لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

محمدرضا ایزدخواه

نام پدر: محمد	تاریخ تولد: - / - /1341
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 07/02/1363
محل شهادت: جاده آبادان	طول مدت حیات:22
مزار شهید: سرخنگ

زندگینامه

محمدرضا ایزدخواه، فرزند محمد در سال 1341 در روستای «سرخنگ» بیرجند دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا و تحصیلات متوسطه را در شهر بیرجند به پایان رسانید. سپس برای تأمین معاش خانواده اش به کار کشاورزی و دامداری پرداخت.
دوران انقلاب با تهیه اعلامیه های امام و پخش آنها در میان مردم و شرکت در تظاهرات به مبارزه با رژیم ستمشاهی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و فعالیت خود را در مساجد و پایگاه های مقاومت بسیج دنبال کرد. با فرا رسیدن دوران خدمت وظیفه به صفوف ارتشیان دلاور پیوست. پس از طی آموزشهای لازم نظامی به جبهه اعزام شد. سرانجام در تاریخ هفتم اردیبهشت ماه سال 1363 هنگامی که جهت رفتن به نماز جمعه خرمشهر مشغول وضوگرفتن بود، در جاده ی آبادان برا ثر موج انفجار خمپاره ضربه مغزی شد و در سن 22 سالگی به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید پس از تشییع در بیرجند، در زادگاهش به خاک سپرده شد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه
	لباس شهادت

شهرام ایزدی

نام پدر: -	تاریخ تولد:24/06/1346
محل تولد: ایران	تاریخ شهادت: 11/03/ -
محل شهادت: شلمچه	طول مدت حیات:21
مزار شهید: بهشت زهرا (س) قطعه 40 ردیف 9 شماره 20

زندگینامه

شهرام در بیست و چهارمین روز از شهریورماه سال 1346 شادی را میهمان خانواده ساخت. کودکی آرام و ساکت که مادر با شوقی وصف ناشدنی به تربیتش همت گماشت. سالها گذشت و او به مدرسه رفت و به آموختن پرداخت. در زمان اوج گیری انقلاب در سال اول راهنمایی مشغول تحصیل بود؛ بعد از پیروزی انقلاب به همراه برادرش بهرام به عضویت بسیج درآمد و در سالهای جنگ تحمیلی عازم جبهه شد. تا خدمت نظام وظیفه را به پایان رساند. 17 ماه مردانه در جبهه های جنوب جنگید و سرانجام در یازدهمین روز از خردادماه سال 1367 در سرزمین شلمچه در سن 19 سالگی آسمانی شد. مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قطعه 40، ردیف 9 قرار دارد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

غلام علی ایزدی

نام پدر: محمدحسن	تاریخ تولد:25/08/1342
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 23/01/ -
محل شهادت: شرهانی	طول مدت حیات:20
مزار شهید: -

زندگینامه

غلام علی ایزدی در روز بیست و پنجم آبان ماه سال 1342 در روستای کلاته صداقت از توابع شهرستان درگز به دنیا آمد و هم چون سایر جوانان و نوجوانان روستایی هم زمان با تحصیل، به کشاورزی پرداخت. تحصیلات را در مقطع ابتدایی ادامه داد و پس از آن درس و تحصیل را رها کرد و به کشاورزی مشغول شد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی و در اوج آتش کینه ی دژخیمان بعثی، لباس مقدس خدمت سربازی به تن کرد و همراه ارتشیان غیور به جبهه های نبرد شتافت. ایزدی انسانی آرام، صبور و قانع بود و کمتر کسی او را عصبانی دیده بود؛ همیشه لبخندی بر لب داشت و به مهربانی و گشاده رویی معروف بود.
سرانجام در تاریخ 23/1/62 غلام علی ایزدی که به تازگی با نیرویی دوچندان و روحیه ای عالی از دیدار خانواده بازگشته بود، در منطقه ی شرهانی و در حین انجام عملیات والفجر 1 بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در سن 20 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل آمد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه
	خواب عجیب

ردپای نور

جواد ایزدی

نام پدر: عبدالرحیم	تاریخ تولد:01/06/1340
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 1361
محل شهادت: شلمچه	طول مدت حیات:21
مزار شهید: گلزار شهدای روستای نوغاب شهرستان گناباد

زندگینامه

اولین روز از شهریورماه سال 1340 روز شکفتن جواد بود، او در روستای نوغاب شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. و در میان مردم این دیار بزرگ شد. شوق آموختن علم او را به مدرسه کشاند و او توانست تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نماید. جواد به ورزش فوتبال علاقه ی خاصی داشت، پس از اتمام تحصیل، خود را جهت خدمت نظام وظیفه معرفی کرد. بعد از آموزش در پادگان 06 تهران در دژبانی لشگر 92 زرهی اهواز خدمت را ادامه داد. اما در پاییز سال 1360 به صورت داوطلب به دسته پیاده انتقال یافت و در عملیات طریق القدس حماسه آفرید. ایزدی به علت علاقه به مطالعه کتابخانه نوغاب را به یاری دوستانش تأسیس کرد.
وی در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس نیز شرکت کرد در اوایل خرداد ماه سال 1361 برای آخرین بار به دیدار خانواده رفت و سرانجام در روز بیست و سوم تیرماه سال 1361 در شلمچه (عملیات رمضان) مفقود گشت و به آرزوی خود رسید و در سن 21 سالگی شهید راه حق شد. مزار پاکش در گلزار شهدای روستای نوغاب قرار دارد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه
	خواب عجیب

ردپای نور

جواد ایزدی

نام پدر: عبدالرحیم	تاریخ تولد:01/06/1340
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 1361
محل شهادت: شلمچه	طول مدت حیات:21
مزار شهید: گلزار شهدای روستای نوغاب شهرستان گناباد

زندگینامه

اولین روز از شهریورماه سال 1340 روز شکفتن جواد بود، او در روستای نوغاب شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. و در میان مردم این دیار بزرگ شد. شوق آموختن علم او را به مدرسه کشاند و او توانست تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نماید. جواد به ورزش فوتبال علاقه ی خاصی داشت، پس از اتمام تحصیل، خود را جهت خدمت نظام وظیفه معرفی کرد. بعد از آموزش در پادگان 06 تهران در دژبانی لشگر 92 زرهی اهواز خدمت را ادامه داد. اما در پاییز سال 1360 به صورت داوطلب به دسته پیاده انتقال یافت و در عملیات طریق القدس حماسه آفرید. ایزدی به علت علاقه به مطالعه کتابخانه نوغاب را به یاری دوستانش تأسیس کرد.
وی در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس نیز شرکت کرد در اوایل خرداد ماه سال 1361 برای آخرین بار به دیدار خانواده رفت و سرانجام در روز بیست و سوم تیرماه سال 1361 در شلمچه (عملیات رمضان) مفقود گشت و به آرزوی خود رسید و در سن 21 سالگی شهید راه حق شد. مزار پاکش در گلزار شهدای روستای نوغاب قرار دارد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه
	وصیت نامه

مهرنوش ایزدی

نام پدر: -	تاریخ تولد:01/05/1347
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 01/05/1362
محل شهادت: آبادان	طول مدت حیات:15
مزار شهید: -

زندگینامه

مهرنوش در آغازین روز مرداد ماه سال 1347 دیده به جهان هستی گشود و در روستای نورآباد ممسنی بزرگ شد. مهرنوش در سایه زحمات خانواده با آیین پاک محمدی آشنا گردید و در زمان جنگ تحمیلی در جرگه رزمندگان اسلام قرار گرفت. ایزدی سرانجام در تاریخ 1/5/1362 در سن 15 سالگی به بیکران آسمان بال گشود و خون سرخش بر خاک آبادان ریخت.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

جواد ایزدی

نام پدر: -	تاریخ تولد: - / - /1349
محل تولد: ایران	تاریخ شهادت: 22/11/1364
محل شهادت: -	طول مدت حیات:15
مزار شهید: گلزارشهدای سرآبتاوه(یاسوج)

زندگینامه

جواد در سال 1349 دیده به جهان هستی گشود. او فردی مهربان و عاطفی بود. انسانی باتقوا و بااخلاص که احترام به پدر و مادر را واجب می دانست. نسبت به انجام دادن واجبات و فرایض دینی و ترک محرّمات بسیار مقیّد بود؛ هیچ گاه نماز و روزه را ترک نکرد و خود را در برابر خون شهیدان مسئول می دانست.
با آغاز جنگ تحمیلی جواد حضور در جبهه را وظیفه ی شرعی خود می دانست و می گفت: « اگر بمانم مسئول خواهم بود و اگر بروم، این نعمت الهی است که نصیب ما می گردد تا پاسداری و حراست از خون شهدا را بر عهده بگیرم و اگر خدا توفیق عنایت نماید، به ندای ( هل من ناصر ینصرنی ) امام حسین (ع) لبیک گویم. نباید او [ امام (ره) ] را تنها گذاشت. رزمندگان بازوان نیرومند حضرت امام (ره) می باشند او به نیروی همین بازوان باید در مقابل دنیای کفر بایستد. »
ایزدی سرانجام در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1364 در سنّ 15 سالگی به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در گلزار شهدای سرآبتاوه ( یاسوج ) آرام گرفت.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

داریوش ایزدی

نام پدر: -	تاریخ تولد: - / - /1342
محل تولد: ایران - فارس - ممسنی	تاریخ شهادت: 15/10/1359
محل شهادت: فارسیاب در جنوب اهواز	طول مدت حیات:17
مزار شهید: -

زندگینامه

از اهالی عشایر بود؛ با همان جاده های گل آلود، کفش های نامناسب و سرمای سوزان زمستان، چه قدر سخت بود وقتی دانش آموزان عشایری برای تحصیل این راه را می رفتند و می آمدند تا در روستاهای همسایه درس بخوانند. در جمع آوری دام ها کمک می کردند؛ مادران را در کارهایشان تنها نمی گذاشتند و آن وقت تا نیمه شب مشق می نوشتند و با دلهره ی دیر رسیدن به مدرسه می خوابیدند.
داریوش هم یکی از همین دانش آموزان سخت کوش بود. داریوش ایزدی فرزند فقر و محرومیت، سال 1342 در خانواده ای متدیّن متولّد شد. با عشق و علاقه به درس، با دوستان دیگرش راهی مدارس هم جوار می شد. با شروع انقلاب اسلامی وارد دبیرستان شده بود. در سال 1359 درد و رنج های خود و 80 هم ولایتی خود را در نامه ای نوشت و به گوش مسئولان رسانید. وارد دبیرستان شده بود که حماسه ی 22 بهمن رخ داد. همه شاد بودند و گروهی از جوانان برای حفظ این شادی وارد سپاه پاسداران و بسیج شدند. داریوش نیز به عضویت بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ممسنی درآمد و با شروع جنگ تحمیلی لباس رزم بر تن در جبهه ی فارسیاب ( جنوب اهواز ) آغاز به جهاد کرد.
داریوش در 15 دی ماه 1359 در جبهه ی فارسیاب در گل و لای دشت هموار خوزستان در حالی که 17 سال داشت، به دیدار خدا شتافت و دعوت او را لبیک گفت.
داریوش 8 روز پیش از شهادتش نوشته بود: « مرگ باعزت اگر خونین است، بهتر از زندگی ننگین است. » برادر بزرگوار او هم __مهرنوش ایزدی _در ادامه ی راهش به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
حالا نام داریوش ایزدی زینب بخش مدرسه ایست که اکثر تحصیل کرده های شهرستان در آن درس خواندند تا ادامه دهنده ی بزرگواری او باشند.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

جواد ایزدی

نام پدر: -	تاریخ تولد: - /04/1341
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 26/01/ -
محل شهادت: شرهانی	طول مدت حیات:21
مزار شهید: مفقودالجسد

زندگینامه

در نخستین روزهای گرم تابستان 1341 در روستای صومعه ی بزرگ فریمان به دنیا آمد. تا چهار سالگی را در روستای زادگاهش گذراند پس از آن به مشهد عزیمت نموده و در این شهر ساکن گردیدند. روزگار کودکی اش را در منطقه ی طلاب مشهد در محیطی سرشار از مهربانی و صمیمیت و در کانون گرم خانواده سپری نمود. تحصیلاتش را در همان منطقه آغاز نمود و هم زمان با تحصیل، در فعالیت های انقلابی حضوری چشمگیر داشت.
در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می کرد و آن چنان شور حضور داشت که حتی یک بار تا مرز شهادت پیش رفت. هماره مورد خشم ضد انقلاب بود. با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در کنار تحصیل به انجام فعالیت های فرهنگی پرداخت. اوقات بیکاری اش را به مطالعه و ورزش سپری می نمود و همنشینی اش با بچه های مسجد و جوانان مذهبی بود. از کودکی شوخ طبع بود. هیچ گاه از او تندی و ناملایمتی دیده نشد و عموماً با خواهران و برادران و بستگان رفتاری شایسته و مناسب داشت. تحصیلاتش را تا سال دوم هنرستان در رشته ی برق پشت سر گذارد. پاره ای مشکلات او را وادار به ترک تحصیل نمود و از آن هنگام به بعد جواد به کار و تلاش روی آورد.
چند سال اول انقلاب و پس از تحصیل را به کارهای متفرقه مشغول بود. گاه به کار بنایی و گاه خرده کاری های متفرقه اشتغال داشت و از این راه کمک خرجی خانواده بود. شوق و اشتیاق جواد برای خدمت به نظام جمهوری اسلامی او را بر آن داشت که در اوایل تأسیس سپاه به عضویت این ارگان درآمد. شوق و شادی جواد هنگام پذیرفته شدن در استخدامی سپاه هنوز در خاطر مادر زنده است. نوزده ساله بود که وارد سپاه شد. اما استخدام او هیچ خللی در فعالیت او ایجاد نکرد. در چند مسجد از آن جمله، امام سجاد (ع)، امام صادق (ع) و امیرالمومنین (ع) در منطقه ی طلاب حضوری فعال داشت و مدتی فرمانده ی پایگاه بسیج مسجد امام سجاد (ع) بود. برپایی جلسات قرائت قرآن و حتی اقامه ی نماز جماعت از فعالیت های او در مسجد بود. اغلب اوقات نماز را در مسجد حضور داشت. رفتار جواد در محیط خانواده هم چون محیط بیرون او را الگوی دیگران ساخته بود. گاه اعضای خانواده درستی یا نادرستی کارشان را از نظرگاه او محک می زدند. به بستگان سفارش می کرد که کودکان را با محبت اهل بیت (ع) و نماز و قرآن آشنا کنند و بپرورانند. در تقوای الهی بکوشند و از شرکت در نماز جمعه غفلت نورزند. خود به امور دنیوی بی توجه بود و توصیه می کرد که دیگران دل به زخارف دنیایی نبندند و فریفته ی دنیا نشوند.
او که همیشه دیگران را به رعایت حرمت پدر و مادر سفارش می کرد، وقتی از سوی آن دو با پیشهاد ازدواج مواجه شد، علی رغم میل باطنی اش سنت نیکوی ازدواج را به جا آورد. اما هنوز چند صباحی از این آشنایی نگذشته بود که جواد راهی جبهه شد. حضور جواد در جبهه زیاد طول نکشید؛ تنها پس از یک بار مرخصی وقتی برای بار دوم در منطقه حضور یافت، در منطقه ی شرهانی در تاریخ بیست و ششم فروردین ماه 1362 و در عملیات والفجر 1 ابتدا مجروح و در سنّ 21 سالگی منفقود گردید. خانواده ی جواد تنها تاج گلی را تشییع کردند و در بهشت رضا (ع) به خاک سپردند و تا امروز چشم انتظار خبری از یار سفر کرده ی خویش اند.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

عباس ایزدی مقدم

نام پدر: شعبان	تاریخ تولد: - / - /1343
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 25/11/1364
محل شهادت: فاو	طول مدت حیات:21
مزار شهید: گلزارروستای علی کلاه

زندگینامه

در سال 1343 هنوز چشم های عباس به این دنیا گشوده نشده بود که آفتاب وجود پدر، به غروبی ابدی پیوست. او که تلاش بی وقفه مادر را برای تأمین هزینه ی زندگی می دید، بر آن شد تا پناه خستگی های مادر باشد. لذا در کمیته انقلاب اسلامی (نیروی انتظامی) استخدام شد و با سمت ستوان دوم به خدمت پرداخت. در سال 1361 ازدواج نمود و صاحب یک پسر شد. اما ایزدی مقدم هرگز فرزندش را ندید، چرا که قبل از به دنیا آمدن او با اشتیاق فراوان به جبهه های نبرد شتافت و در روز 25/11/1364 در شهر فاو به ندای بهشتیان لبیک گفت و در جوار حق آرام گرفت. مزار پاکش در گلزار شهدای روستای علی کلاه قرار دارد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

حمزه ایزدیان

نام پدر: محمدعلی	تاریخ تولد: - / - /1345
محل تولد: ایران - کهگیلویه و بویراحمد - - ناصرآبادسپیدار	تاریخ شهادت: 1366
محل شهادت: ماووت	طول مدت حیات:21
مزار شهید: -

زندگینامه

سال 1345 دیده بر دنیای خاکی گشود. پدر نامش را حمزه گذاشت و از خداوند سعادت و سلامت او را خواستار شد. روزها از پی هم می گذشت و حمزه در میان کودکان روستای ناصرآباد سپیدار استان کهکیلویه و بویراحمد بزرگ می شد.
او در همین سال ها با دین مبین اسلام آشنا گردید و دلداده ی مکتب توحید گشت. 7 ساله بود که مادر نامش را در مدرسه نوشت و او تا اواخر سال چهارم دبیرستان درس خواند. اما در این زمان ندای امام امت (ره) را لبیک گفت و عاشقانه قدم به میدان جهاد گذارد.
ماووت سرزمینی بود که او آن جا را برای دیدار خدا انتخاب کرد. زمانی که فقط 21 سال داشت، در سال 1366 شهید راه حق شد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

حسن ایزدیان قطرمی

نام پدر: -	تاریخ تولد:03/02/1334
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 22/04/ -
محل شهادت: فاو	طول مدت حیات:31
مزار شهید: -

زندگینامه

حسن ایزدیان در سوم اردیبهشت سال 1334 در روستای قطرم از توابع شهرستان بافق در خانواده ای به سادگی آب و آئینه دیده به جهان گشود. وی فرزندی از تبار هابیلیان بود که حسین گونه زیست و سرانجام جانش را نثار کرد تا اسلام و انقلاب زنده بماند. حسن تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی ادامه داد و با اوج گیری نهضت پرشور انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در فعالیت های دینی و سیاسی دوران انقلاب شرکت فعال داشت.
او در همان سال های نوجوانی و جوانی برای تأمین معیشت خانواده اش به یکی از شهرستان های استان کرمان عزیمت نمود و به کار و تلاش پرداخت. با فرا رسیدن زمان خدمت نظام وظیفه، به خدمت فرا خوانده شد و این دوره را نیز سپری کرد. پس از طی دوره ی سربازی در شرکت سنگ آهن بافق مشغول به کار شد. وی عاشق حضرت امام (ره) و شیفته ی انقلاب بود و در اکثر محافل مذهبی و مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) حضوری فعال داشت.
ایشان هم چنین فرزندان خود را به کسب علم و دانش و فراگیری علوم قرآنی تشویق می نمود. حتی مردم دوستی وی سبب می شد که در هر حادثه ای یاری مردم آسیب دیده بشتابد. با شروع جنگ ناخواسته تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران به سرعت وارد میدان شد و با فراگیری فنون نظامی و تاکتیک های رزمی و به شوق دیدار حضرت دوست رهسپار جبهه های نبرد گردید. وی مدتی به عنوان فرمانده ی گروهان و چند ماهی نیز در رسته ی توپخانه در جبهه های رقابیه و دزفول انجام وظیفه نمود و سرانجام در تاریخ 22/4/1365 در منطقه ی فاو و در حین انجام وظیفه و سرکشی از نیروهای تحت امر خود بر اثر اصابت ترکش خمپاره ی دشمن در سنّ 31 سالگی به فیض شهادت نایل آمد.
روحش شاد.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

حسین ایشانی

نام پدر: محمد	تاریخ تولد:01/01/1345
محل تولد: -	تاریخ شهادت: 21/04/1367
محل شهادت: ابوقریب	طول مدت حیات:22
مزار شهید: گلزارشهدای شهرری

زندگینامه

حسین ایشانی در اول فروردین ماه سال 1345، در محمود آباد شهر ری به دنیاآمد. تحصیلات خود را تا مقطع پنجم ابتدایی و جهت کمک به خانواده پر تلاشش به مغازه جوشکاری پدر روی آورد.
او جهت حفط دستاورد های انقلاب در سنین نوجوانی به عضویت نیروی مقاومت بسیج در آمد و در مدت همکاری، خدماتی را در آن جا به انجام رساند.
جوان مهربان و متین، به سال های جوانی نزدیک می شد. با ورود به سن مقدس سربازی، به عضویت ارتش جمهوری اسلامی درآمد و به همراه لشگر16 زرهی این نیرو به جبهه های جنگ اعزام شد.
21 روز از تابستان گرم سال 67 گذشته بود که در منطقه ای موسوم به «ابوقریب»، با اصابت گلوله در سن 22 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل شد. 95 روز از شهادت او گذشته بود که خبر به گوش خانواده اش رسید. مزار پاک شهید حسین ایشانی در گلزار شهر ری واقع است.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه

سیدرضا ایلالی

نام پدر: سیدمحمد	تاریخ تولد:02/07/1335
محل تولد: ایران - مازندران - ساری	تاریخ شهادت: 08/11/1365
محل شهادت: شلمچه	طول مدت حیات:30
مزار شهید: -

زندگینامه

سیدرضا در روز دوم مهر ماه سال 1335 به دنیا آمد. او در شهر ساری و در جمع پر مهر خانواده بزرگ شد و نزد آنان آموخت که همواره پیرو راه حق باشد.
سید آموختن علم را در سن 7 سالگی آغاز کرد و تا اخذ مدرک ابتدایی تحصیل نمود. ایلالی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و همراه لشکر 25 کربلا راهی میدان جنگ شد.
وی سرانجام در تاریخ 8/11/1365 در شلمچه هنگام عملیات کربلای 5 در سن 30 سالگی به شهادت رسید.

پاسخ به:لیست شهدای دفاع مقدس(الف)

	زندگینامه
	وصیت نامه

حبیب الله ایسوندی

نام پدر: جهان بخش	تاریخ تولد: - / - /1339
محل تولد: ایران - - کوتیان	تاریخ شهادت: 23/12/ -
محل شهادت: هورالعظیم	طول مدت حیات:24
مزار شهید: گلزارشهدای صفی آباد

زندگینامه

دوباره همه ی خاطرات دوران زندگیت را مرور می کنم.
سال 1339 چشم هایت برای اولین بار در کوتیان گشوده شد تا "حبیب الله" نام گیری و بعدها بشوی حماسه ساز جبهه های نبرد؛ جبهه های نبردی که اثبات می کردند حق پیروز است و باطل مغلوب.
بزرگ می شدی و لذت بزرگ شدنت را با جان و دل حس می کردند. هیچ کس نمی دانست تو قرار است روحانی شوی و مجلس درس و موعظه را رها کنی تا دیِن ات به اسلام ادا شود. اما تو روحانی شدی. هر چند قبول داشتی که درس جهاد در راه خداست اما جهاد عملی نمی گذاشت تحصیلاتت را تکمیل کنی.
میدان نبرد مردانی دلیری می خواست و عاشق و تو هم دلیر بودی و هم عاشق.
عملیات بدر بود و زمزمه ها در همه جا به گوش می رسید هیچ کس نمی دانست چه کسی امشب مستجاب الدعوه تر است و به وصال نایل می شود. بیست و سومین روز از اسفندماه سال 1363 بود و تو 24 سال داشتی. می خواستی یک شبه از تمام تار و پودهای این دنیای خاکی رها شوی و از هر چه تعلّق است دست بشویی.
تو برگزیده شدی تا در هورالعظیم با خدا ملاقات کنی تا بروی و برای همیشه در حرم امن الهی ساکن شوی و رفتی تا بمانی و از چشمه ی کوثر سیراب شوی.
حالا مزار تو در گلزار شهدای صفی آباد؛ پذیرای خیل دل سوختگانی است که هر پنج شنبه گرد مزارت حلقه می زنند و طلب شفاعت می کنند.