«لطفاً بگذاريد به ما حمله شود!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد:
سالهاست که هياهوي حمله احتمالي اسرائيل به ايران، موضوع تحليل و گمانهزني کارشناسان رسانههاي مختلف است. بهويژه اين مسئله از سال 2009 که «راستهاي تندرو» قدرت را در اسرائيل به دست گرفتند، قوت بيشتري يافتهاست. جالب است هر زمان که باب مذاکرات هستهاي باز شده و روزنهاي به ديپلماسي گشوده ميشود، صداي طبل جنگطلبي رژيم صهيونيستي بلندتر از قبل گشته و لافزني و گندهگويي سران اين رژيم بلندتر از هميشه به گوش ميرسد. اکنون به نظر ميرسد که سران اين رژيم، وضعيت آدم شروري را دارند که غل و زنجير شده تا ديگران از شرش در امان باشند. با نگاهي به تاريخ اين هياهو، چند مسئله روشن ميگردد:
اول اينکه، بحث احتمال حمله اسرائيل به ايران درحقيقت يک استراتژي کلي است که به قصد پيشبرد اهداف منطقهاي و جهاني غرب طراحي شدهاست؛ در طراحي اين استراتژي، نقشها بهگونهاي چيده شدهاست که «نتانياهو» و ديگر مقامات سياسي رژيم صهيونيستي بر ضرورت اقدام نظامي پافشاري نمايند، اما همزمان مقامات غربي از جمله آمريکا، ضمن همراهي با خواستههاي اين رژيم و بر حق شمردن ضرورت اقدام پيشگيرانه به نفع اسرائيل، در نقش «کدخدايي جهان» فعلاً با تظاهر به بزرگمنشي و در نقش يک ميانجي، مانع تحقق اين حق شوند. در اين صورت و طبق اين سناريو، هم رژيم صهيونيستي صاحبحق قلمداد ميشود و هم کدخدايي آمريکا به رسميت شناخته ميگردد، همچنين توان نظامي آنان براي حمله به جهانيان القاء ميشود. در عين حال پيام غيرمستقيم اين طرح براي ايران، آنست که؛ اگر ما غربيها نباشيم، در يک چشم برهم زدن، کليه تأسيسات ايران در معرض حمله تمامعيار اسرائيل قرار ميگيرد. پس به ازاي اين خدمت تاريخي، شما بايد پاي ميز مذاکره قدرشناسي خود را نشان دهيد.
دوم اينکه، بارها گفته شدهاست که اسرائيل به دلايل متعدد، امکان و توان حمله به ايران را ندارد و تمام هياهوهاي گذشته و حال، تنها يک گندهگويي و گزافهسرايي بينالمللي است؛ در اينکه مقامات رژيم صهيونيستي خواهان حمله ميباشند، شکي نيست ولي اين خواسته از توان آنها خارج است. در نتيجه، سران آن کشور در تلاشند تا شايد بتوانند در قالب يک اجماع جهاني، در کنار قدرتهاي بزرگ به اين مهم دست يابند، کشورهاي ديگر هم به دلايل ذيل، حاضر به تمکين در برابر اين خواسته نيستند:
الف: موقعيت استراتژيک ايران مانع عمدهاي در مقابل حمله به حساب ميآيد. هرگونه حملهاي به ايران موجب ناامن شدن تنگه هرمز و درياي عمان خواهد شد. ب: به اقرار کارشناسان نظامي، ايران از توان دفاعي بالايي بهرهمند ميباشد؛ در عين حال، موقعيت رژيم صهيونيستي بهگونهاي است که امکان اصابت همزمان هزاران موشک ايراني به نقطهنقطه آن سرزمين را فراهم آوردهاست، حتي امکان تهديد جدي ناوگان دريايي آمريکا در منطقه نيز وجود دارد.
ج: نفوذ بالاي ايران در منطقه خاورميانه باعث افزايش عمق استراتژيک کشورمان شدهاست؛ اين نفوذ، امکان تشکيل خطوط دفاعي در کنار مرزهاي اسرائيل را براي ايران فراهم کردهاست.
بازوان ايران در تمام منطقه منتشر شدهاند و آماده هستند که در روزهاي حساس، براي انتقامگيري وارد عمل شوند. در مقابل، تنفر از رژيم صهيونيستي در سراسر خاورميانه موجي از انزجار را ايجاد کرده که بر اين اساس، اکثريت مردم منطقه براي مقابله با آن رژيم منسجم شدهاند.
د: تجربه جنگهاي عراق و افغانستان بهخوبي نشان ميدهد که ماجراجويي عليه ايران، تأثيرات منفي بر اقتصاد جهاني و مناسبات قدرت خواهد داشت. بيترديد هرگونه تعرض به حريم سرزمين ايران، هزينههاي جبرانناپذيري را بر کشورهاي متخاصم تحميل خواهد کرد و البته که اقتصاد آسيبپذير دنيا در شرايط کنوني، آمادگي پذيرش چنين ريسک بزرگي را نخواهد داشت.
بنابر مطالب ذکر شده، هياهوي جنگ عليه ايران در يک برآورد منصفانه، تنها يک لافزني و گندهگويي بينالمللي است. در حقيقت، رژيم صهيونيستي با کوبيدن بر طبل توخالي جنگ، قصد فرافکني دارد. آنان براي برونرفت از شرايط پيشآمده پس از تحولات بهار عربي، بهناچار بر روي جنگ با ايران مانور ميکنند؛ مردم سرزمينشان از شرايط کنوني ناراضياند و لابيهاي اقتصادي و رسانهاي صهيونيستها در جهان نيازمند جنگ رواني هستند؛ در اين سوي دنيا، ما و بسياري از ملتهاي منطقه نيز براي روزي که اين رژيم مرتکب چنين خطاي استراتژيکي گردد، لحظهشماري ميکنيم. به همين دليل، با صداي رسا فرياد برميآوريم که؛ لطفاً بگذاريد به ما حمله شود! اجازه دهيد که رژيم صهيونيستي شانس خود را در ميدان جنگ با مردمان فارس بيازمايد. ما نياز به دلسوزي و خيرخواهي نداريم؛ خير ما در حمله اسرائيل است. پس لطفاً غل و زنجيرها را باز کنيد؛ اجازه دهيد اين «شرور تاريخي» براي هميشه، سر جايش نشانده شود و يا بشريت از شر او رهايي يابد.