0

تينار در ميان طبيعت بي‌رحم

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

تينار در ميان طبيعت بي‌رحم

جام جم آنلاين: چهارشنبه شب، شبكه 2 سيما فيلمي مستند به نام «تينار» را پخش كرد كه بيننده را به ياد فيلم «پدرسالار» ساخته برادران تاوياني مي‌انداخت.

فيلم درباره پسربچه‌اي بود كه در كوهستان‌هاي شمال كشور زندگي مي‌كرد. او مادرش را در كودكي از دست داده بود و بعد از ازدواج مجدد پدرش به فرزند اضافي تبديل شده بود. پدر او را مجبور كرده بود كه براي مردم چوپاني كند تا خرج زندگي خود را تامين كند. پسربچه هم شده بود چوپان گَله گاو‌هاي مردم.

در زبان محلي به اين چوپان‌ها، گالش مي‌گويند. بهار و تابستان كه طبيعت آرام بود، پسربچه هم هر جور بود از خود و گاوها نگهداري مي‌كرد اما سرما كه شروع مي‌شد، زندگي هم روي ديگر خود را نشان مي‌داد.

به گفته گالش بچه: سوز سرد مانند شلاق به دست‌ها مي‌خورد و پوست را تكه‌تكه مي‌كند (نقل به مضمون). سرما كه شروع شد، گالش كوچك ماند و چند گاو كه بايد در ميان برف و بوران براي آنها آذوقه فراهم مي‌كرد.

او بايد هر روز شير گاوها را مي‌دوشيد و ظرف‌هاي سنگين شير را براي فروش به اولين روستا مي‌برد و در برگشت هم شاخه درختان را مي‌شكست تا براي گرم كردن خود و كلبه محقرش هيزم فراهم كند. او وقتي به كلبه مي‌رسيد پاهاي كوچكش پر از زخم و خون بود.

آنها را كنار آتش مي‌گذاشت و نفرتش را از طبيعت و زندگي به زبان مي‌آورد و مي‌گفت كه تنها آرزويش اين است كه بتواند از اين منطقه فرار كند.

فيلم تينار پر بود از تصاويري كه زندگي فلاكت‌بار گالش كوچك را به تصوير مي‌كشيد و اين تصاوير با گفتار متني كه پسربچه خود آنها را مي‌گفت، تاثيرگذارتر مي‌شد.

جاهايي از فيلم بيننده از سختي‌هايي كه پسربچه تحمل مي‌كرد، مبهوت مي‌ماند. مثل آنجا كه پسربچه در كنار گاو و گوساله‌ها خوابيده بود و صداي او از موش‌هايي شكايت مي‌كرد كه شب تا صبح گوشت بدن او را مي‌جوند.

سازندگان فيلم تينار دوربين خود را همراه گالش كوچك كرده بودند و از همه ساعات شبانه‌روز او فيلم گرفته بودند. مشخص بود كه بيشتر صحنه‌هاي فيلم بازسازي شده اما اين بازسازي چون در دل طبيعت و مكان‌هاي اصلي انجام شده بود، كاملا واقعي به نظر مي‌رسيد.

در فيلم تينار طبيعت از زاويه ديد دوربين و مخاطب زيبا بود اما پسربچه از اين طبيعت به ظاهر زيبا متنفر بود چون مي‌دانست در پس اين ‌همه دلفريبي ظاهري، خشونتي نهفته است كه فقط يك پسربچه تنها آن را درك مي‌كند.

منيري كارگردان فيلم، تلاش كرده بود كه دلايل بيزاري گالش كوچك را از شرايط زندگي‌اش نشان دهد. براي همين به لحظات تنهايي پسربچه نزديك شده بود، اين نزديكي باعث مي‌شد تا بيننده گالش كوچك را به‌دليل بيزاري‌اش از زندگي سرزنش نكند و به خود اين نكته را يادآور شود كه گاهي شرايط زندگي مي‌تواند بسيار بدتر از آنچه ما تصور مي‌كنيم، باشد.

 

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  3:06 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها