0

دیدگاه‌ شهید بُنکدار درباره اقتصاد اسلامی/ تولید ملی فراهم‌کننده قدرت سیاسی است

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

دیدگاه‌ شهید بُنکدار درباره اقتصاد اسلامی/ تولید ملی فراهم‌کننده قدرت سیاسی است

نسخه چاپيارسال به دوستان
به مناسبت سال «تولید ملی؛ حمایت از کار و سرمایه ایرانی»
دیدگاه‌ شهید بُنکدار درباره اقتصاد اسلامی/ تولید ملی فراهم‌کننده قدرت سیاسی است

خبرگزاری فارس: شهید محمد بنکدار در مقاله‌ای درباره اقتصاد اسلامی با اشاره به اینکه اقتصاد از دیدگاه اسلام اصل نیست اما جزء مهمترین مسائل اجتماعی است، می‌نویسد: فعالیت‌های تولیدی است که اقتصاد ما را شکوفا می‌کند و رفاه و قدرت اقتصادی و به دنبال آن قدرت سیاسی را برای جامعه می‌آورد.

خبرگزاری فارس: دیدگاه‌ شهید بُنکدار درباره اقتصاد اسلامی/ تولید ملی فراهم‌کننده قدرت سیاسی است

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، شهید «محمد بُنکدار» بزرگ مردی است که جوانی‌اش را همواره در راه فراگیری اصول مکتبی و به کارگیری آن در عرصه عمل صرف کرد.

او 26 آبان 1331 در محله حنیف‌نژاد (شاهپور سابق) در خانواده‌ای مذهبی قدم به عرصه وجود گذاشت؛ در 6 سالگی از نعمت مادر محروم شد و دوران دبستان را در یک مدرسه اسلامی گذراند؛ کلاس دهم بود که از طریق برادرش با حسینیه ارشاد و اندیشه‌های دکتر شریعتی و کلاس‌های اسلام‌شناسی‌ او آشنا شد و پس از گرفتن دیپلم به دلیل موفق نشدن در امتحانات ورودی دانشگاه‌ها به سربازی رفت.

وی بعد از دوران سربازی بار دیگر در کنکور شرکت کرد و با وجود علاقه به رشته شیمی، در مدرسه عالی بازرگانی ـ علامه طباطبایی ـ پذیرفته شد؛ در دوران دانشجویی از هر کوششی برای شناسایی و شناساندن مکتب اسلام استفاده می‌کرد و برای برانگیختن روح مبارزه با رژیم طاغوت یک لحظه آرام و قرار نداشت تا اینکه

در 28 آبان 1359 همزمان با عاشورای حسینی در مقابله با رژیم بعثی در منطقه سوسنگرد به شهادت رسید.

شهید بنکدار، هر جا که فکر می‌کرد می‌تواند کاری انجام دهد، حضور می‌یافت؛ در قلم زدن، کارهای فیزیکی و تدریس. وی به فعالیت‌های تولیدی تأکید داشت و در نوشته‌هایش آمده است که «فعالیت‌های تولیدی است که اقتصاد ما را شکوفا می‌کند و رفاه و قدرت اقتصادی و به دنبال آن قدرت سیاسی را برای جامعه می‌آورد».

از این شهید گرانقدر مقاله‌ای با عنوان «اقتصاد اسلامی» به یادگار مانده که همسر شهید این مقاله را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. در سالی که با تدبیر رهبر معظم انقلاب به عنوان سال «تولید ملی؛ حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نامگذاری شده است، این مقاله را به مخاطبان خبرگزاری فارس تقدیم می‌کنیم.

***

ابتدا مفاهیم کلی اقتصاد را به طور عمومی پی‌گیری می‌کنیم و به آن می‌پردازیم و پس از آنکه آشنایی مقدماتی را با کل اقتصاد پیدا کردیم، آن وقت با اقتصاد اسلامی و معیارهای آن آشنا خواهیم شد.

اصولاً اگر از ابتدای تاریخ انسان بر روی زمین را مطالعه کنید، هیچ مقطعی از تاریخ را نخواهید یافت که در آن روابط اقتصادی بین انسان و طبیعت حاکم نباشد یعنی از هنگامی که در طبیعت حیات پیدا می‌کند برای اینکه به زندگی خودش ادامه بدهد از امکانات مادی طبیعت در جهت رفع نیازهای خودش استفاده کرده یعنی هیچ گاه بشری نبوده که بدون اینکه از امکانات مادی موجود در طبیعت استفاده بکند، به زندگی خودش ادامه بدهد.

در بدوی‌ترین صورت زندگی انسان یعنی زندگی انسان‌های اولیه که در غارها و جنگل‌ها زندگی می‌کردند، با جمع‌آوری گیاهان و میوه‌های جنگلی نیازهای مادی خودشان را برطرف می‌کردند یعنی اصلاً امکان ندارد که شما هیچ فردی را در نظر بگیرید که بهره‌گیری از امکانات مادی طبیعت برایش مطرح نباشد.

* علم اقتصاد؛ رابطه‌ای بین انسان و طبیعت

اصولاً موضوع علم اقتصاد رابطه‌ای هست که بین انسان و طبیعت وجود دارد اما از چه دیدگاه آیا ما می‌خواهیم تحلیل بکنیم که چگونه انسان حیات پیدا کرده، از نظر فلسفی انسان دارای ویژگی‌هایی هست و از کجا آمده و به کجا می‌رود یا اینکه طبیعت چه جور به وجود آمده و یا در انتها چه خواهد شد؟ هیچ‌کدام اینها نیست بلکه رابطه انسان و طبیعت از آن دیدگاهی است که انسان چگونه از امکانات مادی موجود در طبیعت در جهت رفع نیازهای خودش برای ادامه حیات استفاده بکند هر انسانی که بخواهد زنده بماند باید نیازهای مادی خودش را برطرف بکند.

ما نیازهای انسان را به دو دسته کلی تقسیم‌بندی می‌کنیم، 1- نیازهای مادی 2- نیازهای معنوی. نیازهای مادی به دو دسته تقسیم می‌شود، 1- نیازهای ضروری 2- نیازهای غیرضروری (کاذب) نیازهای ضروری نیازهایی هستند که اگر انسان آنها را برطرف نکند، نمی‌تواند به زندگی‌اش ادامه بدهد. نیازهای غیرضروری شامل چه چیزهایی می‌شود؟ به طورکلی خوراک، پوشاک، مسکن یعنی نیازهای اولیه هر انسانی که بخواهد ادامه حیات بدهد. 

شما هیچ فردی را در هیچ مقطع از تاریخ نمی‌توانید در نظر بگیرید مگر اینکه این سه نیاز خودش را برطرف بکند؛ انسان‌های اولیه در مورد خوراک چه می‌کردند؟ در صحراها و جنگل‌ها به جمع‌آوری دانه‌های گیاهی می‌پرداختند و در مورد پوشاک خودشان از پوست حیوانات استفاده می‌کردند. البته یک مقطعی از تاریخ قبل از آن بوده که بدن انسان دارای موهای زیادی بوده که در مقابل سرما و گرما مقاومت زیادی به انسان می‌داده و احتیاجی به پوششی که من و شما داریم نبود از نظر مسکن هم در شکاف‌های کوه‌ها زندگی می‌کردند یعنی انسان‌ها باید خودشان را از سرما و گرما حفظ کنند، اگر این کار را نکند، نمی‌تواند به حیات ادامه دهد.

به طور خلاصه موضوعی که ما می‌خواهیم طرح بکنیم عبارت است از برطرف کردن این سه نوع نیاز انسان از طبیعت. در اینجا باید ببینیم به چه صورت باید این نیازها را برطرف کنیم. از نظر اقتصادی سه نوع دیدگاه وجود دارد.

* هر تئوری اقتصادی بر مبنای یک ایدئولوژی و یک فلسفه اجتماعی قرار دارد

دیدگاه سرمایه‌داری، سوسیالیست و اسلامی ـ اقتصاد سرمایه‌داری بر خودش با موضوع اقتصاد به یک نحو خاصی است که در کادر تفکرات این مکتب گنجانده شده؛ اصولاً ببینید هر تئوری اقتصادی بر مبنای یک ایدئولوژی و بر مبنای یک فلسفه اجتماعی قرار دارد یعنی هر برنامه‌ریزی که برای اقتصاد شود این یک برخاستگاه ایدئولوژیکی دارد. یعنی بدون اینکه ما با زیربنای تفکرات هر مکتب آشنا شویم بحث از یک قسمت از روابط اجتماعی یک مقدار ذهن‌گری خواهد بود. یعنی هنگامی که می‌گویم اقتصاد سرمایه‌داری باید ببینیم تعبیری که سرمایه‌داری از انسان دارد به چه صورتی است، انسان را چه موجودی می‌داند و اصولاً وقتی در سرمایه‌داری صحبت از تکامل می‌شود، تکامل انسان را در چه می‌داند. صحبت از عدالت می‌شود، عدالت را در چه می‌داند؟

عین این بحث‌ها در مورد سوسیالیسم هم هست یعنی هنگامی که صحبت از عدالت اجتماعی می‌کند این عدالت بر مبنای یک تفکر ایدئولوژیک هست. این مکتب هنگامی که صحبت از تکامل می‌کند در کار ایدئولوژی خودش این صحبت را می‌کند و همین‌طور اسلام. یعنی هنگامی که اسلام صحبت از اقتصاد اسلامی می‌کند حتماً باید چهارچوب ایدئولوژیکی و تفکر اسلامی را در نظر داشته باشیم به عنوان یک جزء مجرد و جدا از سایر مکتبی نمی‌شد اقتصاد را مطرح کرد. زیرا اگر این کار را کنیم، دچار ذهن‌گرایی می‌شویم اصولاً هر مکتب یک کل منسجم است ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم یک بعد آن را برداریم و بخواهیم آن را بشکافیم و بعد آن را بخواهیم پیاده کنیم. امکان ندارد تمام معیارهای مکتبی باید با همدیگر مورد بررسی قرار بگیرند چرا که در غیر اینصورت ما دچار ذهنی‌گرایی می‌شویم.

* تعبیر سرمایه‌داری از انسان چیست؟

اما نظر به اینکه در این جلسات امکان این نیست که ما تمام ابعاد مکتب‌های گوناگون را بشکافیم فقط آن جاهایی که برخوردی می‌کنیم با مکاتب نظر آنها را در مورد اقتصاد می‌گویم با توجه به اینکه کل دیدگاه آن مکتب را راجع به انسان مطرح می‌کنیم یعنی هنگامی که می‌پردازیم به تعاریفی که سرمایه‌داری از اقتصاد دارد حتما باید قبل از آن بگویم که سرمایه‌داری تعبیرش از انسان چیست؟ اصولاً تاریخ حرکت انسان را چگونه تعیین می‌کند، می‌دانم که سرمایه‌داری بر مبنای عدالت فرد پایه‌گذاری شده است.

سرمایه‌داری این تقسیم‌بندی که ما کردیم به عنوان نیازهای ضروری و غیرضروری (کاذب) قبول ندارد می‌گوید نیازهای انسانی اصولاً نامحدود است حد و مرزی ندارد از طرفی دیگر ما هنگامی که در کل هستی نگاه می‌کنیم می‌بینیم تغییراتی که در طبیعت داده می‌شود در کوتاه‌مدت ثابت یعنی در کوتاه‌مدت امکانات مادی موجود در طبیعت ثابت است. فرضاً یک معدن نفت هنگامی که نخواهد به وجود بیاید سالیان درازی طول خواهد کشید تا در اثر تجزیه لایه‌ای زیرزمینی نفت حاصل شود اما در کوتاه‌مدت میزان نفت این معادن ثابت است به خاطر همین محدودیت امکانات مادی متعدد در طبیعت است که سرمایه‌داری این امکانات موجود در طبیعت محدود را کمیاب می‌داند.

یعنی بر مبنای اینکه نیازهای انسان را نامحدود می‌داند می‌گوید امکانات طبیعی در مقابل آن محدود و کم هم است چرا که هر روز انسان‌ها دارند رشد پیدا می‌کنند تعداد انسان‌ها دارد زیاد می‌شود اما در جهان این امکانات طبیعی محدود است چون محدود است کمیاب می‌شود. یعنی از یک طرف امکانات مادی محدود است و از طرف دیگر تعداد انسان‌ها هر روز زیاد می‌شود نتیجه این است که مسئله‌ای به نام کمیابی در جهان مطرح می‌شود.

* علم اقتصاد از دیدگاه سرمایه‌داری؛ حل مسئله کم‌یابی

اصولاً وظیفه علم اقتصاد از دیدگاه سرمایه‌داری این است که مسئله کم‌یابی را حل بکند یعنی بین نیازهای نامحدود انسان و امکانات مادی محدود و کمیاب یک رابطه متعادل برقرار بکند.  انسان نامحدود است این طرز تفکر زائیده نظام سرمایه‌داری است، امروزه بزرگ‌ترین مسئله‌ای که سرمایه‌داری در شرایط فعلی با آن مواجه است مسئله تولید انبوه است یعنی در اثر رشد صنعت و پیشرفت تکنولوژی روز بروز حجم تولیدات افزایش پیدا کرده هر روز که می‌گذرد با استفاده از تکنولوژی، محصولات جدیدی با تعداد و حجم زیاد در کشورهای سرمایه‌داری به وجود می‌آید.

* ایدئولوژی تولید انبوه جهان سرمایه‌داری و تلاش برای مصرف‌گرایی

اسم این را ما می‌گذاریم تولید انبوه. مسئله‌ای که در جهان سرمایه‌داری الان وجود دارد، مسئله تولید انبوه است؛ خُب هنگامی که تولید انبوه شد، زیادی این تولید را باید چه کارش کنند، باید مصرف کنند اما از طرفی می‌دانیم یک انسان در شرایط عادی دارای یک مصارف محدودی است یعنی اگر شما در نظر بگیرید یک خوراک انسان حدی بیشتر نیست یعنی حجم خوراک با مقداری کم و زیاد ثابت است، می‌آیند چه کار می‌کنند، نوع خوراک را تغییر می‌دهند هر روز خوراک جدیدی را اختراع می‌کنند مقدار پوشاک انسان نیز ثابت است شما اگر یک جفت کفش را بپوشید در طول یک سال هیچ احتیاجی نیست آن را عوض کنید؛ هنگامی که من یک جفت کفش می‌توانم یک سال را بگذرانم چه ضرورتی دارد که هر روز یک جفت کفش جدید پایم بکنم. در مورد مسکن هنگامی که من می‌توانم فرضا دو تا اتاق و یک خانواده چهار نفری زندگی راحتی داشته باشم چه احتیاجی داریم، خانه‌ای اشرافی و مجلل که شما و من می‌بینیم، وجود داشته باشد؛ چه احتیاجی دارد دکوراسیون‌های جورواجوری در منازل به وجود می‌آید.

* ایجاد نیازهای کاذب با تبلیغات سیستم سرمایه‌داری

خب، باید چه کار کرد که انسان به طرف این نوع زندگی گرایش پیدا کند یعنی این زندگی را پیشه کند که هر روز کفش نو بپوشد، هر روز یک لباس نو به تن بکند، هر روز دکوراسیون منزلش را عوض کند، هر روز بخواهد فرم جدیدی به خانه‌اش و ماشینش بدهد؛ اینجاست که می‌آیند نیازهایی که ما به آن می‌گوییم کاذب، این را جز‌ء نیازهای اساسی انسان‌‌ها قرار می‌دهند یعنی سیستم سرمایه‌داری با تبلیغات خودش در انسان‌ها نیازهایی که وجود ندارد ایجاد می‌کند و به صورت نیازهای ضروری جلوه می‌سازد. به خاطر چه؟ به خاطر اینکه تولیدات انبوهش مصرف شود؛ اگر قرار باشد هر فرد یک پیراهن تن بکند و تا آخر سال پیراهن جدید نخرد، نتیجه‌اش این خواهد بود که کارخانجات تعطیل شوند اگر قرار باشد دکوراسیون منزل هر ماه عوض شود این همه شرکت‌های بزرگی که در این زمینه کار می‌‌کنند، تکلیف‌شان چه خواهد شد؟!

اینجاست که می‌آیند آن نیازهای انسان را هر روزه بعد جدیدی به آن می‌دهند. هر روز نیازهای جدیدی بر انسان به وجود می‌آورند. تفکر سرمایه‌داری نیازهای انسان در جهان نامحدود می‌شود و چون نیازها نامحدود شد، می‌آیند و می‌گویند منابع موجود در طبیعت کمیاب است.

* تفکر اقتصادی اسلام، کمیابی امکانات مادی را رد می‌کند

ما هر روز 500 میلیون انسان گرسنه در جهان داریم؛ یعنی 500 میلیون انسانی که حداقل کالری لازم برای بدن‌شان نمی‌رسد. در مقابل یک سگ در آمریکا یا در فرانسه در سیستم‌های سرمایه‌داری خوارک ماهیانه‌اش به اندازه چند تا دانشجوی فقیری است که در آنجا زندگی می‌کند و یا مصرف یک خانواده مرفه در یک روز معادل مصرف 10 خانواده فقیر کشورهای جهان سوم است. این نوع مصرف است که 500 میلیون گرسنه می‌شوند.

مصارف غیرضروری و نیازهای کاذب است که نمی‌گذارد آن امکانات مادی طبیعت به بقیه انسان‌ها برسد والا هیچ نوع کمیابی وجود ندارد. تفکر اقتصادی اسلام این را قبول ندارد که امکانات مادی کمیاب است چرا که هنگامی که هر انسانی آفریده می‌شود بر مبنای تفکر اسلامی روزیش نیز آفریده می‌شود چراکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید «اَللهُ الّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یِحْییکُم؛ خداست که شما را آفرید و به شما روزی داد و سپس شما را می میراند و سپس زنده می‌کند».

خداوند می‌گوید ما هر چیزی را به قدر خودش آفریدیم و آیا اینکه هیچ چیزی در جهان نیست مگر اینکه خزائن او در نزد ما باشد و این را ما نمی‌فرستیم مگر به اندازه‌اش. اسلام اصلاً این نوع تفکر که منابع طبیعی که کمیاب هستند را قبول ندارد. کمیابی مواد طبیعی در اثر توزیع نابرابر و غیرعادلانه است که به وجود می‌آید اگر در جامعه‌ای عده‌ای بیشتر از آن چیزی که باید برخوردار باشند و عده‌ای کمتر از آن چیزی که حقشان است برخوردار باشند، نتیجه این می‌شود که یک عده گرسنه می‌مانند و یک عده اسراف و تبذیر می‌کنند و آنگاه است که مسئله کمیابی به وجود می‌آید این همه انسان گرسنه هستند در جهان در مقابل سیستم سرمایه‌داری به خاطر اینکه قیمت‌ها را در دنیا ثابت نگه دارد بر مبنای عرضه و تقاضا قیمت‌ها سقوط نکند.

می‌آیند گندم‌های زیادی را آتش می‌زنند یا به دریا می‌ریزند این نوع تفکر سرمایه‌داری است. در این سیستم است که نابرابری اجتماعی از نظر اقتصادی تشدید می‌شود پس این دیدگاهی است که سرمایه‌داری نسبت به مسئله اقتصاد دارد.

* مارکسیستم فقط اقتصاد سیاسی را مطرح می‌کند

مارکسیستم اصولاً برخوردش با اقتصاد به یک شکل خاص دیگری است یعنی مارکسیستم اقتصاد سیاسی را مورد توجه قرار می‌دهد، می‌گوید از ابتدای تاریخ انسان کسانی که دارای ابزار و امکانات تولیدی بوده‌اند، دارای یک شرایط خاص خودشان هستند و در مقابل گروه‌هایی که ابزار تولید در دست‌شان نبوده نیز دارای ویژگی‌هایی هستند و در مقابل گروه‌هایی که ابزار تولید در دستشان بوده نیز دارای ویژگی‌هایی هستند که این گروه دوم با کار بعدی خودشان برای کسانی که ابزار تولید در اختیارشان بوده کار می‌کنند.

ایده‌آل مارکسیستم این است که با گذشت زمان ابزار تولید در اختیار گروه دوم قرار بگیرد؛ یعنی مارکسیستم فقط اقتصاد سیاسی را مطرح می‌کند از نظر اسلام اصولاً اقتصاد در اسلام همان علم معاش است یعنی علمی که به وسیله آن انسان نیازهای خوراک و پوشاک و مسکنش را برطرف بکند؛ بحث بر سر چگونگی این برطرف کردن نیاز است.

* پایه‌ریزی اقتصاد در اسلام بر مبنای عدالت؛ جهت‌گیری کلی قرآن به نفع مستضعفین

حال باید ببنیم جهت‌گیری اقتصاد اسلام در چه قسمتی است. آیا اقتصاد اسلام این‌طور است که یک عده دارای همه چیز باشند اکثریت مردم دارای هیچ‌ چیز؟ آیا خداوند امکانات مادی را فقط برای تعداد محدودی از انسان‌ها آفریده؟ آیا اعمالی که ما در اجتماع به عنوان اسلام می‌بینیم با اصول اقتصادی اسلام مطابقت دارد؟

به فرض ما می‌خواهیم ببینیم رابطه کارگر و کارفرما به چه صورت باید باشد؛ رابطه کشاورز با صاحب زمین به چه صورت باید باشد. چرا که قرآن، کل سیستم اقتصادی اسلام را بر مبنای مکتب ارائه می‌دهد در هر زمان با توجه به نوع تولیدات هر زمان باید روابط تولیدی بر مبنای اصول اقتصادی اسلام پیاده شود؛ اقتصاد در اسلام بر مبنای عدالت اجتماعی و قسط پایه‌ریزی شده است. جهت‌گیری کلی قرآن نیز به نفع مستضعفین است.

* گروه‌هایی که همیشه رو در روی پیامبران قرار گرفتند

هنگامی که می‌گویم جهت‌گیری قرآن یعنی چه؟ ما اگر به قرآن در آیاتی که در تاریخ اقوام گذشته را مطرح می‌کند به بررسی بپردازیم، می‌بینیم که قرآن تاریخ را به عنوان یک واقعه‌نگاری که داستانی را تعریف می‌‌کنیم، مطرح نمی‌کند. هنگامی که می‌گوید سرگذشت اقوام گذشته را بررسی کنید و از آنها پند بگیرد، این است که تجربه بیاندوزیم و حرکت کلی تاریخ را ببینیم به چه صورتی است، به نفع چه گروهی است.

هنگامی که بعثت پیامبران را در قرآن پی‌گیری می‌کنیم، هر جا پیامبری برانگیخته شده گروهی که در، رو در روی آن قرار گرفت که ملأ، مستکبر و مترف هستند؛ مِلأ، مستکبر و مترف یعنی آن کسانی که در جامعه اشرافی زندگی می‌کنند، سرمایه‌دار هستند. مِلأ، کسانی که خودشان را برتر از دیگران می‌دانند و یک نوع شرافت خاصی برای خود قائلند، می‌گویند چون دارای ثروت و موقعیت اجتماعی خاص هستیم که دارای شرف برتر می‌باشیم و با بقیه انسان‌ها به صورت تحقیر برخورد می‌کنند.

به لحاظ قدرت اقتصادی، نظامی یا قدرت روحانی که دارند؛ این سه گروه در طول تاریخ علیه مستضعفین جبهه‌گیری می‌کردند. خوب حالا ببینیم قرآن جبهه‌گیری‌اش به چه صورت است، آیا قرآن به نفع این گروه‌ها است یا نه؟

قرآن درنهایت وراثت زمین را به مستضعفین وعده می‌دهد، می‌گوید، مستضعفین هستند که باید در روی زمین خلیفه شوند، زمین به ارث اینها می‌رسد، البته منظور از مستضعفین، مستضعفین صالح مورد نظر قرآن است؛ «ان الارض یرثها عبادی‌الله الصالحون». پس عدالت اجتماعی یعنی چه؟ یعنی آن سیستم اجتماعی که مستضعفین بتوانند به حاکمیت برسند.

* تمام امور اقتصادی اسلام، وسیله‌ای برای حرکت در جهت تعالی است

موضوع دیگر اینکه هر جایی که در قرآن صحبت از این است که ما زمین را خلق کرده‌ایم، آسمان را آفریده‌ایم، باران را می‌فرستیم از روی زمین دانه می‌رویانیم و آب را برای شما قرار دادیم و... تمام این امکانات طبیعی با ضمیر لکم می‌آید ضمیر لکم چیست؟ یعنی برای همه شما انسان‌ها هیچ جا نگفته برای تو انسان خاص برای تو گروه پولدار، برای تو گروه زوردار یا تو گروه روحانی، هیچ‌کدام یعنی اصولاً این نوع طبقه‌بندی را خدا قبول ندارد، امکانات مادی در دسترس تمامی مردم قرار داده شده تا تمام مردم از این استفاده کنند، برای چه؟ برای اینکه تا انسان نیازهای مادیش برطرف نشود نمی‌تواند به نیازهای معنوی بپردازد.

هدف اسلام در آفرینش انسان چیست؟ آیا این است که فقط بخورد، فقط مصرف کند؟ اسلام به فلاح رسیدن انسان را مطرح می‌کند. تمام امور اقتصادی اسلام به عنوان وسیله است، یعنی انسان باید از امکانات مادی استفاده کند تا بتواند با خیال آسوده در جهت تعالی قدم بردارد. اما می‌بینیم گروه‌هایی پیدا می‌شوند مانع این کار می‌شوند، به چه وسیله با در اختیار گرفتن امکانات مادی به نفع خود، یعنی می‌آیند زمین را فقط برای خودشان برمی‌دارند، معادن را به نفع خودشان ضبط می‌کنند، امکانات مادی را که باید دراختیار همگان باشد می‌گویند نه این فقط مال ماست، دیگران را محروم می‌کنند؛ یعنی جامعه‌ها را جامعه‌های طبقاتی می‌سازند، گروه گروه می‌کنند، یک گروه را بر گروه دیگر برتری می‌دهند.

خداوند در مورد قوم موسی می‌فرماید «فرعون بر روی زمین برتری‌جویی می‌کرد و مردم را گروه‌گروه کرده بود و عده‌ای را برتری می‌داد و عده دیگری را ضعیف نگاه می‌داشت». هنگامی که یک گروه امکانات مادی را در اختیار خود گرفته‌اند، بقیه از آن محروم می‌شوند، این با تفکر اسلامی مخالف است که عده‌ای امکانات طبیعی را دراختیار بگیرند و عده‌ای محروم باشند، چرا که خداوند می‌گوید ما این امکانات را برای همه شماها آفریدیم تا همه انسان‌ها از آن استفاده کنند، پس چطور می‌شود که گروه‌بندی در جوامع به وجود می‌آید، به چه صورت می‌شود که عده‌ای دارای همه چیز می‌شوند و عده‌ای دارای هیچ چیز؟ چرا این‌طور می‌شود، از کی این‌طور می‌شود و اسلام با این مسئله چطوری برخورد می‌کند؟

می‌دانیم که وظیفه پیامبران به طور عام برای به تعالی رسیدن انسان‌ها بوده است، اما آیا پیامبران در طول تاریخ اصلاً با مسائل اقتصادی برخورد نکردند؟ اقتصاد چقدر اهمیت دارد؟ تأثیر آن به چه صورت است؟ در ساختن تفکر یک انسان مسئله اقتصادی تا چه حد نقش دارد؟ اینها مسائلی است که باید پیدا کنیم.

* نظریه‌های گوناگون درباره مسائل اقتصادی

عده‌ای می‌گویند اقتصاد اصل است و تمام امور دیگر بر پایه امور اقتصادی شکل می‌گیرد، تا وقتی استثمار است تا وقتی بهره‌کشی است، پرداختن به مسائل دیگر ذهنی‌گرایی است. عده‌ای دیگر در مقابلشان می‌گویند، اصلاً مسائل اقتصادی اهمیت ندارد، یک انسان می‌تواند به تکامل برسد بدون اینکه اصلاً به مسائل اقتصادی رابطه داشته باشد، ما باید در این میان ببینم اسلام چه می‌گوید. 

عده‌ای از مسلمان‌ها نظر اول را قبول دارند، اصل رفع استعمار طبقاتی است تا هنگامی که استعمار طبقاتی است جامعه نمی‌تواند در جهت تعالی قدم بردارد. عده‌ای دیگر اصلاً این را قبول ندارند؛ یعنی می‌گویند استثمار طبقاتی معنی ندارد. جامعه می‌تواند اسلامی باشد، جامعه می‌تواند به طرف تعالی برود، حتی اگر در آن اختلافات طبقاتی و اختلافات فاحش اقتصادی وجود داشته باشد؛ یعنی عده‌ای دارای همه چیز باشند، عده‌ای دارای هیچ چیز، ببینیم اسلام چه می‌گوید، آیا واقعاً این طور است که اصلاً مسائل اقتصادی مهم نباشد و یا نه عکس این است.

* معیارهای اسلام از نظر اقتصادی منطبق با مکتب اسلام است 

وقتی مسئله اقتصادی اصل است، هنگامی که از اقتصاد اسلامی صحبت می‌شود می‌گویند دو نوع دیدگاه اقتصادی داریم، یکی سرمایه‌داری و دیگری مارکسیسم. سرمایه‌داری می‌گوید که هر انسان در امور اقتصادی دارای آزادی بدون حد و مرز است، مارکسیسم نیز که در مقابل آن است، می‌گوید همه چیز باید اشتراکی باشد و مالکیت خصوصی وجود ندارد. در مقابل این دو اسلام راه وسط است، مقداری از سرمایه‌داری می‌گیرد، یک مقدار هم از مارکسیست و می‌گویند اقتصاد اسلامی حد وسط بین سرمایه‌داری و مارکسیسم است.

* تفکرات التقاطی در اقتصاد

این طور نیست، اسلام از نظر اقتصادی معیارهایی دارد منطبق بر مکتب اسلام. نمی‌شود یک مباحثی را از مارکسیسم بگیریم و یک مقداری هم از سرمایه‌داری، مسئله التقاط که الان در جامعه معروف است (البته از نظر فلسفه‌اش کاری ندارم) در مورد مسائل اقتصادی گریبانگیر همه ما هست، التقاط از نظر اقتصاد در دو بعد است یک بعد سرمایه‌داری و دیگر مارکسیسم. عده‌ای می‌آیند می‌گویند فرضاً اسلام با سرمایه‌داری مخالف نیست، این اسلام را قاطی کرده التقاط یعنی همین، چند تا معیار از یکی بگیریم چند معیار را هم از یکی دیگر، این می‌شود تفکر التقاطی، به بینش فلسفی‌اش حالا کاری نداریم (حتماً بینش از دیدگاه فلسفی این افراد التقاطی است که در مورد مسائل اجتماعی هم تأثیر می‌گذارد). آنها که سرمایه‌داری را وارد اسلام می‌کنند و آنهایی که مارکسیسم را وارد اسلام می‌کنند هر دو نوع تفکر التقاطی است.

* اقتصاد از دیدگاه اسلام اصل نیست اما جزء مهمترین مسائل اجتماعی است 

اسلام یک کل واحدی است؛ یعنی مکتب اسلام در بعد اقتصادی تمام گفته‌هایش و تمام ملاک‌هایش منطبق است، کل مکتب نمی‌توانیم که آن را جدا کنیم. در اسلام اقتصاد اصل نیست اگرچه جزء مهمترین مسائل اجتماعی است، اما فقط اقتصاد نیست. این خیلی مهم است.

الآن در جامعه خودمان آیا انحرافاتی که در سطح جامعه دارد به وجود می‌آید ابعاد اقتصادی دارد یا ابعاد دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد؟ و آیا بعد قدرت‌طلبی که در کل جامعه الان مطرح است تمام گروه‌ها فقط من شده‌اند فقط خودشان می‌دانند یعنی می‌گویند ما اسلام را می‌فهمیم و دیگران نمی‌فهمند و می‌خواهند تمام قدرت را در دست بگیرند تمام گروه‌ها آیا مسائل اقتصادی بود که اینها را به این اعمال وامی‌دارد یا بعد قدرت‌طلبی؟ این باید شکافته شود، یعنی ما با مسئله اقتصاد به عنوان یکی از مهمترین مسائل برخورد می‌کنیم نه به عنوان اینکه تمام سیستم اجتماعی برپایه اقتصاد استوار است، این را ما در اسلام قبول نداریم.

به عبارت دیگر زیربنا در اسلام اقتصاد نیست، اگرچه مهمترین مسئله است؛ یعنی واقعاً کسی که خوراکش تأمین نیست دین ندارد لامعاش له و لادین له، حضرت علی (ع) می‌فرماید «در خانه‌ای که فقر وارد شود از در دیگرش دین خارج می‌شود». این واقعیت است؛ یعنی واقعاً برای اینکه یک سیستم اجتماعی بر پایه‌های اسلامی در یک جامعه به وجود بیاید، جزء اولین کارهایش این است که مسائل اقتصادی را در جامعه بر پایه عدالت اجتماعی حل کند.

انتهای پیام/

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1391  12:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها