متاسفانه در جامعه نيز نسبت به افراد چاق پيشداوريهايي وجود دارد بهطوري كه برخي، افراد چاق را بياراده و تنبل ميدانند و با استناد به چاقي راجع به شخصيت افراد قضاوت ميكنند. اين پيشداوريها منجر به اثرات سوء در وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي بيماران چاق ميشود بهطوري كه حتي فرصتهاي استخدام و ازدواج براي اينگونه افراد كمتر است. همه اين موارد منجر به كاهش رضايت از خود و تصوير بدن، كاهش اعتماد به نفس و در نهايت انزواي اجتماعي افراد چاق ميشود بهطوري كه اين افراد كمتر به خروج از منزل و شركت در مهمانيها تمايل دارند و حتي خريد لباس براي بسياري از اين افراد كاري فرساينده و آزاردهنده است چرا كه با واكنشهاي نامناسب فروشندگان و ساير خريداران مواجه ميشوند.
چنين شرايطي، كار را براي شركت در فعاليتهاي فيزيكي به منظور كاهش وزن بسيار سخت ميكند و اغلب بيماران چاق به علت احساس شرمساري از ورزشهاي دسته جمعي يا ورزشهايي مثل شنا امتناع ميكنند؛ در نتيجه اين بيماران در يك چرخه معيوب گرفتار ميشوند: چاقي منجر به انزواي اجتماعي، احساس افسردگي و كاهش فعاليت ميشود و اين موارد نيز منجر به چاقي بيشتر ميشوند.
علل رواني ـ اجتماعي چاقي
چاقي علل مختلف جسمي، رواني و اجتماعي دارد و اگر بخواهيم علت چاقي يك فرد را پيدا كنيم بايد داستان زندگي او را بدانيم.
از علل جسمي و ژنتيكي كه بگذريم، چاقي علل رواني ـ اجتماعي زيادي دارد. خوردن در فرهنگ ما از اهميت زيادي برخوردار است. اكثر مردم اشتهاي خوب را نشانه سلامت و كاهش اشتها را بسيار نگرانكننده ميدانند. اغلب والدين حساسيت زيادي به تغذيه و وزن كودكانشان دارند و وقت و انرژي زيادي صرف اين ميشود كه كودك دلبندشان چه خورده و چقدر وزن گرفته و جالب آنكه كودكان چاق مايه افتخار خانواده و نشانه توانمندي والدين در فرزندپروري و كودكان لاغر باعث نگراني و شرمساري والدين و احساس گناه در آنها ميشوند! متاسفانه بازخوردهاي جامعه به ادامه اينگونه تفكرات دامن ميزند و بدون شك چنين تفكراتي منجر به نهادينه شدن اشتغال ذهني با غذا از سنين پايين ميشود. به علاوه بسياري از عادات غذايي از طريق يادگيري منتقل ميشود؛ به عنوان مثال اصرار والدين به اينكه كودك تمام غذاي بشقاب خود را بخورد باعث ميشود در بزرگسالي نيز به اين روند ادامه دهد. صرفنظر از اهميت خودداري از اسراف بايد بدانيم سلامت موهبتي است الهي كه نبايد با پرخوري به آن آسيب بزنيم؛ بنابراين اگرچه بهتر است غذا به اندازه در بشقاب كشيده شود، ولي اگر مقداري غذا در ظرف باقي مانده بود و سير شديم، درست نيست كه با ادامه خوردن، سلامت خود را مورد تهديد قرار دهيم.
افسردگي يكي از علل مهم چاقي استكه از طريق افزايش ميل به خوردن كاهش انرژي، كاهش فعاليت
و اثر بر هورمونها ميتواند به چاقي منجر شود
عادت غلط ديگري كه از كودكي ياد ميگيريم، آرام شدن با خوردن است؛ اغلب والدين براي آرام كردن كودكاني كه گريه ميكنند يا بهانه ميگيرند از خوراكيها بخصوص خوراكيهاي شيرين استفاده ميكنند؛ در نتيجه برخي از اين كودكان در بزرگسالي همچنان از خوردن به عنوان راهكار مقابله با مشكلات و مدارا با احساسات استفاده ميكنند. اين افراد در موقع احساساتي مثل خشم، غم، اضطراب يا خستگي به خوردن پناه ميآورند و همين امر به چاقي ميانجامد.
از طرفي روشهاي غلط زندگي مدرن، امروزه گريبانگير اكثر افراد جامعه شده است. استفاده زياد از تكنولوژي و افزايش دسترسي به غذاهاي چرب مثل فست فود نه تنها به چاقي بلكه به افزايش شيوع بيماريهاي قلبي و عروقي و ديابت منجر شده است. علاوه بر اين مسائل، بسياري از اختلالات روانپزشكي نيز سبب چاقي ميشود؛ مثلا اختلالاتي به نام اختلالات خوردن وجود دارد كه فرد را مستعد چاقي ميكند. يكي از اين اختلالات، اختلال پرخوري است كه در آن بيمار بدون اينكه احساس گرسنگي كند، مقدار زيادي غذا را در مدت كم مصرف ميكند و آنقدر به مصرف ادامه ميدهد تا احساس سنگيني و ناراحتي او را از مصرف باز دارد. اغلب اين بيماران پس از پرخوري دچار احساس گناه و شرمساري و حتي نفرت از خود ميشوند. گاهي اين دورههاي پرخوري به علت احساس خجالت از ديگران در تنهايي انجام ميگيرد.
برخي از بيماران مبتلا به اختلالات خوردن پس از دورههاي پرخوري اقدام به پاكسازي ميكنند. از شايعترين روشهاي پاكسازي ايجاد استفراغ عمدي و مصرف مسهل است كه هر دوي اين روشها نه تنها براي سلامت بسيار خطرناكند، بلكه چون فقط ميزان اندكي از غذاي مصرف شده را بازميگردانند از افزايش وزن نيز جلوگيري نميكنند. تشخيص بموقع و درمان اينگونه اختلالات قبل و بعد از درمان چاقي اهميت بسزايي دارد، چرا كه در صورت درمان نشدن، احتمال افزايش وزن مجدد بسيار زياد است.
افسردگي نيز يكي از علل مهم چاقي است. درست است كه اكثر افراد چاق به عللي مثل وجود تبعيض، كاهش اعتماد به نفس، نارضايتي از تصوير بدن يا افت سلامت جسمي دچار انزواي اجتماعي و كاهش كيفيت زندگي و در نتيجه احساس افسردگي ميشوند ولي همه افسردگيها ناشي از چاقي نيست و گاهي حتي بلعكس است. افسردگي از طريق افزايش ميل به خوردن، كاهش انرژي و كاهش فعاليت و اثر بر هورمونها ميتواند به چاقي منجر شود و اين افسردگي با كاهش وزن برطرف نميشود، بلكه نياز به درمانهاي دارويي و غيردارويي تحتنظر روانپزشك دارد. علت افسردگي بيشتر مراجعان چاق مجموعهاي از علل زيستي و رواني است و مداخله درماني ضروري است.
گرچه برخي داروهاي روانپزشكي به چاقي ميانجامند، اما برخي از اين داروها بر وزن اثري ندارند يا حتي سبب كاهش وزن ميشوند. از اين دسته داروها ميتوان به بسياري از داروهاي ضدافسردگي و ضداضطراب اشاره كرد. داروهاي ضد افسردگي اثر كاهش وزن خود را به طرق مختلف مثل تاثير بر متابوليسم بدن، كاهش اشتها و درمان افسردگي و در نتيجه افزايش فعاليت بدني ايجاد ميكنند. بسياري از بيماران نگران رخوت و خواب آلودگي ناشي از داروها هستند. در صورتي كه بعضي از داروهاي روانپزشكي نهتنها اثري بر خواب ندارند، بلكه باعث كاهش خواب شده و بايد صبحها مصرف شوند.
برخي از بيماران نيز بشدت از وابستگي و اعتياد به دارو ميترسند. براي اطلاع اين دسته از بيماران بايد گفت تنها گروه اندكي از داروهاي روانپزشكي كه بيشتر شامل بنزوديازپينها (اكسازپام، لورازپام، ديازپام، آلپرازولام، كلونازپام و...) هستند ميتوانند منجر به وابستگي شوند و ساير داروهاي روانپزشكي مثل داروهاي ضدافسردگي، ضداضطراب يا تنظيمكنندههاي خلق، اعتيادآور نيستند. جالب آنكه بسياري از بيماراني كه به خاطر ترس از اعتياد به دارو، از مصرف داروهاي ضدافسردگي امتناع ميكنند سرخود و بدون تجويز پزشك و با خيال راحت بنزوديازپينها را مصرف ميكنند!
تغيير روش زندگي، ورزش، عادات غذايي صحيح و راهكارهاي مقابلهاي كارآمد، كمك چشمگيري به كاهش وزن ميكند. بدون شك در پيمودن اين مسير حمايتهاي خانواده و متخصصان تغذيه، پزشكي ورزشي و روانپزشكان ميتواند به نحو چشمگيري مثمر ثمر باشد.
دكتر عاطفه قنبريجلفايي
روانپزشك و استاديار دانشگاه علوم پزشكي تهران