«بيشترين نتيجه و کمترين هزينه» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد:
بيشترين نتيجه و کمترين هزينه، وقتي است که : 1- در دنياي پيچيده امروز از تفکر بيگانه با عصر جديد بپرهيزيم. هم خود فرزند زمان خود باشيم و هم نسل امروز را با انديشههاي نو، بپروريم.
2- بايد بپذيريم که عصر ملوک طوايف گذشته است و دوران موازي کاري و قدرت در قدرت نيست و خرج امور کشور وقتي روان کار ميکند که تمامي اجزاي مجموعه در خدمت هم باشند و از حرکات عرضي و انحرافي دست بردارند و زيانهاي چنين تفکري را به ياد آورند که علل ايستايي امور جامعه چيست.
3- فرزندان اين جامعه، در منزل خود آموختهاند که وسايل کاربردي اختصاصي داشته باشند و به شرايط تفکيک انس گرفتهاند. بنابراين عيب است که بزرگترها، قباي يکديگر را بپوشند و به جاي هم سخن بگويند. پا در کفش هم کنند و از منظري سخن به ميان آورند که در حيطه اختيارات و مسووليت شان نيست. اين خلط و تداخل در وظايف در کشورهاي مختلف و پيشرفته جهان، امري شگفت آور و بعيد مينمايد.
4-بايد به زيرساختهاي بلوغ سياسي مردم، توجه و کمک شود تا صحيح برگزينند و به موقع عمل کنند و به جاي تعقل، احساسات برآنان غلبه نکند. انتخابات فرانسه، آينه ماست؛ يعني همان شد که در نظرسنجيها ميگفتند. چنين مردمي را نميتوان با يک شايعه يا يک جمله، از اتخاذ تصميم منطقي و از پيش تعيين شده بازداشت و قيم آنان شد و به مسير نبايستهها پيش برد. مردمي که به رشد فکري و بلوغ سياسي رسيدهاند کساني را بر مسند مينشانند که اهليت آن را داشته باشند و احاطه خود را در تجربههاي پيشين، مرحله به مرحله و گامبهگام به اثبات رسانيده، راه برون رفت از تنگناها را بشناسند. خوشبختانه مردم نجيب ما امروز به اين نکته ظريف رسيدهاند که مديريتهاي ناکارآمد چه هزينههاي سنگيني را بر جامعه تحميل ميکند.
5- راز مديريتهاي کارآمد، در انتخاب تيم مشاوره کارشناس، آينده نگر، نظريه ياب و معتقد به عقل جمعي نهفته است. در دنياي امروز، شوراهاي سياستگذار و تيمهاي راهبردي و اتاقهاي فکر، همه حرکات و سکنات و حرف به حرف مديران و تصميم گيران در سطح کلان جامعه را پيشبيني و هدايت ميکنند و با بررسي تمامي جوانب اقدامي صورت ميگيرد. اگر تصميمها فردي باشد، يک جمله که از دهان برميآيد با هزار جمله «نقد» ش ميکنند و اين نقدها موجب تنش و دل آزردگي و دستهبندي آنچناني ميشود چنانکه ميبينيم و ميشنويم و مبتلا به ماست و ما را به خود مشغول ميکند و از اهداف اصلي باز ميدارد.
6- هيچ عقل سليم و بيغرض و مرضي، منکر حقوق ما نيست اما با توجه به مسائل جهاني و شرايط منطقهاي و فضاي حاکم بر جامعه ما بايد به مصالحي توجه شود تا به ناحق، اجماع جهاني و منطقهاي عليه ما شکل نگيرد و بر حقوق مسلم ما خدشهاي وارد نشود و کشورهايي عليه ما سخن نگويند که نه در حد آنهاست و نه درک حقوقي و قابليت آن را دارند. اگر ما با تدبير، به تعامل با کشورهاي بزرگ همت کنيم و بر اساس حکمت و مصلحت و حفظ منزلت و منافع ملي، گامي به جلو برداريم کوچکهاي بي ريشه در مقابل حقوق مسلم ما قدعلم نميکنند و مدعي ما نميشوند در غير اين صورت، حشرات جاي شاخدارها به بارگاه سليمان خواهند رفت! گزينش دوستان قدرتمند که خوي استعماري خود را در مقابل ما به کار نگيرند و با ما برابر بنشينند ما را از مزاحمتهاي گاه و بيگاه در امان نگه ميدارد و به احقاق حقمان کمک خواهد کرد.
7- هماهنگي قواي سه گانه و وحدت کلمه در سياست داخلي، موضع ما را درسياست خارجي تقويت خواهد کرد و استعمارگران را از بهرهبرداريهاي ناصواب بازخواهد داشت. بايد بپذيريم که ايران و نظام، متعلق به همه ايرانيان است و کسي جز به حکم قانون، آقا بالاسر ديگري نيست و وحدت هم با مرزبندي شهروند درجه يک و دو حاصل نميشود.
احترام به حقوق ديگران حتي ديگرانديشان بايد در وجود ما نهادينه شود و خيال نکنيم که ما، حقي بيشتر از ديگران داريم و بيشتر، دل سوخته نظام و کشوريم. به هوش باشيم که آزردن بزرگان و موثران در انقلاب اسلامي هنر نيست. 8- باور به وجود و کارايي احزاب و گروههاي سياسي، عامل مهم توسعه يافتگي است. اگر همديگر را در اختلاف سليقهها تحمل نکنيم، جامعه جهاني، در جمع خود ما را تحمل نخواهد کرد و باز خورد آن را هم تاکنون ديدهايم و...