در مسير چنين حركتي، بسياري از چهرههاي فوتبال اعم از بازيكن و مربي به يكباره از صحنه ليگ برتر ما محو شده و پس از مدتي جنجالهاي پياپي، به عرصه اين ليگ برگشتند!
اين اتفاقات و صحبتهاي فراواني كه پيرامون آنها به وجود آمده است، ضوابط، چرايي تشكيل و ديگر موارد بعضا مسكوت مانده مربوط به ستاد منشور اخلاقي، انگيزهاي براي گفتوگويي بلند با حجتالاسلام عليرضا عليپور دبير اين ستاد بود در حالي كه خود عليپور از روند جاري به هيچ وجه راضي نبود و در گفتههايش تحولي بسيار جديتر و همهجانبهتر در برخورد با معضلات نوميدكننده فوتبال ايران خواستار ميشد.
با عليپور در مورد زمزمههاي پايان فعاليت ستاد منشور اخلاقي، نارساييهاي ستاد در شفافسازي پروندههايش، برخوردهاي ضعيف با متهمان رسانهاي، كمبود روشهاي ايجابي، نبود ساز و كار لازم براي رفع معضل دلالي و تسري هرچه بيشتر اين پديده، مرزبندي حيطه وظايف ستاد با كميته انضباطي فدراسيون و...
پرسشهايي مطرح كرديم تا پاسخ وي را به اين پرسشها بشنويم.
به نظر ميرسد از حجم فعاليتهاي ستاد منشور اخلاقي كاسته شده و حتي گمانهزنيهايي مبني بر پايان فعاليت آن به گوش ميرسد. اين موضوع را تاييد ميكنيد؟
اطلاق خود كلمه «ستاد» روي هر تشكيلاتي، نشانه موقت بودن فعاليت آن تشكيلات است. با اين حال و برخلاف تصور مردم، ما اطلاعرساني شفافي از عملكرد خود ارائه كردهايم كه نتيجه آن افزايش شديد حجم مراجعهها به ستاد منشور اخلاقي بوده است، طوري كه همين امروز (زمان مصاحبه) پرونده قطوري از تبريز به دست ما رسيده، ديروز از اصفهان و روز قبل از آن نيز پرونده ديگري از خوزستان دريافت كردهايم. همين ازدياد حجم شكايتها، فرصت بيشتري از ما براي رسيدگي ميطلبد و از آنجا كه فيفا تاكيد ميكند كميته اخلاق هر فدراسيون ـ كه در حال حاضر ما اين نقش را در فدراسيون فوتبال كشورمان ايفا ميكنيم ـ آنچنان قدرتمند عمل كند كه حكمش نقض نشود (مشابه برخوردي كه خود فيفا در پرونده بنهمام انجام داد) ما ناچاريم تبليغات خود را به حداقل برسانيم و تنها در موارد ضروري انجام دهيم و بيشتر به رسيدگي در مورد حجم زياد پروندههاي خود بپردازيم.
يعني شما بازوي فيفا در كشورمان هستيد و نقش كميته اخلاق مورد تاكيد اين فدراسيون جهاني را ايفا ميكنيد؟
برخلاف اظهارات برخي دوستان كه به عنوان مرجع اطلاعات مقرراتي برخي رسانهها محسوب ميشوند و مدعي شدهاند ستاد منشور اخلاقي، نمونه مشابهي ندارد و با مقررات فيفا ايجاد همخواني نميكند، فيفا شعار امسال خود را مبارزه با فساد قرار داده است و از فدراسيون و كنفدراسيونهاي زيرمجموعه خود خواسته اين امر را از اهم وظايفشان تلقي كنند و براي اين مبارزه، برنامهريزيهاي جدي انجام دهند. ستاد منشور اخلاقي، تقريبا همان چيزي است كه فيفا نام آن را كميته اخلاق گذاشته و وجودش را براي هر فدراسيوني الزامي دانسته است.
اشاره كرديد برخلاف تصور مردم، اطلاعرساني شفافي از عملكردتان ارائه ميكنيد حال آن كه در خيلي موارد، مسائلي پوشيده ماندهاند كه شايد قبح شرعي و قانوني براي بازگويي آنها وجود نداشت و ميشد آنها را براي مردم تشريح كرد تا از مخاطرات مشابه بعدي پيشگيري شود.
مثلا كدام موارد؟
مثلا مربياني كه با اصرار تقاضا ميكردند اتهامشان بازگو شود و خود را مبرا از مشكلات تنبيهزا ميدانستند يا رسانهايهاي دلالصفتي كه الان بتدريج به محيطهاي رسانهاي برميگردند.
در مورد برخورد با خبرنگاران و رسانهايهاي منحرف از مسير حرفهاي خود بايد بگويم عمده شرح وظايف ما به اعضاي حقيقي و حقوقي خانواده فوتبال مربوط ميشود و همه اعضاي خانواده فوتبال مشمول اين آييننامهها هستند. مثلا خبرنگاري كه وارد عرصه واسطهگري و نقل و انتقالات ميشود و از ابزارش به ناحق و آنطور كه شايسته نيست در جهت پيشبرد مقاصد مادي و شخصي خود استفاده ميكند و مثلا يك بازيكن، مربي يا مدير را آنطور كه وجود ندارد جلوه ميدهد متخلف است و ما اين تخلفات را در وهله اول به نهادي كه صلاحيت مواجهه با اين تخلفات را دارد گزارش ميكنيم يعني مطبوعاتيها را به معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد و صدا و سيماييها را به شوراي سياستگذاري ورزش و حراست اين سازمان معرفي ميكنيم. اين كه آنها چه برخوردهايي متناسب با آن تخلفات انجام دهند، مربوط به خودشان ميشود و كاري كه ما ميتوانيم انجام دهيم اين است كه جلوي ورود اين افراد به اماكن حوزه فوتبال را بگيريم و در اين راستا، 47 نام را اعلام كردهايم كه برايشان پروانه ورود به ورزشگاهها صادر نشود. اين كار، هم در تهران و هم در استانهاي ديگر انجام ميگيرد.
فكر ميكنم در مورد رسانهايها همين توضيح كافي باشد، ولي در موارد ديگري كه اشاره كرديد بايد بگويم ما به شكل موضوعي حوزههايمان را تبيين كردهايم كه يكي از اصليترين اين حوزهها، حوزه اخاذي و كلاهبرداري است كه چنين پروندههايي بعد از تكميل بايد راهي حوزه قضايي شوند. البته هر جا قانون اجازه دهد پروندهاي ميتواند رسانهاي شود. به هر حال ما وظايف خود در حوزه درونسازماني را انجام ميدهيم، چون قرنطينهاي ايجاد كردهايم تا در عين حال، تعهد خود به كنفدراسيون فوتبال آسيا و فيفا را هم انجام داده باشيم، چون آنها از ما خواستهاند در سه حوزه تباني، استفاده از مواد نيروزا و سوء جريان مالي قدرتمندانه برخورد كنيم و اگر اين كار را نميكرديم چهبسا تنبيههاي شديدي كه فيفا بر سر ليگهاي كره جنوبي و چين اعمال كرد و حتي ليگ چين را منحل دانست بر سر ما هم اعمال ميشد، منتها برخي افراد كه پيشينه تباني يا دوپينگ و... داشتند با ايجاد شرايطي، سعي در شانتاژ براي تحت فشار قرار دادن ما داشتند و تلاش ميكردند با استفاده از مافياي رسانه و فوتبال، بسياري از مسوولان را تحت فشار قرار دهند يا با حضور در چند برنامه خاص راديو، تلويزيون يا گفتوگو با برخي مطبوعات، به شانتاژ پرداخته و مسوولان را وادار به تسليم كنند. غافل از آن كه اين ستاد (منشور اخلاقي) طي سه سال گذشته نشان داد كه تسليم شانتاژ نميشود.
آنها اشكال ميگرفتند كه عليپور سر در گم عمل ميكند و چرا مربي يا بازيكني را كه از حضور در ليگ برتر محروم است، در ليگهاي يك و 2 محروم نميكند حال آن كه از امسال ليگهاي يك و 2 هم تحت رصد ما قرار دارند و محرومين حضور در ليگ برتر، تنها با تضمين مديران عامل باشگاههاي دسته اولي و دسته دومي به خدمت گرفته ميشوند و در صورت اعمال تخلف در آن ليگها، محروميتهايشان تشديد خواهد شد.
فكر ميكنيد برخوردهاي صرفا سلبي براي پاك شدن فوتبال ما جوابگوست؟!
اصلا اينطور نيست و چنين روندي كارايي ندارد.
پس در زمينه كارهاي ايجابي چه كردهايد؟
آنچه در حوزه كاري ما وجود دارد پيشگيري موقت است وگرنه درمان و علاج قطعي با برخوردهاي سلبي صرف به وجود نخواهد آمد. در هنجارسازيهاي اخلاقي، نياز به آموزش، تمرين، تكرار و ملكه ذهن شدن نزد فرد وجود دارد، ضمن آن كه در حوزه اخلاقي، ابتدا بايد تخليه ايجاد شود تا محيط پاكسازي شود و سپس نوبت به جايگزيني ميرسد.
بر همين اساس، در سه سال گذشته ما طي 103 هفته، مربي برتر اخلاق، بازيكن برتر اخلاق، مديران، تماشاگران و ميزبانان مبادي اخلاق را معرفي كرده و مورد تشويق قرار دادهايم. يعني با شناسايي، احصاء و معرفي مداوم اين موارد و برگزاري مراسم سالانهاي در تجليل از اين افراد، حركات مثبت را مورد تشويق و تقويت قرار دادهايم ولي متاسفانه جو رسانهاي به دلايل خاصي ـ كه از آن به سياست جذب مخاطب بيشتر به هر قيمتي ياد ميشود ـ كمتر به ترويج اين رفتارها پرداخت.
ما صحبت شما را قبول داريم و در همين راستا، همه جا از مربيان سالم و خوشنام و همينطور مديران و بازيكنان خوب كه اكثر قريب به اتفاق جامعه فوتبال ما را تشكيل ميدهند مورد حمايت اين ستاد قرار دادهايم. در آينده هم سياستمان، كادرسازي با منطق جايگزيني احسن و ترويج خوبيها خواهد بود. مسلما وقتي خوبها زياد باشند خود به خود نوبت بدها نخواهد رسيد و جامعه فوتبال به طور خودجوش آنها را دفع ميكند. فوتبال ما نيازمند يك الگوسازي و ارائه يك مكتب اخلاقي و رفتاري است كه شما ميتوانيد نمونههاي آن را در تيمهايي مثل فجر سپاسي، فولاد خوزستان، سپاهان، ذوبآهن، سايپا، ملوان و... ببينيد كه با اتخاذ برنامهاي درازمدت، حمايت همهجانبه، بهكارگيري افراد شايسته و تخصيص بودجه و امكانات لازم، سعي در ازدياد و گسترش مكتبهاي اخلاقي با گرايش مكتب پهلواني ميكنند.
طي 10 سال اخير مجيد جلالي و خيلي ديگر از نخبههاي فوتبالي ما مثل غلام پيرواني، علي دوستي يا محمد ياوري با هدايت مدارس فوتبالي، سعي در توليد نمونههاي خوبي از فوتباليستهاي شايسته كردند كه همين افزايش عرضه، تعادلي در جامعه فوتبال ايجاد ميكند كه مانع خيلي از زد و بندها ميشود.
با اين حال، الان اگر بازيكني بخواهد جذب فوتبال شود تقريبا چارهاي جز غلتيدن در ورطه سودجويان و دلالان ندارد! چه ساز و كاري براي رفع اين معضل مهم داريد؟
در اين مورد به شكل موقت كارهايي انجام ميشود. مثل:
ـ ارزشيابي عملكرد فني و اخلاقي سالانه
ـ بارمبندي و سيدبندي بازيكنان در گروههاي مختلف
ـ تضمين قرارداد بين بازيكن و باشگاه
الان عملا قراردادهاي بالايي در فوتبال بسته ميشود ولي وجه آن پشتوانهاش نيست. يعني ارقامي كه در قراردادها مرقوم شده به بازيكنان پرداخت نميشود. با توجه به استانداردسازي ليگ حرفهاي و صدور مجوز حرفهاي در ليگ قهرمانان، عملا از سال 2013، تنها باشگاههايي ميتوانند وارد ليگ شوند كه به ميزان ضمانت بانك طرف قراردادشان تامين اعتبار كنند. در حالي كه روند كنوني نهتنها مطلوب نيست بلكه كاملا غلط به نظر ميرسد و استمرار آن موجب زدوبند، هرج و مرج و واسطهگري است طوري كه از لحاظ فني نيز بر روند رو به رشد فوتبال ما اثر منفي خواهد گذاشت. شايد اساسيترين راهكار اين باشد كه حق ليگ حرفهاي را در ايران به رسميت بشناسيم.
اين توضيح را اينجا ضروري ميبينم كه دستكم در ليگ ما 200 ميليارد تومان به عنوان حق رايت و پخش و تبليغات محيطي و... ديده ميشود و الان همه دستگاهها مثل وزارت صنايع، نفت، وزارت ورزش و بخش خصوصي و... همه با ترفندهاي مختلف از منابع عمومي و خزانه كشور در فوتبال هزينه ميكنند. در حالي كه جا دارد اين هزينه جايي ديده و بين دستگاههاي مختلف تعريف شود. مثلا دولت با صداوسيما قرارداد ببندد تا حق پخش به صداوسيما پرداخت شود. صداوسيما هم عين همان رقم را طي قراردادي به ليگ حرفهاي بپردازد. در آن صورت، هر فردي به تناسب مدت و تاثير حضورش امتياز گرفته و براساس آن دستمزد بگيرد.
شما ميدانيد كه در قرارداد باشگاه بارسلونا با تلويزيون قيد ميشود كه بايد همزمان مثلا ژاوي و مسي در بازي حاضر باشند و اگر اين دو در مسابقهاي نباشند، مثلا 10 ميليون يورو از رقم قرارداد آن شبكه تلويزيوني با باشگاه بارسلونا كسر ميشود. نتيجه چنين قراردادي اين ميشود كه:
1 ـ ليونل مسي بايد در همه بازيها باشد.
2 ـ مسي براي اين منظور خوب تمرين ميكند.
3 ـ ميزان تاثيرگذاري او در بازي بيشتر از پيش ميشود.
4 ـ بيننده تلويزيوني، باز هم بيشتر ميشود.
5 ـ قدرت بازده اقتصادي بارسلونا زياد ميشود.
6 ـ باشگاه از اين طريق ميتواند قراردادهاي بالاتري ببندد چون پول بيشتري درميآورد و درآمد بيشتري به مسي و ژاوي ميدهد.
عليپور: چون فوتبال در يك اتاق شيشهاي است در انعكاس تخلفاتش واقعا بزرگنمايي ميشود. در تناسب با مشاغل ديگر فوتبال از پاكترين رشتههاست
آنجا دستمزدها هفتگي و به تناسب نوع تمرين و عملكرد بازيكن، عملكرد اخلاقي، مدت قرارداد و... پرداخت ميشود كه علاوه بر بالابردن انگيزهها به شكلي واقعيتر و منصفانهتر تخصيص داده ميشود. بازيكني كه اين گونه دريافتيهاي خود را ميگيرد طبيعتا زودتر ميخوابد، از حواشي فاصله بيشتري ميگيرد و حتي در اوقات فراغتش عاشقانه با توپ زندگي ميكند يعني در حقيقت فوتبال را طفيلي، اجباري و تحميلي نميداند و در نهايت به افرادي مانند مسي يا مارادونا تبديل ميشود.
منظورتان اين است كه ما هم ميخواهيم فرهنگ فوتبال خود را براساس اخلاق و اصول حرفهاي دنيا، پرورش دهيم؟
در اين زمينه بله. اصول اخلاقي ما هم نهتنها منافاتي با اين حالت ندارد بلكه خيلي جاها آن را تجويز كرده است. مثلا آيه شريفه معروف «ليس للانسان الا ما سعي» يا بيت معروف:
نابرده رنج، گنج ميسر نميشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
اگر اين گونه شود بازيكنان با تمام عشق و همت خود كار ميكنند و ضعفها و نقايص خود را با بهانههاي واهي مثل زمين بد است، توپ خوب نيست، كفش چنين و چنان است و... توجيه نميكنند. چنين رويهاي هيچ منافاتي با فرهنگ ما كه بر خوردن نان حلال تاكيد ميكند، ندارد حتي سالها پيش، رهبر معظم انقلاب بر لزوم توجه وافر به وجدان كاري تاكيد كردند كه اينجا هم يكي از شاخصهاي پرداخت و توجه به همين ارزش است.
اساسا فلسفه تشكيل ستاد منشور اخلاقي چه بوده است؟
واقعيت اين بود كه برخي اهالي فوتبال و فوتباليستها در حال جدايي از جامعه بودند. آنها در مواجهه با پول خوب، خودروي گرانقيمت و خانه بالاي شهر به دام دوستان ناباب و شببيداري و رفتار غيرحرفهاي روي ميآوردند كه ماحصل اين نوع رفتار با جسم و روان، ايجاد بدني ناآماده، رنجور و ضعيفي بود كه نميتوانست 90 دقيقه در مصاف با حريفان آماده و ياريگرشان شود. بنابراين ناچار ميشدند ضعف جسماني را طوري جبران كنند كه پناه بردن به مواد تكميلي اولين اقدام در اين مسير ميشد و سپس پناه بردن به دلالان رسانهاي و غيررسانهاي. نتيجه نهايي چنين سيكلي اين ميشد كه در مقابل تيمهاي عربي كه هميشه شكار آسان فوتبال ما بودند به مشكلات جدي برميخورديم!
ما معتقديم تن، مركب از روح و جسم، امانت خدايي است كه بايد سالم نگه داشته شود. اين كار در دنياي فوتبال به اخلاق و رفتار حرفهاي تعبير ميشود.
ما براي حفظ اصول اخلاقي و ديني كشور و انطباق آن با مقررات جاري فيفا، آييننامهاي را با عنوان آييننامه منشور اخلاقي و ستادي را با عنوان ستاد منشور اخلاقي معرفي كرديم كه اين ستاد به طور موقت وظيفه ساماندهي را آغاز كرد تا بعد از مدتي با شيبي ملايمتر تحت عنوان اخلاق حرفهاي، كارها را دنبال كند و در عين حال مجري تعهدات سهگانه فدراسيون فوتبال به فيفا و AFC در مبارزه با سوءاستفاده مالي، مواد نيروزا و تباني باشد.
مگر شما كميته انضباطي فدراسيون هستيد كه وارد مقولههاي قضايي فوتبال ميشويد؟ اساسا مرزبندي فعاليتهاي شما با كميته انضباطي چگونه تعيين ميشود؟
كميته انضباطي، مجري آييننامه انضباطي است و آنچه در حوزه مستطيل سبز (زمين چمن فوتبال) و زمان فني و قانوني فوتبال اتفاق ميافتد را رسيدگي ميكند. همچنين اين كميته، مرجع رسيدگي به اختلافات مالي بازيكنان و مربيان است. در حالي كه سوءاستفاده از موقعيت شغلي، موارد رفتاري، سوءجريان مالي و... در كميته اخلاق فدراسيون يا همان ستاد منشور اخلاقي مورد رسيدگي قرار ميگيرند. البته شكل كار در هر دو مرجع مذكور، يكي است.
دقيقا كدام بخش ها مربوط به شماست؟
سوءمديريتها، سوءاستفادههاي شغلي از مقام و مديريت، سوء جريان مالي، تباني، اخاذي، كلاهبرداري در حوزه فوتبال و رفتارهايي كه خدشه به حيثيت جامعه فوتبال بزند. در صورتي كه هر يك از اين رفتارها از خانواده فوتبال صادر شده باشد به حوزه كاري ما مربوط ميشود.
چرا اين ميزان تخلف در فوتبال وجود دارد؟
اجازه ميخواهم كمي از فوتبال دفاع كنم، چون فوتبال در يك اتاق شيشهاي است در انعكاس تخلفاتش واقعا بزرگنمايي ميشود. در تناسب با مشاغل ديگر فوتبال از پاكترين رشتههاست. آيا شما ميتوانيد ميزان تخلفات فوتباليستها را با برخي به اصطلاح هنرمندان مقايسه كنيد؟ يا با درصدي از پزشكان كه تا به صورت زيرميزي پول خود را نگيرند به بيمار مستاصل خود دست نميزنند. آيا ميتوانيد ميزان تخلف فوتباليستها را با تعداد تخلفهاي حوزه ساخت و ساز مقايسه كنيد؟! شما ببينيد در حوزه ترابري چه ميزان پرونده در محاكم قضايي جاري است؟ ولي از آنجا كه فوتبال ورزش است و روح حاكم بر ورزش براساس راستي، درستي و كرامات انساني و جوانمردانه است، تخلفاتش واقعا به چشم ميآيد و اصطلاحا توي ذوق ميزند، بنابراين بايد اين گونه تخلفات به حداقل خود برسند.
برخي از بدترين تخلفهاي فوتبال در حوزه مدارس فوتبال رخ دادهاند. اتفاقاتي كه حيثيت جامعه فوتبال را مخدوش ميكنند! چه تمهيدي براي ساماندهي مدارس فوتبال و سروسامان دادن به فعاليت فوتباليستهاي نونهال، نوجوان و جوان انديشيدهايد؟
در صورتي پروانه استانداردسازي تيمهاي ليگ برتري تمديد خواهد شد كه آنها آكادمي و مدرسه فوتبال داشته باشند. يعني تيمهاي پايه هدفمندي درست كنند. چنين كاري ايجابي است و در عرصه رقابت، مدارس فوتبال را از واحدهايي خدماتي براي پر كردن اوقات فراغت خارج ميكند و آنها را به پايگاهي براي جذب استعدادهاي نخبه تبديل خواهد كرد. البته در اين مسير، عدهاي از جوانان با استعداد و علاقهمند باقي ميمانند كه در عين حال استعدادهايشان در حد حضور در بين نخبگان نيست. آنجا بايد بر مدارس آماتوري به گونهاي نظارت كنيم كه با شهريههاي پايين به ميزان 200 تا 300 هزار تومان براي سه ماه اين علاقهمندان را جذب كنند نه اين كه مثل الان 10، 12 ميليون تومان براي فوتبال بگيرند. يعني خانواده نوجوان علاقهمند به فوتبال وادار شوند خانه يا خودروي خود را بفروشند تا بچهشان فوتباليست شود در حالي كه آن نوجوان نه فوتباليست ميشود و نه ميتواند در زمينههاي ديگر آموزش ببيند و در آينده زندگي خود هم ناكام ميماند. اين موضوع تهديدي جدي است و بايد مبارزهاي بسيار جدي نسبت به آن به عمل آوريم.
با متخلفان چه برخوردهايي ميشود؟
عمده پروندههاي ما تحت عنوان كلاهبرداري و اخاذي، پس از تكميل مدارك و مستندسازي به دستگاه قضايي فرستاده ميشوند. آنها هم در كمترين زمان برخورد ميكنند و حكم جلب و... صادر ميكنند. همين الان چند نفر از آن متخلفان در زندانها به سر ميبرند و از اين مرحله، شاكيان ميمانند و مجرمان كه بايد با آنها به توافق برسند. برخي پروندهها هم به سازمان بازرسي كل كشور ارسال ميشوند. برخي پروندههاي مربوط به مربيان و مديران هم در حوزه كاري آنها در احراز صلاحيتهايشان كاملا موثر است و آنها را دچار مشكل ميكند. طوري كه قطعا خيلي از آنها بايد فوتبال را از تلويزيون تماشا كنند.
در هفتههاي اخير، سر و صداهاي زيادي پيرامون نقش خشايار محسني در مسائل حاشيهاي فوتبال و بحث واسطهگري ايجاد شد. موضوع اين پرونده را براي خوانندگان روزنامه جامجم تشريح ميكنيد؟
متاسفانه شكايتهاي زيادي بخصوص طي يك ماه اخير از آقاي محسني به عمل آمده كه به ضعف ساختاري و نقض مقررات و توجيه نبودن برخي مديران محترم باشگاهها برميگردد. قطعا بازيكني كه در ليگ برتر فوتبال ايران نتواند فيكس بازي كند در كشوري مثل اتريش يا اسلواكي نميتواند بازيكن موثري باشد و اين بازيكناني كه با محسني طرف حساب بودند از رفتارهاي غيرحرفهاي و پايبند نبودن وي به تعهداتش شكايت كردهاند كه البته پرونده اصلي و مطرحتري بين هدايتي به عنوان شاكي، پروين به عنوان مطلع و محسني به عنوان شاكي و متشاكي باز شده است كه ما بعد از اخذ مدارك باشگاه استيل آذين، مدارك محسني را هم گرفتهايم. در جريان رسيدگي به اين پرونده علي پروين صراحتا اعلام كرده، اصل فسخ قرارداد يونك را امضا كرده است و به دست محسني سپرده تا پس از توجيه يونك به امضاي وي هم برساند. محسني هم با اعلام اين كه در ايران حضور ندارد وكيل خود را فرستاد تا از او دفاع كند. وي هم مدعي شده است اصل نامه فسخ قرارداد را به باشگاه استيل آذين برگردانده است. در چنين شرايطي يونك از استيل آذين به فيفا شكايت ميكند و در حالي كه فيفا چندبار به استيل آذين فرصت دفاع ميدهد، آنها هم به استناد مدرك فسخ قرارداد از خود دفاع نميكنند ولي فيفا اصالت امضاي يونك را نامعتبر ميبيند و بر اين اساس جريمه و محكوميت سنگيني براي اين باشگاه وضع ميكند. در چنين شرايطي چنانچه محسني نتواند ثابت كند كه اصل مدرك را به استيل آذين برگردانده است و خلاف اظهارنظر پروين را اثبات كند به عنوان مقصر پرونده شناخته ميشود و تصميم مقتضي طبق مقررات اتخاذ ميشود تا در حوزه فوتبال ايران و حوزه بينالملل به اجرا درآيد.
آيا موانعي هم در مسير شما وجود دارد كه به عنوان فشارهاي بيروني كارتان را دشوار كند؟
واقعا مورد خاصي در اين زمينه وجود نداشته است. البته يكي دو مورد برخي نمايندههاي محترم مجلس با نزديكي به زمان انتخابات از مربيان معروف و محبوب استان خود در حضور هوادارانشان جانبداريها و حمايتهايي ميكردند كه پس از برخورد منطقي ما و بازگويي مستند برخي تخلفات آنها، نه تنها مخالفتي با كارهاي ما نشد بلكه از آن حمايت هم به عمل آوردند.
به غير از آن، گاه جو رسانهها را هم عليه ما برميانگيزند كه ما هم تسليم آن نميشويم و اجازه ميدهيم هر چه ميخواهند بنويسند البته اگر حرف حقي بشنويم آن را گوش ميدهيم و سعي ميكنيم ايرادها را اصلاح كنيم ولي اگر اينطور نبود مسووليتي نداريم و كارمان را دنبال ميكنيم. ضمن اين كه از همه افراد متدين، خوشنام و ارزشي حاضر در عرصه فوتبال ميخواهيم در جريان مبارزه با مفاسد و سالمسازي به ما كمك كنند.
و در پايان...؟
همانطور كه رئيسجمهور محترم بتازگي عنوان كرد، فوتبال ما نيازمند يك تحول اساسي است. پيشنهاد جدي من اين است كه ستادي متشكل از افرادي بسيار شايسته مركب از نمايندگان دولت، مجلس و جامعه فوتبال، اين طرح اساسي فوتبال را با مسووليت خاص وزارت ورزش طراحي كنند، نظرات نخبگان را بگيرند، معايب و محاسن را احصا كنند و براي اصلاح وضعيت موجود در قالب يك وضعيت كامل تحول مدنظر رئيسجمهور و مردم را به دست آورند چون با اين وضعيت فعلي به هيچجا نخواهيم رسيد.
البته اميدوارم اين طرح، مثل طرح جامع ورزش، گرفتار تغيير سليقه و تغيير وزير، رئيس و فدراسيون و... نشود. قطعا فوتبال ما ميتواند نه تنها در آسيا بلكه در دنيا از بهترينها و در رديف كشورهايي چون پرتغال، آرژانتين و حتي اسپانيا قرار گيرد به دو شرط مهم و آن ارتقاي مديريت و انقلاب در آموزش است. انقلابي كه توسط مربيان و مدرسان خبره و كاربلد شدني است مشابه چيزي كه سرمربي محترم تيم ملي واليبال در جامجهاني اين رشته، جرقهاش را زد. با مربيان خوب، فتح قلههاي جهاني در دسترس ما خواهد بود. چرخه فوتبال فعلي ما با اين وضعيت هرگز براي نظام ما مطلوب و به صلاح نخواهد بود.