انتظار: چگونه به فكر تشكيل بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) افتاديد. اين بنياد را در چه سالي و با چه هدفي تشكيل داديد؟ 
استاد قرائتي: بسماللَّه الرحمن الرحيم. السلام عليك يا بقيةاللَّه يا مهدي (عج). به دليل اينكه از ده يازده سال پيش، ما صحبت ستاد اقامهي نماز را كرديم و به هر حال، بالاي صد رسالهي دكترا و فوق ليسانس براي نماز نوشته شد، بالاي صد كتاب و جزوه براي نماز نوشته شد، بالاي صدو پنجاه مسجد در جادهها ساخته شد، بالاي پنجاه هزار نماز جماعت در آموزش و پرورش راه افتاد، نماز ظهر عاشورا و نماز خواندن در پاركها راه افتاد. يك حركتي دربارهي شعر نماز، سرود نماز، تبليغ نماز، بودجه براي نماز، قانون براي نماز، يك حركت خوبي را خدا لطف كرد به دست بندهي ناچيز انجام شد. البته بخش بزرگش به دست همكاران عزيزمان بود.
از آن به بعد، بسياري از كارها را ميگويند به قرائتي بسپاريد. مثلاً عدهاي رفته بودند پيش مقام معظم رهبري دربارهي زكات. يكي گفته بود: برويد سراغ قرائتي. دربارهي بنياد ازدواج، گفته بودند: برويد پهلوي قرائتي. يعني ما تقريباً حالا يك كارمان خوب شده، فكر ميكنند باقي كارها را هم ميتوانيم انجام بدهيم. و اما، فكر تشكيل بنياد فرهنگي مهدي موعود (عج) از آنجا شروع شد كه جوان 23 سالهاي كه ايشان را به خوبي ميشناسيم، در سفر عمره با ما بود. ديديم ايشان وقتي در مسجد شجره مُحرم شد، دعاي ابوحمزه را تا مكه از حفظ خواند و چهقدر گريه كرد. گريههاي اين جوان 23 ساله، ما را تحت تأثير قرار داد. در محل استقرار نيز اتاقهامان پهلوي هم بود. به هر حال آشنا شديم ذره ذره گفت كه ما چند نفر شريك هستيم و وضع ماليمان هم خوب است. شما بيا دربارهي امام زمان (عج) يك حركتي انجام بده. امام زمان (عج) غريب است. شما كه اين همه دربارهي ولايت فقيه بحث ميكنيد، لااقل كمي هم روي نسخهي اصلي كار كنيد. ولايت فقيه، فتوكپي امام زمان (عج) است. شما اگر معرفت و محبت و عشق و نياز به امام زمان (عج) را در نسل جوان بيست ميليوني مطرح كنيد، ولايت فقيه ديگر خودش ثابت شده است. يعني كسي كه اصلش را پذيرفت، قائم مقامش را هم ميپذيرد. اين را گفت و بعد هم ديديم كه پيگيري ميكند. آمد خانهي ما و گاهي گريه ميكرد. من گاهي از گريههاي او منقلب ميشدم. ميسوخت و حرف ميزد مثل يك آدم عارف. به هر حال، من اين حرف را منتقل كردم به مقام معظم رهبري كه جواني آمده است و ميگويد شما كه اين همه دربارهي ولايت فقيه صحبت ميكنيد، روي نسخهي اصل هم صحبت كنيد. اگر انجمن حجتيه به خاطر برخي مسايل سياسي و مشكلات عقيدتي، منزوي و متلاشي شد، حقش بود به جاي آن خانهي خشتي كه خراب شد، خانهي آجري درست كنيم، ولي ما چيزي به جايش درست نكرديم. الآن بايد يك كاري براي آقا بكنيم. كارمان و مخاطبمان، فقط محققان نباشند؛ چون حدود 1500 كتاب - با كم و زياد - دربارهي آقا در ابعاد مختلف نوشته شده، ولي مهم اين است كه به شبهههاي اساسي و جديد پاسخ بگوييم. خرافه زدايي كنيم و سهلنويسي كنيم. يعني انتخاب موضوع و آسان نويسي و تيراژ ميليوني دادن. بعد، اين بحث امام زمان (عج) را در كتابهاي درسي دبيرستان و دانشگاه وارد كنيم. بعد اشعار و محتواي آن را عوض كنيم و به جاي خوابهايي كه ميگويند و به جاي ملاقاتهايي كه مشكوك است، اين ملاقاتها را تبديل كنيم به توجه عميق به امام زمان (عج) و مفاهيمي كه دربارهي آن حضرت است. به هر حال، من به آقا گفتم كه ميخواهيم يك حركت بكنيم. ايشان گفتند: ان شاءاللَّه مبارك است. افرادي را براي تشكيل بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) دعوت كرديم. جناب آقاي ابوترابي هم - كه رهبر آزادگان بود و خدا رحمتش كند - مدير عامل شد. بعد در اثر تصادف ايشان، آقاي ايراني كانديدا شد. ايشان هم به علت اشتغال زياد، استعفا داد و اكنون يكي از برادران - حاج آقاي متوسل - كارها را انجام ميدهد. مكان اين بنياد در تهران، همان ساختمان قبلي ستاد اقامهي نماز است كه از رهبر معظم انقلاب، اجازهي آن را گرفتيم و در آنجا مستقر شديم. موضوعها و كتابهاي متعددي را به نويسندگان مختلف سفارش داديم و بعضي از كتابهاي خوب مثل ((خورشيد مغرب)) محمدرضا حكيمي را در تيراژ دو ميليون به صورت بروشور چاپ كرديم. بعد يك بودجهاي و بانيهايي پيدا شدند كه ما بتوانيم يك محلي بخريم. يك باغي كنار جمكران خريداري شد، براي اين نسل 20 ميليوني آموزش و پرورش، كه وقتي ميآيند در جمكران، در هواي داغ و آب شور اذيت نشوند و خاطرهي تلخي نداشته باشند. يك استراحتگاهي هم براي بچهها باشد. الآن هم يك مقداري طرح و برنامه داريم و آغاز كارمان است. از كارهاي شيريني كه شده،برگزاري دورهي تخصصي مهدويّت در قم بود كه حاج آقاي آقايي عهدهدار آن شد و انصافاً، كار بسيار مهم و اساسي بود. به هر حال، در قم، دورههاي تخصصي تفسير، فلسفه و قضاء وجود دارد. در اين راستا، به وجود كساني نيازمند هستيم كه بتوانند دربارهي حضرت مهدي (عج) به شيوهي علمي، انقلابي، منطقي و استدلالي صحبت كنند؛ چون اين امام زمانيها، بعضيهاشان خرافات ميگويند. بعضيهاشان يا ملاقات ميگويند؛ ملاقاتهاي مشكوك يا حرفهايي ميزنند كه صادراتي يا منطقي نيست. به هر حال، يك سري كارهايي در حال انجام شدن است كه بتوانيم حضرت مهدي (عج) را معرفي كنيم شبيه كتاب ((المراجعات)) و ((الغدير)) كه اميرالمؤمنين عليعليه السلام را معرفي ميكند. البته دربارهي امام زمان (عج) كارهايي شده و ميشود؛ مثلاً آقاي آيت اللَّه امامي كاشاني تحقيق كردهاند. ايشان گفتهاند دوازده جلد كتاب نوشتم و چه جاهايي رفته است. دربارهي كتابهاي خطي و غير خطي، تحقيقاتي شده است. دفتر تبليغات هم در قم دفتري به نام مؤسسهي انتظار نور دارند. سازمان تبليغات هم اجلاس دو سالانه دارد. افراد ديگري هم هستند كه در اين زمينه به صورت پراكنده، كارهايي ميكنند. ولي ما ميخواهيم تربيت استاد داشته باشيم. در همين دورهي اول حدود 25 نفر بودند كه زير نظر آقاي آقايي، كارشان را آغاز كردهاند.
حالا آغاز كارمان را فقط ثبت كرديم و مقام معظم رهبري، بودجهاي را به اين امر اختصاص دادهاند. چند نفر از افراد نيكوكار هم هستند كه به صورت ماهانه به اين بنياد كمك ميكنند. امام زمان (عج) به قدري عاشق و مريد دارد كه اگر كسي بخواهد كاري انجام بدهد، تنها نميماند. ما در برخي امامانمان مانند امام حسينعليه السلام و حضرت اميرعليه السلام، و امام زمان (عج) و هم چنين در برخي امام زادهها مانند ابوالفضلعليه السلام نيازي به تأمين اعتبار نداريم. فقط بايد طرحي پخته، روان، عميق و ميليوني براي نسل نو و صادراتي باشد. يعني نميخواهيم تحقيقاتي غير صادراتي بكنيم. آنچه تحقيق ميشود، بايد به صورت كاربردي باشد. حالا مثلاً يك آقايي روي منبر ميگفت: و جلس علي صدر الحسين. يك سري گريه كردند. بعد يك مرتبه گفت: در يك نسخهي خطي دارد فجلس حالا و جلس يا فجلس. اينكه مشكلي را حل نميكند. خيلي وقتها تحقيقات، علّافي است. بعضي تحقيقات هم به گونهاي است كه اگر انجام نشود، ممكن است مردم نسبت به امام زمان (عج) شبهه دار بشوند. پس بايد تحقيقات، كليدي باشد. هم اكنون همه گونه امكاناتي از قبيل آنتنهاي تلويزيون در اختيار داريم. همهي رييس شبكهها آماده هستند. راديوها همه در اختيار ما هستند. شعرا همينطور. اگر ما بتوانيم به آنها محتوا بدهيم و مسير شعرها را عوض كنيم. صاحبان مهديهها را هم اگر بتوانيم در يك جلسه بسيج كنيم، الآن [نزديك نيمه شعبان] وقتش است. چون سوهان فروشها ميگويند: هر چي فروختي، يك هفته به عيد فروختي، بعد ديگر سوهانها روي دستت ميماند. يعني هر كاري، وقتي دارد. يك لباس احرام در ايام حج، فروش دارد. باقياش همين طور بايد بنشينند، چرت بزنند.
و الآن كه ماه رجب شروع شده،و 45 روز به نيمهي شعبان مانده، در اين مدت ميتوانيم تمام نيروهامان را بسيج كنيم. الآن ميارزد كه افرادي را دعوت كنيم. يك نامه به امام جمعهها بنويسيم. براي امام جمعهها كتاب بدهيم. به رؤساي شبكهها و مطبوعات مطلب بدهيم. به هر حال، اين ايام، بنياد فرهنگي امام زمان (عج) ميتواند به همهي مهديهها، شبكهها، راديوها و شعرا، خط بدهد. اگر خواستيم يك چراغاني در شهر بكنيم، ميتوانيم با نيروهاي مردمي بسيج، صحبت كنيم. ميتوانيم يك نامه از بنياد براي همهي انجمنهاي اسلامي بفرستيم. به وزرا نامه بنويسيم. هر وزيري را ميتوانيم به او بگوييم كه يك بودجه براي امام زمان (عج) اختصاص بدهد. من با وزير نفت صحبت كردم و گفتم: يك كتاب دربارهي امام زمان (عج) است، خوب است همهي كارمندهاي شركت نفت بخوانند. قبول كرد. گفت: من ميگويم صد هزار جلد كتاب مطالعه كنند. بودجهي امتحان يك مسابقه را هم من ميدهم. يعني يك طنابي، نخ نخ بكنيم و هر وزيري و هر كسي، نخ خودش را پاره كند. يعني ما ميتوانيم تمام امت را به عشق حضرت مهدي (عج) بسيج كنيم. فقط اخلاص ميخواهد. امداد غيبي ميخواهد. يار ميخواهد. طرح ميخواهد، آدمي كه، شب را از روز نشناسد. فرق برايش نداشته باشد بنز و ميني بوس، شب و روز، پنج شنبه و جمعه. يعني همينطور عاشقانه براي اينكه و لما راي اللَّه صدقنا انزل اللَّه علينا النصر.
انتظار: در زمينههاي كاربردي و عملي، چه كارهايي انجام دادهايد و چه طرحهايي را پيشنهاد ميكنيد؟
استادقرائتي: من طرح عملي براي خودم ندارم. چيزي ياد ميگيرم، ميروم ميگويم. منتها در مسيري كه ميرويم، اگر يك وقت، خدا لطف كرد، مثل يك جوي آبي كه به قول مرحوم آقاي شيخ علي صفايي: ((جوي آب كه آب را به مزرعه ميبرد، ممكن است يك وقتي هم يك علفي، كنار خودش سبز شود.)) يا مثلاً كسي كه لباس ميشويد، دستهاي خودش هم پاك مي شود. من الآن طرح عملي ندارم.
انتظار: براي معرفي حضرت بقيةاللَّه (عج) به جوانان و نوجوانان و بحث فرهنگ مهدويّت چه طرحي داريد و چه راه كارهايي را پيشنهاد ميفرماييد؟
استاد قرائتي: خدا به پيغمبرش ميفرمايد: و ما علي الرسول الا البلاغ. ما كارمان، بلاغ است؛ يعني ما ميتوانيم ((عصيتك بجهلي)) را حل كنيم كه ديگر نگويد: من نميدانستم. لئلا يكون للناس علي اللَّه حجة بعد الرسل. ما كارمان همين است. يعني واقعاً امام زمان (عج) را در سطوح مختلف معرفي كنيم و اين نقش مهمي هم دارد؛ يعني اگر واقعاً انسان احساس كند و بچههاي ما احساس كنند، كه امام زمان (عج)، پدرشان است: انا و علي ابوا هذه الامة. يعني بدانيم كه حضرت ابراهيم، پدر امت است. ملة أبيكم ابراهيم. اينكه ميگويد: من پدر شما هستم؛ حضرت ابراهيم، پدر شما است. هو سماكم المسلمين من قبل. يعني دختران ما بدانند كه دختران امام زمان (عج) هستند. پسران ما بدانند كه پسران اسلام هستند. بايد يك مقداري به اينها شخصيت داد و يك مقداري بايد لطف امام زمان (عج) را به اينها معرفي كرد؛ چون اگر بنده آمدم و گفتم كه من خدمت آيت اللَّه خامنهاي بودم، ايشان اسم شما را برد و به شما سلام رساند؛ شما چه لذتي ميبري؟ خوب اين مهم است كه وقتي امام زمان (عج) ميفرمايند: و لاناسين لذكركم. خوب، همين مقدار را وقتي آدم ميفهمد، منقلب ميشود.
و اين كار هم اثر داشته؛ يعني تبليغاتي كه شده، اين تبليغات و توسلها نقش مهمي داشته است. منتها در اين مسأله، نقش اصلي امام زمان (عج)، مبارزه با ظلم است كه شعارش هم: يملأ الارض قسطاً و عدلاً است. خوب، مسألهي قسط و عدل، يك كار حكومتي است. البته در جمهوري اسلامي، گامهايي برداشته شده. مثلاً به همان اندازه كه در شمال تهران، كار و فعاليت شده، به همان مقدار در جنوب تهران نيز انجام گرفته است. اينطور نيست كه شمال شهر، چمن و گل باشد و جنوب شهر، زباله. يا مثلاً الآن در شهرهاي كوچك و در بخشهاي ما، دانشگاه شعبه دارد. همين كه درِ كتابخانه باز شده، درِ كلاسها باز شده، درِ حوزه باز شده است، خودش خوب است. يعني اگر كسي بخواهد طلبه بشود، تقريباً در همهي شهرها، حوزه هست. بخواهد دانشجو بشود همينطور. يك گامهايي براي عدالت اجتماعي برداشته شده است.
همچنين طرح مبحث مسألهي انتظار كه آدم را از يأس نجات ميدهد، به آدم اميد و خوش بيني ميدهد و آدم را آماده ميكند؛ چون آدم به وضع موجود، قانع نيست. طرح اين مباحث داراي فوايد و آثار فراوان و خوبي در جامعه به ويژه در جوانان است. در مقابل اين طرحها و طرحهايي كه فيلسوفها و پروفسورها براي آيندهي جهان و دهكدهي جهاني ميدهند، بايد ما هم طرح و حرف داشته باشيم و حرف، به وحي وصل شود. به منطق وصل باشد. نمونههاي عملي را بگوييم كه چهطور ميشود يك وليّ خدا حاكم شود. مسألهي حضرت سليمان، مسألهي حضرت يوسف را بگوييم كه ميشود. وليّ خدا، حاكم شود، خود امام خميني قدس سره و انقلاب ما، دو سه تا پلهي جلوي پاي امام زمان (عج) را برداشته است.
مثلاً ميگفتند: چهطور ميشود طاغوتها سرنگون شوند. وقتي يك شاه سرنگون شود، ده تايش هم سرنگون ميشود. خدا رحمت كند اموات را. به پدرم گفتم: ميخواهم بروم چراغاني. گفت: اين لامپ را ببين، آنجا هم صد تا مثل اين هست. وقتي يك طاغوت را برداشتند، صدتا طاغوت را هم ميشود برداشت. وقتي يك تير زدي به يك نفر، سي تا تير هم ميشود به يك نفر زد. تهتك العصم؛ يعني آن اولياش مهم است. يك سيگار كه كشيد، ده تا سيگار هم ميشود كشيد. يكي و ده تا مهم نيست. چهطور ميشود طاغوتها عزل شوند؟ به همان دليلي كه طاغوت ايران حذف شد. چهطور ميشود مرد خدا حاكم شود؟ همانطوري كه امام خمينيقدس سره حاكم شد. چهطور ميشود نيروهاي شرق و غرب و نيروهاي مسلح، تسليم اين وليّ خدا شوند؟ همانطوري كه خلبانهاي دوره ديده در امريكا كه همه آمده بودند، منجي امريكا و شاه شوند و محافظ منافع امريكا باشند، آمدند و اعلام همبستگي كردند. الآن خود من در تهران، خانهام را به خلباني دادهام نشسته است كه يازده بار هواپيمايش را در جنگ زدند و سه مرتبه از هواپيما پايين پريده. چند مورد هم هواپيماي آسيبديدهاش را در فرودگاه نشانده و 75% جانباز است. اين خلباني كه رفته امريكا، درس خوانده، اينطور عاشقانه آمده براي اسلام كار ميكند. به همان دليلي كه نيروهاي متخصص امريكايي به اسلام وصل شدند، طاغوت حذف شد و وليّ خدا حاكم شد. مرّفهين ترسيدند، مستكبرين ترسيدند و مستضعفين شجاع شدند. از همين بچههاي كوچه و بازار، بسيج درست كردند. از بسيج، سپاه درست كردند. سپاه، موشك درست كرد و الآن اسراييل از موشك ايران ميترسد. پس اين كارها، مقدمهاي است كه امام زمان (عج) ظهور كند.
به هر حال، تبيين و تفهيم اين مسايل و پاسخگويي به يك سري شبههها، كار بسيار مهمي است. علاوه بر اينكه ما نانخور امام زمان (عج) هستيم. ما از وقتي عمامه سرگرفتيم، معنايش اين است كه اين لباس يونيفورم ماست. قرآن هم آيهاي دارد مبني بر اينكه لباسي بپوشيد كه شناخته شويد. حتي يعرفن و لايؤذين. اين لباس يونيفورممان است. از وقتي كه معمّم شديم؛ يعني نوكر امام زمان (عج) هستيم. حالا نوكر بدي هستيم يا خوبي هستيم، ما خودمان را منتسب به آقا ميدانيم. پس بايد در مدارس علميهي سراسر كشور، يك برنامه بنويسيم. ليست مديران حوزه را بگيريم. يك نامهي مفصل بنويسيم به همهي حوزههاي علميه. خود طلبهها، دعاي ندبه را جدّي بگيرند، دعاي عهد را جدّي بگيرند، اين سلامٌ علي آل ياسين را جدّي بگيرند. سر و سامان بدهيم به اين جمعيتي كه به جمكران ميآيد. در اختيار يك مداح و محدود به خواب و اينها نباشد. يعني الآن آغاز كار است. من فكر ميكنم اگر خود امام زمان (عج) يك چشمكي به ما بزند، آن چشمك، همهي اين لامپهاي بينور را به نور وصل ميكند.
انتظار: با توجه به اينكه در اين زمينه، كارهاي پراكنده و موازي بسيار انجام شده و ممكن است باز هم انجام شود، براي پيشگيري از اين مشكل، چه طرح و برنامهاي داريد؟
استاد قرائتي: الآن كسي نيست كه مسألهي امام زمان (عج) را به درون كتابهاي درسي و روزنامهها و صدا و سيما ببرد. يعني سازمان تبليغات، متصدي اين كار نيست. دفتر تبليغات هم متصدي اين كار نيست. اينها يك تحقيقاتي ميكنند، يك چيزهايي مينويسند و به سؤالات، پاسخ ميدهند و خدمات علمي و فرهنگي ارايه ميدهند. اما گزينش اينكه اين برود در شبكهي دو، اين برود در شبكهي سه، اين برود راديو، اين برود سراسري، اين فيلم شود، اين سناريو شود، اين شعر شود و... نيست. يعني الآن مهديههاي ايران، صاحب ندارد. الآن شعرا صاحب ندارند. اشعار سنجيده نيست. كتابها بازشناسي نشده. الآن مركز و مؤسسهاي وجود ندارد كه تشخيص دهد آيا اين حرف صادراتي است يا درست نيست يا اگر هم درست هست، الآن تحملش براي جامعه ميسر هست يا نيست. ما كار موازي نميكنيم. كار موازي بيشتر كتاب نوشتن است؛ چون توي خانه مينشينند و چند تا كتاب ميبينند و يك چيزي انتخاب ميكنند و مينويسند. پس در كتابنويسي، كارهاي موازي زياد انجام ميشود. اما الآن دربارهي امام زمان (عج)، هيچ شبكهاي، برنامه ندارد.
انتظار: به طور طبيعي، اگر بخواهيد اين كارها را انجام دهيد، به نيروي انساني احتياج داريد. آيا در زمينهي تربيت نيرو، كاري كردهايد؟
استاد قرائتي: نه. ما به همان مقداري كه نيرو داشته باشيم، كار خودمان را عرضه ميكنيم. يعني اول نميرويم شبكه را بگيريم، بعد بگوييم نيرو كجاست. اگر نيرو داشتيم، زنگ ميزنيم به شبكه.
انتظار: آيا مركز شما براي تربيت نيرو برنامهاي دارد؟
استاد قرائتي: در آغاز كاري كه خود شما انجام داديد - اين دوره - دورهي مقدماتي است و بايد در دورهي جديد مثل همين دورهي اول توجه كنيم كه گزينش براساس معيارهايي همانند داشتن بيان قوي، اطلاعات قبلي و انگيزهي دروني نسبت به مسألهي مهدويّت باشد.
انتظار: ممكن است حوزههاي علميه، دانشگاهها و ديگر مراكز از شما، نيرو بخواهند. شما چه ميكنيد؟ آيا دربارهي تربيت نيروهاي كارشناس در اين زمينه، طرح و برنامهي جدّي داريد؟
استاد قرائتي: بله. بنا داريم ان شاء اللَّه اين كار بشود. به دليل اينكه اين دورهاي كه گذاشته شد، دوستان من و بعضي كه صحبت كردم، راضي بودند. اساتيد فاضل و دانشمند و ملاّ بودند و كار، زمينهاش خالي است؛ يعني كاري است كه از شاخههاي كار كلام است. منتها تخصصيِ كلام مهدويّت. با توجه به اينكه بحث كلامي، بيشتر مال خواص است و در مقام احتجاجات و اين گونه چيزها، در حالي كه بحث ما بحثي است براي عوامِ عوام يعني از خميرگير و جگر فروش گرفته تا استاد دانشگاه. هم استدلال ميخواهد، هم عاطفه.در حالي كه بحث هاي كلامي فقط استدلال ميخواهد. اين يك سروكارش با هنر و شعر است، با انس و عشق است. با بيعت و انتظار است. با آماده باش و طاغوت زدايي است.
بحثهاي كلامي با طاغوتها، كار ندارد. ممكن است طاغوت حكومت كند، اما علما مباحثهي علمي داشته باشند. يعني اين شاخهي امام زمان (عج)، سروكارش با همهي شاخهها هست.
فقط شما با اين دوستان، يك بيعتي با خود آقا بكنيد و ان شاء اللَّه اين كار را خود شما دنبال كنيد. من هم به عنوان پا دو با شما خواهيم بود و هر چه به ما نيرو بدهيد، ما هم صادر ميكنيم.
انتظار: آيا به اندازهي يك دانشگاه و مركزي كه مسؤول نيروسازي در اين زمينه باشد، براي اين قسمت، حساب باز ميكنيد؟
استاد قرائتي: من اول دربارهي كلمهي دانشگاه و ترم و واحد و مدرك بگويم ما كه در اين فكرها نبوديم، چه شديم؟ حالا آنهايي كه از اول، براي ترم و واحد، درس بخوانند، چه خواهند شد؟ از اينكه يك مركزي به نام مكتب مهدويّت به اين معنا كه يك عده جمع شوند و تخصصي كار كنند مثل ياران امام صادقعليه السلام خوب است. چون ايشان مثلاً به جابربن حيان ميگفت: تو براي شيمي، و به آن يكي ميگفت: تو براي كلام. اصل كار خوب است، اما اينكه حالا بياييم مدرك و اين حرفها را اصل بگيريم، نه. اصل كار را قبول دارم، اما اگر مدرك و ترم و واحد نباشد، مهم نيست. يعني يك عده متخصص، جمع شوند و نيازهايشان هم تا چند درصدي رفع شود، نه در رفاه كامل، بلكه به اندازهاي كه از اضطرار و فقر نجات پيدا كنند و فشار زندگي، اذيتشان نكند و به مقداري كه فشار روي مغزشان نيايد، يك كمك مالي به اينها بشود. و يك جمعي، شاخ و شانه بكشند و خود آن آدمها هم چاهشان به آب خورده باشد. يعني خودشان هم عاشق باشند. گاهي يواشكي يك جمكراني بروند، گاهي يواشكي توي اتاق ((يا حجةبن الحسني)) بگويند. چون اين يك كار چيزي است كه يك چيز ديگر هم ميخواهد. مثل اسكناس است، با باقي كاغذها فرق ميكند. يك نخ توي اسكناس است كه همان نخ، به آن ارزش ميدهد. بنابراين، يك نخي هم بايد باشد. يعني واقعاً به گونهاي عاشق باشد كه اگر بچه دار شود، اسم بچهاش را مهدي بگذارد.بايد يك نوع ارتباط معنوي و عاشقي و عاطفي و عرفاني در گزينش داشته باشد. من كه به شدت معتقدم و هر رقم كاري كه در اين زمينه در توانم باشد، انجام ميدهم.
انتظار: ميزان استقبال مردم از برنامههاي بنياد چگونه بوده است و گرايش به مهدويّت را در جامعه چگونه ارزيابي ميكنيد؟
استاد قرائتي: بنياد هنوز خودش راعرضه نكرده؛ چون كار جدّي نكرده است چند تا كتاب در تيراژ پنج هزار و ده هزار چاپ كرديم. چهار پنج تا جزوه چيزي نيست. يك بروشور چيزي نيست؛ چون ما هنوز نيرو نداريم. وقتي سوزن شيرجه ميرود، كه يك نخ به آن وصل باشد. وقتي ما نخي نداريم، كجا توي فاستوني فرو رويم. بنابراين ما هنوز جست و خيزي نداشتيم. ارزيابي هم نداشتيم. اما دربارهي ميزان عطش معنويت، كه من به شدت به آن معتقدم. يعني ما جوانهايي داريم كه رگ مذهبيشان قوي است. اينها را بايد اشباع كنيم. اگر اشباع نكنيم، سر از خانقاه و عرفان كاذب درميآورند. مثلاً بنده چند وقت پيش، با دانشجوها در عمره بودم. در ميان آنها دانشجوهايي وجود داشتند كه بيست و چهار ساعت توي حرم و يا پشت بقيع بودند. روزها به مسجدالنبي ميرفتند و شبها تا صبح پشت بقيع بودند. غذا از هتل برايشان ميبردند. ما ميبينيم كه براي اعتكاف، دهها هزار دانشجو معتكف ميشوند. به هر حال، ما يك مشت دانشجو داريم كه مذهبياند، كه بايد اينها را مذهبي و سالم تربيت كنيم و گرنه سر از انحراف در ميآورند. يك عده هم هستند كه بي تفاوتند، اما اگر خوب عرضه شود، به راه ميآيند. به قول امام رضاعليه السلام ميفرمايد: ان الناس لو عرفوا محاسن كلامنا لاتبعونا. يك مشت معاند داريم كه: و أن يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ. (قمر، 27) حتي ماه دو نيمه شد، گفتند: سحر است. بنابراين، ما سه دسته داريم. عاشقان كم سواد، كه بايد به اينها اطلاع رساني كنيم. بيتفاوتان بي غرض، كه بايد آنها را ارشاد كنيم. و دستهي سوم، مغرضان لجوج كه قرآن ميگويد: فأن تولوا فاعرض عنهم.
انتظار: براي پر رنگ كردن مهدويّت در حوزه، چه راهي را پيشنهاد ميكنيد؟
استاد قرائتي: دربارهي حوزه بايد مدرسين جوان را ديد. مثلاً همين بنياد، خودش را معرفي كند. اولين كار خودم براي حوزه بود. سه هزار كتاب خريدم و الآن هم آماده است كه در اختيار بنياد بگذاريم. يك مسابقهي ((منتخب الاثر)) قرار بدهيد براي طلبههاي جوان بگوييد بعد به طلبههاي جوان ميگوييم براي امام زمان (عج)، مقاله بنويسند و بعد به بهترين مقالهشان، جايزه بدهيد و مقالههاي درجهي يك را بدهيد به راديو بخوانند.
فعلاً ((منتخب الاثر)) كتابي است كه از نظر طلبههاي لمعه به بالا در بورس است. يك سري كتابهاي ديگر هم معين كنيد. بعد از حوزهي قم برويم سراغ حوزههاي ديگر. حوزهي كاشان هزار تا طلبه دارد. اصفهان سه هزار تا طلبه دارد. مشهد پنج هزار تا طلبه دارد. بنابراين، قانع نشويم كه چون پارسال يك مسابقه گذاشتيم، و هزار نفر شركت كردند، پس حالا بايستيم. منتها مشكل ما اينجاست كه ما آدم نداريم بدود. مثلاً از حوزهي قم به كاشان و از كاشان به اصفهان و از آنجا به حوزهي مشهد برود با اين استاد و با آن مدرّس صحبت كند. حتي ميشود در بعضي درسهاي خارج، وقت بگيريم. مثلاً پيش از درس آيتاللَّه وحيد خراساني و قبل از اينكه ايشان بيايند، صدها طلبه نشستهاند. ميگوييم: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. آقايان! تا جناب استاد تشريف ميآورند، من دو تا تذكر ميخواهم بدهم. يك، دو، سه. يك ولوله بياندازد. يك بروشور بدهد. اجمالاً ببينيد اينهايي كه ميخواهند مثلاً يك ماشين لباسشويي را تبليغ كنند، يك كاغذي به دست چهارتا بچه ميدهند. دم چهار راه تا يك ماشين ترمز ميكند، كاغذ را مياندازند داخل ماشين، كه: آقا! ماشين رختشويي است يا تعمير جاروبرقي است. يعني ما در تبليغمان عاجزيم، ضعيفيم. خلاصه، امام زمان (عج) ياوراني پر كار و فعال و به اصطلاح شاخ و شانه كش ميخواهد. يك پنج نفري بايد داشته باشيم مال حوزه. پنج نفر داشته باشيم مال آموزش و پرورش. پنج نفر داشته باشيم مال نيروهاي مسلح. پنج نفر داشته باشيم مال شعرا. پنج نفر داشته باشيم مال مقالهها. مثلاً اينجا مسابقهي مقالهها را انجام داد برود يك شهر ديگر مثلاً شيراز با مدير كل صحبت كند. با تربيت معلم صحبت كند. يك مصاحبهي راديو، تلويزيوني بكند. بعد يك كتابهايي را عرضه كند. بگويد از اين بيست تا كتاب، يك مقالهي خوب بنويسيد، بيست تا سكه ميدهيم يا دو تا عمره ميبريم. بعد از آنجا هواپيما بگيرد براي تبريز. يعني يك گروهي ميخواهيم، گروه نسل نو؛ گروه نيروهاي مسلح. مثلاً يك اتاق داشته باشيم فقط براي صدا و سيما. مثلاً بهترين حرفها را فاكس كند به همهي شبكهها. يعني ما بايد يك اتاق داشته باشيم مثل برج مراقبت، كه يك نفر داخل آن نشسته وبه هواپيماها ميگويد: تو برو روي آن باند بنشين و به هواپيمايي كه از اتريش ميآيد، ميگويد: اينجا بنشين و به هواپيمايي كه از شيراز ميآيد، ميگويد: آنجا بنشين. يعني يك برج مراقبت از راه كامپيوتر به همه ميگويد: حركت كن، در چه ارتفاعاي پرواز كن، كجا ارتفاع را كم كن و.... ما اينجا بايد صدا و سيما، روزنامهها و نسل نو رابسيج كنيم. كار، كار سنگيني است.
انتظار: آيا تصميم داريد كه مركزي را براي پاسخ گويي به شبههها برپا كنيد؟
استاد قرائتي: آدم نداريم. شما اول، ثبّت الارض ثم انقش. بايد در حوزه، نيروهاي متخصص در اين زمينه را داشته باشيم. بعد بگوييم: آقا! شما مال مازندران. هفتهاي يك شب هم برو مازندران. اين هم پول، اين هم امكانات. بعد به استاندار، به ستاد نماز و تفسير اطلاع دهيم كه ايشان كه ميآيد، از ما هستند؛ كمكش كنيد. الآن يك كار نو شروع شده. اصل شروع كار، مال يك سال و دو ماه پيش است. و نه حزبي پشتيبانش است، نه بودجهاي آن چناني دارد، نه طرحي دارد. همين طور ميرويم، يك چيزي به ذهنمان ميآيد و عمل ميكنيم. همين مقدار هم كه كار شده، خوب بوده است. حالا براي نمونه بگويم. همين ساختمان كه در آن نشستيم، ما يك خانه پشت اين ساختمان، براي ستاد نماز خريديم. معامله هم تمام شد و پول هم داده بوديم. آمديم اينجا. يكي از رفقا را ديدم. گفت: كجا بوديد؟ گفتيم: رفتيم يك خانه براي نهضت و ستاد اقامهي نماز خريديم. گفت: كجا؟ گفتيم: آنجا. گفت: چرا آنجا خريدي؟ بيا اينجا؛ به خيابان نزديكتر است. بعد ديديم اين خيلي بهتر است. گفتيم: ولي ما معامله كرديم. مگر اينكه معامله را فسخ كنيم. رفتيم گفتيم: آقا! ميشود معامله را برگردانيم؟ گفت: بله. برگردانديم. بعد اين ساختمان فعلي كه بسيار مناسب بود، خريداري شد. يعني گاهي وقتها، عنايتها در ميانهي راه و حركت به ما ميرسد. در همين قضيه، ما خانه را معامله كرديم و عازم رفتن بوديم كه در يك لحظه، آن بندهي خدا از اتاق بيرون آمد و گفت: كجا بوديد؟ اگر ايشان نميگفت كه كجا بوديد، ما اين جا را نداشتيم. در هر حال، اينها يك سري چيزها است كه: ثمالسبيل يسره.
انتظار: آيا موضوعهايي را كه دربارهي امام زمان (عج) وجود دارد، اولويتبندي كردهايد؟
استاد قرائتي: من اعتقادم اين است. خدمت آقاي آقايي هم گفتم كه اول تحقيقات ديگران را تلخيص كنيم، عرضه كنيم. اگر يك مسألهاي پيش آمد، بگوييم يك گروه محقق كار كنند. به عنوان مثال كتاب ((الغدير)) كه بهترين كتاب براي حضرت اميرعليه السلام است. ابتدا يك تعدادي بيايند و بحثهاي آن را جزوه جزوه كنند مثلاً زيارت در الغدير، شفاعت در الغدير و...ما هم در مورد امام زمان (عج) همين كار را بكنيم يعني: ابتدا تحقيق بزرگان را عرضه كنيم. بعد اگر شبههاي نو پيدا شد، ميگوييم عدهاي از فضلا آن را پاسخ دهند. همچنان كه به عنوان نمونه حضرت امامقدس سره مشغول درس فقه و اصول بود، يك مرتبه كسي پيدا شد و يك شبهاتي را در مورد دين و روحانيت مطرح كرد، امام راحل دو ماه درسش را تعطيل كرد و كتاب ((كشف الاسرار)) را در پاسخ به آن شبهه نوشت. ما الآن اصل، برايمان تحقيق نيست. اصل، برايمان تزريق است؛ يعني تحقيقات را تلخيص كنيم، رواننويسي كنيم و شيك چاپ كنيم. ارزان، بروشوري، جيبي و شيرين. هدف اين بنياد، تزريقات است. منتها اگر يك شبههاي جديد پيش آمد، مسؤولش ما هستيم. ميگوييم سه تا شبههي جديد، فلان شبكهي اينترنت گفته است. اين سه تا را يا پروژهاي بدهيم به محققان. مثلاً تابستان است و فضلا فرصت دارند. ميگوييم: آقا! جوابهاي اين شبهه را تهيه كن. مشكل مالي هم داشته باشي، ما حل ميكنيم. يا يك باغ بزرگي بگيريم مثلاً در دماوند يا قمصر يا يكي از مدارس آموزش و پرورش را ميگيريم و تابستان به محققان ميگوييم: آقا! برويد آنجا. آب و هوا هم خنك است و اين شبهات را پاسخ دهيد. ما از اول، خودمان را نياندازيم در دست اندازهاو باز هم از آن 20 ميليون غافل شويم. الآن شبكههاي تلويزيون دست ما است. الآن راديو و روزنامه دست ما هست. بنابراين، الآن بايد از تمام امكانات استفاده كنيم. يك وقتي زمان شاه، من تند تند مسافرت ميكردم. به آيت اللَّه مؤمن گفتم: آقا! من يك طرحي دارم براي خودم. تند تند شهرستان بروم و سخنراني كنم. قصد دارم سخنراني كنم، بعد مرا ممنوع المنبر ميكنند. ممنوع المنبر كه شدم مينشينم و در قم درس ميخوانم و اگر تبعيد شدم، ميروم كتاب مينويسم. يعني آدم بايد حساب كند كه وقتي كه زبانش كار ميكند، ننشيند و بنويسد. تو الآن زبانت كار ميكند، با زبانت كار كن. بعد كه ممنوع المنبر شدي، بشين و بنويس. اگر جلوي قلمت را گرفتند، تدريس كن. الآن وقت اين است كه ما تحقيقات را زيبانويسي و ساده نويسي كنيم و تزريق كنيم. منتها اگر شبهههاي جديد پيش آمد، آن را به چند تا فاضل بدهيم تا در مورد آن رسالهاي عميق بنويسند و اگر خودمان را در دست انداز بياندازيم، 20 ميليون را از دست ميدهيم.
انتظار: اينكه ميفرماييد نيرو نداريم به اين دليل بوده كه در گذشته، آينده نگري نبوده است. اكنون براي اينكه در آينده، به همين مشكل گرفتار نشويد، چه كاري را پيشنهاد ميكنيد؟
استاد قرائتي: من كه نميتوانم نيروسازي كنم. اين كار به عهدهي آقاي آقايي است. من به ايشان گفتم كه فردا شب بيايد در جلسهي هيأت مديره و بگويد ما شاخهي نيروسازي هستيم. هدفمان هم ايجاد مقاله، مجله و نيروسازي است. منتها نرويم در بُعد تحقيقيِ صرف و بعد يك نسل را از دست بدهيم.
انتظار: يعني منظور شما تحقيقات غير كاربردي است؟
استاد قرائتي: بله. من يك سال نجف رفتم. به من گفتند: چرا نجف نماندي؟ در نجف دارند كتاب طهارت مينويسند. 35 تا مجتهد دارند طهارت مينويسند. حزب بعث هم دارد نيرو ميگيرد. بعد كه حزب بعث نيروهايش را گرفت، همهي مراجع را با همهي بحثهاي طهارت بيرون كرد. غافل نشويم: ودّ الذين كفروا لوتغفلون عن أسلحتكم و امتعتكم. متاع ما و سلاح ما، نسل نو است. اين را نبايد فراموش كنيم.
انتظار: يعني نيرو سازي براي تبليغ نه تحقيقات غير كاربردي؟
استاد قرائتي: من ميترسم باز برويد نيروسازي كنيد و اين فرصتها را از دست بدهيد.
انتظار: اين دو يكديگر را نفي نميكنند.
استاد قرائتي: من تبليغ را اصل ميدانم.
انتظار: اين در صورتي است كه شما نيروهايي متخصص به اندازهي كافي داشته باشيد، در حالي كه نداريد و بر فرض كه داشته باشيد، آماده كردن آنها براي تبليغ و تربيت نيروي متخصص با يكديگر تعارضي ندارند. ميتوان اين هر دو را با هم داشت.
استاد قرائتي: البته، من هم به تربيت نيرو معتقدم، اما نه به صورتي كه شغل بشود. علاوه بر اينكه علما و محققان كه ثقل بيان دارند، كهولت سن دارند، آنها ميتوانند تربيت نيرو را انجام دهند. ولي اگر آقاي آقايي بخواهد در كتابخانه باشد و دو تا كانال تلويزيون معطل بماند، غلط است. من ميتوانم به آقاي آيت اللَّه معرفت بگويم كه شما اين تحقيق را براي ما بكن، اما آقاي آقايي فعلاً برود شبكه را انجام دهد.
انتظار: چون مسألهي مهدويّت، مسألهاي جهاني است و امام زمان (عج) براي همهي جهانيان است، شما براي گسترش فرهنگ مهدويّت در جهان، چه برنامهاي داريد؟
استاد قرائتي: من برنامه ندارم، ولي ميتوانيم برنامه داشته باشيم. من خودم در نهضت سواد آموزي، تلويزيون، تفسير و نماز هستم و چند تا كار دارم. اما به لحاظ اهميت اين كار، هر كاري كه بتوانم انجام ميدهم.
انتظار: خود تلويزيون، برنامههاي برون مرزي دارد. بهتر نيست كه از همين الآن به فكر باشيم؟
استاد قرائتي: بله، كاملاً موافقم.
انتظار: در پايان اگر صحبت خاصي داريد، بفرماييد.
استاد قرائتي: من فقط يك تقاضا دارم و آن اينكه اگر از من نامهرباني ديديد، مثلاً يك وقت پول كم آمد، ماشين نبود، يك چيزي خلاف انتظار شد، قهر نكنيد. چون يك وقت ممكن است ماشين تصادف كند و نيايد. رييس جمهور در اجلاس نماز به خاطر تأخير در پرواز، دو ساعت تأخير داشت. اگر قهر كنيم، كار انجام نميگيرد. تصميم بگيريم كه قهر نكنيم. بلغ ما بلغ. اگر تصميم بگيريم كه قهر نكنيم: قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا؛ چون نه امام زمان (عج) مال من است، نه من معرفتم بيش از ديگران است. يك وقت ممكن است شما حرفي بزنيد و رأي نياوريد. مثلاً در جلسه پيشنهادي ميشود و كسي رأي نميدهد. از اين رو، نبايد قهر كرد.
انتظار: از وقتي كه براي اين گفتوگو در اختيار ما قرار داديد، بسيار سپاسگزاريم. از شما و همهي كساني كه بي هيچ مزد و منت با همهي توانايي خود تلاش ميكنند و بدون آنكه منتظر سپاس و تشكري باشند، براي احياي ارزشهاي ديني، مخلصانه شب و روز نميشناسند، ممنون و سپاسگزاريم. دعاي خير امام زمان (عج) بدرقهي راه شما و همهي همكاران و همراهانتان باد. اللهم عجل في فرج مولينا صاحب الزمان و اجعلنا من اعوانه و انصاره. انشاءاللَّه.