0

زندگی نامه دکتر محمد مصدق

 
REZAMZD
REZAMZD
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 1848
محل سکونت : تهران

زندگی نامه دکتر محمد مصدق

http://www.rasekhoon.net/


پدر او ميرزا هدايتاللهمعروف به " وزير دفتر " از رجال عصر ناصري و مادرشملکتاجخانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجيد ميرزا فرمانفرما و نوهً عباس ميرزا وليعهد و نايت السلطنه ايران بود. ميرزا هدايتالله که مدت مديدي در سمت " رئيسدفتر استيفاء " امورمربوط به وزارت ماليه را در زمان سلطنت ناصرالدين شاه به عهده داشت، لقب مستوفي الممالکي را بعد از پسر عمويش ميرزا يوسف مستوفي الممالک از آن خود مي دانست، ولي ميرزا يوسف در زمانحياتخود لقب مستوفي الممالک را برايپسر خردسالش ميرزا حسنگرفت و ميرزا هدايتاللهبعنواناعتراض از سمتخود استعفا نمود. بعد از مرگ ميرزا يوسف، ناصرالدين شاه ميرزا هدايتالله را به کفالت امور ماليه و سرپرستي ميرزا حسن منصوب کرد.
ميرزا هدايتالله سه پسر داشت که محمد کوچکترين آنها بود. هنگاممرگ ميرزا هدايتالله در سال 1271 شمسي محمد ده ساله بود، ولي ناصرالدين شاه علاوه بر اعطايشغل و لقب ميرزا هدايتالله به پسرارشد او ميرزا حسين خان، به دو پسرديگر او هم القابي داد، و محمد را " مصدق السلطنه " ناميد. دکتر مصدق در خاطراتخود از دوران کودکيش مي نويسد: " چون مادرم پس از فوتپدر با برادرم ميرزا حسين وزير دفتراختلافپيدا کرد، با ميرزا فضلاللهخان وکيل الملک منشي باشي وليعهد ( مظفرالدين شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبريز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سالداشتم... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در تبريزهمراهپدرخوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدين شاه بر تخت سلطنت به سمتمنشيمخصوصشاهتعيينشده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستين سالهاي خدمت در مقام مستوفي گري خراسانکاملا در کارخود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرفخود جلب نمود. در بارهخدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواريخ چنين مي نويسد: " ميرزا محمدخان مصدق السلطنه را امروز از طرفشغل مستوفي و محاسب خراسان گويند، ليکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابداني اين طفل يک شبه ره صد ساله مي رود. اينجوان بقدري آداب دان و قاعده پردازاست که هيچ مزيدي بر آن متصور نيست. گفتار و رفتار و پذيرائي و احتراماتش در حق مردم به طوري است که خود او از متانت و بزرگيخارج نمي شود، ولي بدون تزوير و ريا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجاي مي آورد و نهايت مرتبه انسانيت و خوش خلقي و تواضع را سرمشق خودقرارداده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولينانتخاباتدوره مشروطيت نامزد وکالت شد. او به نمايندگي از طبقه اعيان و اشراف اصفهان در اوليندوره تقنينيه انتخاب گرديد؛ ولي اعتبارنامه او بدليل اين که سن او به سي سالتمام نرسيده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال 1287 شمسي برايادامه تحصيلات خود به فرانسهرفت و پس از خاتمه تحصيل در مدرسهعلومسياسيپاريس به سويس رفت و در اينمرحله به اخذدرجه دکتراي حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ايران با آغازجنگجهانياول مصادف بود. بعد از مراجعت به ايران مصدق السلطنه با سوابقي که در امور ماليه و مستوفي گري خراسان داشت به خدمت در وزارت ماليه دعوت شد.  دکتر مصدق قريبچهاردهماه در کابينه هايمختلفاينسمت را حفظ مي کند تا اينکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علتاختلاف با وزير وقت ماليه ( مشار الملک ) از معاونتوزارت ماليه استعفا مي دهد و هنگام تشکيل کابينه دوموثوق الدوله مجدداً عازم اروپا مي شود.
دکتر مصدق در خاطراتخود از دوراناقامت در سويس که آنرا " وطن ثانوي " خود مي خواند مي نويسد: " در آنجا بودم که قراردادوثوق الدوله بينايران و انگليس منعقد گرديد.... تصميم گرفتم در سويس اقامتکنم و به کارتجارت پردازم. مقدار قليلي هم کالا که در ايران کمياب شده بود خريده و به ايران فرستادم؛ و بعد چنين صلاح ديدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطنخود را نديده بودند به ايران بيايم و بعد از تصفيه کارهايم از ايرانمهاجرت نمايم. اين بود که همان راهي که رفته بودم به قصد مراجعت به ايرانحرکت نمودم..."  دکتر مصدق سپس شرح مفصلي از جريان مسافرت خود از طريق قفقاز به ايرانداده و از آن جمله مي نويسد چون کمونيستها بر اينمنطقه مسلط شده بودند، به او توصيهکرده بودند که دستهايش را با دوده سياه کند تا کسي او را سرمايه دار نداند! دکتر مصدق اضافه مي کند " به دستور ژنران قنسول ايران در تفليس اتومبيلي تهيه نمودند که با پرداخت چهل هزار مناتت مرا به پتروسکي برساند و از آنجا از طريقدرياواردمشهد سر ( بابلسر فعلي ) شويم. ولي چندساعتيقبل از حرکتخبر رسيد که کمونيستها دربند را تصرف کردهاند که از اينطريق نيز مايوس شدم  و چون ناامني در تفليس رو به شدت مي گذاشت از همان خطي که آمده بودم به سويس مراجعت کردم."
بعد از مراجعت دکتر مصدق به سويس، مشيرالدوله که به جاي وثوق الدوله به نخست وزيري انتخابشده بود، تلگرافي بعنوان مصدق السلطنه به سويس فرستاد و او را براي تصدي وزارت عدليه به ايراندعوت کرد. دکتر مصدق تصميم گرفت از راه بنادر جنوب به ايران مراجعت کند.
در مراجعت دکتر مصدق به ايران از طريقبندر بوشهر، پس از ورود به شيراز بر حسب تقاضاي محترمين فارس و واليگري ( استانداري ) فارس منصوب شد و تا کودتاي سوماسفند 1299 در اينمقامماند و برايايجادامنيت و جلوگيري از تعدي قدمهاي موثري برداشت.
با وقوع کودتاي سيد ضيا و رضا خان، دکتر مصدق تنهاشخصيتسياسيايران بود که دولت کودتا را به رسميت نشناخت و از مقامخود مستعفي گشت. پس از استعفا از فارس عازم تهرانشد. ولي بنا به دعوت سران بختياري به آن ديار رفت تا کابينه سيد ضيا پس از 100روز ساقط گرديد.
با سقوط کابينه ضيا، وقتي قوام السلطنه به نخست وزيري رسيد، دکتر مصدق را به وزارت ماليه ( دارائي ) انتخاب نمود که با قبول شرايطي همکاري خود را با دولتجديد پذيرفت.
با سقوط دوت قوام السلطنه و رويکار آمدن مجدد مشيرالدوله وقتي از مصدق خواسته شد که با سمت والي آذربايجان با دوت همکاري کند، با اين شرط که ارتشيان تحت امر او در منطقه باشند، قبول کرد. از اواخر بهمن 1300 با اواسط سال 1301 اينماموريت را پذيرفت، ولي در اواخر کاربخاطر سرپيچي فرمانده قشون آذربايجان از اوامرش بدستور رضاخانسردار سپه، وزير جنگ وقت، از اينسمت مستعفي گشت و به تهران مراجعت کرد.
در خردادماه 1302 دکتر مصدق در کابينه مشيرالدوله به سمت وزير خارجهانتخاب شد و با خواسته انگليسيها براي دو مليون ليره که مدعي بودند برايايجادپليسجنوب خرج کردهاند بشدت مخالفت نمود و آب پاکي را بر دست وزير مختار انگلستان ريخت.
پس از استعفاي مشيرالدوله، سردار سپه به نخست وزيري رسيد و دکتر مصدق از همکاري با ايندولت خودداري ورزيد.
دکتر مصق در دورهپنجم و ششم مجلس شواري ملي به وکالت مردمتهرانانتخاب و در همينزمان که با صحنهسازي سلطنت خاندان قاجار منقرض و رضاخانسردار سپه و نخست وزير فعلي به مقام پادشاهي رسيد، او قاطعانه با اينانتخاب به مخالفت برخاست. زمانيکه عمرمجلس ششم به پايان رسيد و رضاشاه با ديکتاتوري مطلق فاتحه حکومت مشروطه و دمکراسي را خواند، دکتر مصدق طي ساليان دراز خانه نشين شد و در اواخر سلطنت پهلوي اول که همه رجال سابق يا از بينرفته بودند و يا دست بيعت به حکومت داده بودند، مصدق به زندان افتاد ولي پس از چندماهآزاد شد و تحتنظر در ملکخود در احمدآباد مجبور به سکوت شد.رضاشاه در سال 1320 پس از اشغالايران بوسيله قواي روس و انگليس، از سلطنت برکنار گشت و به آفريقاي جنوبي تبعيد گشت و دکتر مصدق به تهران برگشت.
دکتر مصدق در انتخابات شور انگيزدوره 12 مجلس که پس از سقوطرضاشاهانجام شد، بارديگر در مقام وکيل اولتهرانقدم به مجلس نهاد و مورد تجليل تمامملتايرانقرار گرفت.
در انتخاباتدوره 15 مجلسبخاطر مداخلات نامشروع قوام السلطنه ( نخست وزير ) و شاهمانعشدند تا دکتر مصدق قدم بمجلس بگذارد و انگليسيها بتوانند قرارداد تحميلي سال 1933 دورهرضاشاه را که بمدت 60 سالحقوقملتايران را از نفتجنوب ضايع مي ساخت، در دولتساعد مراغه اي تنفيذ سازند. خوشبختانه بر اثرفشارافکارعمومي مقصود انگليسيها تامين نشد و عمرمجلس پانزدهم  سر رسيد. در هميندوران بود که دکتر مصدق و همراهان وي اقدام به پايه گذاري جبههً مليايران را نمودند ( 1328 ).
بر خلاف انتظار انگليسي ها، در انتخاباتمجلس 16 با همه تقلبات و حمايتشاه و دربار صندوقهاي ساختگي آراتهران باطل شد و هژير وزير دربار دست نشانده والاحضرت اشرف بقتل رسيد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق و گروهي از يارانش که هنوز دو سه نفري از آنهاراه خيانت در پيش نگرفته بودند، بمجلس راه يافتند؛ که در همينمجلس پس از کشتهشدن سپهبد رزم آرا،طرحمليشدنصنايعنفتجنوب به رهبريدکتر مصدق تصويب شد و اندکي بعد در شور و اشتياق عموميدکتر مصدق به نخست وزيري رسيد تا قانونمليشدنصنعتنفت را به اجرا در آورد.
در ارديبهشت ماهسال 1330 دکتر مصدق با تکيه به راي اعتماد اکثر نمايندگانمجلس به نخست وزيري رسيد. نخستيناقدامدکتر مصدق پس از معرفي کابينه، اجرايطرحمليشدنصنعتنفت بود.
بدنبال شکايت دولتانگليس از دولتايران و طرح شکايت مزبور در شورايامنيتسازمان ملل، دکتر مصدق عازم نيويورک شد و به دفاع از حقوقايران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و در احقاق حق ملتايران به پيروزيدست يافت. در بازگشت به ايران سفري نيز به مصرکرد و در آنجا مورداستقبال پر شکوه ملتمصرقرار گرفت.
انتخابات دروه هفدهم مجلسبخاطر دخالتهاي ارتشيان و دربار به تشنج کشيد و کار بجايي رسيد که پس از انتخاب 80 نماينده، دکتر مصدق دستور توقفانتخاباتحوزههاي باقي مانده را صادر کرد.
دکتر مصدق برا ي جلوگيري از کارشکنيهاي ارتشدرخواستانتقالوزارتجنگ به دولت را از شاه نمود. که ايندرخواست از طرفشاه رد شد. به هميندليلدکتر مصدق در 25 تيرماه 1331 در مقامنخست وزيري استعفا ميکند.
يکروز بعد، مجلس قوام السلطنه را به نخست وزيري انتخابکرد و قوام السلطنه با صدوربيانيهشديد الحني نخست وزيري خود را اعلام نمود.
مردم ايران که از برکناري دکتر مصدق شديدا خشمگين بودند، در پي چهارروزتظاهرات و قيامهاي پيوسته در حمايت از دکتر مصدق، موفق به ساقط کردندولت قوام گرديدند، و در 30 تير 1331 دکتر مصدق بارديگر به مقامنخست وزيري ايران رسيد.
در روز 9 اسفندماه 1331 دربار با کمک عده اي از روحانيون، افسران اخراجي و اراذل و اوباش تصميم به اجرايطرح توطئه اي بر عليه مصدق کردند تا او را از بين ببرند. نقشه از اينقرار بود که شاه در آن روز به عنوانسفر به اروپا از پايتختخارجشود و اعلامدارد که اين خواسته دکتر مصدق است ( براياطلاعات بيشتر لطفا به کتاب " خاطرات و تالمات دکتر مصدق" بقلم خود ايشان مراجعه کنيد). ارازل و اوباش نوکر دربار هم به بهانه جلوگيري از سفرشاه در مقابل کاخ شاهتظاهرات برپا کنند و هنگامخروجدکتر مصدق از دربار وي را بقتل برسانند. ولي از آنجائيکه مصدق از نقشهاطلاع يافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه با شکست روبرو گشت.
سرتيپ افشار طوس رئيس وفادار شهرباني دکتر مصدق، بوسيله عمال دربار و افسران اخراجي به طرز وحشيانه اي بقتل رسيد.
بعلت اختلافات شديدمجلس با دولتدکتر مصدق، و بدنبال استعفاي بسياري از نمايندگانمجلس ،دولت اقدام به برگذاري همه پرسي در سطحکشور نمود تا مردم به انحلال يا عدم انحلال مجلس راي دهند. در اينهمه پرسي که البته به خاطرهمزمان نبودن زمانانتخابات در تهران و شهرستانها، و همچنين جدابودنمحل صندوقهاي مخالفان و موافقان انحلال مجلسمورد انتقاد بسياري از منتقدانقرار گرفت؛ در حدود دو ميليونايراني به انحلال مجلس راي مثبت دادند و مجلس در روز 23 مرداد 1332 راسما انحلال يافت.
در روز 25 مرداد 1332 طبق نقشه اي که سازمانهاي جاسوسي آمريکا و انگليسبراي براندازي دولت مصدق کشيده بودند، شاه دستور عزل دکتر مصدق را صادر نمود و رئيس گارد سلطنتي خويش، سرهنگ نصيري را موظف نمود تا با محاصره خانهنخست وزير فرمان را به وي تحويل دهد. همچنين نيروهايي از گارد سلطنتي مامور بازداشت عده اي از وزراي دکتر مصدق گشتند. ولي نيروهاي محافظ نخست وزيري با يک حرکت غافلگير کنندهرئيس گارد سلطنتي و نيروهايش را خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتاي 25 مرداد به شکست انجاميد.
در روز 28 مردادماه 1332 دولتين آمريکا و انگليس با اجراينقشه دقيقتري دست به کودتاي ديگري عليهدولتمليدکتر مصدق زدند که اينبار باعثسقوطدلت مصدق گشت. در اينروزسازمان سيا با خريدن فتواي برخي از روحانيون و همچنين دادنپول به ارتشيان، اراذل و اوباش تهرانآنها را به خيابانها کشانيد. بدليل خيانت رئيس شهرباني و بي توجهي رئيسستادارتشدولت مصدق، کودتاچيان توانستند به آساني خود را به خانهدکتر مصدق برسانند و پس از چندين ساعت نبرد خونين گارد محافظ نخست وزيري را نابود کنند و خانه وي را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. ولي دکتر مصدق موفق شد به همراه ياران خود از نردبان استفاده کند و به خانه همسايه پناه ببرد. در اين کودتا گروهي از ياران سابقدکتر مصدق نيز به بهانه مخالفت با مصدق با اجانب همکاري نمودند! همچنين شايان ذکر است که اعضاي حزب کمونيست توده که در روزهاي 26 و 27 مرداد به بهانه هواداري از دکتر مصدق دست به اغتشاشات مي زدند، در روز 28 مرداد هيچ عملي بر ضد کودتاي آمريکائيان انجام ندادند.
در روز 29 مرداددکتر مصدق و يارانش خود را به حکومت کودتا به رهبري ژنرال زاهدي تسليم کردند.
در دادگاهي نظامي، دکتر مصدق با برملا کردناسرار کودتاي 25 و 28 مردادچهره کودتاچيان را نزد جهانيان رسوا ساخت. در پاياندادگاه وي را به 3 سالزندان محکوم کردند و پس از گذراندن 3 سال زندان، دکتر مصدق به ملکخود در احمدآباد تبعيد گشت و تا آخرعمرتحتنظارتشديد بود.
در سال 1342 همسردکتر مصدق، خانم ضياالسلطنه، در سن 84 سالگي درگذشت و دکتر مصدق را بيش از پيش در غم فرو برد. حاصل ازدواج وي و دکتر مصدق 2 پسر و 3 دختر بود.
در 14 اسفندماه 1345 دکترمحمد مصدق بدليل بيماري سرطان، در سن 84 سالگي دار فاني را وداع گفت. پيکر مطهر وي در يکي از اتاقهاي خانه اش در احمدآباد به خاکسپرده شد.

 

.... ..

                      

دوشنبه 5 مرداد 1388  11:30 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها