*بهرام امیراحمدیان
در هفته های اخیر روابط دو کشور همسایه ایران و جمهوری آذربایجان رو به تیرگی گذاشته است. در شرایطی که هر دو کشور دارای پتانسیلهای بسیاری برای همکاری های مشترک هستند، می توان از نقاط مشترک فراوان برای غلبه بر نقاط تفرقه اندک، بهره گرفت. سوالی که مطرح می شود اینست که برای توسعه مناسبات جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران هر طرف چه کارهایی باید انجام دهند؟
در پاسخ باید یاد آورد شد که برای توسعه مناسبات ایران و آذربایجان لازم است هر دو طرف اقدامات اساسی انجام دهند. این اقدامات باید از سوی دولتها به ارادهای ملی تبدیل شود. پارلمانهای دو کشور با درک ضرورت همکاریهای اقتصادی در فضای تفاهم و دوستی باید گامهای اساسی بردارند. آنچه دو کشور را در دستیابی به همکاریهای بیشتر همه جانبه بازمیدارد، سوءظن دو طرف نسبت به یکدیگر است. آذربایجان باید بپذیرد که مساله قرهباغ یک مساله داخلی است و ایران را متهم به همکاری با ارامنه قرهباغ نکند. هر دو کشور با درک ضرورت همکاریهای متقابل اقتصادی، از پرداختن به مسائل حاشیهای دیگر دوری نمایند.
ایران نیز باید با درک فضای سیاسی ـ فرهنگی حاکم در جمهوری آذربایجان از دخالت در امور داخلی آذربایجان، از جمله مسائل دینی و مذهبی و فرهنگی و اظهارنظر مقامات دینی و مذهبی درباره رویدادهای آذربایجان، از جمله مسائل دینی و مذهبی و فرهنگی دوری نماید. در ایران شناخت درستی نسبت به مسائل اعتقادی شهروندان جمهوری آذربایجان وجود ندارد. هم چنین جمهوری آذربایجان از دخالت در امور داخلی ایران از جمله مسائل آذریهای ایران باید دوری نماید و هر دو طرف به این باور برسند که مسائل داخلی هر دو کشور به خود آنها مربوط است. جمهوری اسلامی ایران درباره ادعای، «روز ملی همبستگی آذریهای جهان» و «آموزش زبان آذری در مدارس استانهای آذربایجان ایران» حساسیت دارد و طرح این مسائل وحدت ملی ایران را به چالش میکشد.
از دیگر مسائل تفرقه افکن که دیواری در برابر اعتماد سازی فراهم آورده و دو کشور را از هم دور می سازد مساله تاریخی است. تاریخ آذربایجان، بخشی از تاریخ ایران است. طبیعی است که هریک از بخشهای تاریخی سرزمین ایران، اگرچه قلمروهای قومی را تشکیل میدهند، ولی تاریخ این قلمروها، نمی تواند جدا از تاریخ ایران مورد بررسی قرار گیرد. در جمهوری آذربایجان که زمانی بخشی از امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی بود، در عین حال برای خود به عنوان بخشی متفاوت از قلمروهای بزرگتری که وابسته بدان بود مورد ملاحظه قرار میگرفت زیرا قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان، خود را تحت اشغال امپراتوری روسیه و تحت سیطره اتحاد جماهیر شوروی میدانست. از اینرو نگرش مردم جمهوری آذربایجان به تاریخ سرزمین خود، در مقایسه با نگرش مردم استانهای آذربایجان، اردبیل و زنجان ایران نسبت به تاریخ ایران متفاوت است. مردم آذری زبان جمهوری اسلامی ایران خود را از اقوام ایرانی میدانند و تاریخ آنها جدا از تاریخ ایران نیست. آذریهای ایران، همانند دیگر اقوام ایرانی، نه تنها در قلمرو بومی خود، بلکه در سراسر ایران زمین پراکندهاند و زندگی میکنند و هیچگاه خود را غریبه احساس نمیکنند، بلکه خود را در سرزمین آبا و اجدادی (ایران) احساس میکنند. بنابراین در کتابهای درسی مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها، تاریخ ایران در کلیه مدارس در همه قلمروهای بومی اقوام ایرانی، بطور یکسان آموزش داده میشود.
در ایران تاریخ جمهوری آذربایجان را به سه دوره مجزا تقسیم میکنند، دوره امپراتوری روسیه، دوره اتحاد شوروی و دوره استقلال پس از شوروی. دوره امپراتوری روسیه، پس از معاهدات گلستان (۱۸۱۳) و ترکمنچای (۱۸۲۸) و پس از جنگهای خونینی است که روسها بر ایران تحمیل و سبب شهادت هزاران ایرانی در دفاع از سرزمین خود و الحاق اجباری سرزمینهای ایرانی قفقاز به امپراتوری روسیه شدند. این دوره، نوستالژی ایرانیان است و در یادآوری واژه «قفقاز» همه مردم ایران با آه و حسرت اعلام میدارند که این سرزمین زمانی به ایران تعلق داشته است (اگرچه ندانند که قفقاز از نظر جغرافیایی در کدام سوی ایران واقع شده است). دوره کوتاه جمهوری خلق آذربایجان در سالهای ۱۹۱۸ ـ ۱۹۲۰، در ایران کمتر شناخته شده است، اگرچه در بین محافل علمی و دانشگاهی مورد مطالعه قرار گرفته است و شناخت خوبی نسبت به آن وجود دارد.
دوره شوروی، به جهت بسته بودن فضای سیاسی و نبود ارتباطات، در زمان خود کمتر شناخته شده بود و بیشتر به «آذربایجان شوروی» معروف بود. پس از فروپاشی شوروی، شناخت «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» امکان پذیرتر از دوره حیات این واحد سیاسی بود.
دوره استقلال جمهوری آذربایجان، با فجایع بزرگ ژانویه سیاه، قتلعام خوجالی، جنگ قرهباغ و اشغال قرهباغ از سوی ارامنه، برای همه مردم ایران و بویژه آذریهای ایران دردآور بوده است. تاریخ این دوره از جمهوری آذربایجان، بخشی از تاریخ مردم مسلمان ایران شده است. در محافل علمی و روشنفکری ایران، همیشه از پایمال شدن حقوق مردم مسلمان آذربایجان توسط ارامنه سخن میرود.
در مورد فرهنگ آذربایجان، در ایران موسیقی آذربایجانی بسیار شناخته شده است. در دوره شوروی موسیقی کلاسیک آذربایجان به ویژه در استانهای آذری زبان، گسترش فراوان داشته است. کلاسیکهای ادبیات آذربایجان از جمله نسیمی، فضولی و تعداد بی شماری از این قبیل در ایران بارها چاپ شده است. داستان دده قورقود، کوراوغلی، قاچاق نبی، شاه صنم، اصلی و کرم، شاه اسماعیل و نظایر آن برای مردم آذری زبان ایران آشناست.
ادبیات آذربایجانی دوره امپراتوری روسیه، از جمله هوپهوپ، آثار میرزا فتحعلی آخوندوف، جلیل محمدقلیزاده و دیگران بدفعات چاپ و منتشر شده است. از خوانندگان رشید بهبودف، بلبل، حاجی بابا، زینب خانلر اوا، شوکت علی اکبراوا، لطفیار ایمانف، عارف، و دهها خواننده دیگر بسیار شناخته شده اند.مردم ایران کلاسیکهایی چون نظامی گنجوی و خاقانی شیروانی را بخشی جداییناپذیر از ایران فرهنگی میدانند، همانگونه که خوارزمی، فارابی، ناصرخسرو، ابوعلیسینا، مولوی و از این قبیل را که آثار خود را به زبان فارسی و در جغرافیای سرزمینی ایران (در دوره حیات خود) خلق کردهاند، جزو میراث فرهنگی ایران زمین میدانند.
زبان آذری
یکی از دغدغه های روشنفکران جمهوری آذربایجان این است که چرا در مدارس ایرانی در استانهای آذری نشین زبان ترکی آذری تدریس نمی شود؟ این مساله گاهی در حد دخالت در امور داخلی ایران پیش می رود. باید یاد آورشد که در ایران در مناطق آذری نشین برنامه های رادیویی و تلویزیونی به زبان آذری تولید و پخش می شود. روزنامه و ماهنامه و کتاب به زبان آذری منتشر می شود، مردم این مناطق به زبان آذری با یکدیگر سخن می گویند و این یک مساله ملی و داخلی است. در دانشگاه تبریز زبان آذری به عنوان زبان و ادبیت تدریس می شود. اما آیا در جمهوری آذربایجان زبان تالشی هم کاربرد دارد؟
در ایران هویت آذری بخشی از هویت ایرانی قلمداد میشود. هنگامی که از یک ایرانی آذری زبان در خارج از قلمرو ایران پرسش هویت میشود و کیستی و چیستی مطرح میگردد، او هویت خود را «ایرانی» معرفی میکند و خود را شهروند ایران میداند. این نوع تفکر کاملاً با تفکر آذری جمهوری آذربایجان متفاوت است. مردم جمهوری آذربایجان در دوره امپراتوری روسیه و دوره شوروی، ناگزیر بودند هویت خود را نگه دارند و خود را «آذری» بدانند زیرا نمیخواستند و نمیتوانستند «روس» باشند.
هویت آذریهای ایران همانند هویت کردها، بلوچها، ترکمنها، و دیگر اقوام فارسیزبان، هویتی ایرانی است. در ایران یک آذری خود را «آذری» معرفی میکند و در سطح پایینتر، تبریزی، اردبیلی، مراغهای، زنجانی، همدانی. هنگام شناخت هویت قومی در ایران، همه آنهایی که برشمردیم، خود را شهروند ایرانی میدانند و از ابراز هویت قومی خود اظهار افتخار میکنند. در ایران مساله هویت قومی با هویت «ترک ـ تاتار» دوره امپراتوری روسیه و هویت «آذربایجانی» دوره شوروی، تفاوت ماهوی دارد. در ایران «آذری بودن» افتخار است؛ در جمهوری اسلامی ایران «آذری بودن» بار مثبت دارد و همراه خود «دلاوری»، «ازخودگذشتگی»، «پرکار بودن»، «سختکوشی» و از این قبیل بار معنایی ارزشمند دارد.
در جمهوری آذربایجان، زبان روسی هم در دوره امپراتوری روسیه و هم شوروی، زبان یک ملت اشغالگر و زبان تحملی برای مردم آن سامان بود. بنابراین مردم جمهوری آذربایجان زبان روسی را زبان استعماری می دانستند و می دانند، هر چند هنوزهم در سطوح علمی از آن بهره می گیرند. اما برای آذری زبانانان ایران، زبان فارسی زبان دولت اشغالگر یا زبان استعماری نیست. زبان فارسی در ایران زبان رسمی، زبان دین و دانش است. زبان فارسی برای اقوام ایرانی زبان ملی و زبان برقراری ارتباط با دیگر شهروندان است. دیگر اینکه آذری زبانان ایران در خانواده و جامعه محل زندگی خود از زبان مادری بهره می گیرند و در همه نقاط کشور در بین دیگر شهروندان زندگی می کنند. اینجا هیچگونه محدودیتی برای اقوام ایرانی در زندگی در هر کجای ایران وجود ندارد. اینجا کشوری بزرگ با مردمانی گوناگون است. همانگونه که در آغاز بود از سده ششم پیش از میلاد تا کنون.
مناسبات دو کشور
دوره کنونی مناسبات آذربایجان ـ ایران، نسبت به دورههای پیشین بهتر شده است. سطح مناسبات دو طرف خوب است و مبادلات تجاری و مناسبات اقتصادی بیشتر شده است. هر چند فضاهای همکاری بیشتری از نظر پتانسیلها وجود دارد که باید شناخته شده و در آن زمینهها کار شود. به نظر می رسد سطح مناسبات کنونی میتواند تا چند برابر افزایش یابد. اما همانگونه که گفته آمد لازم است هم دولت و هم مجلس و هم فضای رسانهای (به ویژه تلویزیون) دو کشور از تبلیغات منفی نسبت به یکدیگر دوری کنند و فضای سالم رسانهای ایجاد کنند. لغو رژیم ویزا از سوی ایران برای شهروندان جمهوری آذربایجان (و گرجستان) نشان دهنده اراده ایران برای گسترش روابط است. درخواست میشود جمهوری آذربایجان نیز همانند گرجستان عمل متقابل انجام دهد و رژیم ویزا را برای شهروندان ایرانی لغو نماید. در آن صورت مناسبات فرهنگی، تجاری و اقتصادی دو کشور افزایش چشمگیری خواهد داشت. شناخت مردم جمهوری آذربایجان نسبت به ایران و شناخت مردم جمهوری اسلامی ایران نسبت به جمهوری آذربایجان اندک است. در این زمینه باید از طریق تولید فیلمهای تلویزیونی مشترک اقدامات اساسی صورت گیرد. در سینماهای ایران فیلمهای آذری نمایش داده نشده است. در اوایل سال ۲۰۱۱ برگزاری هفته فرهنگ آذربایجان در ایران(تهران و تبریز) تاثیر بسیار مثبتی داشته است. در این زمینه باید بیشتر کار شود.
بازتاب مناقشه قرهباغ کوهستانی در مطبوعات و ادبیات علمی ایران
مناقشه قرهباغ کوهستانی در مطبوعات ایران به عنوان نقطهای سیاه و دردآور برای مردم منطقه مورد ملاحظه قرار میگیرد. به جهت همسایگی ایران با منطقه مناقشه، امنیت ملی ایران تهدید میشود. قتلعام مردم خوجالی، اشغال شهرها و روستاهای قرهباغ و ویرانی و کشتار و اشغال ناشی از آن در قرهباغ از سوی رسانههای مستقل و دولتی ایران محکوم شده است. قرهباغ در بسیاری از مطبوعات ایران، سرزمین اشغالی آذربایجان قلمداد شده است. اگرچه برخی مطبوعات با تفکر افراطی، در اینباره به گونهای دیگر میاندیشند که اثرگذار نیستند. همانگونه که در برخی از مطبوعات جمهوری آذربایجان، ایران را بدون ارائه هیچ سندی به کمک به ارامنه متهم میکنند، در برخی مطبوعات ایران هم، از موضع ارامنه دفاع میکنند، البته این موضوع بیاثر بوده و هست. اغلب تفکر علمی در ایران، ارمنستان را دولتی اشغالگر قلمداد میکنند.
در ادبیات علمی ایران، قرهباغ را بخش جداییناپذیر جمهوری آذربایجان میدانند و راهحل این مناقشه را در مذاکرات دوجانبه پیشنهاد میکنند. جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان پتانسیل حل مناقشه را دارند. به نظر می رسد سیاست خارجی آذربایجان درباره قرهباغ، سیاست مناسبی بوده است. زیرا در سایه آتش بسی که از سال ۱۹۹۴ برقرار شده، آذربایجان توانسته است برنامه توسعه اقتصادی خود را در فضایی آرام دنبال کرده و در صنایع نفت و استخراج و صادرات این محصول به موفقیتهای چشمگیری نایل آمده و در سالهای اخیر بزرگترین نرخ رشد اقتصادی را در جهان تجربه کرده است.
توسعه همهجانبه آذربایجان در سایه سیاستها و رهبریهای خردمندانه علییفها صورت گرفته است که از درگیری در جنگی مسلحانه خودداری کردهاند. در محافل علمی و سیاسی ایران، از تمامیت آذربایجان دفاع شده و در مجامع بینالمللی نیز موضع ایران دفاع از تمامیت ارضی آذربایجان و جلوگیری از تغییر مرزهای شناخته شده بینالمللی بوده است. در زمینه مناقشه قرهباغ راهحل مناسب، مذاکره عنوان شده است.
نقش ایران در مناقشه قرهباغ
نقش ایران در مناقشه قرهباغ، نقشی بسیار پیچیده است. ایران هم با آذربایجان و هم با ارمنستان همسایه است. با هر دو کشور مناسبات همهجانبه دارد. ایران در مورد قرهباغ به ارمنستان توصیه کرده است که حقوق تمامیت ارضی آذربایجان را به رسمیت بشناسد. ایران تمامیت ارضی آذربایجان و حق حاکمیت آذربایجان بر قرهباغ را به رسمیت میشناسد و در سازمانها و نهادهای بینالمللی آن را رسماً اعلام کرده است. دو ابرقدرت جهانی آمریکا و روسیه و گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) در این مساله درگیر هستند و کاری نتوانستهاند صورت دهند. بنابراین ایران در شرایط کنونی و وضعیتی که در محیط بینالملل بر آن تحمیل شده، امکان ایفای نقش در قرهباغ را ندارد. چون ایران با هر دو کشور همسایه و دوست است، بنابراین میانجیگری ایران در این زمینه، خالی از اشکال نخواهد بود. هر قدر ایران بیطرف عمل کند، در صورت حل مساله به هر صورت یک طرف خود را بازنده و یک طرف برنده احساس خواهد کرد. در آن صورت طرف بازنده ایران را مقصر خواهد دانست. به نظر می رسد همانطور که گفته آمد، هر دو طرف باید نسبت به حل مساله اقدام کنند.
پارلمانهای ارمنستان و آذربایجان، روشنفکران، هنرمندان و NGO های هر دو کشور باید باب مذاکره در این موضوع را باز کنند. تا زمانی که ارامنه قرهباغ به عنوان طرف سوم در سر میز مذاکره ننشینند، نمیتوان امیدی به حل مناقشه داشت. آذربایجان باید با ارامنه قرهباغ مستقیماً مذاکره و آنها را متقاعد کند که قرهباغ خودمختار در ترکیب جمهوری قدرتمند و ثروتمند آذربایجان، خوشبختتر از قرهباغ مستقل فقیر و ورشکسته است.
سیاست جمهوری آذربایجان در جهت ایران
آذربایجان با اتخاذ سیاست موازنه مثبت و برقراری ارتباط با همسایگان از جمله روسیه و ایران سیاست خارجی مناسبی را اجرا کرده است، در عین اینکه آذربایجان روابط نزدیکی با آمریکا و ترکیه (عضو ناتو) دارد، ولی هیچگاه حاضر نشده است در جهت مخالف منافع ملی ایران گام بردارد. مخالفت آذربایجان با دادن پایگاه نظامی به کشورهای دیگر و اعلام مخالفت با هرگونه حمله نظامی از خاک خود به ایران، توانسته است سیاست خارجی مثبتی را به نمایش بگذارد. ظاهرا جناب آقای الهام علییف رهبری خردمند، باهوش و سیاستمداری برجسته است. به ملت آذربایجان به جهت داشتن چنین رهبری باید تبریک گفت. شخص جناب رئیس جمهوری می تواند از مقامات کشور و رسانه ها تاکیدا بخواهد که از تبلیغات مسموم علیه ایران دست بردارند و خطاکاران را از راه خطرناکی که در پیش گرفته اند بازدارد.
جمهوری آذربایجان توانسته است طی یک دهه تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را به بیش از ۲۰ برابر افزایش دهد. پیشرفتهای آذربایجان موجب افتخار است. به همین سب ایران نیز به داشتن همسایهای قدرتمند، با ثبات و پیشرفته خرسند است. همسایهای چون افغانستان که با وجود ناامنی و قاچاق مواد مخدر، برای همسایگان خود تهدیدی به شمار میرود، طبیعی است که موجب ناخرسندی همسایگان از جمله ایران است. داشتن همسایهای در حال پیشرفت و ثروتمندی چون آذربایجان، طبیعی است که موجب آرامش ایران باشد. اما بهتر آن است که این فضای خوب خدشه دار نشود. هر دو کشور مساعی جملیه خود را باید بکار گیرند تا فضای تنش فروکش کرده و آرام شود. در فضای تنش آلود، برنده ای وجود نخواهد داشت. در این زمینه می توان به اعلامیه سفارت ایران در باکو اشاره ای داشت که مصلحانه خواستار پایان بخشیدن به تنشها و برقراری امور به سامان نیکو و پسندیده است.
*کارشناس مسائل سیاسی