مي توان اينگونه هم نگاه كرد كه اگر كريمي آن توپي كه داشت به اوت مي رفت را نمي گرفت پرسپوليس گل اول را نمي خورد و شايد بازي روند ديگري داشت
بهترين و منطقي ترين حرف را در رابطه دربي مصطفي دنيزلي بيان كرد. دنيزلي بعد از برد گفت :"اين تلفيقي از معجزه و واقعيت بود"
معجزه
t;>بازي پرسپوليس و استقلال از اين نظر شبيه به معجزه است كه يك تيم ده نفره بازي دو هيچ باخته را در عرض ده دقيقه سه،دو مي برد.گلهاي بازي را هم بازيكني مي زند كه هيچكس تصورش را نمي كرد.
به نظر،تنها اين دلايل براي معجزه دانستن نتيجه اين بازي كافي نيست.اضافه كردن ضربه هاي زندي و يوسفي هم كه از كنار دروازه پرسپوليس عبور كرد هم اثري ندارد چون همه اينها دلايلي كاملا فوتبالي هستند.
درواقع براي رخ دادن اين معجزه متافيزيكي ترين عوامل را مي توان چند مورد دانست.پرسپوليس با مصطفي دنيزلي تا قبل از دربي خيلي نتايج خوبي نگرفته بودهرچند پرسپوليس واقعا بهتر از قبل بازي مي كرد.روح تيمي پرسپوليس ،اتمسفر اين تيم چيزي بود كه روي طرفداران هر دوتيم تاثير گذاشته بود.مي گويند هرتيم شبيه مربي اش مي شود.استيلي شايد مربي بدي نباشد اما نتيجه كارش در پرسپوليس بدترين عملكردي است كه يك مربي مي تواند داشته باشد.البته تحليل شرايط خود استيلي در پرسپوليس نيز بحث مفصلي را مي طلبد كه بسيار هم مي تواند آموزشي باشد.استيلي تقريبا در ميان مربيان ايراني يكي از كساني است كه بهترين و بالاترين مدارك فوتبالي را دارد.اين خيلي خوب است اما همه چيز نيست.عشق به مربيگري احتمالا از استعدادهاي يك نفر سرچشمه مي گيرد و همين باعث مي شود كه خيلي چيزها در شخصيت يك مربي بوجود بيايد.درواقع مربيگري همه اش دانش فني نيست،بخش زيادي از دانش اين حرفه به شخصيت و ويژگيهاي شخصيتي مربي مربوط مي شود .مربي كه از ترس صورتش خيس عرق است،وقتي مي آيد كنار زمين با بازيكنانش حرف مي زند انگار دارد از آنها درخواست مي كند تا كاري را انجام دهند و خيلي مسايل ديگرتيمش هم مي تواند تيمي با روح برنده شدن باشد.علي كريمي در زمان استيلي چون مسئوليت هاي ديگري خارج از تيم داشت نتوانست فوتبال بازي كند.نيم فصل اول براي علي كريمي كه با انگيزه زياد به پرسپوليس آمده بود ،بسيار فرسايشي بود.او بايد نيمي از كارهاي سرمربي را هم انجام مي داد.
اما دنيزلي تيمش هم شبيه خودش شده ،پرسپوليس الان تيمي است كه يازده جنگجو را به زمين مي فرستد.بازيكنان دوباره شخصيت بازي كردن در پرسپوليس را پيدا كرده اند.اگر دو تا عكس يا دو فيلم را بازيهاي پرسپوليس در نيم فصل اول و نيم فصل دوم باهم مقايسه كنيد به خوبي احساس خواهيد كرد بازيكنان پرسپوليس چهره هايي كاملا ترحم برانگيز داشتند.افسرده و از نظر روحي ضعيف بودند.اما حالا وقتي وارد بازي مي شوند ابروهاي گره خورده و چهره هايي مصمم دارند.براي جنگ آمده اند.
فوتبال ،جنگ بدون اسلحه است.فوتبال مثل بوكس و ورزشهاي رزمي است،فوتبال مثل شنا نيست.فوتبال درگيري بدون خونريزي است ،البته كه با تفكر.پرسپوليسي ها الان اين تفكر را دارند و اين روحي است كه دنيزلي در كالبد تيمش دميده.
اينها باعث شد تا ازچند روز قبل از دربي طرفداران پرسپوليس مطمئن باشند تيمشان برنده خواهد شد.طرفداران پرسپوليس اين جو را با خود به استاديوم آوردند .تيم تحت تاثير اين انرژي تاآخرين قوا مي جنگد و مي برد.ديدن پانزده دقيقه پاياني بازي نيروي عجيبي موجود در اتمسفر بازي را نشان خواهد داد. جو آن لحظات ورزشگاه آزادي جوي استثنايي بود.
فوتبال
دنيزلي قبل از بازي پرسپوليس مقابل ذوب آهن به يك نكته جالب اشاره كرد.او دررابطه با شناختي كه از تيم ذوب آهن دارد گفت هيچ شناختي از ذوب آهن ندارم چون تازه آمده ام و نتونسته ام بازيهاي ديگر تيمها را ببينم.و جالب تر اينكه اوگفت تنها روي بازي تيم خودش تمركز كرده است.
دنيزلي استقلال را هم نتوانسته بود به خوبي آناليز كند.برعكس استقلاليها آناليز فوق العاده اي از بازي پرسپوليس داشتند.آنها فهميده بودند قدرت پرسپوليس در زماني است كه توپ را در اختيار و وقت لازم براي بازي سازي را دارد.پرسپوليس هافبك هايي ندارد كه يك دو كرده و جا عوض كنند.او وقتي مازيار زارع را به جاي بادامكي بازي داد بيشتر اين فرضيه را كامل كرد كه هيچ شناختي از استقلال ندارد.چون اگر مي شناخت حتما مي دانست كه هافبك هاي استقلال هافبك هايي دونده و قدرتي هستند آنهم باوجود نبودن جباري اين خط هافبك بطور كامل از بازيكنان دونده و درگير تشكيل مي شد.دنيزلي مي توانست با بازي دادن با بادامكي كه مي تواند نقش محور را در هافبك پرسپوليس بازي كند،توپ بدهد و بگيرد،نفوذ كند،بجنگد و درگير و در عين حال سري هم به محوطه جريمه هر دو طرف بكند خيلي راحت تر بازي را از استقلال بگيرد .اما دنيزلي زارع را گذاشته بود تا بتوان از شوتها و ضربه سرش استفاده كند.دنيزلي كاملا تيمش رافقط براي حمله كردن چيده بود و اصلا فكري هم براي دفاع نداشت.
اين تقابل دو تيمي است كه بازيهايشان شبيه رابطه كاغذ و سنگ است در سنگ ،كاغذ ، قيچي.استقلال برعكس پرسپوليس در ميان 18تيم ليگ برتر بهترين تيم در بازي دفاعي است.در هجوم اما استقلال بشدت به توانايي هاي فردي بازيكنانش وابسته است و به همين خاطر رفتن مجيدي لطمه بزرگي به آنها زد.
پرسپوليس از نظر مهره اوضاع كاملا بهتري از استقلال داشت ،اتمسفر موجود هم به نفع اين تيم بود اما چرا دو گل خورد؟
پرسپوليس بازي را خوب يا بهتر است بگوييم استقلال بازي را بد شروع كرد.استقلاليها هم تحت تاثير جو عمومي قرار گرفته بودن.اما وقتي هافبك هاي استقلال با دوندگي كريمي و نوري را به كناره ها بردند ،زارع عملا تنها شد ومهره اي بلاتكليف در وسط زمين شد.در اين دقايق كار پرسپوليس شده بود توپهايي كه هوشيار مي زد ،به رحمتي يا مدافعان استقلال مي رسيد و دوباره روز از نو...
نيمه دوم اما پرسپوليس بدجوري غافل شد.آنقدر گل اول روحيه اين تيم را تضعيف كرده بود كه اولين توپي كه استقلال آورد را خوردند.رفتار دفاع پرسپوليس در آن لحظات بشدت ابتدايي است.خبري هم از زارع نيست كه بايد پشت هجده قدم باشد.
تعويض
مربي خوب را مي توان از مهره چيني و تعويض هايش شناخت.دنيزلي در اين زمينه عالي است.البته نه فقط به خاطر جبران سه گل ،بلكه به خاطر روند بازي.مهاجمان پرسپوليس در تركيب اوليه بدترين بازيكنان زمين بودند.رضايي ،اولادي و نوروزي آنقدر بد بودند كه كريمي ،نوري و زارع هميشه بايد در ميان تعداد زيادي استقلالي بدوند و تكل هاي الكي بزنند.آنها در دوندگي و بازي با توپ هيچ كمكي به پرسپوليس نكردند.دنيزلي اين را خوب فهميد چون هر دو را تعويض كرد.اولادي كمي دونده تر بود اما مطمئنا اگر دنيزلي چهارتا تعويض داشت حتما اولادي را عوض مي كرد.جالب است اولادي تا آمد به به خط هافبك كمك كند با يك خطاي بي مورد اخراج شد!
دنيزلي اين را فهميد،هرچند ده نفره بود اما مي دانست كه بايد از طريق خط مياني بازي را عوض كند.او مهدوي كيا را در نقش هافبك راست به زمين آورد.شايد اين بهترين كار بود.او مي توانست بادامكي را هم بياورد اما مهدوي كيا سانترو نيروي گلزني و هجوم دارد و بادامكي نه.مهدوي كيا با كمك كريمي فشار زيادي روي ميثم حسيني آوردند كه در نيمه دوم از طرف ميداوودي و زندي حمايت نمي شد.شايد آنها بعد از دو گل بيخيال دفاع شده بودند و دوست داشتند بيشتر تمركزشان روي گل هاي بعدي باشد اما فرضيه فوتبالي تر اينست كه در فوتبال آسيا وايران بندرت تيمي را بتوان پيدا كرد كه بتواند نود دقيقه تفكرو ريتم بازي دفاعي اش را حفظ كند(منظور از بازي دفاعي زماني است كه استقلال توپ را در اختيار ندارد.)البته دست مظلومي هم خالي بود و شايد حضور ساموئل حتي بيشتر از جباري در اين بازي بدردمظلومي مي خورد. بااينحال به نظر مي رسد تعويض الونگ با يوسفي برخلاف آنچه مزدك ميرزايي هم در حين بازي گفت كاملا اشتباه بود.پرسپوليس بعد از گل دوم كاملا به اين نتيجه رسيده بود كه مردن با دو گل يا چهار گل فرقي نمي كند،پس استقلال نيازي به نيروي هجومي بيشتر نداشت و مي توانست با همان ميداوودي،شريفات و برهاني ضدحمله هاي خطرناك انجام بدهديا لااقل يوسفي را به جاي يكي از آنها بياورد.با اينحال استقلال وقتي ديگر نتوانست بازي دفاعي اش را انجام بدهد باخت.
ايمون زايد
گل اول .ايمون زايد سرعتي نيست اما روي گل اول وقتي استارت مي زند پژمان منتظري از او جا مي ماند.منتظري اما جز دفاعهاي سرعتي ايران است.اين گل حاصل چند اتفاق است.استقلال بي محابا به دروازه پرسپوليس حمله كرده بود.نوري چند متر جلوتر از هجده قدم خودشان يك پاس طولي بيرون پا مي دهد.هيچ بازيكني از استقلال در فاصله هجده قدم پرسپوليس تا هجده قدم خودشان نيست كه مانع توپ شود.زايداما مهاجمي است كه نشان داد كار خودش را بلد است.استارت او يك متر قبل از منتظري عالي و به موقع زده شد و تصور كنيد به جاي زايد در آن صحنه كه رحمتي از گل بيرون آمده بود غلامرضا رضايي ،اولادي يا كاظميان بودند.توپ يا توي صورت رحمتي مي خورد و مصدوميت او نيم ساعت از وقت بازي را مي گرفت يا اينكه سر از اوت كنار دروازه درمي آورد.زايد اما مثل ديگر مهاجمان گلزن، مثل خليلي يا عنايتي خودمان تايمينگ درست ضربه زدن را داشت .
گل دوم.كريمي كه دارد خوب بازي مي كند به مهدوي كيا كه حركت كرده پاس مي دهد،سانتر مهدوي كيا وزايد كه بين دو مدافع بلند قامت استقلال ضربه را مي زند.در اين صحنه جاگيري مدافعان استقلال خوب نبود اما جاگيري زايد هم عالي بود.او ضربه سرش را هم خيلي خوب است.
گل سوم.اين گل تا پيش از اينكه توپ به زايد برسد يك نمايش فاجعه از مدافعان استقلال است.بادامكي دوبازيكن خسته استقلال را با توپ اينور و آنور مي كند و عاقبت يك پاس زميني و ارام مي دهد،عمران زاده كه خسته است مقابل بازي بدني زايد كم مي آورد.چرخش خوب و تايمينگ مناسب در زدن ضربه.
زايد نشان داد كه مولفه هاي يك مهاجم گلزن را دارد حتي اگر تاآخر فصل ديگر هيچ گلي نزدند.
فيزيك يا متافيزيك
از زمان اينشتين تا امروز همه چيز دراين دنيا نسبي است.انرژي و اتمسفر موجود ،روحِ بازي و...متافيزيكي هستند كه در اين بازي تاثير گذار بوده اند اما منطق و علم مي گويد كه در يك بازي فوتبال مسايل فوتبالي بيشترين تاثير را دارند.مي توان اينگونه هم نگاه كرد كه اگر كريمي آن توپي كه داشت به اوت مي رفت را نمي گرفت پرسپوليس گل اول را نمي خورد و شايد بازي روند ديگري داشت اما به نظر موضوع مهم اتفاقاتي است كه رخ مي دهند نه اتفاقاتي كه مي توانست رخ دهد.