روزنامه کیهان به مدیریت خاتمی همان طوری که از روی کار آمدن موسوی حمایت کرد، در طول نخست وزیری وی نیز حامی نامی میرحسین بود. این رویکرد کیهان با پیوستن شخص خاتمی به کابینه، با حرارت بیشتری ادامه یافت. دقیقا یک سال از رای اعتماد مجلس به نخست وزیری موسوی می گذشت که کتاب زندگی سیاسی خاتمی ورق دیگری خورد و او ناگهان ردای وزارت به تن خود دید: در حقیقت، سرانگشتان شخصیتی پرنفوذ و موثر به نام «علی اکبر هاشمی رفسنجانی» بود که این صفحه را ورق زد.
گویا سید محمد خاتمی همه مراحل رشد و بالندگی خود در عرصه سیاست ایران را مدیون هاشمی رفسنجانی است. او در سال 57 مقدمات رفتن خاتمی به آلمان و مرکز اسلامی هامبورگ را فراهم کرد و همو بود که در دوره ریاستش بر مجلس شورای اسلامی، تن خاتمی را به ردای وزارت ارشاد دولت موسوی آراست.
در کابینه اولیه موسوی، حجت الاسلام «عبدالمجید معادیخواه» به عنوان وزیر ارشاد معرفی شده و از مجلس نیز رای اعتماد گرفت، اما کمتر از یک سال بعد، از این مقام استعفا داد. عصر روز شنبه اول آبان 1361 وقتی میرحسین موسوی برای مشورت درباره انتخاب وزیر جدید به دفتر رئیس مجلس رفت، هاشمی صریحا از موسوی خواست که «سید محمد خاتمی» را به عنوان وزیر ارشاد معرفی کند. او در خاطرات خود درباره نتیجه این جلسه می نویسد: «قرار شد آقای محمد خاتمی وزیر ارشاد شوند». (1)
خاتمی هم اکنون در موقعیتی قرار می گرفت که باید نظر مثبت نمایندگان مجلس شورای اسلامی را جلب می کرد. اینجا بود که همه نگاه ها متوجه عملکرد وی در موسسه کیهان شد. خاتمی هر چند بر اساس مواضع شخصی و علنی اش، فردی وفادار به نظام تلقی می شد، اما این تنها بخشی از ماجرا بود. سکه حضور وی در کیهان روی دیگری هم داشت: او به سبب تعلقات فکری، نتوانست از جرگه هم¬فکران واقعی اش جدا بماند و پس از تحویل گرفتن سرپرستی موسسه کیهان، پای کسانی چون «ماشاءالله شمس الواعظین»، «بهروز گرانپایه»، «رضا تهرانی» و «مصطفی رخ صفت» را به این روزنامه باز کرد. این تیم که عملا مدیریت محتوای کیهان را به دست گرفته بود، آن را ابزاری برای ترویج مفاهیم ارزشی غرب از «آزادی و حقوق بشر غربی» گرفته تا «سکولاریسم» کردند و میدان فراخی برای تاختن اندیشه جریان های لیبرال و نمایندگان آنها چون «حبیب الله پیمان» -دبیر کل جنبش غیرقانونی مسلمانان مبارز- یا «علی اصغر حاج سید جوادی» و حتی خود «ابوالحسن بنی صدر» فراهم نمودند؛ این افراد دقیقا همان کسانی بودند که در زمان روی کار بودن دولت موقت و جریان نهضت آزادی، اندیشه «جمهوری ایرانی» یعنی حذف کلمه اسلام را در ذهن می پروراندند. خاتمی در یک سو به رفتار بنی صدر و بازرگان می تاخت و در سوی دیگر، در همان روزنامه تحت مدیریتش، عقاید و افکار آنها را ترویج می¬داد! این قسم رندی¬های خاتمی اما از دید تیز وفاداران به امام و انقلاب پنهان نماند و سرانجام زمان پاسخگویی فرا رسید.
منتقدان خاتمی و مخالفان تصدی وزارت ارشاد از سوی وی کم نبودند. هاشمی از موضع منتقدین با خبر بود و مخالفان نیز می دانستند که خاتمی گزینه رئیس مجلس است و برای روز رای اعتماد چه در سر دارد. این بود که برخی مخالفان سراغ هاشمی را گرفتند و از اینکه مجلس تحت تاثیر کلام پرنفوذ وی به خاتمی رای مثبت دهد، گلایه کردند. (2)
18 آبانماه 61 روز رای اعتماد مجلس به خاتمی بود. درباره کاندیداتوری خاتمی برای تصدی منصب وزارت ارشاد چندین موافق و مخالف سخن گفتند که از میان آنها می توان به سخنان مهم «حسین نواب» و از تریبون مخالف اشاره کرد. نواب در نطق خود به نقد تنها مسئولیت مدیریتی خاتمی پس از انقلاب پرداخت و ماجرایی تعریف کرد که پشت پرده و ماهیت گردانندگان کیهان را فاش می ساخت:
«مخالفت من به خاطر ضعف مدیریتی بود که در روزنامه کثیرالانتشار کیهان وجود داشت...در این روزنامه در تاریخ 28/1/61 مقاله ای درج می شود که آیا وقت آن نرسیده است که روحانیت هم تصفیه شود. به دنبال این مقاله هم روزنامه جمهوری اسلامی اعتراض کرد و هم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و هم آیت الله جنتی اعتراض کردند. من دو سه جمله از متن آن مقاله را برای شما می خوانم. در این مقاله آمده همین اکنون شما اگر به حوزه ها نظر بیفکنید اکثریت با روحانیتی است که از بینش انقلاب برخوردار نیست، چرا که شاه با تمام قدرت می کوشید حوزه ها را تحت کنترل قرار دهد و در این رابطه از حمایت برخی از روحانیون نیز برخوردار بوده است...در مقاله بعدی با وضع توهین آمیزی جواب آیت الله جنتی و حوزه علمیه و روزنامه جمهوری را می دهند که این جوابی را که شما دادید روش احسنی را انتخاب نکردید. این مقاله به دست یکی از اعضای شورای سردبیری نوشته شده است». (3)
نواب در ادامه گفت که خاتمی درپاسخ به اعتراض شخص او نوشته که در زمان انتشار مقاله در ایران نبوده است. سپس به این شکل پاسخ خاتمی را به باد انتقاد گرفت: «آقای خاتمی که در کیهان کثیرالانتشار این قدر اشراف بر مدیریت این روزنامه نداشته باشد که یک سفر کوتاهی به خانه خدا می¬کنند این طور شورای سردبیری بردارد مقاله ای بنویسد... آیا ایشان می¬تواند وزارتخانه به این بزرگی را اداره کنند».
مخالفت های دیگر مخالفان، از جمله «سید احمد کاشانی» نیز بر حول محور جریان فکری مشکوکی می گشت که مدیریت کیهان را به دست گرفته بود.کاشانی در نطق خود از نفوذ عقیدتی جریان هایی مطرود چون نهضت آزادی در کیهان و نشر اندیشه های منحرف آنها از طریق این روزنامه به شدت گلایه کرد. (4)
این سخنان و انتقادهای نمایندگان مجلس، اذهان را متوجه حکم چند خطی امام(ره) برای خاتمی و تنها تذکر مندرج در آن می کرد که «البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند؛ و آزادی ها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تامین شود و بیطرفی حفظ گردد».
اما همان¬گونه که انتظار می¬رفت، هاشمی¬رفسنجانی در هنگام رای-گیری، برای کاندیدای خود سنگ تمام گذاشت و در نطقی آتشین خطاب به مخالفان خاتمی گفت: «آقای خاتمی را بنده از سال 42، 43 می شناسم و دوستان ما اکثرا آنهایی که سابقه زیاد در حوزه دارند، ایشان را می شناسند. از آن روزی که ما ایشان را در حوزه شناختیم و تا امروز همیشه به عنوان یک چهره زحمت¬کش محصل خوش فکر برای ما مطرح بوده است. همیشه این طوری بوده، یعنی من در تمام دوره تاریخم که با ایشان آشنا هستم، یک نقطه ضعف مشخصی از ایشان ندارم که باید برای ما که در کارهای ظریف با اینها کار می کردیم، باید این مسائل روشن تر از دیگران باشد. ایشان در سال 57 وقتی بنا شد آلمان بروند، با شهید بهشتی ما مشورت کردیم. به نظر ما ایشان بهترین چهره ای بود که لازم بود آنجا برود».(5)
هاشمی از چهره های متنفذ دوران و از نزدیکان امام(ره) محسوب می-شد و دقیقا پس از ایراد چنین نطقی بود که مشخص شد نگرانی منتقدان و مخالفان وزیر پیشنهادی ارشاد، بی جهت نبوده است: خاتمی توانست از مجموع 169 رای، با 121 رای موافق، 27 رای مخالف و 22 رای ممتنع، وزیر ارشاد دولت موسوی شود.
اما تنها برخی نمایندگان مجلس نبودند که به شخصیت واقعی خاتمی و تعلقات فکری وی پی برده و به مخالفت با وزارت وی برخاسته بودند. آیت الله «سید روح الله خاتمی» بیش از دیگران به خلقیات و عقاید فرزندش آشنا بود و هم او بود که وقتی آیت الله «ابوالقاسم خزعلی» به همراه جمعی خدمتش رسیدند تا وزارت فرزندش را تبریک بگویند، با سخنان خود میهمانانش را شوکه کرد: «خطرناک است، پسر من غرب زده است». (6) این بیان هرچند در آن دوران با توجه به نوشته های غرا و آتشین خاتمی علیه غرب، امری تعجب برانگیز به نظر می آمد، اما گذر زمان دقت و تیزبینی پدر در شناخت فرزند را اثبات کرد.
ورود خاتمی به وزارت ارشاد با آغاز مرحله جدیدی از اختلافات میان نیروهای وفادار به امام(ره) و انقلاب هم¬زمان شد؛ اختلافاتی که تقریبا در تمامی تشکل ها و نهادها خودنمایی می کرد: از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گرفته تا جامعه روحانیت مبارز، تا حزب جمهوری اسلامی تا کابینه میر حسین موسوی... تا وزارتخانه مهمی به نام ارشاد اسلامی که می رفت تا تحت مدیریت سید محمد خاتمی قرار گیرد. تبدیل اختلاف به شکاف نیز زمان زیادی طول نکشید؛ در همان سال 1361 بود که ابتدا در سازمان مجاهدین و سپس در جمع های دیگر، تقریبا همان دو گروهی که در جریان رای اعتماد به نخست وزیری ولایتی از هم متمایز شده بودند، در قالب دو جناح «چپ» و «راست»، مرز میان خود را پررنگ تر کردند. اما ریشه واقعی اختلافات این دو گروه در کجا بود؟ وجه تمایز جریان چپ با جریان راست چه بود؟ خاتمی چرا و در کنار چه کسانی جای می گرفت؟ باید نقبی به گذشته های دورتر زد و پاسخ این پرسش ها را از دل صفحات تاریخ بیرون کشید. اهمیت و ارزش این موضوع به اندازه ای هست که بخشی از کتاب حاضر را به خود اختصاص دهد.
نویسنده: سید یاسر جبرائیلی
کتاب «سودای سکولاریسم» به زودی توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8 صبح تا 17 عصر از طریق شماره تلفن 88913277-021 سفارشات خرید خود را ارائه دهند.
----------------------------------
1-هاشمی رفسنجانی، علی اکبر. خاطرات سال 1361. متن کتاب قابل دسترسی در:
http://www.hashemirafsanjani.ir/
2- همان.
3- روزنامه کیهان، 19/8/1361.
4- همان.
5- علی اکبر هاشمی رفسنجانی، نطق های قبل از دستور سال 61 ، ج دوم (تهران: دفتر نشر معارف انقلاب 1380).
6- خبرآنلاین، 16/10/1388.