 ميليون بشكه توليد نفت دارد. البته در شرايط فعلي حتي امكان توليد روزانه بيش از پنج ميليون بشكه نفت خام هم براي ايران وجود دارد اما آنچه كه از آمار توليد مهمتر است، صيانتي بودن آن است.
در جريان اين بازي، بازارهاي منطقه هدف اصلي رقبا است و در اين راستا وظيفه ما اين است كه بازارهاي هدف نفت ايران را تقويت كنيم و با به كارگيري سياستهاي جديد در حوزه بازاريابي، زمينه را براي افزايش ظرفيت صادرات نفت كشور فراهم كنيم. مسئلهاي كه در اين ميان حائز اهميت است، جرياني است كه با محوريت پتانسيل اعراب براي تامين نفت ايران راه افتاده است.
در اين باره نيز مطالعات صورت گرفته روي مخازن مشترك نفتي با كشورهاي عربي نشان ميدهد كه افزايش ضربتي توليد نفت خام در كشورهاي عربي با توجه به اينكه اكثر مخازن اين كشورها در نيمه دوم عمر خود به سر ميبرند در بلندمدت تداوم ندارد. به عبارت ديگر، افزايش توليد نفت آن هم به صورت ضربتي براي كشورهاي عربي مستلزم آن است كه آنها از چاههاي قديمي كه نمك بيشتري دارد طلاي سياه را استخراج كنند. از سوي ديگر اين موضوع نيز نبايد مغفول باشد كه توليد غير صيانتي از چاههاي نفتي در بلندمدت نتيجه نميدهد و اگر حتي ايران هم قصد داشته باشد كه با اين روشها توليد نفت خود را بيشتر كند، چنين موضوعي امكان تداوم ندارد از اين رو مطمئن باشيد كه عربها با اين روش ضربتي افزايش توليد نفت، موفقيتي نخواهند داشت و بايد خسارتهاي جبرانناپذيري را براي اين بلندپروازيهاي رسانهاي پرداخت كنند.