0

بازخوانی استعفای حسینیان در دی ماه ۸۸

 
qodrat
qodrat
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 12046
محل سکونت : تهران

بازخوانی استعفای حسینیان در دی ماه ۸۸

 سرویس سیاسی افکار نیوز -  متن استعفای آقای حسینیان نشان می دهد یکی از دلایل استعفا، مخالفت با حکم مقام معظم رهبری در خصوص انتصاب اقای قاضی عسگر در سازمان حج بوده است؛ ایشان به خاطر این موضوع خانه نشینی کرده و در دیدار ۲۱ دی ۸۸ چند نفر از نمایندگان مجلس با رهبر انقلاب نیز شرکت نکرده است. 

اولا چرا ایشان چنین خطایی کرده است؟ ثانیا چرا با قلب واقعیت، قهرواستعفای خود را به موضوعاتی دیگر غیر از اعتراض به حکم رهبری منحصر می کند؟ و ثالثا چرا با وجود این خطاها خود را معیار اصولگرایی ناب می دانند؟

در تاریخ یکشنبه ۲۰ دیماه ۱۳۸۸ حکم انتصاب حجت‌الاسلام آقای قاضی عسکر توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی به سمت نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی منتشر شد. بنابر روال معمول پیش از هر انتصابی رایزنی ها و مشورتهایی صورت می گیرد. آقای حسینیان از موضوع مطلع شده و مخالفت خود را به اطلاع دفتر رهبری می رساند و زمانی که می فهمد حکم قطعی است و در روزهای آینده اعلام خواهد شد، در تاریخ ۱۷ دی ۸۸ استعفا می دهد که متن کامل در خبرگزاری ها موجود است . 


با مراجعه به متن مشخص می شود که استعفای ایشان ۴ دلیل داشته است: 

۱. حمایت لاریجانی از اصلاح طلبان

«جناح اصلاح‌طلب نزد رئيس (لاریجانی)، عزيزتر و ارزشي‌تر شدند و هر روز ما مطرودتر و بي‌خاصيت‌تر. من خود را موجودي شكسته خورده و سرخورده مي‌بينم وقتي مي‌بنيم رياست كميته دفاع از ملت فلسطين يكي از فتنه‌گراني است كه از بانيان اتهام تقلب در انتخابات بود. وقتي مي‌بينم مجلس اصولگرا نماينده‌اي را براي اين كميته انتخاب مي‌كند كه تا ديروز علناً از يكي از سران فتنه دفاع مي‌كرد و يك روز از عمرش را در راه مبارزه نگذرانده»


۲. خطاهای رئیس دفتر رئیس جمهور

«امروز مي‌بينيم ده‌ها نشريه با حمايت بيت‌المال، تمام ارزش‌هاي اخلاقي و سياسي امت حزب‌الله را زير ضربات خود گرفته‌اند. وقتي از ريشه‌ اينها تحقيق مي‌شود مي‌بينيم هر دسته‌اي از اينها از دفتر يكي از مسئولان جمهوري اسلامي (مشایی رئیس دفتر احمدی نژاد)سيراب مي‌گردند. امروز مردمي كه دنبال صد هزار تومان وام مي‌گردند ناگهان چشم باز مي‌كنند ده‌ها ميليون تومان بيت‌المال به جيب هنرپيشه‌هايي مي‌ريزد كه نه دل در گرو اسلام دارند و نه در گرو حتي اين كشور و بدتر ناگهان تصوير آنها را در كنار هم بايد شاهد باشيم و هيچ‌كس هم اخم نكند؟ چرا مأيوس و سرخورده نباشم»

۳. ظلم به نیروهای بسیج و ناجا در قوه قضائیه

«امروز بسيج و نيروهاي انتظامي كه در جريان فتنه‌هاي اخير در خط مقدم عليه مزدوران آمريكايي مي‌جنگيدند تا از امنيت مردم دفاع كنند به بهانه‌ تخلف چند نفر ـ كه بايد هم برخورد شود ـ اينان با تمام وجود مورد تحقير و ظلم دادگاه‌هاي نظامي قرار مي‌گيرند، تمام بدنه تحت تعقيب قرار مي‌گيرند.فرماندهان مورد اذيت و توهين قرار مي‌گيرند؛ ولي هيچ كس دفاعي نمي‌كند و هيچ‌كس نمي‌پرسد نيرويي كه مي‌خواهد از امنيت مردم و اركان نظام دفاع كند با اين روحيه زخم خورده چگونه و چرا؟»


۴. حکم انتصاب آقای قاضی عسکر

«چرا احساس يأس و شكست نكنم كه با همه فداكاري اين مردم معتقد و ولايتي، در اين نظام كساني (قاضی عسکر) نصب مي‌شوند كه تا ثريا فاصله با رهبري نظام دارند كساني كه در اين فتنه تا جايي كه احساس ترس نكردند از حريف حمايت كردند. من نمي‌دانم اگر به كارگيري اين افراد چند چهره به مصلحت مي‌باشد آيا سرخورده شدن صدها مانند من هم مصلحت اين نظام است؟ 

البته مي‌دانم كه همه براي نصب اين افراد توجيهي دارند و ادله و مباني؛ اما بايد به من حق بدهند كه آنان خضرند و من موسي، بسياري از تصميمات را نمي‌فهمم، بسياري از رفتارها را سوراخ كردن كشتي انقلاب مي‌دانم، بسياري از الطاف كريمانه به منافقان را ساختن جدار بر مردمي بي‌معرفت مي‌دانم كه از لقمه‌‌اي بر گرسنگان راه كوتاهي كردند. 

بسياري از شخصيت‌كشي‌ها را قتل بي‌گناهان مي‌دانم. اعتراف مي‌كنم كه اشكال از من و بي‌عمقي من است به همين جهت اين حق را به خضر نبي مي‌دهم كه مرا از خود براند و به همين جهت من به آنها حق مي‌دهم تا به من بگويند: «اَلَم اقُل لكَ انّك لن تستطيعَ معي صبراً» و باز بر سرم فرياد زنند‌ «هذا فراقٌ بيني و بينك». من يك ظاهرگرا هستم. فقط اين را مي‌دانم كه طبق قانون اساسي در مجلس سوگند خورده‌ام ... ولي مي‌بينيم تجربه اين مدت به من نشان داده است كه قادر به وفاداري به اين سوگند نيستم. مطمئن هستم كه با مرگ سياسي يا جسماني حقيري مانند من نه بر دامن كبريايي ولايت گردي خواهد نشست نه از روند انقلاب خواهد كاست.»

جالب است که در بولتن جبهه پایداری تنها اعتراض به عملکرد هیات رئیسه مجلس بعنوان دلیل استعفای حسینیان ذکر شده و سایر بخشهای استعفانامه سانسور شده و ضمنا با علم به صحت ماجرا تلاش شده با تحریفی تاریخی و القای دروغ به مخاطب اصل ارتباط استعفا به انتصاب آقای قاضی عسکر را منکر شود. با وجود اینکه دیدار نمایندگان با مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۱ دی ۸۸ بوده است، در این بولتن آمده است که دیدار مذکور در ۲۱ بهمن بوده است:


بولتن "استقامت در منطقه ممنوعه" ـ ص ۲۸

همچنین در جای دیگری از این بولتن، بازهم به صراحت ارتباط استعفا با انتصاب آقای قاضی عسکر و این بار از زبان آقای رسایی نفی شده است:



آقای حسینیان خود در توضیح پیرامون این استعفا اینچنین گفته است: «اینکه بنده در رابطه با انتخاب حجت‌الاسلام قاضی‌عسکر استعفا کرده‌ام، ‌یک تهمت است. بنده در رابطه با انتصاب وی حرف‌هایی داشتم اما زمانی که جواب گرفتم، قانع شدم. این مسئله هیچ ارتباطی با مقامات عالی‌رتبه نظام ندارد و اینها چیزهایی است که برخی می‌تراشند. چراکه هیچ نقطه ضعفی پیدا نمی‌کنند لذا موضوعاتی برای ما درست می‌کنند. بنده در متن استعفانامه‌ خود هم نوشته بودم که این استعفا در اعتراض به رؤسای دفاتر لاریجانی و احمدی‌نژاد و به خاطر وامی که داده بودند، درخواست شده است.» ایشان همچنین در پاسخی دیگر چنین گفته است:


بولتن "استقامت در منطقه ممنوعه" ـ ص ۷۵

آقای حسینیان ـ که در این توضیحات تنها بخشی از علل استعفا را بیان و علت مهمتر را نفی کرده است ـ پاسخ دهد مصداق و منظور ایشان از "صاحب مصالح نظام"، "خضر نبی" و "دامن کبریایی ولایت" جز مقام معظم رهبری چه کسی می تواند باشد که ایشان به عنوان موسای زمان! "تصمیمات" و "الطاف کریمانه" او را فهم نمی کند؟ ثانیا چرا ایشان در دیدار ۲۱ دیماه ۸۸ مقام عظمای ولایت با جمعی از نمایندگان ـ که خود ایشان از مدتها قبل تقاضای دیدار را داده بود ـ شرکت نکرد و خانه نشینی نمود؟ ثالثا آیا همه این اتفاقات و نیز وحدت شکنی در انتخابات مجلس نهم، ناشی از اعتراف صریح ایشان در متن استعفا به اینکه یک فرد "ظاهرگرا" و "بی عمق" است، نمی باشد؟



سوال مهمتر اینجاست چرا آقای حسینیان و دوستانشان در پایداری بر خلاف تعالیم دین اسلام تنها به عیوب دیگران می پردازند و خطاهای اینچنینی خود را نمی بینند؟ اگر آنها از خطاهای گذشته خود نظیر مخالفت با حکم رهبری ـ و خطاهای دیگر چون رای به خاتمی و تملق هاشمی توبه کرده اند و بازگشته اند، چرا این حق را به سایر خطاکاران نمی دهند که بازگردند؟ اگر کسی به دلیل خطای قبلی شایستگی حضور در مرکزیت اصولگرایی را ندارد ولو توبه کرده باشد، خب چرا ایشان این حق را داشته باشند؟ و چگونه چنین کسانی می توانند معیار اصولگرایی ناب باشند؟

شنبه 9 اردیبهشت 1391  9:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها