ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور(1)
ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور(1)
على كورانى
قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، كشور ايران در تصور غربيها پايگاهى حياتى، آن هم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مىآمد و از ديدگاه مسلمانها كشورى اسلامى و اصيل به شمار مىرفت كه «شاه» سر سپرده غرب و همپيمان اسرائيل بر آن حكومت مىكرد و براى خوش خدمتى به اربابانش، كشورش را دربست در اختيار و خدمت آنان قرار داده بود.
علاوه بر آنچه كه در تصور ديگران بود، در ذهن يك فرد شيعه مانند من، كشورى بود كه در آن مرقد مطهر امام رضا، عليهالسلام، و حوزه علميه قم وجود داشت، كشورى داراى تاريخى اصيل و ريشهدار در تشيع و علما و انديشمندان شيعه و تاليفات گرانبها، زمانى كه به روايات وارده در خصوص مدح و ستايش ايرانيان بر مىخوريم و آنها را بررسى مىكنيم، به يكديگر مىگوييم: اين روايات مانند روايتهايى است كه مدح و ستايش و يا مذمت اهل يمن، و يا بنى خزاعه را مىنمايد. از اين رو هر روايتى كه مدح و ستايش و يا مذمت گروهها و قبيلهها و بعضى كشورها را در بر دارد، نمىتواند بدون اشكال باشد. گرچه اين روايات صحيح و درست مىباشند، اما مربوط به تاريخ گذشته و احوال مختلف ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اوليه آن است.
اين طرز فكر رايجبين ما بود، كه امت اسلامى در حالتى جاهلانه، فرمانبردار سلطه كفر جهانى و نوكران اوست، در بين ملتها هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد و چه بسا همين ايرانيان مورد بحث، بدتر از ساير ملتها بودهاند، به دليل اينكه آنان طرفداران تمدنى كفر آميز و برترى جوييهاى ملى و نژادى بودهاند كه سر سپردگانى چون شاه و اربابان غربىاش براى ايجاد چنين تز و طرز فكرى و تربيت مردم ايران، بر همين روش پافشارى مىكردند.
... تا اينكه پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگير كرد و قلبهاى غمگين آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود كه در قرنهاى گذشته بىسابقه بود، بلكه بالاتر، آنان تصور چنين پيروزى را نداشتند. اين سرور و خوشحالى همه كشورها و ملتهاى مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالى مردم، اين بود كه همهجا صحبت از فضل و برترى ايرانيان و طرفداران سلمان فارسى بود، بطور مثال، يكى از صدها عنوانى كه در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تيتر مجله تونسى «شناخت» بود كه در آن آمده بود: «پيامبر، صلىاللهعليهوآله، ايرانيان را جهت رهبرى امت اسلامى برمىگزيند» اين نوشتهها، خاطرات ما را درباره ايرانيان تجديد كرد و دريافتيم رواياتى كه از پيامبر، صلىاللهعليهوآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاريخ گذشته آنها نبوده، بلكه ارتباط به آينده نيز دارد...
ما با مراجعه به منابع و تفسير و بررسى روايات مربوط به ايرانيان، به اين نتيجه رسيديم كه اين روايات و اخبار بيش از آنكه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آينده است و جالب اينكه اينگونه روايات در منابع حديث اهل سنتبيشتر از شيعه وجود دارد.
چه مىتوان كرد، زمانى كه در روايات مربوط به حضرت مهدى، عليهالسلام، و زمينه سازى حكومت آن بزرگوار، ايرانيان و يمنيها داراى سهم بسزايى بوده و كسانى هستند كه به مقام ايجاد زمينه مناسب براى ظهور آن حضرت و شركت در نهضت وى نائل مىشوند... و همچنين افراد شايستهاى از مصر و مؤمنانى حقيقى از شام و گروههايى از عراق... نيز از اين فيض بهرهمند مىشوند و همينطور ساير دوستداران آن حضرت كه در گوشه و كنار جهان اسلام پراكنده هستند، از اين موهبتبرخوردار مىشوند، بلكه آنان از ياران ويژه و وزرا و مشاورين آن حضرت، ارواحنافداه، مىباشند.
ما اينك، رواياتى را كه پيرامون ايرانيان بطور عموم وارد شده است مورد بررسى قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور مىپردازيم
آيات و اخبار در ستايش ايرانيان
رواياتى كه درباره ايرانيان پيرامون آياتى كه تفسير به ايرانيان شده وارد گرديده است، تحت اين نه عنوان است:
الف. طرفداران سلمان فارسى ب. اهل مشرق زمينج. اهل خراسان د. ياران درفشهاى سياه ه. فارسيان و. سرخ رويان ز. فرزندان سرخرويان ح. اهل قلم ط. اهل طالقان.
البته خواهيد ديد كه غالبا مراد از اين عناوين يكى است، اخبار ديگرى نيز وجود دارد كه با عبارتهاى ديگرى از آنان ياد كرده است.
1. در تفسير قول خداى سبحان: «ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سبيلالله فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه والله الغنى وانتمالفقراء و ان تتولوا بستبدل قوما غيركم ثم لايكونوا امثالكم». (1)
اينك شما كسانى هستيد كه فراخوانده مىشويد تا در راه خدا انفاق كنيد، برخى از شما در انفاق بخل مىورزد و كسى كه بخل مىكند و خداوند بىنياز است و شما نيازمنديد و اگر روگردان شويد خداوند گروهى را غير از شما جايگزينتان مىنمايد و آنان مثل شما نيستند.
صاحب كشاف نقل كرده كه از پيامبر، صلىاللهعليهوآله، درباره كلمه «قوم» كه در آيه شريفه آمده استسؤال شد. سلمان فارسى نزديك پيامبر، صلىاللهعليهوآله، نشسته بود آن حضرت با دست مبارك خود به ران پاى سلمان زد و فرمود:
«به خدايى كه جان من در دست و قدرت اوست، اگر ايمان به كهكشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مىيابند.» (2)
به نقل صاحب «مجمعالبيان» از امام باقر، عليهالسلام، روايتشده كه فرمود:
«اى اعراب، اگر روى برگردانيد، خداوند گروه ديگرى را جايگزين شمامىگرداند يعنى ايرانيان»
و صاحب «الميزان» آورده كه «درالمنثور» روايتى را عبدالرزاق و عبد بن حميد و ترمذى و ابن جرير و ابن ابى حاتم و طبرانى در كتاب «اوسط» و بيهقى در كتاب «دلائل»... از ابوهريره نقل كرده است كه وى گفت: پيامبر، صلىاللهعليهوآله، اين آيه را «و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم، ثم لا يكونوا امثالكم» قرائت فرمود، عرض كردند يا رسولالله! اينها چه كسانى هستند كه اگر ما رويگردان شويم جايگزين ما مىشوند؟ پيامبر اسلام، صلىاللهعليهوآله، با دست مبارك به شانه سلمان فارسى زد و سپس فرمود:
«او و طرفداران او، به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از فارس (ايرانيان) به آن دست مىيابند.» (3)
مانند اين روايتبه طرق ديگرى از ابوهريره و همچنين از ابن مردويه از جابر بن عبدالله نقل شده است.
در اين روايت دو معنا كه همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد كه عبارتند از:
1. ايرانيان (فرس) خط و جناح دومى بعد از اعراب، براى بهدوش كشيدن پرچم اسلام مىباشند.
2. آنان به ايمان دست مىيابند هرچند از آنان دور و دسترسى به آن دشوار باشد.
چنانكه در همين روايتسه مطلب قابل بحث است:
اولا: اينكه خداوند متعال اعراب را تهديد به جايگزينى ايرانيان نموده است، آيا مخصوص زمان نزول آيه در زمان پيامبر، صلىاللهعليهوآله، است و يا اينكه مربوط به همه نسلهاست، بگونهاى كه داراى اين معنى باشد: اگر شما (اعراب) از اسلام رويگردان شويد در هر نسلى كه باشد ايرانيان (فرس) را جايگزين شما مىگرداند؟
ظاهر معنى اين است كه به حكم قاعده «مورد، مخصص نمىباشد» اين نكته در همه نسلهاى بعدى نيز استمرار دارد و آيات مباركه قرآن در هر طبقه و نسلى، نقش خورشيد و ماه را دارند (يعنى در نورافشانى يكساناند) چه اينكه اين مطلب در روايات آمده و مفسران نيز بر آن اتفاق نظر دارند.
ثانيا: حديثشريف مىگويد مردانى از فارس به ايمان دستخواهند يافت نه همه آنان، بديهى است كه اين خود، ستايشى است نسبتبه افراد نابغهاى از بين آنها نه جميع آنها.
اما ظاهر آيه شريف و روايت اين است كه هر دو، بطور عام ستايش از «فرس» مىنمايند، چون در ميان آنان كسانى هستند كه به درجه دستيابى به ايمان و يا علم مىرسند. بويژه با ملاحظه اينكه صحبت از گروهى است كه بعد از اعراب حامل آيين اسلام هستند، بنابراين مدح و ستايشى كه براى آنان به شمار آمده بدين جهت است كه آنها زمينه مناسبى براى به وجود آمدن نوابغ خود مىباشند و از آنان اطاعت و پيروى مىكنند.
ثالثا: آيا تاكنون رويگردانى اعراب از اسلام و جايگزين شدن «فرس» به جاى آنان صورت گرفته استيا خير؟
جواب: بر اهل دانش و علم، پوشيده نيست كه مسلمانان امروز، اعم از عرب و غير عرب از اسلام واقعى اعراض نموده و رويگردان شدهاند. بدينترتيب متاسفانه فعل شرط، در آيه شريفه « ان تتولوا; اگر رويگردان شويد» تحقق يافته و تنها جواب شرط، يعنى جايگزين شدن فرس به جاى آنان باقى مانده است، در اين زمينه هم با دقتى منصفانه مىتوان گفت كه وعده الهى، در آستانه تحقق است.
بلكه، روايتبعدى كه در تفسير «نورالثقلين» آمده است دلالت دارد كه اين جايگزينى، در زمان بنىاميه حاصل شده است، چون زمانى كه عربها متوجه مراكز و مناصب و مالاندوزى شدند، فرس (ايرانيان) به كسب علوم اسلامى روى آورده و از آنان سبقت گرفتند. از امام صادق، عليهالسلام، منقول است كه فرمود:
«قد والله ابدل خيرا منهم، الموالى».
سوگند به خدا كه بهتر از آنها را جايگزين فرمود، يعنى عجم را.
گرچه تعبير به «موالى» در آن روز شامل غير فرس (ايرانيان) يعنى تركان و روميها كه اسلام آورده بودند نيز مىشده است، اما آنچه مسلم است «فرس» به عنوان مركز ثقل، اكثريت آنان را تشكيل مىدادهاند. بويژه با توجه به شناخت امام صادق، عليهالسلام، نسبتبه تفسيرى كه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، از آيه شريفه درباره «فرس» فرموده است.
2. در تفسير گفته خداى سبحان:
«هو الذى بعث فىالاميين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين× و اخرين منهم لما يلحقوا بهم و هوالعزيز الحكيم». (4)
اوستآنكه برانگيختدر بين درس نخواندهها رسولى را از خودشان كه آيات خدا را بر آنان مىخواند و آنان را پاك مىسازد و كتاب و حكمتشان مىآموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشكارى بودند و افراد ديگرى از ايشان كه به آنان نپيوستهاند و اوستخداى عزيز و حكيم.
مسلم، در صحيح خود از ابوهريره روايت كرده كه گفت: «ما حضور پيامبر، صلىاللهعليهوآله، بوديم كه سوره مباركه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسيد به آيه «و آخرين منهم لما يلحقوابهم» مردى از او سؤال كرد، يا رسولالله! اينان چه كسانى هستند كه هنوز به ما نپيوستهاند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهريره گفت: سلمان فارسى نيز در بين ما بود پيامبر، صلىاللهعليهوآله، دست مباركشان را بر سر سلمان نهاد و فرمود: به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از اينها (طرفداران سلمان) به آن دستخواهند يافت».
در تفسير على بن ابراهيم، ذيل آيه «و آخرين منهم لما يلحقوا بهم» آمده است كه: «و افراد ديگرى كه به آنها نپيوستهاند» يعنى كسانى كه بعد از آنان اسلام آوردهاند. و صاحب «مجمعالبيان» آورده است: آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قيامت، سپس گفته است كه آنان عجمها و كسانى كه به لغت عربى حرف نمىزنند مىباشند چون پيامبر، صلىاللهعليهوآله، به سوى هركسى كه وى را مشاهده كرده و كسانى كه بعدا مىآيند، اعم از عرب و عجم برانگيخته و مبعوث شده استبه نقل از سعيد بن جبير و نيز امام باقر، عليهالسلام.
مطلق بودن كلمه «و آخرين منهم» اقتضا دارد كه شامل همه طبقات و نسبهاى بعدى از زمان پيامبر، صلىاللهعليهوآله، از عرب و غيرعرب شود، اما با مقايسه كلمه «اميين» و «آخرين» بهتر است كه بگوييم مراد از «اميين» اعراب و از «آخرين» افرادى از غيرعرب كه اسلام مىآورند مىباشد، چنانكه بعضى روايات اهلبيت، عليهمالسلام، گوياى اين مطلب است و صاحب «كشاف» نيز همين مبنا را پذيرفته است.
بنابراين، پيامبر، صلىاللهعليهوآله، كه آيه شريف را به «فرس» تفسير نموده است، در حقيقت منطبق بر مصداق مهمى براى كلمه «آخرين» و يا مهمترين مصداق، از بين مصاديق آن مىباشد، گرچه صرف تطبيق، باعث فضل و برترى بيشتر نمىگردد، اما چون پيامبر، صلىاللهعليهوآله، آنان را ستوده به اينكه آنان به ايمان و علم و يا اسلام هر چند دور و مشكل باشند نائل خواهند شد و از طرفى رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، در تفسير هر دو آيه عمدا، عين گفته خود را تكرار مىكنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى، دليل روشنى بر اين مدعى است.
پي نوشت :
1. سوره محمد(47)، آيه 38.
2. الزمخشرى، جارالله محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 4، ص 331.
3. الطباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج18، ص 250.
4. سوره جمعه(62)، آيات 2 -3.
پل ارتباطی : daniz_0443@yahoo.com
یک شنبه 7 اسفند 1390 1:25 AM
تشکرات از این پست