پرسشهاى مهم، پاسخهاى كوتاه
پرسشها و پاسخهاى حاضر،
پرسشهاى مهمى است كه پاسخ كوتاه، زيبا و همراه با تمثيل مناسب آن توسط
حجةالاسلام والمسلمين قرائتى ارائه شده است. اميد است مورد استفاده قرار
گيرد.
اشاره: پرسشها و
پاسخهاى حاضر، پرسشهاى مهمى است كه پاسخ كوتاه، زيبا و همراه با تمثيل
مناسب آن توسط حجةالاسلام والمسلمين قرائتى ارائه شده است. اميد است مورد
استفاده قرار گيرد.
سؤال: چرا خداوند دست به آفرينش زده و اين همه موجود و از جمله انسان
را آفريده است؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: اگر دانشمند خوش بيانى سخن گفت، نبايد پرسيد چرا سخن گفتى؟! زيرا
علم و بيان او اقتضا مىكند كه يافتههاى علمى خود را ارائه دهد. اما اگر
اين دانشمند با آن همه كمالات ساكت شدو يافتههاى خود را كتمان كرد، زير
سؤال مىرود كه چرا نگفتى؟
خداوند قادر حكيم مهربان كه مىتواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و
از نطفه انسان كاملى را بيافريند، اگر نمىآفريد جاى سؤال بود كه چرا قدرت
خود را به كار نگرفتى و چيزى نيافريدى؟
سؤال: چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه
به سر مىبرند؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: از آنجا كه خداوند اولياى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند،
فوراً آنان را با قهر خود مىگيرد تا متذكر شوند، چنانكه خداوند در قرآن
مىفرمايد: اگر پيامبر سخنى را كه ما نگفتهايم به ما نسبت دهد، با قدرت او
را به قهر خود مىگيريم. «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ
الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ».(1) و همچنين اگر مؤمنين
خلافى كنند، چند روزى نمىگذرد مگر آنكه گوشمالى مىشوند. اما اگر نااهلان
خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مىدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك
مىكند: «وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً»(2) و اگر اميدى به
اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قيامت به تأخير مىاندازد و به آنان
مهلت مىدهد تا پيمانه شان پر شود.«أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ
لِاَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى»(3)
به يك مثال توجه كنيد:
اگر قطرهاى چاى روى شيشه عينك شما بريزد، فوراً آن را پاك مىكنيد.
اما اگر قطرهاى چاى روى لباس سفيد شما بچكد، صبر مىكنيد تا به منزل
برويد و لباس خود را عوض كنيد.
و اگر قطرهاى روى قالى زير پاى شما بچكد، آن را رها مىكنيد تا مثلا
شب عيد به قالى شويى ببريد.
خداوند نيز با هر كس به گونهاى رفتار مىنمايد و بر اساس شفافيت يا
تيرگى روحش، كيفر او را به تاخير مىاندازد.
سؤال: اگر نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مىدارد، چرا بعضى
نمازگزاران مرتكب خلاف مىشوند؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: اولا تخمه پوك، هيچ گاه سبز نمىشود و نماز بدون حضور قلب، تخمه
پوك است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مىشود كه با حضور قلب باشد وگرنه
حركت لب و كمر چنين خاصيتى ندارند.
اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمى مىدهد به اين معنا نيست كه
هركس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مىرسد، بلكه به اين معناست كه
مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنكه با جديت درس بخوانيد و آنچه را
مىخوانيد بفهميد. نماز نيز اگر با اصول و شرايطى كه دارد اقامه گردد، مانع
فحشا و منكر مىشود. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ
وَالْمُنْكَرِ».(4)
ثانياً نمازگزارى كه گاهى خلاف مىكند، اگر اهل نماز نبود خلافش بيشتر
بود، زيرا همين نمازگزاران براى صحيح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاك
باشد، لباس و مكانش از مال مردم نباشد و همين مقدار مراعات احكام و مسائل،
سبب دور شدن او از برخى گناهان و منكرات مىشود، همان گونه كه پوشيدن لباس
سفيد، انسان را از نشستن روى زمين آلوده باز مىدارد.
سؤال: آيا انسان آزاد است يا مجبور؟ مرز آزادى تا كجاست؟
----------------------------------------------------------------
پاسخ: خداوند، انسان را آزاد آفريده است و به او اختيار داده تا
كارهايش را انتخاب كند. گرچه بعضى گفتهاند: انسان در كارهايش مجبور است و
گمان مىكند كه آزاد است، اما دلايل بسيار بر اختيار انسان وجود دارد كه به
برخى از آنها اشاره مىكنيم:
الف) هر انسانى كه در كارهاى خود گاهى دچار ترديد و شك مىشود كه آيا
انجام دهد يا ندهد؟ همين شك، دليل بر آزادى اوست كه مىتواند كارى را انجام
دهد و مىتواند انجام ندهد.
ب) گاهى انسانها به كار يكديگر انتقاد دارند، انتقاد نيز دليل آن است
كه كسى كه كار را انجام داده، مىتوانسته انجام ندهد.
ج) هر انسانى در عمر خود بارها از گفتار و رفتار خود پشيمان شده است و
همين پشيمانى دليل آن است كه مىتوانسته انجام ندهد و لذا با خود مىگويد:
اى كاش انجام نمىدادم!
د) همه مردم فرزندان خود را تربيت مىكنند و يا به معلم و مربى
مىسپارند و اين دليل آن است كه فرزند انسان مىتواند ميسر كج را رها و به
راه حق برود.
بنابراين شك، انتقاد، پشيمانى و تربيت، دليل آزادى انسان است، علاوه بر
آنكه آزادى خواسته تمام انسانها بلكه حيوانات است. شما اگر گربهاى را در
قفس كنيد، هر نوع غذا براى او در قفس قرار دهيد، باز ناراحت است و ترجيح
مىدهد در كوچه و خيابان سادهترين غذا را بخورد اما در قفس نباشد.
در بهشت نيز اگر آزادى نباشد، مؤمن رنج مىبرد و لذا مؤمنان هنگامى كه
وارد بهشت مىشوند، خداوند را به خاطر آزادى در بهشت سپاس مىگويند:
«الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ
نَتَبَوَّأُ مِنْ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ»(5)
با اين همه، انسان بنده خداست و بايد به دستورات او عمل كند و اگر
آزادى مرز نداشته باشد و انسان اختيار خود را به نفس و تمايلات شخصى يا
تمايلات ديگران بدهد او را به دره هلاكت سقوط خواهد داد.
آزادى بايد در چارچوب خدا و عقل باشد تا سبب سلب آزادى ديگران نشود.
سؤال: چرا خداوند كارهايى را كه ذرهاى شرك و ريا در آن باشد،
نمىپذيرد؟
----------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: خداوند مىفرمايد: «أنا خير شريك فَمَن عَمل لى و لِغيرى فهو
لِمَن عَمله غيرى»(6) من بهترين شريك هستم، اگر كسى عملى را انجام بدهد كه
هدفش هم من و هم غير من باشد، من سهم خود را به آن شريكى كه براى من
پنداشته واگذار مىكنم تا پاداش خود را از او بگيرد.
آرى، هر كس و هر چيز را در كنار خدا قرار دادن، توهين به مقام الهى
است.
اگر كسى به شما بگويد: من شما و سنگ را دوست دارم، اين توهين به شماست.
اگر بگويد: از غذايى كه تهيه كردهام، هم شما بخوريد هم گربهام
مىخورد، توهين است.
علاوه بر آنكه هدف خداوند از انجام دستوراتش، رشد و كمال انسان است و
شرك و ريا مايه سقوط انسان است.
اگر يك موش در ديگ غذا بيفتد، تمام غذا از قابليت مصرف مىافتد.
يك روز تمام مسافران هواپيما را پياده و بارى را كه بسته شده بود تخليه
كردند و گفتند: يك موش در هواپيما ديده شده است. پرسيديم: اين همه مسافر و
بار به خاطر يك موش بايد پياده شود؟ گفتند: بله زيرا ممكن است اين موش يكى
از سيمها را بجود و رابطه خلبان با فرودگاه قطع شود و موجب سقوط هواپيما
شود.
آرى، موش شريك، سيم اخلاص را مىجود و رابطه بنده با خالق قطع مىشود.
سؤال: در برخورد با حوادث تلخ، چه كنيم؟
---------------------------------------------
پاسخ: در سر يك سفره ممكن است هم ترشى و فلفل قرار دهند و هم شرينى و
مربا: كودكان از شيرينى و حلواى سفره لذت مىبرند، و فلفل و ترشى را بى
مورد مىدانند، اما بزرگترها هر دو را در سفره لازم مىدانند.
حوادث تلخ نيز بركاتى دارد، از جمله:
1 - توجه انسان را به خدا بيشتر مىكند، 2 - انسان را سنجيده و
استعدادهاى او را شكوفا مىسازد. 3 - كفاره گناهان و لغزشهاى او مىشود. 4
- قدر نعمتها بيشتر شناخته مىشود.
انسانها در برابر حوادث سه گروهند: چنانكه كودك همين كه لب به فلفل و
پياز و ترشى مىگذارد ناراحت مىشود، نوجوان تحمل مىكند و والدين او پول
مىدهند و فلفل و ترشى را مىخرند.
قرآن مىفرمايد: گروهى همين كه دچار سختى مىشوند، جيغ مىزنند، «اذا
مسه الشر جزوعا»(7)گروهى صبر مىكنند «وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ
إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ
رَاجِعُونَ»(8) و گروهى به استقبال سختىها مىروند. «وَمِنْهُمْ مَنْ
يَنْتَظِرُ»(9) كسانى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مىآمدند تا
آنان را به جهاد و جبهه جنگ اعزام كند، حضرت فرمود: اسب و شمشير ندارم تا
شما را مجهز كنم آنان گريه مىكردند كه چرا به جبهه نرفتند. از سختىها و
حوادث تلخ مىتوان با تدبير و صبر و استمداد از خداوند، بهترين استفاده را
برد. همان گونه كه مىتوان از ليموى ترش، شربت ليموناد ساخت.
آرى، اگر انسان آشپز ماهرى باشد، حتى از پوست پرتقال هم مربا درست
مىكند. امروزه حتى از زبالهها استفاده بهينه مىكنند.
حضرت زينب عليها السلام با سخنرانى خود در كاخ ستمگران، از اسارت خود
در كوفه و شام آن گونه استفاده كرد كه پايههاى رژيم اموى را لرزاند.
در مسجد شام، امام سجاد عليه السلام بر بالاى منبر رفت و رژيم بنى اميه
را به شدت استيضاح كرد. يزيد براى آن كه صداى امام را خاموش كند، به مؤذن
دستور داد كه با صداى بلند اذان بگويد تا شايد سخنرانى امام سجاد عليه
السلام قطع شود، ولى امام عليه السلام از همين صحنه نيز استفاده كرد و
جملات اذان را آن گونه تفسير كرد كه بر مسجد لرزه افتاد، بخصوص پس از گفتن
«أشهد أن محمداً رسول اللَّه» فرمود: اى يزيد! اين محمد جد من است يا جد
تو؟ آيا اين اُسرا از نسل او نيستند؟
هنگامى كه امام كاظم عليه السلام را به زندان انفرادى بردند، فرمود: چه
جاى خوبى براى عبادت است؟!
بسيارى از علما كتابهاى خود را در شرايط سخت و در زندان و تبعيدگاهها
نوشتهاند.
سؤال: عشق به اهل بيت : چه نقشى در زندگى دارد؟
------------------------------------------------------------
پاسخ: از امور فطرى و حالات انسان، الگوپذيرى و قهرمان پرستى است و يكى
از بهترين و مؤثرترين راههاى تربيت، معرفى الگوهاى مناسب است. هر چه الگو
برجسته و كاملتر باشد، جاذبه بيشترى خواهد داشت. ولايت و محبت اهل بيت،
بستر الگوپذيرى و پيروى از بزرگواران است. زيرا هر كس، كسى را دوست بدارد،
سعى مىكند رفتار و گفتار و كردارش را هماهنگ با او بسازد.
البته محبت و علاقهاى ارزش دارد كه در آن كشش و گرايش و پيروى و عملى
باشد.
كودكى كه از پدر تقاضاى بيسكويت مىكند و پدر به او وعده خريد مىدهد،
كودك چشم به راه پدر است تا او برگردد. همين كه پدر وارد منزل مىشود،
مىپرسد: بيسكويت خريدى؟ اگر پدر بگويد: نه، ولى تو را بسيار دوست دارم،
آيا كودك، دوستى بدون عمل را مىپذيرد؟
سؤال: چگونه عمر هزار ساله و پس از آن ظهور در قيافه چهل ساله حضرت
مهدى عليه السلام را باور كنيم؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: معمولا موى ابرو و مژه در صورت ما دهها سال ثابت است و هيچ رشدى
ندارد، در حالى كه موى سر و صورت در كنار آن هر لحظه در حال رشد و تغيير و
تحول است. هر دو از يك پوست و گوشت و خون و غذا و اكسيژن تغذيه مىكنند،
اما خداوند قادر اراده كرده است كه يك مو ثابت و در كنار آن موى ديگر متغير
باشد.
علاوه بر آنكه هيچ دليل عقلى و نقلى و تجربى بر محدوديت عمر انسان
نداريم. عمر مانند حركت است و تندى يا كندى حركت مرز ندارد، همان گونه كه
نور محدوديت ندارد. خداوند در قرآن، عمر هزار ساله را براى حضرت نوح و خواب
سيصد ساله را براى اصحاب كهف مطرح كرده است.
سؤال: چه كنيم كه خدا را دوست داشته باشيم؟محبت در گرو توجه به نعمت يا
خدمت است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ:ياد نعمتهاى خدا، علاقه ما را به او زياد مىكند، چه نعمتهاى
عمومى و چه نعمتهاى خصوصى.
نعمتهاى عمومى از قبيل باد، باران، خورشيد، كوهها، گياهان،
خوردنىها، آشاميدنىها، همسر، فرزند، عقل، علم، زبان، چشم، گوش و ساير
اعضا، نعمت شب و روز، خواب و بيدارى، آزادى و قدرت انتخاب و گرايش به
خوبىها و كمالات و تنفر از بدىها كه هر كدام از اين نعمتها نباشد، زندگى
بشر فلج مىشود.
راستى، اگر آب دهان ما شور يا تلخ بود، چه مىكرديم؟
اگر خداوند نعمت خواب و حتى غلطيدن در خواب را دو سه روز از ما بگيرد
چه مىكنيم؟
نعمتهاى خصوصى، امكانات و استعدادهايى است كه خداوند به هر يك از
افراد بشر عطا كرده است و اگر انسان فكر كند مىبيند چه بسيار نعمت هايى كه
در اختيار اوست و ديگران به دلايلى از آن محرومند.
آرى، فكر كردن در نعمتهاى الهى، انسان را عاشق خدا مىگرداند و قرآن
به اين امر سفارش كرده است.
«فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ»(10)
سؤال: فلسفه تلخىها و ناگوارىها چيست؟
--------------------------------------------------
پاسخ: ناگوارىها دو گونه است: برخى به دست خود ماست و برخى در اختيار
ما نيست.
بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريت خودماست. اگر در داد و
ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه از طلبكار نگرفتيم
و او مال ما را نداد، مقصر خود ما هستيم.
اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار
امراض و تصادفات و تحقيرها شديم، مقصر خود ما هستيم.
و اما دسته دوم، دلايل متعددى دارد:
سختىها، سبب رشد و تكاپوى انسان است. پيشرفت و رشد علوم، در سايه رفع
نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است.
حوادث تلخ، كفاره بسيارى از لغزش هاست.
حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيات مردم است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: اگر براى انسان سه چيز:
مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمىشد و انسان در مقابل هيچ چيز سر
فرو نمىآورد. «لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طأطأ رأسه شىء المرض و الموت و
الفقر»(11)
حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مىكند، آنكه گرفتار شده با صبر و
پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مىكند، با
ايثار و از خود گذشتگى رشد مىكند.
سؤال: چرا خداوند انسانها را متفاوت آفريده و آيا اين تفاوتها ظلم
نيست؟
----------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: يك دانشمند كه كتاب يا مقالهاى مىنويسد، حروف متفاوتى را در
كنار هم قرار مىدهد تا مقالهاش كامل شود، اما اگر تمام صفحات را تنها از
يك حرف پر كند، ديگر آن مقاله نمىشود و مفهومى نخواهد داشت.
تفاوت حروف ظلم نيست، اگر شما كلمه «ادب» را نوشتيد، در اين كلمه حرف
«الف» عمودى و حرف «ب» افقى و حرف «د» خميده است كه تركيب آن يك كلمه
معنادار مىسازد. هيچ يك از حروف حق ندارد به نويسنده اعتراض كند و مثلا
«الف» بگويد: چرا من ايستادهام؟ «ب» بگويد: چرا من خوابيدهام؟ و «د»
بگويد: چرا من خميدهام؟ زيرا ظلم در جايى است كه مثلا حرف «د» قبلا خميده
نبوده و ما كمر او را خم كرده باشيم و يا از حرف «د» صداى ديگرى توقع داشته
باشيم.
اما اگر از آغاز، «د» را خميده خلق كرديم و از آن انتظار صداى خودش را
داشتيم، ظلمى در كار نيست.
چنانكه اگر يك قالى بزرگ را با چاقو تكه تكه كنيم و آن را به صورت چند
قاليچه كوچك در آوريم، ظلم است، چون بزرگى را از او گرفتيم و كوچكش
كردهايم، اما اگر از آغاز قاليچههاى كوچكى بافتيم، اينجا ظلمى صورت
نگرفته است، چون كمالى را از آن نگرفتهايم.
هيچ كس به مديران كارخانههاى چينىسازى كه ظروف كوچك و بزرگ و متفاوتى
را توليد مىكنند، ظالم نمىگويد، چون هيچ ظرفى از اول نبوده و از
خودكمالى نداشته تا كمالش گرفته و به او ظلمى شده باشد.
تفاوت انسانها در خلقت نيز بر اساس حكمت الهى است، نه آنكه ظلم به كسى
باشد، زيرا از هر كس به همان مقدار كه به او داده شده، انتظار مىرود نه
بيشتر.
سؤال: چرا قرآن، غيبت ديگران را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه كرده
است؟
----------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: دلائل متعددى براى اين تشبيه قرآن بيان شده است:
«أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً».(12)
1 - مرده، روح ندارد تا از خود دفاع كند و شخصى هم كه مورد غيبت قرار
مىگيرد، حضور ندارد تا از خود دفاع كند.
2 - غيبت، ريختن آبرو است و آبرو كه رفت، قابل جبران نيست. همان گونه
كه گوشت مرده، اگر كنده شود، قابل جبران نيست.
اگر مالى گم شود، قابل جبران است اما آبرو كه رفت، ديگر جبرانش شبيه
محال است و تفاوتى هم نمىكند كه به قصد جدى باشد يا از روى شوخى و مزاح،
زيرا در هر دو صورت، آبروى طرف مىريزد.
3 - گوشت به تدريج رشد مىكند ولى يكباره خورده مىشود، آبرو هم به
تدريج پيدا مىشود ولى غيبت كننده يك مرتبه آن را مىريزد.
انسان سالها زحمت كشيده تا وجهه و آبرويى كسب كرده است و شما با غيبت
كردن، نتيجه زحمات او را نابود مىكنيد.
سؤال: چگونه مردم را به كارهاى نيك دعوت كنيم؟
-------------------------------------------------------
پاسخ: راههاى دعوت مردم به حق، گوناگون است كه به موارد آن اشاره
مىكنيم:
1 - دعوت زبانى: آياتى كه مىفرمايد: «قل» يعنى بگو.
2 - دعوت عملى: «وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»(13) لباس خود را تطهير كن (تا
ديگران نيز لباسشان را تطهير كنند).
3 - دعوت مستقيم: «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ»:(14) به طور مستقيم به مردم
بگو: نماز به پا داريد.
4 - دعوت غير مستقيم: داستانهاى قرآن، مثلا وقتى مىگويد: برادران
حسود، يوسف را به اسم بازى بردند و او را در چاه انداختند، به طور غير
مستقيم به همه نوجوانان هشدار مىدهد كه دشمنان نيز به نام ورزش، شما را
گمراه و از هدف اصلى پرت مىكنند و به چاه ذلت مىكشانند.
5 - دعوت جمعى: «وَكَانَ رَسُولاً نَبِيّاً»(15) پيامبران مأمور دعوت
عموم مردم بودند.
6 - دعوت خصوصى: «وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ»(16) پيامبر
موظف است خانواده خود را به نماز دعوت كند.
7 - دعوت همسر و فرزند: «قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ»(17) اى
پيامبر! به همسران و دخترانت بگو ...
8 - دعوت فاميل: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»(18) بستگان
نزديكتر را هشدار ده.
9 - دعوت هموطنان: «وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»(19)
مردم مكه و اطراف آن را هشدار ده.
دعوت جامعه بشريت: «إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً»(20)
من به سوى همه شما فرستاده شدهام.
آرى، غواصى كه به دنبال لؤلو و مرجان است و صيادى كه به دنبال صيد ماهى
است، نبايد تلاش خود را به يك گوشه دريا و به يك ماهى و لؤلؤ متمركز كند.
افرادى كه به دنبال بدست آوردن سود بيشترى هستند، عمر خود را در داد و
ستد يك كالا تلف نمىكنند.
سؤال: چرا ارث زن، نصف مرد است؟
-----------------------------------------
پاسخ: حقوق كارگر روز مزد بيشتر از كارمند رسمى است، اين به خاطر آن
نيست كه شخصيت كارگر از كارمند بيشتر است، بلكه به خاطر آن است كه براى
كارمند، بيمه، بازنشستگى، مرخصى، حق مأموريت، حق مديريت، حق عائله، سختى
كار، بدى آب و هوا و ... در نظر گرفته شده است كه اگر همه آنها محاسبه شود،
حقوق كارمند از كارگر بيشتر مىشود.
اسلام، ارث زن را نصف مرد قرار داده ولى در عوض هزينه زندگى را از دوش
او برداشته و هزينههاى خوراك، پوشاك، مسكن و درمان او را توسط مرد تأمين
كرده است.
زن، سهم ارث خود را از شوهر مىگيرد. به علاوه مهريهاى را هم از او
دريافت مىكند كه اگر مهريه و هزينه زندگى را در كنار سهم ارث بگذاريم، سهم
زن بيشتر مىشود.
سؤال: چرا ديه زن نصف مرد است؟
---------------------------------------
پاسخ: زن و مرد در شخصيت انسانى يكسان هستند و ديه، قيمت انسانها
نيست، بلكه جبران خسارت مالى است. اگر كسى مردى را بكشد، به نان آور خانه
لطمه زده و ضربه اقتصادى بيشترى وارد كرده است و به همين دليل جريمه بيشترى
بايد بپردازد.
اگر كم و زيادى ديه بر اساس شخصيت افراد باشد بايد هر كس يك شخصيت علمى
يا معنوى را كشت، قصاص و ديه بيشترى را متحمل شود. در حالى كه ديه
سادهترين افراد و برجستهترين افراد، از نظر حقوقى يكسان است.
در مسايل حقوقى، حضرت على عليه السلام و ابن ملجم يكسان هستند و به
همين خاطر حضرت على عليه السلام در مورد قاتل خود فرمود: «فَاضْرِبُوهُ
ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ»(21) او يك ضربت به من زد، شما هم يك ضربت به او
بزنيد، نه بيشتر.
اگر ديه قصاص بر مبناى شخصيت افراد باشد، همه ثروت و پولهاى دنيا را
هم بدهيم، جبران يك ذره از شخصيت على بن ابيطالب صلى الله عليه وآله وسلم
نمىشود.
آرى، حساب ديه، حساب شخصيت افراد نيست تا خيال كنيم كه چون ديه زن نصف
مرد است، پس شخصيت او كمتر از مرد است.
سؤال: چگونه در قيامت اجزاى پراكنده مردگان جمع شده و از خاك بر
مىخيزند؟
---------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ: به چند مثال توجه كنيد:
1 - شما مقدارى ماست و دوغ را در مشك مىريزيد و آن را تكان مىدهيد.
ذرات چربى كه در تمام دوغ پخش بود، همه يك جا جمع مىشود، خداوند هم زمين
را تكان مىدهد: «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»(22) و اجزاى هر
كس كنار هم قرار مىگيرد.
2 - انسان از نطفه و نطفه از غذا و غذا از ذرات خاك پخش شده است. يعنى
مواد غذايى زمين در قالب گندم و برنج و ميوه و سبزى به صورت نطفه و سپس
انسان در مىآيد، پس هم اكنون نيز ما از ذرات خاك پخش شده هستيم.
3 - مگر شير حيوانات از علف هايى كه مىخورند توليد و خارج نمىشود؟
خدايى كه شير را از درون علف خارج مىكند، ما را هم پس از مردن از درون
زمين خارج مىكند.
سؤال: چرا بايد در احكام دين، از مراجع تقليد كنيم؟
---------------------------------------------------------
پاسخ: همه مردم در همه زمانها و مكانها چيزى را كه نمىدانند از
كارشناس مىپرسند. مراجع تقليد و علما نيز هنگامى كه مريض شوند از نسخه
پزشكان تقليد مىكنند. بنابراين تقليد ريشه در تاريخ بشر دارد و ما در
شناخت احكام دين به كارشناس دين مراجعه مىكنيم، چنانكه در امور ديگر به
كارشناس آن رجوع مىكنيم.
در قرآن مىخوانيم: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا
تَعْلَمُونَ»(23) اگر نمىدانيد از اهل ذكر سؤال كنيد.
اين آيه نمىفرمايد: از هر عالمى سؤال كنيد، بلكه مىفرمايد: از عالمى
سؤال كنيد كه اهل ذكر باشد، يعنى ياد خدا باشد، پروا و تقواى الهى داشته
باشد، نسبت به دانستهها و آموختههاى خود فراموشكار نباشد.
به گفته روايات، تقليد بايد از عالمى باشد كه علاوه بر علم و آگاهى در
بالاترين سطح، عادل نيز باشد و افكار و گفتار و رفتارش بر اساس هوا و هوس و
تمايلات نفسانى نباشد.
ساختمان بدون پروانه و مجوز قابل تخريب است مگر آنكه صاحب خانه آنگونه
طراحى كرده باشد كه تصادفاً خانه او طبق مقررات مسئولين شهرسازى واقع شده
باشد. عمل بدون تقليد نيز باطل است. جز آنكه اين عمل مطابق فتواى مرجع
تقليدش باشد.
سؤال: آخرين سخن ما با كسى كه دين را نمىپذيرد، چيست؟
---------------------------------------------------------------------
پاسخ: برخى رانندگان، وسائلى را كه احتمال مىدهند در جاده مورد
نيازشان باشد همراه خود برمىدارند، (از قبيل زنجير چرخ، جك، چرخ اضافه،
چراغ سيار) و بعضى بى خيال به جاده مىروند، چيزى با خود بر نمىدارند. به
هر حال، يا نيازى به اين وسائل پيش مىآيد و يا پيش نمىآيد. اگر نيازى
نبود، رانندهاى كه آنها را برداشته، ضررى نكرده فقط چند كيلومتر بار اضافه
حمل كرده است ولى اگر به آن وسائل نياز شد، كسى كه آنها را برنداشته در
وسط جاده چه خواهد كرد؟
آرى، شرط عقل آن است كه انسان نسبت به حوادث احتمالى، پيشبينى لازم را
بكند. بعد از اين مثال به سراغ دين مىرويم؛
پيامبران از حساب و كتاب پس از مرگ در قيامت خبرهايى داده و دستوراتى
دادهاند. گروهى پذيرفته و گروهى منكر شدهاند. كسانى كه پذيرفتهاند در
شبانه روز چند دقيقهاى با خدا گفتگو كرده و نماز مىخوانند. در سال چند
روزى غذاى ظهر را تا به غروب تأخير انداخته و از انجام برخى كارها دورى
كردهاند. بر فرض كه حساب و كتابى در كار نباشد، چه ضررى كردهاند و چه
چيرى را از دست دادهاند؟ ولى كسانى كه به نداى انبيا گوش ندادند، اگر با
حساب دقيق خداوند برخورد كنند و دستشان خالى باشد، چه خواهند كرد؟
آرى، عاقل كسى است كه حتى اگر يقين به قيامت ندارد به خاطر حساب و
كتاب، خود را آماده كند و هشدارهاى انبيا را جدى بگيرد.
هنگامى كه فرعون تصميم گرفت موسى عليه السلام را بكشد، يكى از اطرافيان
فرعون كه ايمان خود را كتمان كرده بود گفت: آيا كسى را كه مىگويد
پروردگار من الله است و دلائل روشنى براى شما آورده مىكشيد؟ اگر دروغ
بگويد به ضرر خودش خواهد بود (و كارى به حكومت شما ندارد) ولى اگر راست
بگويد، آن قهر و عذابى را كه به منكران وعده مىدهد به شما خواهد رسيد.
«وَإِنْ يَكُ كَاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقاً
يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ»
سؤال: چرا خداوند گاهى دعاى ما را مستجاب نمىكند؟
--------------------------------------------------------------
پاسخ: در قرآن مىخوانيم: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(24) مرا
بخوانيد تا شما را اجابت كنم. اگر شخصى به ديگرى گفت: به هنگام برخورد با
مشكل به من تلفن كن تا تو را كمك كنم، اين جمله لوازم و شرايط دارد از
جمله:
1 - رفاقتت را با من حفظ كن.
2 - شمار تلفن مرا گم نكنى و شماره را درست بگيرى.
3 - به هنگام بازگو كردن مشكلات، حرفهاى بى ربط نزنى و توقعات نابجا
نداشته باشى و به وظيفه خود عمل كرده باشى.
4 - آنچه مىگويى واقعا مشكل باشد، نه خيالات و توهمات.
5 - براى حل مشكل خود، انتظار نداشته باشى تمام مقررات و نظام را بهم
بريزم.
6 - حل اين مشكل سبب پيدايش مشكل ديگرى براى شما يا ديگران نشود.
7 - در بازگو كردن مشكلات، صادق باشى و دروغ نگويى.
آيا ما در دعا و طرح مشكلات خود با خدا، اين شرايط را مراعات كردهايم؟
آيا رفاقت و بندگى خود را با خدا حفظ كردهايم؟ قرآن مىفرمايد:
«وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»(25) پاسخ مثبت
به كسانى داده مىشود كه با ايمان و عمل شايسته رابطه خود را با خدا حفظ
كرده باشند.
آيا شماره تلفن را درست گرفتهايم؟ در روايات مىخوانيم:
دعا آدابى دارد، از جمله:
ابتدا «بسم اللَّه» بگوييد، با وضو و حضور قلب و در مكان مقدس مثل مسجد
باشيد، قبل از دعا از خداوند با صفات و اسماء الحسنى تجليل كنيد، ده مرتبه
«يا اللَّه»، «يا رب» بگوييد، گوشهاى از نعمتهاى الهى را به زبان آوريد،
از خداوند تشكر كنيد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستيد، لغزشهاى خود را
مطرح و استغفار كنيد، دعا و خواسته خود را ميان دو صلوات مطرح كنيد و
اميدوار باشيد.
آيا در دعاهاى خود توقعات نابجا نداريم و به وظيفه خود عمل كردهايم؟
دانشآموز درس نخوانده، دعا مىكند كه قبول شود. مىگويند: دانش آموزى
به خانه آمد و وارد اتاق جلويى شد و مشغول دعا شد، به خدا گفت:
پروردگارا!كوه هيماليا را در فلان كشور قرار بده و درياچه اروميه را در
نيشابور قرار بده. مادرش گفت: اين چه دعايى است كه مىكنى؟ گفت: من در
امتحان جغرافيا پاسخ سؤالات را اشتباه نوشتهام، حالا به خدا مىگويم كوه و
دريا را جابه جا كند تا من نمره بياورم! آيا زمان دعا و شرايط ديگر را در
نظر گرفتهايم؟ در اسلام زمانهايى براى دعا سفارش شده است، از جمله:
شبهاى جمعه، سحرها، بعد از نماز، غروب جمعه، بعد از خطبههاى نماز جمعه،
هنگام نزول باران و جارى شدن اشك و ...
آيا مشكلات ما واقعا مشكل است يا خيال مىكنيم كه مشكل است؟ بسيارى
مشكلات، لازمه نظام طبيعت است و رفع آن، به معناى به هم زدن نظام عالم،
همچون فقيرى كه سقف خانهاش خراب است و باران كه مىآيد، سقفش چكه مىكند.
براى رفع مشكل او، يا بايد خداوند باران نفرستد يا بر بام خانه او باران
نبارد و يا آب باران در پشت بام خانهاش نفوذ نكند و يا ... كه هر كدام از
اينها به معناى ناديده گرفتن قوانين حاكم بر طبيعت است.
سؤال: چرا خداوند چيزهايى آفريده كه براى انسان خطرناك است؟
---------------------------------------------------------------------------
پاسخ: قرآن مىفرمايد: هر چه را كه خدا آفريده نيكو آفريده است:
«الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»(26) حتى زهر مار در بدن مار
نيكوست، ولى در بدن ما كشنده است. چنانكه آب دهان در دهان ما نيكوست، ولى
اگر به سوى كسى پرتاب شود، جسارت بزرگى محسوب مىشود.(27)
پي نوشت:
1) الحاقّه، 44 - 45.
2) كهف، 59.
3) آل عمران، 178.
4) عنكبوت، 45.
5) زمر، 74.
6) وسائل، ج 1 ص 72.
7) سوره معارج، آيه 20.
8) بقره، 154 - 155.
9) احزاب، 23.
10) اعراف، 69.
11) بحارالانوار، ج 6، ص 118.
12) حجرات، 12.
13) مدثر، 4.
14) بقره، 83.
15) مريم، 51.
16) مريم، 55.
17) احزاب، 59.
18) شعراء، 214.
19) انعام، 92.
20) اعراف، 158.
21) نهجالبلاغه، نامه 47.
22) زلزال، 1.
23) نحل، 43.
24) غافر، 60.
25) شورى، 25.
26) سجده،7.
27) محسن قرائتى، تمثيلات، پرسشهاى مهم پاسخهاى كوتاه.
منبع: كتاب پرسشهاى مهم پاسخهاى كوتاه نوشته حجة الاسلام محسن قرائتي
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه
چهارشنبه 13 مرداد 1389 11:26 PM
تشکرات از این پست
azadeh_69