«عطسه سياست و تب اقتصاد!» سرمقاله امروز روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي خوانيد:
بازار مسکن به حالت رکود رفت. فروشندگان ترجيح ميدهند تا مذاکرات بغداد صبر کنند. خريداران هم مثل فروشندهها با احتياط بازار را رصد ميکنند. همين حالت بر بازار نقدپذير ارز و طلا حاکم شدهاست. بازار سرمايه، يعني سهام نيز از اين قاعده مستثني نيست، عمده فروشها هم نگاهشان به بغداد است.
اين شرايط، فضاي بيم و اميد ايجاد کرده و به اصطلاح، بازار به حالت انتظار فرو رفتهاست؛ هرگاه از شکست و موفقيت در مذاکرات، برداشتي مساوي وجود داشته باشد بازار نيز اينگونه گرفتار رکود و ترديد ميشود و بازيگران آن به انتظار مينشينند. درحقيقت، عملکرد اقتصاد در همه جا تابع ساحت سياست است.
در ايران بيشتر از همه جاي عالم، ساحت سياست و عرصه اقتصاد در هم تنيده و تحت تأثير يکديگر هستند و البته آنکه بيشتر تأثيرپذير است، حوزه اقتصاد ميباشد؛ اقتصاد هم تحت تأثير تحولات سياسي داخلي و هم تحت تأثير تحولات سياست خارجي است.
وابستگي حوزههاي مالي و سرمايهاي به حوزه سياست موجب ابهام و پيشبينيناپذيري قطعي در حوزه اقتصاد شدهاست. از همين رو عرصه اقتصاد به بازي شطرنج تبديل شدهاست.
بيم و اميد نسبت به تحولات حوزه سياست، نه تنها رفتار بازيگران اقتصادي را انتظاري کرده و از شفافيت اين حوزه کاسته بلکه قدرت ريسکپذيري آن را بالا و بالاتر بردهاست.
چشمانداز چنين اقتصاد پيشبينيناپذيري، پرابهام و همراه با دلهره است. واکنش بازار به علامتهاي جزئي شديد است، چنانکه هرگونه سخن و اظهارنظري از سياسيون، تأثير فوري بر بازار ميگذارد.
چشمانداز اقتصادي تحت تأثير مذاکرات است. البته سياستهاي هدفمندي يارانهها و بحثهاي مربوط به اجرا يا عدم اجراي فاز دوم آن، بيتأثير در ابهام وضعيت کنوني نيست. روند رو به کاهش قيمت ارز و طلا تحت تأثير خوشبينيهاي کنوني است.
در فاصله دوهفته گذشته، اظهارات منفي غربيها بازار را منفي کرده و در مقابل، گمانههاي مثبت وضع بازار را مثبت ساختهاست.
حالت انتظار همه ابعاد بازار را فرا گرفته و مذاکرات بغداد به صورت غيرواقعي بر زواياي اقتصاد سايه انداختهاست. اگر مطابق پيشبينيها، روند مذاکرات خرداد ماه همچنان مثبت بماند، به طور يقين تأثير شگرفي بر بازارهاي نقدپذير به خصوص بازار ارز و طلا خواهد گذاشت به طوري که روند کاهش و حتي سقوط قيمتها را به همراه خواهد داشت ولي اگر خبر منفي منتشر شود و علامت شکست ظاهر گردد آنگاه بايد منتظر شوک بزرگ ديگري بر پيکر نحيف بازار به خصوص در حوزه ارز و طلا باشيم و بحران قيمتها دوباره خود را تحميل خواهند کرد.
تصوير ارائه شده، نشان ميدهد که بازار تابع قواعد صرف اقتصادي نيست بلکه سايه سياست بر سر اقتصاد سنگيني ميکند؛ اقتصاد به بستر سياست تبديل شدهاست. در ديگر کشورها نيز اقتصاد تحت تأثير سياست قرار ميگيرد اما به اين ميزان در هم تنيده نيست.
به عبارت ديگر، اينطور نيست که درنتيجه عطسه سياست، سکته اقتصادي رخ دهد چنانچه در ايران اينچنين اتفاق ميافتد؛ اقتصاد به ابزار سياستمداران تبديل شدهاست. آنان با نان مردم، بازي برد و باخت راه انداختهاند. به همين دليل هم سياست وارد حريم خصوصي مردم شده و جزئي از دغدغههاي شبانهروزي مردم به شمار ميرود.
شايد هيچ مسئلهاي در شرايط کنوني به اندازه فرجام مذاکرات هستهاي، موضوع بحثهاي محفلي و خانوادگي و دغدغه ذهني ايرانيان نباشد. اين مسئله به کيفيت زندگي آنان ربط مستقيم پيدا کردهاست بنابراين اخبار تحولات با هيجان تعقيب، تحليل و تفسير ميشود.
بازار گمانهزني و پيشبينيها هم که داغِ داغ ميباشد. خلاصه اقتصاد با عطسه سياست، تب ميکند و شاخص هاي آن تابع نمودار تحولات سياسي است؛ گاهي به منفي و گاهي هم به مثبت متمايل ميشود. زندگي اقتصادي مردم هم با اين شاخصها گرفتار رعشه و نوسان شديد شدهاست.
جالب است که بازار دلالي در چنين شرايطي پررونق است و اصولاً خود دلالان به مفسران بزرگ و پيشگويان تحولات سياسي تبديل شدهاند. تحليلهايي که از چهارراه استانبول و خيابانهاي اطراف ميدان فردوسي ارائه ميشود، شنيدني است.
اگر امکان پژوهشي فراهم ميشد تا تحليلهاي برآمده از محفل دلالان با تحليل سياسيون رسمي به محک گذاشته شود، آنگاه شايد بتوان به اين نتيجه رسيد که قدرت گمانهزني دلالان اقتصاد متأثر از سياست، در پيشبينيهاي سياسي موفقتر از کارشناسان سياسي است.