0

دستورالعمل انتقال مظنونین سیا، اجازه عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین را می‌دهد

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

دستورالعمل انتقال مظنونین سیا، اجازه عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین را می‌دهد

نسخه چاپيارسال به دوستان
سازمان سیا به روایت بازجوی سیا – 42
دستورالعمل انتقال مظنونین سیا، اجازه عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین را می‌دهد

خبرگزاری فارس: در دستورالعمل‌های مربوط به انتقال مظنونین سازمان سیا، عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین به اعضای این سازمان داده شده است.

خبرگزاری فارس: دستورالعمل انتقال مظنونین سیا، اجازه عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین را می‌دهد

به گزارش خبرگزاری فارس، کتاب "بازجو" نوشته "گلن ال. کارل" که خود از بازجویان سازمان سیا بوده روایتی از سازمان سیا و عملکرد آن در قبال مظنونین به عملیات‌های به اصطلاح تروریستی است.

این کتاب داستانی از مهمترین مأموریت نویسنده در طی دوران بیست و سه ساله خدمتش به عنوان عضوی از سرویس مخفی سازمان سیا به شمار می‌رود.

کتاب بازجو که داستان ناراحتی و ترس و سردرگمی است، ارایه کننده نگاهی تکان دهنده‌ و ترسناک از دنیای جاسوسی مرکز حقوق بشر جهان! است.

کارل به مدت بیست و سه سال به عنوان یکی از اعضای سرویس مخفی سازمان سیا مشغول بود که در سال 2007 و هنگامی که پست معاونت افسر اطلاعات ملی در امور تهدیدات فراملی را برعهده داشت، بازنشسته شد و اکنون در واشنگتن‌ زندگی می‌کند.

خبرگزاری فارس به جهت تازگی، سندیت و اهمیت موضوع اقدام به ترجمه کامل این کتاب نموده که بصورت سلسله‌وار منتشر می‌شود.

* سعی بر این بود انتقال زندانیان سری سیا جلب توجه نکند

حالا دلیل شاکی شدن جاش [یکی از همکاران در دفتر منطقه‌ای سیا] را درک کردم. گروه ویژه انتقال مظنون هیچ فکری در مورد سازگار کردن و تطبق کار خود با شرایط موجود نکرده بودند. ....................... (یک پاراگراف سانسور شده توسط سیا). بار دیگر همان سیستم اداری و  مقررات بروکراسی بود که حاکم بر رفتارها بود.

جاش گفت: به همین خاطر بود درخواست کرده و هماهنگ کرده بودیم تا همه چیز عادی باشد و حضور ما اصلاً‌ به چشم نیاید. ................. (سانسور). بحث آماده باش که در میان نبوده است. برای همین است که هیچ کس در اینجا نمی‌داند ما چه کار می‌کنیم یا این که چه کسی هستیم. ....................(سانسور). آیا جلب توجه نکردن یعنی این که یک سری نینجا بیرون بپرند و چند نفر آمریکایی نیز با یک آدم به زنجیر بسته شده منتظر باشند؟ .................... (سه خط سانسور). همه چیز تکمیل شد. الان دیگه می‌توانید شرط ببندید که همه این آدم‌هایی که اینجا هستند به این نتیجه رسیده‌اند که موضوعی غیرعادی در جریان است. مگر می‌شود کسی متوجه نشده باشد؟ ........ (سانسور). این که این دلقک‌ها با هواپیما بر زمین بنشینند و ............. (سانسور) و شما و کپتوس [عنوانی که در سازمان سیا برای اطلاق به عضو ارشد القاعده که دستگیر شده باشد، استفاده می‌شود] سوار هواپیما شوید و ......... اما کسی متوجه نشود ماجرایی در کار است؟

* معاینات پزشکی نه به خاطر زندانی بلکه بخاطر سلامت تیم انتقال مظنونین صورت می‌گرفت

یک یا دو دقیقه بعد ما به سمت جایی قدم برداشتیم که کپتوس نگهداری می‌شد. یکی از نینجاها [نیروهای ویژه انتقال مظنونین تروریستی] یک دکتر بود. او هنگامی که داشتند کار را تمام می‌کردند و کپتوس دستبندزده را سوار هواپیما می‌کردند، از ما استقبال کرد. .............. (سانسور). من به همراه دکتر و جاش به دنبالشان رفتیم. او آدم خوش برخوردی بود. البته اندکی دستپاچه بود و مرتباً اطراف خود را می‌پایید. او به ما توضیح داد که معاینه فیزیکی لازم از جمله بررسی مقعد را بر کپتوس انجام داده تا مطمئن شود کپتوس در سلامت کافی به سر می‌برد و برای تیم تحویل و انتقال مظنون خطری به همراه ندارد............. بار دیگر تکرار می‌کنم "برای این که تهدیدی برای تیم انتقال به همراه نداشته باشد".

من که از ناراحتی و عصبانیت جاش روحیه گرفته بودم، پرسیدم: شما دارید افراد من را ........... (سانسور).

جاش نیز غر زد.

* دستورالعمل انتقال مظنونین سیا اجازه عریان کردن و عکس گرفتن از مظنونین را می‌دهد

صورت دکتر نیز با ماسک سیاه مخصوص صورت پوشانده شده بود اما به نظر می‌رسید او به نسبت آن خانمی که سرپرست تیم ویژه بود، کمتر سخت‌گیری می‌کند و با روحیه‌ای باز جواب ترشرویی مرا داد و گفت: موضوع این است که برخی اوقات این افراد یه چیزهایی را بعضی جاهای خاص بدنشان پنهان می‌کنند. فقط همین. بمب‌ یا یک چیز دیگر... برخی از این افراد خیلی خطرناک و ترسناک هستند. ما باید قبل از این که او را به داخل هواپیمایی ببریم که ممکن جان انسان‌های دیگر نیز در خطر بیفتد، همه چیز را معاینه می‌کنیم.

(نویسنده در پاورقی در توضیح اینگونه بررسی‌های پزشکی چنین می‌نویسد: اسناد منتشر شده متعددی دال بر این نوع معاینات وجود دارند. در دستورالعمل بازجویی کوبارک که من آن را سندی بنیادی و اساسی در زمینه نحوه رفتار هنگام تحویل، در بازداشت نگهداشتن و بازجویی از زندانیان می‌دانم، چنین آمده است که "فرد دستگیر شده باید مورد بررسی‌ها و معاینات مختلف پزشکی توسط پزشک مرکز قرار گیرد که از جمله معاینات، معاینه همه حفره‌های بدنی است." تحقیقات شورای اروپا درباره روش تحویل و جابجایی سری زندانیان توسط سیا که در تابستان 2009 منتشر شد نیز تاکید می‌کند که "برخی افراد گزارش کرده‌اند که جسمی خارجی به زور به مقعد مظنونین فرو برده می‌شد و برخی افراد دیگر نیز گزارش داده‌اند که از داروهای طبی یا مسکن‌ها برای معاینه هر مظنون استفاده می‌شده است." اما در عین حال در گزارش زمینه‌ای درباره روش‌های ترکیبی سیا برای بازجویی مورخ 30 دسامبر 2004 که در آن روش‌ها و تکنیک‌های تحویل و بازجویی زندانیان بسیار مهم القاعده‌ای توضیح داده شده و بنا بر قانون آزادی اطلاعات در اختیار عموم قرار گرفته و منتشر شده، چنین آمده است که "برخی حوادث قابل پیشگیری اتفاق افتادند ... یک مظنون بسیار مهم  پس از بازداشت به نقطه‌ای نامعلوم [اکنون معلوم شده است که این نقطه شامل اماکن و تأسیساتی در افغانسان بوده است] فرستاده می‌شود.... اما قبل از پرواز معاینه پزشکی لازم روی وی صورت می‌گیرد و به محض ورود به فرودگاه و تحت تدابیر امنیتی لازم مظنون به نقطه نامعلوم منتقل می‌گردد و در آنجا نیز روال اداری و ارزیابی‌های پزشکی روی وی صورت می‌گیرد. این مراحل بسیار دقیق و در آرامش صورت گرفته و بیشتر بالینی است. این مراحل عبارتند از:

الف) سر و صورت آن زندانی بسیار مهم باید تراشیده شده باشد.

ب) یک سری عکس از مظنون مهم در شرایطی گرفته می‌شود که برهنه است تا شرایط جسمانی مظنون در هنگام ورود با سند و مدارک ثبت شود.

ج) یک افسر پزشکی با مظنون بسیار مهم مصاحبه می‌کند و ارزیابی پزشکی برای بررسی شرایط فیزیکی مظنون بسیار مهم را ارایه می‌گردد. افسر پزشکی همچنین تعیین می‌کند که آیا تضاد یا تناقضاتی در استفاده از روش‌های بازجویی به کار رفته است یا خیر.)

* بنا بر مقررات، مظنونین سیا هنگام انتقال باید چشم و گوش بسته باشند

رو به جاش کردم و گفتم: جاش!

چهره‌اش جدی و پر از خستگی بود. به سختی تقلا می‌کرد که عصبانیتش را فرو بخورد. ما با کسانی که دستکش در دست داشتند، دست دادیم و موافقت خود را اعلام کردیم.

............ (سانسور). سوار هواپیما شدم و به دنبال من آن زن نینجا وارد هواپیما شد. او آخرین نفری بود که وارد می‌شد و با هیچ کس خداحافظی نکرد و دست نداد. پس از آن تاریکی نور کابین هواپیما برایمان کور کننده بود. آن خانم بعد از بستن درب‌ها به سمت کابین خلبان حرکت کرد و آنجا نشست و گفت: برویم. موتور هواپیما بلافاصله بعد از آن روشن شد و ما در باند پرواز به حرکت درآمدیم.

من هم در راهروی هواپیما حرکت کرده و صندلی‌ای در انتها و پشت بال‌ها آن پیدا کردم. هیچ کس حرفی نمی‌زد و من نیز متوجه شدم که احتمالاً جزو مقررات است که کسی در طول پرواز صحبت نکند. همه به نوعی مرا نادیده می‌گرفتند. ...... (سانسور). من به چند چراغی که آن پایین روشن بودند و به تدریج از دید محو می‌شدند، نگاه کردم.

حدود بیست دقیقه بعد از پرواز بار دیگر بازگشتم تا وضعیت کپتوس را کنترل کنم. او بی‌حرکت ایستاده بود.  ............................................ (چند خط سانسور شده توسط سیا). نیروهای ویژه از این کار من استقبال نکردند. آنها با یک حایل راهرو را جدا کرده بودند. کابین پر بود از صدای غرش موتور هواپیما........ (سانسور) من به صندلی‌ام بازگشتم و سرم را با پتو پوشاندم و با خیال راحت برای مدتی که به نظر خیلی طولانی بود، خوابیدم.

(در گزارش زمینه‌ای استفاده ترکیبی سیا از روش‌ها و تکنیک‌های بازجویی درباره مقررات تحویل زندانی چنین آمده است "در طول پرواز، بازداشت شدگان با استفاده از چشم بند و گوش بند و سربند از هر نگاه یا صدایی دور نگه داشته می‌شوند و در طول مدت زمان تحویل هیچ تماس و تعاملی نباید با زندانیان بسیار مهم انجام شود... مراحل کار درمورد این افراد بسیار دقیق و در آرامش صورت گرفت و  تقریباً بالینی است.)

نقطه صفر

«حتی هوشمندانه‌ترین و زیرکترین نقشه‌‌ها نیز به طراحان آن آسیب می‌رساند و اغلب به کسی برمی‌گردد که آن را طراحی کرده است.» لا فونتین، شاعر و نویسنده فرانسوی

آسمان سربی رنگ بود و تاریکی همه جای زمین را فرا گرفته بود. مه و غبار نیز آسمان را در بر گرفته بود و کسی نمی‌توانست فاصله نه چندان دورتری را ببیند و مقابل دیدگان ابرهای خاکستری رنگ در هر سو به اشکال مختلف پراکنده بودند. نمی‌توانستم باور کنم که ما در چه تاریکی‌ مطلقی فرود آمده بودیم.

تغییر صدای غرش موتورهای هواپیما و کاهش ارتفاع موجب شد تا من پنج دقیقه پیش از این که هواپیما فرود آید از  خواب خود بیدار شوم. چشمانم خواب گرفته و موهایم ژولیده بودند. همانطور که هواپیما چرخش تندی انجام داد و به سرعت فرود آمد، تنها مدت اندکی زمان داشتم که به رشته‌ کوه‌های به هم پیوسته قهوه‌ای رنگی که نوک آنها را برف گرفته بود نگاه مختصری بیندازم. اینجا نقطه صفر بود.

ادامه دارد...

انتهای پیام/ص

 
 
یک شنبه 7 اسفند 1390  4:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها