در غير اين صورت، شايد فرم و ساختار روايتي اين سريال براي شما تازه و نامانوس به نظر برسد. براي درك بهتر اين فرم با اين دو كارگردان صاحب سبك به گفتوگو نشستيم كه مطالعه آن ميتواند به شما كمك كند تا به درك بيشتر از اين سريال برسيد و از تماشاي آن لذت ببريد.
مجموعهاي كه به اعتقاد سازندگانش يك پيشنهاد تازه به تلويزيون و مخاطبان در سريالسازي و قصهگويي است.
من فيلمهاي «شبانه« و «شبانهروز» شما را ديدهام و با سبك و ساختار فيلمسازيتان آشنا هستم، ولي بسياري از مخاطبان سريال «حيراني» كه نسبت به تماشاگران سينما خيلي بيشتر هم هستند با اين سبك و سياق آشنايي ندارند. نگران نبوديد اين ساختار و روايت خاص، در چارچوب تلويزيون جواب ندهد و مخاطب آن را پس بزند؟
بنكدار: واقعيتش وقتي خواستيم ساخت اين سريال را شروع كنيم به تماشاي تعداد زيادي از سريالهايي كه تلويزيون توليد كرده بود، نشستيم و ساختار فيلمنامه و روايتش را تجزيه كرده و مورد واكاوي قرار داديم و سعي كرديم در نهايت به الگويي برسيم كه هم براي مخاطب تلويزيون جذاب باشد و هم يك نوع پيشنهاد براي سريالسازي به تلويزيون ارائه دهد. البته هيچ ادعايي نداريم كه اين قدم اول در اين سبك از سريالسازي است. فقط مدعي هستيم كه ريسك كرديم و جسارت به خرج داديم تا اين سبك از سريالسازي را تجربه كرده و با حمايت تهيهكننده كار، يك قدم تازهاي در اين حوزه برداريم. به نظرم من حيراني بهعنوان يك پيشنهاد جديد سريال سازي ميتواند به تجربه طيفهاي گسترده و متنوع سريالسازي در تلويزيون كمك كرده و همه سريال شبيه به هم نباشد. اتفاقا بازخوردهايي كه از طبقات مختلف اجتماعي داشتيم نشان ميدهد عموم مخاطبان با قصه ارتباط برقرار كرده و اگر برخي جنبهها در قسمتهاي اول برايشان مبهم بوده اكنون قابل فهم شده است بهطوري كه علاقهمند به پيگيري آن شدند.
شايد دليل اين پيگيري به خاطر مضمون و تعليقي باشد كه در خود قصه وجود دارد وگرنه مخاطب عام كمتر با اين ساختار و روايت عادت دارد...
عليمحمدي: من خيلي قائل به تفكيك مخاطب عام و خاص در ارتباط با اين فرم نيستم و بهتر است بگويم كساني كه آشنايي كمتري با اين شكل از روايت دارند. طبيعي است كسي كه علاقهمند جدي سينما باشد بيشتر از فرم و ساختار اين سريال لذت ببرد، اما مخاطبي كه نگاه تخصصي هم ندارد اين فرم، دافعه برانگيز نيست حتي اگر برايش كمي غريب باشد. در ضمن حيراني بر عكس شبانه كه فيلمي ضد قصه بود يا شبانه روز كه چهار پيرنگي بود واجد يك قصه متعارف و آشناست. به نظر من حيراني قصه ساده و قابل فهمي دارد كه درك آن به هوش خاصي نيازمند نيست. منتها اين قصه آشنا در فرم متفاوتي صورتبندي شده كه كمتر در تلويزيون تجربه شده بود. قبول دارم كه ابتدا ممكن است كمي طول بكشد تا مخاطب با لحن و ساختار روايي آن ارتباط برقرار كند، اما اين تجربه دشوار و طولاني نيست و تماشاگر زود با قصه درگير شده و ساختار را هم ميپذيرد.
اتفاقا نگراني من اين بود كه فرم نامتعارف موجب شود تماشاگر با قصه سريال كه داستاني متعارف دارد نتواند ارتباط برقرار كند.
بنكدار: نفس اين نگراني درست است، اما نه در حدي كه موجب شود روايتهاي جديد را تجربه و پيشنهاد نكنيم.
در ضمن من معتقدم هنرمند و مولف نبايد دنبالهروي مخاطب باشد، بلكه سعي كند مخاطب را تحت تاثير خود قرار دهد و به جلو هدايت كند. متاسفانه يك محافظه كاري غالبي در عرصه فيلم و سريالسازي پيش آمده كه افراد كمتر دست به تجربههاي متفاوت ميزنند يا مثلا اگر يكگونه و ساختاري با استقبال مخاطب مواجه ميشود مدام در همانگونه، فيلم ساخته ميشود. در حالي كه من فيلمساز در حين احترام به سليقه مخاطب ميتوانم ذائقهسازي كرده و پيشنهادهاي تازهاي به او ارائه دهم. در ضمن به نظر ميرسد گاهي مخاطب عام را دستكم ميگيرم بهطوري كه با كوچكترين گردش زاويه دوربين حس ميكنيم مخاطب از اين حركت چيزي سردر نميآورد.
پس شما هم معتقديد هنرمند و رسانه بايد در كنار جلب رضايت تماشاگر به مخاطبسازي و تربيت ذائقه او نيز بپردازد و حيراني به نوعي همين كار را ميكند.
بنكدار: به نظرم تركيب بازيگران اين مجموعه به بالا بردن سطح كيفي اثركمك زيادي كرد و ما بخش زيادي از موفقيت حيراني را مديون آنها هستيم
عليمحمدي: گاه سريالهاي ما به بيسليقگي در مخاطب دامن ميزند به جاي اينكه سليقه و ذوق او را پرورش دهد و ارتقا ببخشد. ما بايد تلاش كنيم سليقه بسازيم نه اينكه بيسليقگي را ترويج دهيم. اصلا گاهي بي سليقگي يا تنبلي خودمان را به پاي سطحي بودن مخاطب ميگذاريم چون هنر را صرفا به عنوان منبع در آمد نگاه ميكنيم و نه بيشتر از اين. متاسفانه عادت كردهايم گاهي كاستيهاي خود را به پاي ضعف مخاطب بگذاريم و اين خيلي خطرناك است. من فكر ميكنم اگر مخاطبان، منصفانه با حيراني روبهرو شوند، اگر از آن خوششان نيايد حتما متوجه زحمتي كه براي اينكار كشيده شده، ميشوند.
خب مساله اين است كه اينجا با سريالي مواجه هستيم كه ممكن است مخاطب مثلا از قسمت سوم و چهارم بيننده آن شود و با توجه به فرم ساختاري سريال ممكن است نتواند با آن ارتباط برقرار كند و گيج شود...
عليمحمدي: ما همه اين ريسكها را پذيرفتيم به بهاي اينكه سريال متفاوت بسازيم و البته هيچ منتي هم بر مخاطب نداريم. ازطرف ديگر مخاطب هم بايد بكوشد تماشاي قصههاي متفاوت را تجربه كرده و كمي عاداتش را تغيير دهد. قرار نيست هميشه عوامل توليد را مسوول فهم و جذابيت يك سريال بدانيم و بالاخره ازمخاطب هم بايد انتظاراتي داشت. به قول اميد براي زمان بيكاري هم ميشود وقت تلف كرد و هم شطرنج بازي كرد. بالاخره انتخابهاي خود ما هم به عنوان مخاطب و نحوه مواجهه و تلاش بيننده براي درگير شدن با قصه يك سريال هم يك طرف ماجراست. به نظر من درك يك فيلم و سريال محصول تعامل دو طرفه است كه به لذت بردن از تماشاي يك اثرهنري كمك ميكند.
يكي از ويژگيهاي سريال كه قبلا هم شما در شبانه روز تجربه كرديد ساختار و رويكرد بصري آن است، مثلا نمايش يك ليوان يا گلدان و اشياي ديگري كه در صحنه يا حتي در پس زمينه با زاويه خاص دوربين و نگاهي متفاوت تصويربرداري شده است. اين ويژگي را چگونه تحليل ميكنيد؟
عليمحمدي: انگيزه ما اين بود به مخاطب نشان دهيم بهگونه ديگري به اشيا و بالطبع مسائل پيرامون خود نگاه كند كه خب اين مساله ازحيث تكنيكي و زيباييشناسي بصري هم به فرم و قاببندي متفاوتي از اشيا و حتي آدمهاي قصه منجر شده و جالب اينكه نوع حرف زدن شخصيتهاي قصه هم بهگونه ديگري است و همه اين عناصر يك نوع دعوت كردن مخاطب به نگاهي دوباره به اشيا و انسانهاي پيرامونشان است.
ولي همين شيوه صحبت كردن و تعامل آدمها ممكن است براي بسياري از مخاطبان غيرمتعارف به نظر رسيده و باورپذير نباشد، چون درزندگي واقعي اين شكل از رابطه را تجربه نكردهاند؟
بنكدار: من فكر ميكنم الگو سازي فقط اين نيست كه برخي ارزشهاي عرفي و اخلاقي شناخته شده را بازگويي كنيم. اين الگوسازي ميتواند در اشكال جديد كنشهاي رفتاري هم دنبال شود و ما سعي كرديم مبتني بر الگوي انسان، مسلمان ايراني و شرقي كه حيا دارد و شوخيهاي نامحترمانه نميكند و داراي ادب و نزاكت ايراني است، داستان را روايت كنيم همانطور كه گفتم قراراست اين سريال يك پيشنهاد تازه به مخاطب باشد و بديهي است بخشي از اين پيشنهاد در تغيير نگرش مخاطب به روابط آدمها و اشيا است. با اين حال نامانوس بودن ساختار سريال دليلي بر غيرقابل پذيرش بودن آن نيست.
عليمحمدي: اگرهمين فرم در چندين سريال ديگر تكرار شود مطمئن باشيد ديگر نامانوس نخواهد بود. همانطور كه فرم بسياري از سريالهاي امروزي ممكن است 20 سال پيش براي مخاطب نامانوس بوده باشد. گاهي اوقات هم سهلانگاري و تنبلي همكاران ما در تجربه فرمهاي تازه موجب ميشود مخاطب به يك يا چند الگوي محدود عادت كند به طوري كه اين الگوها به يك قاعده بدل ميشود. ضمن اينكه من معتقدم بسياري از كنشها ورفتارهاي شخصيتهاي سريال در زندگي روزمره هم درحال تجربه و تكرار است و امري دوراز ذهن نيست. فقط برخلاف بسياري از سريالهاي ديگر، حيراني محتواي خود را فرياد نميزند يعني محتوايش را در دل فرم خود پنهان كرده است.
اتفاقا برخي معتقدند فرم خود را به رخ ميكشد و در واقع شما برعكس سريالهاي ديگر فرم خود را فرياد ميزنيد؟
علي محمدي: فكر ميكنم اگر مخاطبان منصفانه با حيراني روبهرو شوند، اگر از آن خوششان نيايد حتما متوجه زحمتي كه براي اينكار كشيده شده ميشوند
علي محمدي: خب فرم در اينجا نشانهاي است براي نمايش و فهم محتوا.
مثل همين جهان خلقت كه فرمي ظاهري است و براي اهل يقين نشانهاي براي محتواي پنهان كه وجود پروردگار است.
خلق جهان و زيباييهاي آن را نميتوان به رخ كشيدن معني كرد چون همه اينها براي درك معناي پنهاني است كه در پس اين اشيا و پديدهها وجود دارد.
ضمن اينكه لازمه پنهان شدن محتوا و درونمايه قصه برجسته شدن فرم است و اين يك فرآيند طبيعي است و هيچگونه خودنمايي و به رخ كشيدن درآن وجود ندارد. اين به رخ كشيدن فرم ميتواند به معناي به رخ كشيدن كارگردان هم باشد كه براي واكاوي اين بحث بايد به تاريخ سينما رجوع كرد.
هميشه دو نگاه و شيوه كارگرداني در سينما به موازات هم رشد كردهاند؛ يكي سينماي كلاسيك آمريكاست كه براساس اين الگو تماشاگر بايد آن چيزي را روي پرده ببيند كه در واقعيت زندگي ميبيند درحالي كه درالگوي شرقي تلاش نميشود عين واقعيت ساخته شود چون در نگاه انسان شرقي اين اعتقاد وجود دارد كه آن نگاه افلاطوني و نظريه مثل در حال بازسازي است و در واقع بيشتر به حقيقت ناظر است تا واقعيت.
به نظر من هيچ هراسي از اينكه كارگردان و فرم و تكنيك كار ديده شود نبايد داشت و اين به تاويل هنر شرقي نزديكتر است. گاهي واقعيت فريبنده است مثل تماشاي يك صحنه تصادف از زاويههاي مختلف اما حقيقت تصادف و چگونگي آن چيز ديگري است لذا درك تمايز ظريف اين دو مقوله ميتواند به درك بهتر فرم و محتوا در سريال حيراني كمك كند.
شايد يكي از دلايل اين پيچيدگي به پررمز وراز بودن شخصيتهاي قصه هم برميگردد...
علي محمدي: با اين نظر كاملا موافقم چون همه ما تقريبا در زندگي شخصيت واقعي خود را پنهان ميكنيم. چه بسا ساختار اجتماعي موجب اين دوگانگي رفتار در آدمها ميشود. همه ما در خلوت خود داراي ترس و اضطراب و تعارضهايي هستيم كه فقط خودمان از آن خبر داريم و اين تناقضات را درعرصه عمومي پنهان ميكنيم. شخصيتهاي حيراني هم واجد اين ويژگي هستند.
ظاهرا به حضور بازيگران پرتعداد در كارهايتان علاقه داريد؟
بنكدار: حيراني يك فيلمنامه آماده بود كه به ما پيشنهاد شد و خودمان اين شخصيتها را به قصه اضافه نكرديم. با اين حال در كارگرداني و روايت سعي كرديم فضاي فيلمنامه و شخصيتهايش را به لحن و زبان خود نزديك كنيم. البته من و كيوان شخصا به تعدد بازيگران در قصه علاقهمنديم كه خب اين يك سليقه شخصي هم است. به نظرم تركيب بازيگران اين مجموعه به بالا بردن سطح كيفي اثر كمك زيادي كرد و ما بخش زيادي از موفقيت حيراني را مديون آنها هستيم.
از بازيگراني كه با شما در شبانه و شبانه روز همكاري داشتند بيشتر استفاده كرديد.
بنکدار : درست است. اساسا ما به كار تيمي و گروهي اعتقاد داريم و هميشه با خواندن فيلمنامه يا فكر كردن درباره يك طرح، اولين گزينههاي ما براي بازيگري انهايي هستند كه قبلا با هم همكاري داشتيم و تعامل خوبي بين ما برقرار است.
البته شما دست به يك نوع ساختار شكني هم زديد و شمايل ديگري از بازي برخي بازيگران به تصوير كشيديد مثل مريم بوباني كه نقشي كاملا متفاوت در اين سريال نسبت به كارهاي قبلي دارد...
بنکدار : اتفاقا در ادامه صحبتم ميخواستم درباره همين نكته صحبت كنم كه شما به آن اشاره كرديد. هم براي بازيگر و هم براي مخاطب اين تغيير شمايل بازي جذابيتهاي خاص خود را دارد و خيلي خوشحاليم كه مخاطب متوجه اين مساله شد.
عليمحمدي: اين نكته را هم اضافه كنم كه برخي از بازيگران كه نقش كوتاهي در اين سريال دارند بدون دريافت دستمزد به حضور دراين مجموعه همت كردند مثل هومن سيدي، شقايق فراهاني، پرويز پورحسيني و معصومه كريمي كه دراينجا از آنها قدرداني ميكنم.
حمايت و همكاري مديران شبكه با اين سريال چگونه بود؟ آيا با ساختار و فرم آن مشكلي نداشتند؟
بنكدار: قطعا اگر برخي حمايتها و كمكها از سوي مديران سازمان نبود حيراني به مرحله پخش نميرسيد.
عليمحمدي: ببينيد از ابتداي كار مدير فيلم و سريال آقاي اكبري و مشاورشان آقاي حسيني نسبت به اين كار نظر مثبت داشتند و حتي سر تدوين يكي از قسمتهاي سريال كه آمده بودند خيلي از آن تعريف كردند.
اسم سريال از ابتدا همين «حيراني» بود؟
بنكدار: نه اسم سريال يار در خانه بود كه ما دو سه اسم ديگر هم پيشنهاد كرديم كه حيراني هم يكي از آنها بود كه طبق نظر جمعي اين اسم برگزيده شد.
و سوال آخر اينكه شما سالهاست به شكل گروهي كار ميكنيد آن هم در جامعهاي كه كار گروهي بسيار دشوار و گاه غيرممكن است. از نحوه اين همكاري برايمان بگوييد؟
بنكدار: معمولا در همه حوزهها و فرآيند توليد مشاركتي عمل ميكنيم. ممكن است جاهايي به فراخور حجم زياد كار يك تقسيمبندي بين ما صورت بگيرد ولي اين به شكل دائمي نيست و ممكن است در لحظه عوض شود. در حيراني البته بهواسطه حجم زياد كاربخش دكوپاژ (نمابندي) را گاهي بين خودمان تقسيم ميكرديم به اين معني كه دكوپاژ يكسري سكانسها توسط من انجام ميشد و يك سري ديگر هم توسط كيوان. با اين حال چون نگاهمان به هم نزديك است و سليقه هم را ميشناسيم اين مساله يكدستي كار را از بين نبرد.
عليمحمدي: من به تماشاگراني كه سريال ما را ميبينند يا مصاحبه ما را ميخوانند ميگويم اين سريال يك مجموعه 31 قسمتي با استراتژي مشخص و روشني است و اگر جاهايي احساس كردند سريال چقدر تلخ است، خواهش ميكنم كمي صبوري كنند چون قصه اين مجموعه عين زندگي است و در زندگي هم لحظات تلخي وجود دارد ولي با صبر هر سختي بزودي به آساني بدل ميشود. مخاطبان ما نيز با صبوري با حيراني مواجه شوند.