TQMو اثربخشي آموزش
مديريت كيفيت فراگير يك فرهنگ مديريتي است كه پس از نهادي شدن آن در سازمان آموزشي به ابزاري براي بهره گيري و بهره برداري از كليه منابع انساني، مالي، فناوري و... تبديل مي گردد. هدف اساسي نظام مديريت كيفيت فراگير درگيركردن كليه كارگزاران آموزشي از مديريت عالي تــــا پايين ترين سطوح با فعاليتهاي آموزشي، اهداف و ماموريت سازمان آموزشي است. نظام مديريت كيفيت فراگير با سازوكارهايي كه فراهم مي كند ساختارهاي مناسبي براي بهـــره برداري از تجارب، استعدادها، توان فكري و عقلي و منابع كالبدي سازمان آموزشي به دست مي دهد و به صورت خودكار به مديريت سازمان كمك مي نمايد تا از توان موجود و توانمنديهاي نهفته كارگزاران آموزشي در آينده سازمان بهره برداري شود. رسالت مديريت سازمان آموزشي، بهره برداري از توان كاركنان است و اين مهم در قالب نظام مديريت كيفيت فراگير بـــه راحتي صورت مي گيرد.
مفهوم مديريت كيفيت فراگير نظام به كارگيري توانمنديهاي فكري و جسمي كاركنان در سطوح مختلف يك سازمان است. در مديريت كيفيت فراگير به جاي اينكه مسئوليت آموزش و يادگيري و كيفيت فقط بر دوش يك نفر يا واحد خاصي باشد برعهده همه كارگزاران سازمان آموزشي است و بااين نظر همه افراد را درگير كار كرده و از توانمنديهاي مختلف كاركنان در سطوح مختلف بهره برداري مي كند. TQM توان كاركنان را در تمام فعاليتها و فرايندها به كار مي گيرد و مشاركت را به صورت عملياتي و ملموس تا عمق سازمان رسوخ مي دهد.
سازوكارهاي نظام مديريت كيفيت فراگير در اثربخشي آموزش
براي اثربخشي آموزش لازم است تركيب مناسب و بهينه اي بين عوامل موثر در آموزش ايجاد شود. براي بهره برداري از منابع انساني و مادي سازمان آموزش، نظام TQM به عنوان يك شيوه مديريت مشاركتي، سازوكارهاي مهم و متعددي را در اختيار سازمان و دست اندركاران آن قرار مي دهد. به طور كلي نظام TQM در عمل تجربه شده و بر اثربخشي آموزش كمك مي كند.
اثربخشي آن را مي توان در ابعاد زير يافت: 1 - سازوكار بهره برداري موثر از زمان در سازمان آموزشي
يكي از عواملي كه در اثربخشي آموزش و يادگيري اثر دارد، نحوه استفاده از زمان است. معمولاً در آموزش، اتلاف وقت را با هيچ چيز نمي توان جبران نمود و فرصتهاي از دست رفته خسارات جبران ناپذيري را به پيكره آموزش جامعه وارد مي كند. TQM در مورد اينكه از زمان استفاده شود، و يا اينكه چگونه وقت با شرايط فراگيران تنظيم شود راهكارهاي عملي ارائه مي دهد. يكي از شاخص ها و معيارهايي كه با آن در مورد ماهيت فرهنگ جامعه و يا سازمان مي توان قضاوت نمود، مفهوم زمان است. زيرا استفاده از زمان به عنوان يك منبع، شاخصي براي كارآمدي مديريت سازمان آموزشي است. مديريت كيفيت فراگير در مقولـه هاي زير در بُعد زمان به اثربخشي آموزش كمك مي كند:
1 - حساسيت عمومي نسبت به استفاده از وقت ايجاد مي كند.
2 - قيد زماني براي فعاليتهاي ياددهي و يادگيري ايجاد مي نمايد.
3 - ميزان دلايل اتلاف وقت در گذشته را مشخص مي كند.
4 - فراگيران و معلمان را وادار به تقسيم بندي وقت خود مي كند.
5 - زمـان بندي در عمل به افراد آموزش داده مي شود.
6 - همواره گذشته و حال و آينده را مقايسه و زمان را براي كاركنان معني
دار مي كند. 2 - سازوكار شاخص سازي جهت هدايت فرايند ياددهي و يادگيري
اينكه فرايند ياددهي و يادگيري برمبناي درستي حركت كند نيازمند شاخصها و معيارهايي است كه بتوانيم عمليات آموزشي را با آن مقايسه كرده و مسير حركت را در راستاي اهداف آموزشي تبيين كنيم. زماني مي توان از فرايند ياددهي و يادگيري مديريت نتايج مناسبي حاصل كرد كه بتوان آن را اندازه گرفت، و براي اندازه پذيركردن فرايندهاي آموزشي، شاخص سازي كمك زيادي مي نمايد. مديريت كيفيت فراگير در دو بُعد اساسي به شاخص سازي در آموزش كمك مي كند:
الف :تعيين منابع شاخص سازي
در اين بُعد، مديريت كيفيت فراگير با ارائه مكانيزم الگوبرداري به كارگزاران آموزشي كمك مي كند تا منابع شاخص سازي را شناسايي و از آن كمك بگيرند. الگوبرداري عبارت است از فرايند انبساط آنچه براي سازمان اهميت دارد، به اضافه يادگرفتن از افرادي كه فرايندها را بهتر انجام مي دهند. نظام مديريت كيفيت فراگير به سازمان آموزشي كمك مي كند تا از منابع زير به عنوان الگوي شاخص سازي استفاده كند:
- بازنگري مدارك و اسناد موجود در سازمان
- استفاده از استانداردهاي جسماني آموزش از طريق اينترنت
- سازمانهاي مشابه داخلي و خارجي
- كتب و مقالات
- تجارب افراد بازنشسته و صاحب نظر
- روند گذشته سازمان
- مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي
ب : فرايند عملياتي كردن شاخص سازي
در اين بخش با جمع آوري اطلاعات و تعيين مراجع و منابع، نظام مديريت كيفيت به كمك شاخص سازي به صورت عملياتي صورت مي گيـــرد. به طور كلي، فرايند شاخص سازي را مي توان در شكل شماره 1 نشان داد.

3 - سازوكار مشكل يابي آموزشي و حل آنها به صورت عملياتي نظام مديــــريت كيفيت فراگير يك مشكل ياب است. زماني كه در سازمان آموزشي به مسايل و مشـــــكلات توجه نشود، پس از مدتي مشكلات دست به دست هم داده و وضعــــيت پيچيده اي را به وجود مي آورد كه نتيجه آن بروز بحران آموزشي است. كيفيت فراگير با ابزارهايي كه به كار مي گيرد سازوكار دايمي را در سازمان آموزشي طراحي و پياده سازي مي نمايد كه پيوسته به شناسايي مشكلات منتج مي شود. به كارگيري فنوني نظير »توفان مغزي به روش جان ديويس ويا انجام پژوهش در دروس به روش دلفي« در مديريت كيفيت فراگير موجب شناسايي مشكلات توسط همه فراگيران و كارگزاران آموزشي مي گردد.
به طور كلي نحوه كمك مديريت كيفيت فراگير در مشكل يابي آمـــوزش و حل آن را مي توان در شكل شماره 2 نشان داد.
