0

لیونل مسی

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

لیونل مسی

 

لیونل مسی

 

 

 

 

لیونل آندره مسی در ۲۴ ژوئن سال ۱۹۸۷ در شهر روزاریو آرژانتین

 

به دنیا آمد. او که هم اکنون عضو تیم ملی بزرگسالان آرژانتین و تیم

 

 باشگاهی بارسلوناست با بازیهای درخشان خود توانست عنوان

 

 مارادونای جدید را بدست آورد اما لقبی که توسط خودش انتخاب

 

 شده ((جانشین )) است. لئو فرزند یک خانواده متوسط بود.

 

 او وبرادر بزرگش ماتیاس مانند پدرشان عاشق فوتبال بودند در پنج

 

 سالگی به تیم گراندولی همان تیمی که پدرش بعنوان مربی در آن

 

 مشغول بود پیوست. در یازده سالگی پزشکان از وجود یک بیماری

 

 مزمن در او خبر دادندکه می توانست باعث توقف رشدش شود این

 

 اتفاق باعث می شد که قد لیونل حداکثر به ۱۵۰ تا ۱۵۵ سانتی

 

 متر برسد. برای درمان لئو هر ماه ۱۵۰۰ دلار هزینه لازم بود و از

 

 آنجا که خانواده مسی قادر به پرداخت آن نبودند تصمیم گرفتند

 

به اسپانیا مهاجرت کنند تا فرزندشان در آنجا تحت درمان قرار گیرد.

 

 

 

کشف یک استعداد

 

 

 

 

در اسپانیا کارلوس و کاچ مدیر ورزشی باشگاه بارسلونا استعداد

 

مسی را کشف و پس از دیدن بازی اش او را برای تیم جوانان بارسا

 

 انتخاب و یک هفته بعد با او قرار داد بسته و تمام هزینه درمان او را

 

 پذیرفتند. درمانی که دو سال به طول انجامید و باعث شد تا قد لئو

 

به ۱۶۹ سانتی متر برسد. لیونل خیلی زود توانست با حضور در

 

ترکیب تیم دوم بارسا رکورد جالبی از خود برجای گذارد. او درآن

 

فصل توانست در ۳۰ بازی ۳۷ گل به ثمر برساند. مسی اولین گل

 

 رسمی اش را برای بارسلونا در تاریخ یکم می ۲۰۰۵ در مقابل

 

الباسته بالومپایه در حالیکه تنها هفده سال و ده ماه و هفت روز

 

سن داشت به ثمر رساند و توانست به عنوان جوانترین گلزن در

 

لالیگای اسپانیا مطرح شود.

 

 

 

حضور در تیم ملی

 

 

 

 

 

مسی پس از درخشش در تیم جوانان بارسا توجه مسئولان تیم

 

ملی اسپانیا را نیز به خود جلب کرد. با آنکه آنها خواهان حضور

 

مسی در تیم ملی این کشور بودند اما او این پیشنهاد را رد کرد و

 

 در ژوئن سال ۲۰۰۴ در حالیکه پیراهن تیم ملی آرژانتین را بر تن

 

 داشت در بازی دوستانه بین دو تیم فوتبال زیر ۲۰ سال آرژانتین و

 

 پاراگوئه به میدان رفت . در سال ۲۰۰۵ خوزه پکر من او را به تیم

 

 ملی بزرگسالان آرژاتین دعوت کرد. مسی در اولین بازی اش در

 

 مقابل مجارستان دردقیقه ۶۳ به میدان رفت اما پس از ۴۰ ثانیه

 

 از زمین مسابقه اخراج شد. پس از آن او اولین بازی رسمی خود

 

 را برای تیم ملی کشورش در برابر پاراگوئه انجام داد.

 

 

 

دومین بازیکن جهان در سال ۲۰۰۸

 

 

 

 

 

لیونل توانست عنوان دومین بازیکن سال فوتبال جهان را در سال

 

  ۲۰۰۸ وبعد از کریستانو رونالدو از آن خود کند.

 

 

 

 

 

کمتر از یک ماه قبل از این انتخابات

 

در حالی که رقابت شدیدی میان رونالدو و مسی وجود داشت

 

تیه ری هانری مهاجم فرانسوی تیم بارسلونا مدعی شد که به

 

 جای رونالدو، مسی شایسته کسب این عنوان است. ریکارد و

 

کاکا نیز که در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت این جایزه شده بود در

 

این خصوص گفته بود که مسی به دلیل توانایی های شخصی اش

 

 بهتر از ستاره شیاطین سرخ و مستحق این عنوان است. فرناندو

 

گاگو ستاره آرژانتینی و رئال مادرید هم معتقد بود که لیونل مسی

 

 بهتر از کریستیانو رونالدو است چرا که سبک بازی حرکت با توپ و

 

 تغییر دادن بازی اش بهتر از رونالدو است.

 

 

 

حمایت مارادونا از لئو

 

 

 

 

 

دیه گو مارادونا اسطوره بی همتا و دارای عنوان بهترین بازیکن تمام

 

 دوران فوتبال یکی از حامیان اصلی مسی است. مسی که اخیرا

 

 شماره ده تیم ملی آرژانتین را از آن خود کرده با بازیهای بی

 

نظیرش نشان داده که مستحق پوشیدن این پیراهن افسانه ای

 

تیم ملی آرژانتین است . لئو پس از به ثمر رساندن گل بی نظیرش

 

 مقابل ختافه در نیمه نهایی جام حذفی اسپانیا توانست خاطره گل

 

 تاریخی مارادونا را در جام جهانی ۱۹۸۶ در مقابل انگلستان زنده

 

 کند. بازی های خیره کننده مسی باعث شده تا باشگاه بارسلونا

 

 در ۲۷ ژوئن قرار داد جدید ی با او منعقد کند. طبق یکی از مواد این

 

 قرار داد هر تیمی که خواهان به خدمت گرفتن مسی است باید

 

 مبلغ ۱۵۰ میلیون یورو یعنی ۳۰ میلیون بیشتر از مبلغ فروش

 

رونالدینهو به این باشگاه بپردازد.

 

 

  

مسی و دنیایی بی حاشیه

 

 

 

 

 

لیونل مسی در حالیکه یکی از بزرگترین فوق ستارگان فوتبال جهان

 

 است اما همچنان زندگی کم حاشیه ای دارد. با اینکه تمام دوربین

 

 های خبرنگاران و عکاسان جهان در پی شکار لحظه های متفاوت

 

 از زندگی او هستند اما همیشه ناکام مانده و حتی یک داستان

 

 جنجالی از او به چاپ نرسیده است . او آنقدر محجوب است که

 

 در زمان مصاحبه با خبرنگاران سرخ میشود و آنقدر خجالتی است

 

 که دکو بازیکن پرتغالی بارسا که حکم برادر بزرگش را پیدا کرده او

 

را برای خرید لباس بیرون می برد . او خیلی راحت به خبرنگاران

 

 گفته بود که برادرش ماتیاس مسئول مالی اوست و هروقت که

 

بخواهد از او پول می گیرد و هیچوقت نمی داند که چقدر پول ندارد.

 

همان برادری که چندی پیش به جرم حمل اسلحه توسط پلیس

 

 دستگیر شده تا منابع خبری آرژانتین از رسوایی تازه در زندگی

 

 خانوادگی لیونل مسی که وابستگی زیادی به خانواده اش دارد

 

 خبر دهند. اکثر دوستان نزدیک لئو معتقدند که شخصیت او در

 

 داخل و خارج زمین فوتبال متفاوت است .

 

 

 

 

 

با اینکه در داخل زمین می توان جسارت و اعتماد

 

به نفس زیاد او را حس کرد اما در بیرون از زمین تبدیل به یک پسر

 

بچه آرام و کم حرف می شود. مسی در خانه وقت خود را به

 

تماشای تلویزیون و گوش دادن به موسیقی می گذراند. از نظر او

 

 بهترین جای دنیا کاناپه اتاق نشیمن خانه اش است. غذای مورد

 

 علاقه لئو هم خوراک ماهی پخته شده توسط مادرش است.

 

 

 

بیوگرافی کلی:

 

 

 

 

 

نام: لیونل آندرس مسی

 

 

تاریخ و محل تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در روزاریوی آرژانتین

 

 

ملیت: آرژانتینی و اسپانیائی

 

 

قد: ۱۶۹ سانتی متر

 

 

وزن: ۶۷ کیلوگرم

 

 

باشگاهها: جوانان بارسلونا، بارسلونا

 

 

نخستین بازی ملی: آگوست ۲۰۰۵ برابر مجارستان

 

  

 

 

 

افتخارات: قهرمان رقابتهای فوتبال زیر بیست سال جهان ( ۲۰۰۵)

 

،لالیگای اسپانیا ( ۲۰۰۵) ، سوپر جام اسپانیا ( ۲۰۰۵) ، بهترین

 

گلزن جام جهانی زیر بیست سال ( ۲۰۰۵) ، بهترین بازیکن جام

 

 جهانی زیر بیست سال( ۲۰۰۵) بهترین بازیکن جوان جهان

 

 ( ۲۰۰۶).

 

 

سایت اختصاصی :

 

WWW.LIONELMESSI. ORG

 

 

 

ليونل مسي بهترين فوتباليست دنياست، اگر چه او همواره نحيف

 

ترين هم به شمار مي آيد. اين نوشته گزارشي است از روبرتو

 

 ساويانو درباره هنر مسي در فوتبال و ديدار او با اين بازيکن در

 

 بارسلونا.

 

روبرتو ساويانو در سال ‌١٩٧٩ در نزديکي ناپولي به دنيا آمد. او

 

نخست به عنوان خبرنگار کار مي کرد. Gomorrha پرفروش ترين

 

 کتابش در سال ‌٢� � ٦ چاپ شد. کتابي درباره روش هاي كار گروه

 

 مافيايي "كومورا" . اين کتاب به ‌٤٢ زبان بازگردان و از روي آن

 

 فيلمي هم ساخته شده است:

 

با ليو در رختکن نوکمپ، يکي از بزرگترين ورزشگاه هاي دنيا رو به

 

رو شدم. مسي از سکوها همانند لکه اي کوچک، مهار ناشدني

 

 و بسيار سريع به چشم مي آيد. او از نزديک هم جواني نحيف، اما

 

 جان سخت و خستگي ناپذير است؛ بي اندازه کم رو و خجالتي.

 

 زير لب ترانه اي آرژانتيني را زمزمه مي کند. چهره اي دوست

 

داشتني، صاف و بدون چين و چروک دارد، بدون ريش و سبيل.

 

 

 

 

 

ليونل مسي کوچک ترين قهرمان زنده فوتبال است.او اندام بچه را

 

داراست. در واقع رشد او به عنوان کودک تقريبا در ده سالگي

 

متوقف شد.

 

دست و پاهاي کودکان ديگر بلندتر بودند؛ صدايشان هم دستخوش

 

دگرگوني مي شد. با اين حال ليونل کوچک ماند. يک جاي کار ايراد

 

داشت. آزمايش ها هم اين موضوع را تاييد مي کردند: هورمون هاي

 

 رشد او تا اندازه اي منظم عمل نمي کردند. آن طور که معلوم شد،

 

 مسي به گونه اي نادر از بيماري "نانيسم" مبتلا بود. همزمان با

 

 هورمون هاي رشد در کار ديگر هورمون ها نيز اختلال هايي ايجاد

 

 شده بود و آنها نيز ترشح نمي شدند. پوشيده نگه داشتن اين ايراد

 

 ناشدني بود. دوستان در زمين فوتبال متوجه شدند که [رشد] ليونل

 

 متوقف مانده است. مسي مي گويد: "هميشه کوچک تر از همه

 

 بودم. هر کاري که مي کردم و هر کجا که مي رفتم، آنها هميشه

 

 مي گفتند: "ليونل عقب افتاده است." انگار او در جايي از مسير از

 

 بقيه عقب افتاده بود.

 

 

 

 

 

 

در يازده سالگي قد او تقريبا ‌١٤� سانتي متر است. پيراهن

 

 باشگاهش، نيو ولز اولد بويز در شهر روزاريوي آرژانتين برايش بسيار

 

 بزرگ است و به تنش زار مي زند. پايش در کفش شنا مي کند،

 

بنا بر اين او بند کفش هايش را همانند کفش هاي خانگي مي

 

بندد. او بازيکني استثنايي است، با اين حال اندام يک کوتوله

 

هشت ساله را دارد و نه يک نوجوان در حال رشد را.

 

 

 

 

 

درست در سن و سالي که در آن هر کس با نگاه به آينده مي

 

خواهد استعدادهايش را براي رشد و پيشرفت به کار بگيرد، رشد

 

 اوليه در مورد دست ها، پاها و تن او راکد مي ماند. اين براي

 

 مسي به معناي پايان تمام اميدهايي است که از نخسين روزهاي

 

 حضورش در زمين فوتبال در پنج سالگي داشت. او احساس مي

 

 کند، که با پايان يافتن رشدش همه چيز پايان يافته است. هر

 

 چيزي که او مي خواست روزي بشود. همزمان پزشکان در اين

 

 انديشه هستند که چنانچه با اين بيماري به موقع مبارزه شود،

 

 شايد بتوان آن را بر طرف کرد. تنها اقدام ممکن هورمون درماني

 

 با هورمون GH است: بمباران سالانه که با کمک آن شايد بتوان

 

 سانتي متر هايي از رشد صورت نگرفته را جبران کرد؛ سانتي

 

 مترهايي را که او نياز دارد تا با آنها بتواند با غول هاي فوتبال مدرن

 

 رقابت شانه به شانه اي داشته باشد. درمان اين بيماري بي اندازه

 

 پر هزينه است. سنگين براي خانواده: درمان اين مرض ماهانه ‌

 

٩� � دلار خرج در بر دارد. فوتبال براي رشد و رشد براي فوتبال: از

 

 اين به بعد اين تنها را پيش روست.

 

 

 

 

او در جريان يک بازي توجه يک استعداد ياب را به خود جلب مي

 

 کند.استعداد ياب ها در زندگي بازيکنان فوتبال همه چيز هستند.

 

با هر مسابقه اي که آنها به تماشايش مي روند، با هر نوجواني که

 

 تصميم مي گيرند، رشد و پيشرفتش را پيگيري کنند، و با هر پدري

 

 که مي خواهند، با او به صحبت بنشينند، درباره سرنوشتي تصميم

 

 مي گيرند و آن را رقم مي زنند. آنها در بيشتر موارد درها را به روي

 

 بازيکنان جوان مي گشايند. با همه اين ها چيزي که بايد به مسي

 

 ارائه شود، بسيار بيشتر است. آنها نه تنها مي توانند فوتباليست

 

 شدن را براي او ممکن کنند، که سلامت و تندرستي را بار ديگر به

 

 او باز مي گردانند.

 

  

 

 

 

کارلس رکساچ، مدير ورزشي بارسلونا، پس از آن که ليونل را در

 

زمين ديده بود، اين طور تعريف مي کند: "پنج دقيقه براي ديدن اين

 

 که او برگزيده است، کافي بود." آشکار است که استعدادي بي

 

 نظير در پاهاي مسي نهفته است. چيزي که از فوتبال فراتر مي

 

 رود. وقتي کسي به تماشاي او هنگام فوتبال مي نشيند، همانند

 

 وقتي است که فرد به موسيقي گوش مي دهد، گويي هر قطعه

 

 در يک ترکيب از هم پاشيده به جاي خودش باز مي گردد.

 

 

 

 

 

 

رکساچ مي خواهد او را خيلي زود از آن خود کند: "هر کسي بود،

 

بلافاصله او را با طلا مي سنجيد." آنها روي يک کاغذ بي ارزش قرار

 

 داد خود را مي نويسند، روي يک دستمال. رکساچ و پدر "کک" پاي

 

 آن قرارداد را امضا مي کنند. اين تکه کاغذ بي ارزش زندگي ليونل

 

را دگرگون خواهد کرد. بارسلونا اين کودک جاودانه را باور دارد.

 

 باشگاه تصميم مي گيرد که هزينه هاي هر هورموني را که ترشح

 

نمي شود، بپردازد. اما مسي براي درمان بايد راهي اسپانيا شود،

 

 همراه با همه اعضاي خانواده، پدر، مادر و سه خواهر و برادرش

 

كه اكنون با او از روزاريو رفته‌اند؛ بدون مدرك و بدون كار و با اعتماد

 

صرف به قراردادي كه روي يك دستمال نوشته شده است. با اين

 

اميدواري كه شايد در اين اندام كودكانه بخت و اقبال آن‌ها نهفته

 

باشد. باشگاه در سال ‌٢� � � به مدت ‌٣ سال هر گونه پشتيباني

 

پزشكي و درماني مسي را تضمين مي‌كند. برخي بر اين باورند

 

كه شخصي كه ايمان دارد به ياري فوتبال مي‌تواند از جهنم و عذاب

 

 خارج شود، نيرويي در خود دارد كه او را به هر هدف دلخواهش

 

 مي‌رساند.

 

  

 

 

 

با اين همه درمان به گونه‌اي وحشتناك توان مسي را مي‌گيرد.

 

 حالش همواره بد است و پي‌درپي بالا مي‌آورد. عضله‌ها به نظر

 

در حال پاره شدن و استخوان‌هاي بدن در حال خرد شدن هستند.

 

 در عرض چند ماه اندامش بزرگتر شده و به اندازه‌اي مي‌رسد كه

 

در واقع در مدت چند سال بايد به اين اندازه مي‌رسيد. مسي

 

 مي‌گويد: "توانايي درد كشيدن را نداشتم و نمي‌توانستم به

 

باشگاه جديدم چيزي ارائه بدهم، باشگاهي كه همه چيز را

 

مديونش هستم." تفاوتي بنيادين ميان آن‌هايي است كه

 

استعدادشان را به كار مي‌گيرند تا پيشرفت كنند و آن‌هايي كه

 

 همه چيزشان بسته به آن استعداد است. هنر زندگي است اما

 

 نه به اين معنا كه هنر همه چيز يك فرد شود و او را در خود غرق

 

 كند. بلكه به آن معناست كه به شخصي آتيه ببخشد. برنامه

 

دومي وجود ندارد، هيچ گونه جايگزيني هم وجود ندارد كه بتوان

 

 به آن رجوع كرد.

 

 

 

سرانجام بارسلونا پس از ‌٣ سال مي‌خواهد ليونل مسي را به كار

 

 بگيرد و خانواده مي‌داند كه اگر او اكنون نتواند آن طور كه از او انتظار

 

 مي‌رود، بازي كند، دردسرهايي برطرف ناشدني پيش خواهد آمد.

 

 آنها در آرژانتين همه چيز را از دست داده‌اند و در اسپانيا هم هنوز

 

 چيزي را به دست نياورده‌اند. اما زماني كه "كك" شروع به بازي

 

 مي‌كند، هر گونه ترس و هراسي محو و برطرف مي‌شود. مسي

 

 با تمرين سخت و پشتيباني باشگاه نه تنها شجاعت كه حتي

 

رشد جسماني لازم را نيز سال به سال و سانتي‌متر به سانتي‌متر

 

 به دست مي آورد.

 

 

 

 

هيچ كس به درستي نمي‌داند كه او امروز چند سانتي‌متر قامت

 

 دارد. بيشتر افراد مي‌گويند او ‌٦٩ / ‌١ متر است برخي هم كمي

 

 كمتر. برخي هم عنوان مي‌كنند مسي هم‌اكنون به ‌٦� / ‌١

 

مي‌رسد و هنوز هم در حال رشد است. منابع رسمي دقيق

 

 نيستند. آن‌ها به او رفته رفته سانتي‌مترهاي بيشتري را نسبت

 

 مي‌دهند. گويا بحث بر سر درآمد يا بهايي است كه او از خود در

 

 ميدان نشان مي‌دهد. حقيقت آن است كه پيش از به صدا درآمدن

 

 سوت آغاز بازي و زماني كه دو تيم برابر هم صف‌آرايي مي‌كنند،

 

قد بازيكنان كم و بيش در يك اندازه و راستاست. تنها بايد به چهره

 

 بازيكنان نگاه كرد تا چهره مسي را تشخيص داد. زماني كه

 

 تصاوير تلويزيوني سر او را نشان ندهد،‌ از اندامش نمي‌توان دريافت

 

 او مسي است. در واقع هيچ كسي به طور پي‌درپي به دنبال او

 

نيست. مركز ثقل او به گونه‌اي است كه مدافعاني كه مي‌كوشند

 

 او را متوقف يا سرنگون كنند، نمي‌توانند. او زمين نمي‌خورد حتي

 

 متزلزل هم نمي‌شود. به دويدنش ادامه مي‌دهد، توپ را پيش

 

مي اندازد، متوقف نمي‌شود، دريبل مي‌كند،جلو مي‌زند، مي‌خزد،

 

 فرار مي‌كند و فريب مي‌دهد. او مهار ناشدني است. در بارسلونا

 

به تمسخر گفته مي‌شود، روبرتو كارلوس و فابيو كاناوارو، مدافعان

 

 بزرگ سابق رئال مادريد، ترجيح مي‌دادند هرگز به چهره مسي

 

نگاه كنند، تنها به اين خاطر كه هرگز نتوانسته بودند، از او جلو بزنند.

 

 مسي فوق‌العاده سريع است. او با پاهاي كوچكش مثل برق

 

 مي‌دود، پاهايي كه توپ را محكم حفظ و با هر حركتي آن را كنترل

 

 مي‌كنند. انگار كه آن‌ها دست هستند نه پا. حريفانش با مانورهاي

 

 فريب دهنده‌اش ناگهان خود را دست خالي مي‌يابند. نه از مسي

 

 خبري است و نه از توپ!

 

 

 

 

 

تماشاي بازي مسي يعني تماشاي چيزي فراتر از فوتبال. چيزي

 

 وراي  فوتبال و همتراز با زيبايي. همسان با شور و هيجان. بيننده

 

 او ديگر فاصله اي ميان خود و مسابقه نمي يابد، بلکه خود را کاملا

 

 در درون آن مي يابد و با حرکت هاي ناشيانه اما هماهنگش يکي

 

 احساس مي کند. از همين رو بازي مسي با قطعه هاي پيانوي

 

آرتورو بندتي ميکل آنجلي، با تابلوهاي رافائل و با فرمول هاي

 

رياضي جان نش در مورد تئوري بازي که فراتر از يک آهنگ، رنگ و

 

منطق هستند، قابل قياس است. اينها که گفته شد همگي تاثيري

 

 هيپنوتيزمي دارند. درست همانند وقتي که كسي براي نخستين

 

بار به تماشاي بازي مسي مي نشيند. او خواسته يا ناخواسته

 

تحت تاثير قرار مي گيرد.

 

زماني که توصيف روزنامه نگاران ورزشي از مسي را مي خوانيم،

 

در مي يابيم که او چه تردست هنرمندي است. در جريان مسابقه

 

 اي ميان بارسلونا و رئال مادريد که در آن بازيکنان حريف مي

 

 کوشيدند، او را پي در  پي از کار بياندازند، گزارشگر مسابقه

 

 گزارش بازي را رها کرده و با هيجان  تمام فرياد مي کشد: "او

 

 نمي افتد، نمي افتد، نمييي افتددد!!!" در مسابقه اي ديگر ميان

 

 دو دشمن ديرينه فريادهاي پر شور "مسي، مسي" با حرف a

 

همراه مي شود و او از اين پس براي هميشه "مسيا" [=ناجي]

 

 خوانده مي شود. دومين لقبش پس از "کک".

 

 

 

بازي او به گونه اي سحرآميز همه را شگفت زده و مبهوت مي کند.

 

 و مسيح او در فوتبال کسي جز ديگو آرماندو مارادونا نيست. به

 

 ندرت مي توان باور کرد، با اين حال زماني که مسي بازي مي کند،

 

 پاس هاي مارادونا را در سر دارد؛ درست همانند يک شطرنج باز که

 

 در موقعيت هاي مشخصي از بازي از حرکت هاي قهرماني بزرگ

 

الگوبرداري و درست همان حرکت ها را اجرا مي کند. مسي در ‌١٨

 

 آوريل ‌٢� � ٧ در بارسلونا کپي گلي را به ثمر رساند که مارادونا در

 

‌٢٢ ژوئن ‌١٩٨٦ در مکزيک به ثمر رسانده بود و از آن با عنوان گل قرن

 

 ياد مي شود. بيست سال بعد اما درست عين همان. مسي هم

 

 در ‌٦� متري دروازه حريف حرکتش را آغاز کرد، او هم در يک استارت

 

 دو بازيکن حريف را جا گذاشت و با سرعت روانه محوطه جريمه

 

شد، همان جا يکي از بازيکنان که او آنها را جاگذاشته بود، دوباره

 

 تلاش مي کند، او را سرنگون کند، اما بي نتيجه. سه مدافع مسي

 

 را احاطه مي کنند، اما او به جاي آن که گلزني کند، به سمت

 

 راست مي رود، دروازه بان و بازيکني ديگر را دريبل مي کند ... و

 

 

گل مي زند. و پس از گل تصويري از بهت بازيکنان بارسلونا که از

 

حيرت در جاي خود ميخکوب شده اند. آنها سرهايشان را در دست

 

 گرفته اند و چنان به دور و بر خود نگاه مي کنند که گويا نمي توانند

 

 باور کنند بار ديگر توانسته اند شاهد به ثمر رسيدن چنين گلي

 

 باشند.

 

 

 

زماني که مارادونا در مکزيک گلزني کرد، مسي هنوز به دنيا نيامده

 

 بود. او  تازه در سال ‌١٩٨٧ متولد شد. و دليلي که من به خاطر آن

 

 به بارسلونا سفر کردم و مي خواهم با او ديدار داشته باشم اين

 

است که من در ناپولي با افسانه ديگو مارادونا بزرگ شدم. هيچ گاه

 

 بازي آرژانتين و ايتاليا را در جام جهاني ‌١٩٩� فراموش نخواهم کرد.

 

 مسابقه اي که دست بي رحم تقدير خواسته بود، که تيم ملي

 

 ايتالياي آزگليو ويچيني و توتو اسكيلاچي در نيمه نهايي برابر

 

 آرژانتين مارادونا رو به رو شود. آن هم درست در ورزشگاه سائو

 

پائولوي شهر ناپولي! زماني که اسکيلاچي گل نخست را به ثمر

 

مي رساند، ورزشگاه واکنشي شادمانه را بروز مي دهد. با اين

 

حال حس مي شود که در ميان تماشاگران اوضاع آن طور که بايد

 

باشد، نيست. پس از گل کاني گيا فرياد هاي بلند تماشاگران غير

 

 ايتاليايي و غير ناپلي بر ضد مارادونا کارگر مي شود و اکنون چيزي

 

 رخ مي دهد که در تاريخ فوتبال هرگز اتفاق نيفتاده بود و شايد هم

 

 ديگر هيچگاه رخ نخواهد داد: جو حاکم بر ورزشگاه بر ضد تيم ملي

 

 خودي مي شود. تماشاگران اهل ناپولي فرياد مي کشند: "ديگو!

 

ديگو!" آنها عادت کرده بودند که نام او را صدا بزنند. چگونه بايد آنها

 

را براي اين کار تنبيه کرد و چگونه قرار بود آنها به ناگهان ديگر از او

 

پشتيباني نکنند؟ مارادونا موفق شد، منطق هواداري را وارونه کند.

 

 

 

 

آن روز را بسيار خوب به ياد دارم. تقريبا يازده ساله بودم و چنين

 

 فوتبالي را شايد ديگر بار به ندرت تجربه خواهم کرد. اما به نظر مي

 

 رسد چيزي از گذشته بازگشته است. گل بازي برابر انگليس در

 

 جام جهاني مکزيک و گلي که "کک" بيست سال بعد به ثمر

 

 رساند، يکي از لحظه هاي فراموش ناشدني کودکي ام را تاييد

 

مي کند. تصور مي کنم که چه اندازه فوق العاده و يا سرگيجه آور

 

 بود، اگر مي شد مسي را به هنگام بازي در ورزشگاه سائوپائولو

 

تماشا کرد.

 

 

 

لحظه باورنکردني ديدارم با مسي درست زماني است که به او

 

مي گويم،که او وقتي بازي مي کند، شبيه مارادوناست. شبيه

 

 اوست يعني نمي دانم چگونه بايد تصويري را که هزاران بار ديده

 

 شده، بهتر بيان کنم. با اين حال مي خواهم اين موضوع را به او

 

 بگويم. او به من پاسخ مي دهد: "آيا اين واقعيت دارد؟" پاسخي

 

با لبخند، با خجالت و شرم بيشتر از معمول و البته شادماني بسيار.

 

از اين گذشته مسي حاضر بود با من ملاقات کند، نه به اين خاطر

 

 که من نويسنده هستم يا به خاطر اين گونه علت ها. بلکه تنها از

 

آن رو که من اهل ناپولي هستم. مسي مي گويد: "ناپولي را

 

دوست دارم. دوست دارم خيلي زود به آن شهر سر بزنم. بي ترديد

 

 خوب خواهد بود اگر بتوانم در آنجا مدت بيشتري بمانم. اين براي

 

 يک آرژانتيني درست همانند آن است که به خانه اش مي رود.

 

 ناپولي براي مسي و بسياري از هواداران بارسلونا مکاني مقدس

 

 البته در فوتبال به شمار مي آيد. ناپولي مکان تبرک بخشي

 

 استعدادهاست. شهري که رب النوع فوتبال در آن بهترين

 

سال هايش را گذراند. جايي که او از هيچ برخاست و قهرمان شد.

 

 بالاتر از تمام تيم هاي بزرگ. فاتح دنيا.

 

 

 

ليونل مسي درست نقطه مقابل آن چيزي است که انسان از يک

 

 ستاره فوتبال انتظار دارد. او بي و دست و پاست و عبارت هاي

 

 معمولي را که به او پيشنهاد مي شود، به کار نمي گيرد، سرخ

 

 مي شود و به کفش هايش نگاه مي کند. زماني هم که نمي داند

 

 چه چيزي بايد بگويد، شروع به جويدن انگشت هايش مي کند.

 

 

 

اما داستان "کک" از هر منظر بسيار شگفت انگيز است. مسي

 

 همانند زنبور مودار است. مي گويند زنبور مودار در واقع نبايد پرواز

 

 کند، چرا که بدنش بسيار بزرگ است و تحمل اين وزن براي بال

 

هاي کوچکش بيش از اندازه دشوار. با اين حال زنبور مودار اين

 

موضوع را نمي داند و به سادگي پرواز مي کند. مسي هم با اندام

 

کوچکش، با پاهاي کوتاهش و سينه باريکش و با تمام اختلال های

 

 رشدش در واقع هرگز نبايد مي توانست در فوتبال مدرن و پر از

 

درگيري امروز بازي کند.

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

    حمید.bmp

 

 

شنبه 2 مرداد 1389  6:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها