تکفیر شیعه ؛ مهمترین ابزار وهابیون
اگر چه انشقاق شیعه و سنی به تاریخ صدر اسلام و مسئله جانشینی پیامبر (ص) باز میگردد، ولی ابن تیمّیه نیز در این جریان نقش مهمی ایفا کرد (1328 و 1263. ت). وی پیشگام جدلیون سنی بود و اعتقادات شیعی را به شیوهای نظاممند و با شدت تمام مورد انتقاد قرار داد.

علمای وهابی با الهام از آثار ابن تیمّیه شیوه وی را در اهانت و توهین به شیعیان در پیش گرفتند. به واسطه تبعیت وهابیون از شیوه جدلی ابن تیمّیه، انشقاق و اختلاف مردم عربستان و به طور کلی مسلمین جهان عمیقتر شد. در دهه 1950 و 1960 با تلاش علمای برجسته اهل تسنن و شیعه اختلاف شیعه و سنی کمرنگ تر شد و در این رابطه مجموعه نشستهایی در قاهره برگزار شد، در حالی که علمای وهابی موضع گیری اهل سنت و شیعیان برای مصالحه و سازش را به شدت مورد حمله قرار دادند. برخی از علما وهابیت را به عنوان عامل اصلی انشقاق و اختلاف در جامعه اسلامی برمی شمارند. برخی دیگر این فرقه را تهدیدی برای اتحاد ملی عربستان و مسلمین سراسر جهان میدانند. دکتر «محمد الباهی» اندیشمند برجسته سنی معتقد است وهابیت شکاف بین شیعه و سنی را عمیق نموده که این امر تأثیر منفی موضع گیری وهابیون را برمی تاباند. «یان ریچارد» وهابیت را مانع و رادع اصلی همزیستی مسالمت آمیز شیعه و سنی برشمرده، حمید عنایت نیز وهابیت را بزرگترین چالش شیعیان از زمان صدر اسلام دانسته است.
وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید میکنند و در آثار ضد شیعی آنان دو مقوله سبّ و رفض به عنوان مهمترین موضوعات تحریک آمیز معرفی شدهاند. نفی خلفای سهگانه، اصحاب و همسران پیامبر (ص)، به ویژه عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر سَبّ و نفی مشروعیت خلافت خلفای سهگانه رفض نامیده میشود
موضع سیاسی وهابیون نسبت به شیعه
موضع سیاسی و دیدگاه وهابیون نسبت به شیعیان در آثار آنان منعکس شده و به واسطه آثار مذکور اختلافات مردم عربستان تشدید شده است. کتاب «تبدید الظلام و تنبیه النیام الی خطر الشیعه و التشیع علی المسلمین و الاسلام» نوشته یکی از جدلیون برجسته وهابی بنام «ابراهیم الجبهان» که با هزینه نهادهای دینی وهابی منتشر شد، نمونهای از این آثار تحریک آمیز است. این کتاب در اواسط دهه 1970 منتشر شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 در سطح گسترده در داخل و خارج از عربستان توزیع شد. هدف اصلی نویسنده نفی و تقبیح شیعیان است. وی در اثر خود ادعا کرده یهودیان در راستای اهداف خود، تشیع را بنیان نهادهاند. «الجبهان» برخلاف مفهوم متعارف رافضی، آنرا به معنای «کسانی که اسلام را به طور کلی نفی میکنند» تعبیر نموده است. وی تشیع را به عنوان یک نظام عقیدتی مبهم مبتنی بر احادیث فاسد و بی اعتبار و مجموعهای از اندیشههای باطل و پوچ معرفی کرده است.
از نظر وی تشیع مذهب جدیدی است که از فرقههای مجوس، مسیحیت و یهودیت مشتق شده و این مذهب استبدادی و طاغوتی آفت و بلایی است که توسط مراکز یهودی و فراماسونری، یاوه گویان، شیادان و احمقان ساخته و پرداخته شده است. آنان که در مورد کفر و بی ایمانی شیعیان تردید دارند مانند شیعیان، مجوسیاند. در واقع این انگها و نسبتهای ناروا و بی پایه چیزی جز تکرار تهمتهای عالم ضد شیعه مشهور، ابن تیمیه، نیست.
مؤسس فرقه تفرقهافکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان میباشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است
وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید میکنند و در آثار ضد شیعی آنان دو مقوله سبّ و رفض به عنوان مهمترین موضوعات تحریک آمیز معرفی شدهاند. نفی خلفای سهگانه، اصحاب و همسران پیامبر (ص)، به ویژه عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر سَبّ و نفی مشروعیت خلافت خلفای سهگانه رفض نامیده میشود.
در هر حال اینکه آیا علمای وهابی جبهه متحدی را علیه تشیع تشکیل دادهاند یا به دو طیف افراطی و میانه رو تفکیک میشوند، برای شیعیان مبهم و حل نشده است. ولی در مورد اینکه وهابیت فرقهای درونگراست اتفاق نظر وجود دارد، زیرا در تعالیم وهابیون مسلمانان به دو گروه مسلمین واقعی و مسلمین دروغین تقسیم شدهاند. وهابیون خود را پیروان حقیقی پیامبر (ص) و فرقههای دیگر سنی، به ویژه شیعیان را به عنوان بدعت گذار و رافضی تلقی میکنند. علمای وهابی جهان را به دو گروه موحدین و مشرکین یا بدعت گذاران تقسیم کردهاند. این دسته بندی تعصب آمیز نشان میدهد وهابیون هرگز گرایشهای دیگر اسلامی را تحمل نخواهند کرد.
وهابیت، فرقهای تفرقه افکن
ابن تیمیه بنیان گذار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش با متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک، افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را دست خوش جهل و گمراهی کرد و شجره پلید وهابیت که جهان اسلام را تهدید میکند، پایه نهاد.
او با وارد کردن شبهه در دین و صدور فتواهایی مثل «هر کس کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد مشرک است، پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند، و اگر توبه نکرد، باید کشته شود» قصد داشت تفرقه را در بین پیروان دین پیامبر اعظم (ص) نهادینه کند.
این فتواهای تحریکآمیز با ظهور عالم نمای گمراه یعنی محمّد بن عبدالوهّاب به اوج خود رسید.
مؤسس فرقه تفرقهافکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان میباشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است.
زمانی سپری شد تا اینکه مفتی زادگان، این نوادگان بلعم باعورا و فرزندان معنوی ابوجهل و ابوسفیان از جمله «ابن جبرین» بار دیگر فتوای کفر شیعه و وجوب قتل أنها را صادر کردند.
وهابیها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آنها را حلال می شمارند
این عالم نما دلایل کفر شیعیان را بر پایه دلایل زیر میداند:
1 - آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی میکنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و هرکس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «وإنا له لحافظون» میباشد.
2 - به سنت پیامبر و احادیث کتابهای صحیح طعنه میزنند و روایات این کتابها را که از صحابه نقل شده باطل می شمارند و صحابه را کافر میدانند.
3 - شیعیان، اهل سنت را کافر دانسته و آنها را نجس می شمارند.
4 - شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلوّ کرده و آنان را به صفاتی که ویژه خداوند است توصیف میکنند.
و دیگر دلایل باطلی که دال بر دشمنی وهابیان با اهلبیت پیامبر (ص) و شیعیان و دوستداران آنها میباشد.
این عالم نماها حتی در حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در زمان جنگ 33 روزه مبارزان حزبالله با اسرائیل فتوایی صادر کردند که حتی دعا برای پیروزی حزبالله را حرام اعلام کردند و در فتوای دوم که در همان زمان (تابستان 2006) انتشار یافت، حکم به هدم و نابودی ابنیه اسلامی دادند.
فتوای وهابیت بر شرک و وجوب قتل شیعیان
وهابیها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آنها را حلال می شمارند. شما را با فتوای یکی از علمای وهابی تنها میگذارم تا خود درباره آنها قضاوت نمایید.
متن سؤال: حضرت! شیخ عبد الرحمن الجبرین حفظه الله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
و بعد... در شهر ما شخصی است رافضی (شیعه)، که کارش قصابی است و اهل سنت او را برای ذبح حیواناتشان نگه داشتهاند. برای همین دلایلی برای تعامل با این رافضی در این شغل وجود دارد... حکم تعامل با این شخص رافضی و امثال او چیست؟ و حکم حیوانی که بدست او کشته شده چیست؟ آیا حلال است یا حرام؟ به ما در این مسئله فتوا دهید. اجرتان با خدا و الله ولی التوفیق.
جواب استفتاء:
و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
و بعد ... مسلماً من ذبح آن رافضی را حلال نمیدانم و گوشت قربانی او را نمیخورم؛ زیرا این رافضیان غالباً مشرک هستند و علی بن ابیطالب را دائماً در سختی و آسانی حتی در عرفات و طواف و سعی صفا و مروه میخوانند و فرزندان او را امامانشان میخوانند همانطور که بارها از آنان شنیدهایم و این بزرگترین شرک و ارتداد از اسلام است. پس مستحق قتل میباشند؛ زیرا در وصف علی (رضی الله عنه) غلوّ میکنند و او را با اوصافی که جز برای خدا صحیح نیست، توصیف میکنند، چنانکه در عرفات از آنها شنیدهایم.
بنابراین آنها مرتد شمرده میشوند؛ زیرا او (علی) را ربّ و خالق و متصرف در هستی میدانند، کسی که غیب میداند و در ضرر و نفع آنها و ... تأثیر دارد و نیز آنها به قرآن کریم افترا میبندند و گمان میکنند که اصحاب پیامبر آن را تحریف کردهاند و چیزهای زیادی از آن را که مربوط به اهل بیت و بزرگانشان بوده حذف نمودهاند.
پس بنابراین از قرآن پیروی نمیکنند و آن را مایه گمراهی میدانند و نیز آنها بزرگان صحابه مانند خلفای سهگانه و بقیه عشره و امهات المؤمنین و مشاهیر صحابه مانند انس و جابر و ابی هریره و ... را قبول ندارند و احادیثشان را دروغ میدانند، یا دلیلی برای آنچه که میگویند، نمیبینند. ولی با وجود این سرشان را بلند میکنند و میگویند چیزی در دلشان نیست و در درونشان آنچه را که اعتقاد دارند، پنهان میکنند و میگویند هر کس در دین تقیه نداشته باشد دین ندارد. ادعای آنان در مورد برادران ما و دین دوستیشان پذیرفته نیست الخ... عقیده آنان نفاق است. خدا شرّشان را کم کند.