«آنکه ميجنگد آنکه نميجنگد» سرمقاله روزنامه مردمسالاري به قلم امير پارسي نژاد است كه در آن ميخوانيد:
بي تعارف و تکلف، بيانيه اخير آقاي خاتمي درباره شرکت اش در انتخابات مجلس نهم براي نگارنده اين سطور يادآور اين جمله معروف برتولد برشت است که ميگويد: «آنکه ميجنگد ممکن است مغلوب شود; اما آنکه نمي جنگد، مغلوب شده است.»
چه اصلاح طلباني که در مقام انتخاب کننده همانند آقاي خاتمي در اين دوره از انتخابات و چه ديگر اصلاح طلباني نظير دکتر کواکبيان که به عنوان کانديدا در انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي حضور داشتند، مصداق همين اند که ايستادند و بي ترس از شکست و به دور از غوغاسالاريهاي داخلي و خارجي و اغماضهاي تحريميهاي داخل و خارج کشور براي شکست شان در انتخابات، صلاح اصلاحات را ديدند.
شايد اين سخن آقاي خاتمي در بيانيه اش مصداق خوبي بر اين مدعا باشد که اميدواري ميدهد روزي درک مشترکي از اين صلاح بوجود آيد و احساسات و داوريها در زمان مناسب بتواند به آنجا برسد که به جاي هرگونه توجيهي، چه از سر افراط و چه از سر تفريط، درستي تصميمهايي که در جهت منافع و مصالح ملي و پيشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوري اسلامي گرفته ميشود اولويت پيدا کند.
اما جدا از صلاح و مصلحت که آقاي خاتمي نيز در بيانيه اش آورده، عدم رعايت قواعد بازي و بداخلاقيهاي انتخاباتي را هم بايد در نظر داشت و دلايل شکست انتخاباتي را هم مدنظر قرار داد; آنگاه که کواکبيان يکي از چهرههاي سرشناس اصلاح طلب که حضور پر رنگي در اين دوره از انتخابات داشت و نگاه بسياري را پس از اعلام نتايج به خود معطوف کرد; وقتي که روز سه شنبه در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي در نطقي متذکر شد که همواره ايستاده و جنگيده و بي ترس از شکست، اکنون نيز بر سر مواضع خود ايستاده است و اين که شکست در مسلک اصلا ح طلبان معنا ندارد و در نهايت از جرزنيهاي انتخاباتي گفت و فاش ساخت که در حوزه انتخابيه اش عدهاي از روحانيون منطقه به همراه فرمانده سپاه استان به کمک بودجههاي چند صد ميليوني و البته صرفا با حدود چهار پنج هزار راي بيشتر براي خودشان جشن پيروزي گرفتند.
اما از همه اين مهندسيها بگذريم که سخن تازهاي نيست، منطق گرايي اصلاح طلباني که در اين دوره از انتخابات شرکت کردند، عطف کلام است که در تخيل و وهم سياسي نبودند و همه قواعد بازي را با تمام محدوديتها رعايت کردند.
آقاي خاتمي تيرماه امسال در ديدار با جمعي از فعالان سياسي شمال کشور به صراحت گفت که ما از سال84 نبايد در انتخابات شرکت ميکرديم! متاسفانه اين اشتباه ما بود. اين بار اگر شرايط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نميکنيم.
وي در همان سخنراني تاکيد کرد که انتخابات حق ماست. اگر در انتخابات شرکت نکنيم جوابگو ما نيستيم; بلکه کساني بايد پاسخگو باشند که اجازه شرکت در انتخابات را به ما ندادند. براي اينکه در انتخابات مشارکت کنيم بايد شرايط فراهم باشد اما در نهايت چنين نشد و آنطور که آقاي خاتمي در بيانيه اخيرش گفت براي دو عامل دفع تهديدات خارجي و ادامه حيات اصلاحات در انتخابات شرکت کرده است.
هر چند که خاتمي ديرتر از اطلاح طلباني که در عرصه سياسي فعال بودند تصميم به شرکت در انتخابات گرفت و فرصتهاي زيادي از دست رفت اما در نهايت چه خوب که خاتمي درک ميکند که عرصه سياست عرصه تخيلات نيست و تخيل ميتواند انسان را به هرجا ببرد در حالي که منطقه از نقطهاي به نقطهاي ديگر.
باري، در دو سال گذشته و پس از انتخابات رياست جمهوري سال 88 بسياري بر اصلاح طلباني که از افراطي گري دوري کردند و همچنان ماندند تا رگ حيات جريان اصلاح طلبي بسته نشود، خرده گرفتند و امروز نيز از شکست اصلاح طلبان معتقد به جمهوري اسلامي، قهقهههاي مستانه ميزنند و خاتمي را با بختيار مقايسه ميکنند براي نجات، اما به واقع همانطور که کارل کوهن بر اين مسئله تاکيد ميکند، کمال مطلوب براي تحقق دموکراسي در يک جامعه اين است که تصميمها منتج به بحثهاي مداوم و شديد شود و نتيجه اينکه در فرايند مشارکت عمومي که مراحل و دشواريهاي بسيار دارد، دست به عمل زدن مرحله نهايي خواهد بود; همانطور که امثال آقاي خاتمي و همفکرانش چنين کردند.