ادامه می یابم/ فرشته رستمی |
 |
 |
 |
ادامه می یابم
از جنگی به جنگ دیگر
با کشته هایی بر دوش
که همگی خودم بودند
جنگ شده ام
بی آنکه کسی رابی خانه مان کرده باشم
یا گرسنه.
قطع نامه ها پایانم نمی دهند
به من تولدم را تبریک می گویند
پاسخم لبخندی عاریتیست
کشیده میشود در من سایه ی کشیده ی زنی
روی خیابان ها
خیابان خودش را به بی انتهایی می زند
متعلق می شوم به هیچ کجای زمین
خودم را پاک میکنم از آینه ، دست ها و شعر هایم
زادگاهم جاده ها را به دنبالم فرستاده
در ازدحام سایه هایی صمیمی
به دندان می گیرم بی سایه گی ام را
شانه به شانه تنهایی.
به دوش میکشم رنج زیستن را
مثل کودکی دبستانی
که پالتویی بلند و کهنه به او بپوشانند
زمین دشنا میست در دهان آسمان
من زنی که تنهاییست
پشت خودم می ایستم
در کشور انگشت هایم
درد جنگیست که شعر می شود
گلوله ایست که شلیک می شود
جنازه ای که بر زمین می افتد
و مردی که می ایستد.
با خودم در میان گذاشته می شوم
دست از خودم میکشم
به دور ریخته شدن غذای سرد شده ی مادرها فکر میکنم
به نام گمنامی
که از خیلی ها به جز این برنگشته
به کلمات این شعر
که دست از سر انگشتهایم برنمیدارند
ومن آخرش را هزار نقطه میگذارم
چقدر زخمی که منم
دهان باز کرده