به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از شبکه تلویزیونی ان.آر.کی، موسسه تحقیقات صلح استکهلم در گزارش خود در خصوص استفاده از تسلیحات در اروپا اعلام کرده است که در میان کشورهای اروپایی، نروژی ها در سال ۲۰۱۱ میلادی بیشترین سرمایه گذاری را در بخش تسلیحاتی خود داشته اند.
این موسسه اعلام کرده است که در سطح جهانی نیز نروژ به نسبت جمعیت خود بیشترین سرمایه گذاری ممکن را در امور تسلیحاتی انجام می دهد.
اما سوال اصلی اینجاست که چرا کشوری مانند نروژ که همواره خود را یکی از اصلی ترین مدعیان ایجاد صلح در نظام بین الملل می داند دست به چنین سرمایه گذاری تسلیحاتی گسترده ای می زند؟
آیا می توان ادعا کرد که حضور جنجالی نیروهای نروژی در افغانستان و ایجاد پیوندهای گسترده تر میان اسلو و ناتو منجر به پررنگ شدن نظامیگرایی در سیاست خارجی نروژ شده است؟
فاصله اندک میان جنگ و صلح در سیاست خارجی نروژ
نخست وزیر نروژ در تازه ترین موضع گیری خود در خصوص صلح جهانی در کنفرانس امنیت هسته ای در سئول اعلام کرده است کشورش در راستای مبارزه با تروریسم هسته ای نهایت تلاش خود را به کار خواهد گرفت و تروریسم هسته ای باید در نظام بین الملل مهار شود.
نروژ طی یک دهه اخیر همواره سعی کرده است از لزوم ایجاد صلح پایدار در نظام بین الملل سخن به میان آورده و جنگ و ترور را در نقاط مختلف دنیا تقبیح کند.
اما این رویکرد گفتاری با رویکرد تسلیحاتی اسلو در تضاد عینی قرار دارد.
نروژ کشوری است که تهدیدی خارجی برای آن متصور نیست.
جدی ترین رخدادی که در این کشور اروپایی به وقوع پیوسته حادثه تروریستی ۲۲ جولای سال ۲۰۱۱ میلادی است که در آن آندرس برویک تروریست وابسته به جریان فکری راست افراطی در اروپا دهها شهروند نروژی را با بمب گذاری و تیراندازی جمعی به قتل رساند. بدون شک این حمله انفرادی نمی تواند دلیلی برای پررنگ شدن نظامی گری و خرید فوق العاده تسلیحات توسط دولت نروژ باشد!
در دوران نخست وزیر "شل ماگنه بوندویک" نخست وزیر سابق نروژ که همزمان با آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی بود، بوندویک حاضر نشد نیروهای نروژی را جهت مشارکت در جنگ عراق در اختیار ایالات متحده آمریکا و انگلیس قرار دهد.
به عبارت بهتر نروژ در آن زمان خود را از ائتلاف جنگ عراق مخصوصا سه گانه واشنگتن، لندن و مادرید دور نگاه داشت.
هم اکنون ۹ سال از آن زمان می گذرد و حزب کارگر به رهبری ینس استولتنبرگ در راس معادلات سیاسی اسلو قرار گرفته است.
استولتنبرگ در عرصه سیاست خارجی اسلو بیشتر از آنکه منافع نروژ را مورد نظر قرار دهد، به همپیمانی با ناتو در افغانستان و لیبی و حتی تامین منافع آتلانتیکی ایالات متحده در ازای تعمیق مناسبات اسلو-واشنگتن می اندیشد. همین مسئله سبب شده است تا نظامی گرایی به صورتی خزنده ولی ملموس در سیاست خارجی نروژ نفوذ کند.
نفوذ نظامی گرایی در سیاست خارجی نروژ به طور مستقیم موقعیت اسلو در نظام بین الملل را مورد هدف قرار می دهد.
مجموع نظام بین الملل تا کنون نروژ را به عنوان یک کشور واسطه گر قوی در حل بحرانهای جهانی شناخته بود اما این نقش آفرینی طی سالهای اخیر کمرنگ شده است.
ناتو ؛ اصلی ترین پاشنه آشیل سیاست خارجی نروژ
حضور نظامیان نروژی در جنگ افغانستان را می توان از اصلی ترین خطاهای سیاست خارجی دولت ینس استولتنبرگ دانست.
تا کنون بارها میان نیروهای نروژی مستقر در منطقه فاریاب و میمنه در افغانستان و نیروهای طالبان جنگ درگرفته است که طی آنها دهها نیروی نروژی کشته و زخمی شده اند.
نروژ تحت برنامه های مدون و تنظیم شده از سوی ناتو در افغانستان حضور پیدا کرده است اما بهای این حضور برای دولت استولتنبرگ سنگین بوده است.
همچنین در جریان حضور نظامی ناتو در لیبی نیز نروژ حضور نظامی پررنگی در لیبی داشت.
اگرچه این حضور نظامی طی هفته های آخر به دلیل اعتراض شهروندان نروژی و افزایش هزینه های جنگ کمرنگ شد اما دولت ینس استولتنبرگ بار دیگر هزینه های دولتی و بودجه عمومی کشورش را صرف تامین خواسته های ناتو و در حقیقت ایالات متحده آمریکا کرد.
بدون شک بازی اسلو در زمین ناتو اصلی ترین پاشنه آشیل سیاست خارجی این کشور محسوب می شود.
نروژ بابت حضور نظامی در افغانستان و لیبی هزینه های زیادی پرداخته است و البته بسیاری از شهروندان نروژی نیز نسبت به صرف این هزینه های هنگفت معترض هستند.
نروژ از یک سو باید فاصله خود با ایالات متحده و ناتو را حفظ کند و از سوی دیگر نظامی گرایی را در سیاست خارجی خود کمرنگ کند.
بدون شک کشوری که بیشترین میل را نسبت به سرمایه گذاری تسلیحاتی در جهان دارد نمیتواند در کسوت کنترل کننده بحرانهای مربوط به تروریسم هسته ای و تسلیحاتی و ... وارد عرصه عمل شود. این قاعده ای است که خود مقامات نروژی از جمله ینس استولتنبرگ در خصوص آن آگاه هستند. نروژ نمی تواند به صورت همزمان خود را به عنوان نمادی از جنگ و صلح در دنیا نشان دهد.
این تناقض سبب می شود تا ضمن از بین رفتن نقش واسطه گری سنتی اسلو در حل بحرانهای جهانی، زمینه دخالت کشورهای عضو ناتو در معادلات امنیتی و داخلی اسلو هموارتر شود.
انتهای پیام/ص