0

۳۰ مارس● زادروز نقاش بزرگ، ونسان ون‌گوگ

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

۳۰ مارس● زادروز نقاش بزرگ، ونسان ون‌گوگ

زادروز نقاش بزرگ، ونسان ون‌گوگ
ونسان ون‌گوگ یا فینسنت ویلم فان‌خوخ، نقاش نام‌دار هلندی بود. هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی به‌سر می‌برد و در تمام طول عمر خود تنها یک تابلو یعنی «تاکستان سرخ» را فروخت، اما اکنون به‌عنوان یکی از تأثیرگذار‌ترین نقاشان پسادریافتگر شناخته می‌شود. ون‌گوگ جوانی خود را به‌عنوان دلال آثار هنری و معلم گذراند. مدتی نیز در انگلستان و هم‌چنین در میان کارگران معادن زغال سنگ شهر بوریناژ در بلژیک به‌عنوان مبلغ مسیحی فعالیت کرد. وی فعالیت‌های جدی خود را به‌عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰م و در بیست و هفت سالگی شروع کرد، و از آنجا که در سی و هفت سالگی درگذشت، درواقع تمام آثارش را در ده سال پایانی عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ می‌باشد. ون‌گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقه‌ کارگر مانند تابلوی سیب‌زمینی‌خور‌ها، کافه‌های شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گل‌های آفتابگردان، شب‌های پرستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به‌شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج می‌برد و به اعتقاد اکثریت، همین موضوع به خودکشی او منجر شد.
• ونسان ون‌گوگ در تاریخ سی‌ام مارس سال ۱۸۵۳ میلادی در زوندرت در استان برابانت شمالی هلند، نزدیک مرز بلژیک به‌دنیا آمد. او پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودوروس ون‌گوگ بود. پدر و پدربزرگش کشیش بودند و سه‌ تا از عمو‌هایش دلال آثار نقاشی. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او «عمو کنت» می‌گفت.
هم‌چنین، ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود. برادر محبوب و حامی‌اش تئودوروس ون‌گوگ، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در یکم مه ۱۸۵۷م به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون‌گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود.
در سال ۱۸۶۰م وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد. از سال ۱۸۶۱م همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم یک معلم خصوصی بود تا این‌که در سال ۱۸۶۴م به یک مدرسه شبانه‌روزی به‌نام سنت‌پرولی در زونبرگ رفت. دوری از خانواده او را افسرده می‌کرد و این مسأله را در بزرگ‌سالی نیز عنوان کرد.
در سال ۱۸۶۶م به یک دبیرستان به‌نام ویلن کلس در تلبوری رفت و در آنجا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده بود، اصول اولیه طراحی را آموخت. در سال ۱۸۶۸م ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعد‌ها تعریف وی از دوران نوجوانی‌اش این بود: «دوران نوجوانی من، تاریک، سرد و بی‌حاصل بود...»
ونسان در سال ۱۸۶۹م نزد عمویش ونسان در یک بنگاه خرید و فروش آثار هنری مشغول به‌کار شد و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود به‌طوری‌که در بیست سالگی از پدرش بیش‌تر پول درمی‌آورد. در همین دوران او عاشق دختر صاحب‌خانه‌اش اگنی لویر شد ولی از وی جواب رد شنید.
ونسان به‌تدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آنجا بود که ونسان از این‌که با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد، پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در ۱۸۷۶م از کار اخراج شد.
اعتقاد مذهبی او به‌تدریج شدید‌تر شد تا آنجا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به‌صورت داوطلبانه و بدون دستمزد به تدریس مشغول شد. او تصور می‌کرد در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌ است. این مدرسه در بندر رمسگیت قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرحی از مناظر آنجا بکشد.
مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتاب‌فروشی به کار مشغول بود، ولی این کار وی را راضی نمی‌کرد و او بیش‌تر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی می‌گذراند. در این دوران به گواهی هم‌اتاقی‌اش گورلیتز - که معلمی جوان بود - به‌شدت صرفه‌جو بود و از مصرف گوشت پرهیز می‌کرد.
در سال ۱۸۷۷م وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانواده‌اش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش جان که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و آنجا را ترک کرد.
ون‌گوگ، جوانی خود را به‌عنوان دلال آثار هنری، معلم و واعظ مذهبی گذراند. او در این دوران باورهای دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال‌سنگ شهر بوریناژ واقع در بلژیک به‌عنوان مبلغ دین مسیحیت فعالیت کرد.
• ونسان ون‌گوگ فعالیت هنری خود را به‌عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰م و در بیست و هفت سالگی شروع کرد. وی پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقاً تحت تأثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت و در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. او از آنجا که در سی و هفت سالگی درگذشت، درواقع تمام آثارش را در ده سال آخر عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ می‌باشد. برخی از مشهور‌ترین آن‌ها در دو سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند.
ون‌گوگ در ابتدا تحت تأثیر نقاشی‌های هلندی از رنگ‌های تیره و محزون استفاده می‌کرد تا این‌که برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعد‌ها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر شد. آشنایی وی با جنبش‌های دریافتگری و نودریافتگری در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.
ون‌گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقه‌ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعه‌ گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند، شامل یازده اثر می‌باشد. خودنگاره‌ها و شب‌های پرستاره‌ وی از دیگر نقاشی‌های برجسته‌اش به‌حساب می‌آیند.
• ون‌گوگ در آخرین سال زندگی خود یعنی ۱۸۹۰م به دکتر گاشه روان‌شناسی که پیسارو به او معرفی کرده بود، مراجعه کرد. اولین برداشت ون‌گوگ از گاشه که چهره‌اش را نیز کشیده ‌است، این بود که دکتر از خود او بیمار‌تر است. روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون‌گوگ عمیق‌تر می‌شد با این حال، او تنها در دو ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی به‌جای گذاشت.
در بیست و نهم ژوئیه ۱۸۹۰م در سی و هفت سالگی در میان کشتزار‌ها گلوله‌ای در سینه خود خالی کرد و روز بعد، در مهمانسرای روو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند.» شش ماه بعد، تئو نیز درگذشت.
وی تنها یک دهه آخر عمر خود را به‌صورت حرفه‌ای مشغول نقاشی بود و اکثر تابلوهایی که باعث شهرت او شده‌اند در طول سه سال آخر عمرش یعنی سال‌هایی که مدام گرفتار حمله‌های عصبی و افسردگی بود، کشیده شده‌اند. امروز بسیاری از مردم بعضی از این تابلو‌ها را می‌شناسند.
شب پرستاره، گل‌های آفتابگردان، تراس کافه در شب، درختان سرو و بعضی از نگاره‌ها و خودنگاره‌هایش به‌صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاق‌های ساده‌ مردم عادی نیز دیده می‌شوند و این‌‌ همان چیزی است که ون‌گوگ می‌خواست.
او دوست داشت تابلو‌هایش تأثیر مستقیم و قوی اوکی‌یوئه‌های ژاپنی را داشته باشند که بسیار تحسینشان می‌کرد. آرزو داشت هنر صاف و ساده‌ای بیافریند که نه‌تنها هنر‌شناسان متمول را خوش بیاید، بلکه مایه‌ شعف و تسلای خاطر همه انسان‌ها باشد.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

جمعه 11 فروردین 1391  1:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها