0

خاطره جالب ناصر فیض از آیت‌الله مشکینی

 
dadagholam
dadagholam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 2247
محل سکونت : اصفهان

خاطره جالب ناصر فیض از آیت‌الله مشکینی

پنجره:مرحوم آیت‌الله مشکینی پسر عمه پدر من بودند، اما از آنجا که پدرم برادر نداشت، ایشان و پدرم، در جمع بزرگ خانواده به نحوی برادرخوانده محسوب می‌شدند. از این رو ماه هم به ایشان "عمو" می‌گفتیم.

من در ابتدای انقلاب مدتی پاسدار ثابت اما غیررسمی آقای ربانی بودم و حتی یکی‌دو روزی هم محافظ آقای دستغیب. البته من هیچ‌وقت به طور رسمی سپاهی نبودم اما اوضاع ابتدای انقلاب طوری بود که اگر کسی مورد وثوق و اطمینان بود، با هماهنگی، از کمیته، اسلحه و خودرو در اختیار می‌گرفت و در حفظ امنیت و مقابله با گروهک‌ها به پاسدارها کمک می‌کرد. در برهه‌ای هم مسئول ضبط درس اخلاق آقای مشکینی بودم که هر روز ساعت 11 صبح تشکیل می‌شد. هر روز، کرکره مغازه را پایین می‌کشیدم و به جلسه درس حاج‌آقا در حسینه می‌رفتم و این جلسه را با این دوربین‌های سونی قدیمی ضبط می‌کردم.

به جز این هم در خیلی از گعده‌هایی که با حضور پاسدارها و برخی از اقوام در دفتر آقای مشکینی برگزار می‌شد، حاضر بودم. خلاصه اینکه معمولا به بهانه‌های مختلف دور و اطراف آقای مشکینی و اطرافیانشان حضوری داشتم.

در این ایام، گاهی در ملاقات‌های حاج‌آقا خدمت ایشان می‌رسیدیم. در یکی از این دیدارها، جمعی از جوان‌هایی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و همیشه فقط وجوه منفی را می‌بینند و همه چیز را زیر سوال می‌برند و البته به طرزی افراطی متأثر از حال و هوای اوایل انقلاب هم بودند، رو کردند به حاج‌آقا و گفتند: چرا در مدرسه الهادی شما، این‌قدر هزینه‌های اضافی خرج می‌شود؟ مثلا در زیرزمین ماشین‌های لباسشویی گذاشته‌اند و یا ناهارخوری درست کرده‌اند که سر ساعت مشخصی طلبه‌ها می‌آیند و غذا می‌خورند، در حالی که قدیم‌ترها طلبه‌ها تشتی برای لباس شستن داشتند و اگر هم نداشتند، از هم قرض می‌گرفتند و سفره‌ای بود و نان و پنیری می‌خوردند و... حاج آقا همه حرفایشان را گوش کرد و در حین حرف‌ها هم گاه سری تکان می‌داد و لبخندی می‌زد.

حرف‌های آنها که تمام شد، حاج‌آقا گفتند: اولا در مقایسه با هزینه‌هایی که خیلی‌ جاها بدون توجه و دقت می‌شود، این هزینه‌ها اصلا به حساب نمی‌آید. در ثانی اگر پنجاه سال، حتی بیشتر از این هزینه شود و پس از پنجاه سال، تنها یک علامه‌طباطبائی از حوزه پدید بیاید، ارزشش را دارد و جامعه از صرف این هزینه‌ها مغبون نشده است.

این پاسخ برای من هم از این جهت قابل توجه بود که ایشان برای علم و حمایت از آن، شأنی قائل بودند فراتر از فضا و جو غالب زمانه و هم از این نظر که در پاسخ چند جوان بی‌ملاحظه، بدون اینکه تندی کنند یا وارد جدل شوند، یا یک استدلال ساده، بحث را به پایان بردند و پرسش‌گنندگان را هم قانع کردند.

 

 

 

نوشتیم بسیجی.......کوفیان خواندند لباس شخصی نظام

نوشتیم شهید.......کوفیان خواندند مزدوران نظام

نوشتیم امام خامنه ای.......کوفیان خواندند رهبری

نوشتیم جمهوری اسلامی.......کوفیان خواندندجمهوری ایرانی

هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان 9 دی را بعد از کربلا بخواند

یک شنبه 3 مرداد 1389  1:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها