در سالهاي اخير روند سازندگي و عمران در سوريه از رشد خوبي برخوردار بوده، اما قطعا در اين كشور نياز به اجراي اصلاحات جدي و پاسخگويي به خواستههاي مردمي احساس ميشود و بشار اسد نيز از هنگام رياست جمهوريش شخصا به انجام اين اصلاحات و جوانگرايي، اهتمام داشته است. وي زماني كه قدرت را در سوريه به دست گرفت انگيزه بالايي براي اجراي اصلاحات داشت ولي شرايط و تحولات منطقهاي و جهاني پس از حادثه 11 سپتامبر و اشغال كابل و بغداد از سوي ارتش آمريكا، سوريه را به شدت تحت تاثير قرار داد و موضوع ضرورت و پرداختن جدي به اصلاحات از اولويت اول سوريه خارج شد و ضرورت مواجهه و مقابله با تهديدات خارجي جاي آن را در اولويتهاي اليت سياسي اين كشور گرفت. گرفتار شدن سوريه در روند حوادث منطقهاي، بخشي از دلايل دور شدن حكومت اين كشور از روند اصلاحات بود. اشغال عراق از سوي آمريكا و تهديد جدي حاكميت سوريه پس از اين اشغال و متعاقب آن ترور رفيق حريري در سال 2005 كه مجموعهاي از تهديدات، مجازاتها و تحريمهاي منطقهاي و آمريكايي را عليه سوريه نشانه گرفت و سپس حوادث سياسي و امنيتي عميق و سرنوشتساز لبنان در اين راستا قابل ذكر است با اين حال بهرغم چالشها و فشارهاي خارجي عليه سوريه انگيزه و اراده اصلاحات را همچنان ميتوانستيم در سالهاي اخير نزد مقامات سوري بويژه شخص بشار اسد مشاهده كنيم.
اما جنبه ديگر حوادث سوريه به تحولات اخير منطقه مربوط است. در جريان خيزشهاي مردمي و روند بيداري اسلامي در منطقه، نظام سلطه و در راس آن آمريكا، بيشترين خسارت را در اين راستا متحمل شدند و اين مساله باعث شد كه مقامات كاخ سفيد براي كاهش خسارتهاي خود تدبير كنند. يكي از اين تدابير اين بود كه بر موج ايجاد شده از تحولات منطقه سوار شوند و با منحرف كردن اين تحولات به نفع خود، ميزان خسارتهاي وارده را كم كنند. آنها در همين راستا تلاش كردند مسير تحولاتي كه همچون يك دومينو به سمت برخي كشورهاي وابسته به غرب در حركت بود را تغيير دهند و تحولات مشابه را روي كشورهاي محور مقاومت، شبيهسازي نمايند. يكي از اين كشورها را كه براي اين منظور در نظر گرفتند سوريه بود. البته ضروري است اينجا مجددا تاكيد كنم كه خواستههاي واقعي مردم و كمبودهاي توسعهاي در اين كشور را نبايد ناديده گرفت. آمريكاييها از زمينههايي كه در جامعه سوريه وجود داشت استفاده كرده و تصميم گرفتند حوادثي را كه در برخي كشورها در جريان است در سوريه، شبيهسازي كنند. براساس همين برنامهريزي، حدود يك سال است كه توطئه بزرگي عليه سوريه در حال اجراست و اين تحولات هم هر روز ابعاد تازهتري به خود ميگيرد. در حال حاضر به معناي واقعي كلمه، تمام جريانهاي منطقهاي و بينالمللي كه در راستاي منافع نظام سلطه فعاليت ميكنند بسيج شدهاند تا با بهرهبرداري از اين فرصت ايجاد شده، مردم و كشور سوريه را نابود كنند.
اما جمهوري اسلامي ايران با شناخت عميق از اهداف دشمنان منطقه و مقاومت و شناسايي توطئههايي كه عليه سوريه در جريان است و توجه و اهميتي كه براي ثبات و صلح در منطقه و نقش آن در تحكيم روند توسعه و همكاريهاي منطقهاي قائل است، در عاليترين سطح اقدام به روشنگري نسبت به خطرات ناشي از اين توطئه نمود. اكنون همه واقفند كه توطئهاي عليه سوريه در جريان است، به طوري كه نهتنها سوريه بلكه طيف گستردهاي از جبهه پايداري و ايستادگي در منطقه را مورد هدف قرار داده است. سوريه كشوري در محور مقاومت است و ما ضمن تاكيد بر ضرورت انجام اصلاحات در سوريه در عين حال توطئه عليه اين كشور را توطئه عليه جبهه مقاومت ميدانيم. جمهوري اسلامي ايران ضمن احترام به مطالبات بحق و واقعي مردم سوريه، در برابر توطئههايي كه عليه اين كشور در جريان است دست به روشنگري زده و مخالفت خود را با هر گونه دخالت خارجي در حوادث اين كشور اعلام و هشدارهاي دلسوزانه و ضروري را به بازيگران منطقهاي منتقل كرد. بدون شك با روشنگريهاي ما، روسها نيز كه از حوادث ليبي، تجربه تلخي به دست آورده بودند نيز مواضع خودشان را روشن كردند. كشور چين نيز در كنار حاميان سوريه قرار گرفت. روسيه و چين صراحتا اعلام كردهاند كه با تغيير حكومت سوريه به صورتي كه غرب، مدنظر دارد (مشابه ليبي) مخالفند. ايستادگي ايران در مقابل توطئه منطقهاي غرب و آمريكا به همراه اين مخالفت، باعث بهم خوردن معادلهاي شد كه نظام سلطه براي سوريه طراحي كرده است و به اين علت است كه عملا طرح اسقاط نظام در سوريه با مانع سخت و جدي مواجه شد. از سوي ديگر نشستي كه چندي قبل در تونس براي متحد ساختن معارضان انجام شد به اعتراف همگان نشست ناموفقي بود و متقابلا اين مساله نيز يك پيروزي بزرگ براي حكومت سوريه محسوب شد. در نشست تونس كه افكار عمومي شاهد تنزل رتبه آمريكا در اين نشست بود، 65 كشور در سطح وزير امور خارجه حضور داشتند، اما بعد از اين نشست نهتنها نتوانستند معارضه را به وحدت برسانند بلكه اختلافاتشان، عميقتر شد. شرايط سياسي در سوريه در حال حاضر نسبت به ماههاي گذشته مطلوبتر است. البته حركت اصلاحي كه از سوي حاكميت سوريه آغاز شده است را نيز نبايد از نظر دور داشت. همهپرسي قانون اساسي كه چندي قبل در سوريه انجام شد در حقيقت، همهپرسي افكار عمومي سوريه در مورد مشروعيت و حمايت از حاكميت اين كشور بود. اگر مردم حاكميت را قبول نداشتند در اين همهپرسي شركت نميكردند. 57 درصد از واجدان شرايط در اين همهپرسي شركت كردند و اين ميزان مشاركت در شرايطي بود كه حكومت بشدت تضعيف و مشروعيت آن زيرسوال رفته بود. حكومت سوريه اصولا در شرايطي از قدرت نبود كه بتواند مردم را وادار به حضور در پاي صندوقهاي راي كند. بنابراين ميزان مشاركت در اين همهپرسي را ميتوان ملاك خوبي براي مشروعيت حاكميت سوريه در نظر گرفت. حتي اگر در بدبينانهترين حالت، تمامي 43 درصدي را كه در انتخابات حضور نيافتهاند معارض در نظر بگيريم بازهم در الفباي دموكراسي درصد افرادي كه موافق نظام هستند بيشتر است. با اين نتيجه، غرب دچار نوعي سردرگمي شده است. به خاطر داريم كه بوش پسر، تنها با يك راي، آن هم از طريق حكم قاضي دادگاه بر كرسي رياست جمهوري آمريكا تكيه زد.
مجموعه اين فعاليتها، وضعيت سوريه را نسبت به چند ماه گذشته، بسيار بهبود بخشيده است، اما هنوز خطر برطرف نشده است. در حال حاضر سه چالش مهم همچنان در برابر حكومت سوريه قرار دارد:
1 ـ فشارهاي كشورهاي خارجي (غربي و عربي) و بويژه برخي كشورهاي عربي نظير عربستان و قطر كه به نوعي تمام پلهاي پشت سرشان را در رابطه با سوريه خراب كردهاند. اين كشورها در اعمال فشار بر سوريه در صف مقدم قرار داشتند و الان با چرخشي كه در موضعگيري غرب در قبال سوريه ميبينند نسبت به آينده دچار نگراني شديدي شدهاند لذا فشارهاي بيسابقهاي را براي سرنگوني نظام در دمشق به كار گرفتهاند.
2 ـ وجود راهپيماييهاي مردمي اعتراضآميز در سوريه را بايد بعنوان يك واقعيت پذيرفت. بخشي از جامعه در قالب معارضه در خيابانها حضور دارند و به دنبال تحقق مطالبات خود از راههاي مسالمتآميز هستند. جمهوري اسلامي ايران به اين بخش از معارضه احترام ميگذارد و اين آمادگي و توان را دارد كه در همراهي با مردم و حاكميت سوريه، نسبت به برآورده شدن مطالبات و خواستههاي مردمي در اين كشور مساعدت نمايد. ايران با توجه به جايگاه منطقهاي و بينالمللي خود و اثرگذاريش بر تحولات منطقه براي مردم، دولت و معارضه سوريه يك كشور تضمين شدهاي است. هم حكومت سوريه و هم مردم و هم معارضه اين كشور ميدانند كه جمهوري اسلامي ايران خيرخواه آنان است. ما طرفدار راهحل سوري ـ سوري و نشست سياسي و گفتوگوهاي سازنده ميان حاكميت و معارضه براي بستن درها به روي هر گونه مداخله خارجي هستيم.
3 ـ چالش سومي كه حكومت سوريه با آن مواجه است مباحث اقتصادي و معيشتي مردم است. فشارهاي اقتصادي زيادي عليه سوريه در حال تحميل است. بحث فشار اقتصادي و تحريمها كه اقتصاد معيشتي مردم سوريه را هدف قرار داده است، شايد از نظر كشوري چون جمهوري اسلامي ايران، بدليل ظرفيتهاي بالاي كشورمان در ابعاد مردمي، رهبري و توانمنديهاي ذاتي كشورمان موضوع چندان مهمي نباشد، اما بايد توجه داشت كه تحريمهايي كه عليه ايران اعمال ميشود، در طول 33 سال به تدريج وارد شده است، اما تحريمهاي تحميلي عليه سوريه را ميتوان به تعبيري فشردهاي از تجربياتي دانست كه غربيها در طول 33 سال از تحريم ايران كسب كردهاند و در يك دوره كوتاه زماني بر سر مردم سوريه پياده ميكنند. اين مساله باعث شده است كه به اقتصاد اين كشور، شوك وارد شود.
اما با وجود تمام اين مسائل ما معتقديم كه سوريه با كمك دوستان خود و درك بالاي مردم اين كشور، قادر خواهد بود در برابر فشارهاي خارجي ايستادگي كرده و اين مرحله از بحران را پشتسر بگذارد.
جمهوري اسلامي ايران نيز همان طور كه بارها از سوي مقامات عاليرتبه كشورمان اعلام شده است با هر گونه دخالت خارجي در حوادث سوريه مخالف است. ما اصلاحات در كشور سوريه را مورد تاييد قرار ميدهيم و به خواسته مردم اين كشور احترام ميگذاريم، اما معتقديم دموكراسي را نميتوان از طريق لوله تانك وارد كرد. اگر مردم سوريه خواهان استيفاي حقوق خود هستند، جمهوري اسلامي ايران در كنار آنهاست. دستيابي به هر خواستهاي، ساز و كار خودش را دارد اصلاحات نيز از يك ساز و كار سياسي و گفتوگوي سازنده و تفاهمآميز حاصل ميشود، نه از مسير نظامي.