طي هشت سال جنگ تحميلي، حماسه هاي زيادي آفريده شد كه هر يك از آن ها ويژگي هاي خاص خود را داشت و در روند جنگ، موثر بود. يكي از اين حماسه ها، حماسه هويزه است كه از ابعاد مختلف قابل بحث و بررسي است. زنده نگه داشتن ياد و خاطره حماسه آفرينان و انتقال فرهنگ آن ها به نسل جديد ضرورت انكار ناپذيري است.
حفظ اين حماسه ها، كه ياد آور سرگذشت مشترك جامعه مي باشد، موجب وحدت و بزرگداشت شان و تعميق فرهنگ ايثار و شهادت است.
پرسش اصلي مقاله حاضر اين است كه حماسه هويزه چه تاثيري در روند جنگ تحميلي داشت؟ براي پاسخ بدين پرسش، پرسش هاي فرعي آن به صورت زير طرح و بدان ها پاسخ داده مي شود. حماسه هويزه در كدام بستر زماني شكل گرفت؟ شرايط سياسي و نظامي ايران چگونه بود؟ وضعيت نظامي عراق به چه صورت بود؟ حماسه هويزه چه بود و چگونه پديد آمد؟ چه كساني و چه فرهنگ و نگرشي اين حماسه را آفريدند؟ حماسه هويزه چه ويژگي هايي داشت؟ اين ويژگي ها چگونه و با كدام ساز و كار بر روند جنگ تاثير گذاشتند؟ اين تاثير گذاري در كدام سطوح و زمينه ها بود؟
نوشتار حاضر در پاسخ بدين پرسش ها، نخست، زمينه هاي سياسي ـ نظامي پيدايش حماسه هويزه و تركيب نيروهاي نظامي خودي، ويژگي هاي قدرت سياسي اين دروه، موقعيت و مواضع نيروهاي نظامي خودي و دشمن در جبهه هاي جنگ، به ويژه منطقه عملياتي سوسنگرد ـ هويزه و عواملي كه طراحي اين عمليات را موجب شدند، مورد بررسي قرار مي دهد و سپس، به خود عمليات مي پردازد. در بخش بررسي عمليات، نخست اهداف، موقعيت و نيروهاي عمل كننده به اختصار تشريح و سپس به خود عمليات و نحوه شكل گيري حماسه هويزه و چگونگي مقاومت و شهادت حماسه آفرينان پرداخته مي شود. در مبحث بعدي، عمليات مزبور در سه مقوله ناهماهنگي در هدف و وسيله، ناهم گوني نيروهاي عمل كننده و جدايي نيروها در عمل تفهيم خواهد شد تا پيامدها و ساز و كار تاثير گذاري آن در روند جنگ در مبحث نهايي روشن شود.
اوضاع سياسي نظامي ايران از آغاز جنگ تا عمليات هويزه
با گذشت يك سال و نيم از پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش رهبري نظام در تثبيت پايه هاي رسمي حكومت، هنوز عامل آشوب ساز در داخل و خارج كشور فعال بودند و با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود. در نتيجه، قدرت سياسي حاكم انسجام چنداني نداشت. با اين كه موضوع بحران قوميت ها در كردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربايجان و تركمن صحرا تماميت جغرافيايي و همبستگي ملي و تهديد مي كرد، قدرت مركزي به دليل شكاف دروني و وجود گروه ها و احزاب متعدد داراي خط مشي مسلحانه نتوانسته بود بحران را حل كند و تركيب قدرت، آن را از درون فلج كرده بود؛ دوره اي كه از آن با نام دوره حاكميت مشترك نيروهاي خط امام و ليبرال ياد مي شود. از يك سو، ابوالحسن بني صدر در مقام رئيس جمهور و فرمانده كل قوا، نيروهاي ليبرال را پشت سر داشت و از سوي ديگر، شهيد محمد علي رجايي، نخست وزير نماينده نيروهاي خط امام محسوب مي شد كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در پشتيباني خود داشت و از حمايت رهبري و قوه قضائيه نيز برخوردار بود. سپاه بازوي نظامي اين طيف بود. گروه نخست نيز به ارتش و روي كردهاي نظامي آن در قبال نيروهاي انقلابي گرايش داشت. در چنين شرايطي كه ثبات سياسي كشور در معرض خطر و نابودي بود و فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي امريكا نيز آن را تشديد مي كرد، رژيم عراق تهاجم گسترده خود را عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد.
علي رغم آن كه حمله عراق براي مدتي به ساختار دروني قدرت سياسي و جامعه وحدت و انسجام بخشيد، تعليق خريدهاي نظامي و شعار انحلال نيروهاي نظامي كلاسيك به پايان رسيد و با هرگونه ايجاد ترديد و ابهام در فلسفه وجودي ارتش مقابله شد، ولي تاثير اوضاع نابسامان اين دوره در ترغيب رژيم عراق در حمله به جمهوري اسلامي ايران به وضوح آشكار بود و اثرات روحي رواني آن هم چنان در بدنه نيروهاي نظامي مشاهده مي شد و شرايط جبهه ها نيز بهتر از اوضاع سياسي نبود.
در صحنه جنگ، ارتش عراق پيشروي سريعي داشت، به طوري كه با در هم شكستن مقاومت هاي كوچك به پانزده كيلومتري اهواز رسيد، اما در خرمشهر، جنگ چريكي و مقاومت نيروهاي انقلابي يك ماه ادامه يافت و ضربه شديدي بر نيروها و نگرش دشمن وارد آورد. با اين حال خرمشهر بعد از يك ماه مقاومت سقوط كرد و محاصره آبادان تنگ تر شد. از طرف ديگر، تلاش ارتش عراق در عبور از بهمن شير به نتيجه نرسيد. در نتيجه دشمن ضربه ديگري را متحمل شد. مقاومت نيروهاي انقلابي در مقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد، تكرار دلاوري هاي خرمشهر بود. فلش حمله عراق در بستان ـ سوسنگرد ـ اهواز در ميانه راه قطع شد و مهاجمان از تسخير شهر و ادامه پيشروي خود به طرف اهواز عاجز ماندند.
اوضاع داخلي جديد كه تمامي نظرها را به مقابله با دشمن معطوف كرده بود، با توقف پيشروي دشمن كم رنگ تر شد. تلاش رئيس جمهور وقت براي استفاده از شرايط جنگي در رسيدن به اهداف سياسي، اختلاف و دوگانگي را درون قدرت سياسي عميق تر كرد، موضوعي كه ابعاد جديدتري يافت و بني صدر نيز تلاش خود را در حذف نيروهاي انقلابي به جبهه هاي جنگ گسترش داد. هر چند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه به موازات نابساماني هاي بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حركت هاي ضد انقلاب در داخل كشور شكل گرفته بود، به تدريج، گسترش يافت و با تشكيل بسيج مستضعفين به دستور رهبر كبير انقلاب به منبع غني نيروهاي مردمي پيوند خورد و با آغاز جنگ و ضرورت دفاع از انقلاب و تماميت ارضي كشور، به يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل شد، ولي در دوره مورد بحث، از نظر استعداد، امكانات و شرايط سياسي در موقعيتي نبود كه بتواند مسئوليت همه جانبه دفاع از كشور را بر عهده بگيرد. هم چنين، تلاش هاي بني صدر مانع همكاري آن ها با ارتش مي شد. در موارد اندكي هم كه همكاري انجام مي گرفت، در صورت همكاري ارتباط آن ها بيشتر يك طرفه بود تا متقابل.
در جبهه هاي جنگ، به دليل ضعف هاي موجود در نيروي نظامي كلاسيك و فقدان فرماندهي متمركز توانا در به كارگيري نيروها، مقاومت اساسي در برابر تجاوز دشمن، به ويژه در شهرها با اتكا به نيروهاي مردمي و انقلابي شكل گرفت. آن ها كه از گوشه و كنار كشور در جبهه هاي جنگ گرد آمده بودند، نه دوره هاي آموزش نظامي را طي كرده بودند و نه تجربه جنگ داشتند، اما با اين همه و علي رغم تفاوت هايشان از نظر سطح سواد و سن و شهري يا روستايي بودن، با هدف مشترك دفاع از اسلام و وطن،
رنج هاي بسياري را به جان خريدند و در دفاع از آن، با تمام وجود جنگيدند. يكي از فرماندهان سپاه در توصيف شكل گيري نيروهاي مردمي در جبهه هاي جنگ مي گويد:
«در جلگه هاي خوزستان، فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟ ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم، اما دانشكده خاصي نداشتيم، صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم. قادر به تامين تداركات و پشتيباني جبهه اي به اين گستردگي نبوديم و مي توان گفت هيچ گونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم. وقتي جنگ بر ما تحميل شد با فشارهاي فراواني توانستيم مراحل و مقاطع گوناگون را طي كنيم».
دو گانگي سياسي در چهره نيروهاي نظامي، برنامه ها و تاكتيك هاي جنگي آن ها آشكار بود. در مقابل واژه هايي هم چون جنگ كلاسيك، استفاده از تخصص هاي نظامي، و تكيه بر تجهيزات و سلاح هاي پيشرفته واژه هايي مانند جنگ مردمي، نيروهاي ايثارگر و شهادت طلب، شكل گرفت. جنگ هاي چريكي و محدود در برابر عمليات هاي گسترده بروز كرد و كارآيي خود را در متوقف كردن حركت دشمن نشان داد. مقاومت نيروهاي انقلابي در خرمشهر نفس ارتش عراق را گرفت و شبيخون آن ها در جبهه هاي آبادان، فارسيات، اهواز، دزفول و سوسنگرد ارتش عراق را عاجز كرد، اقداماتي كه فرماندهان عراقي را به تعمق بيشتر در پيشروي ها واداشت و ايران را از دوران پر تلاطم و بحراني تسلط دشمن نجات داد. دشمن كه براثر مقاومت ها، توانايي پيشروي را از دست داده بود، به اميد دستيابي به صلح در مناطق اشغالي مستقر شد. در اين مدت، دو طرف حركت در خور توجهي را ازخود نشان ندادند و تنها آتش توپخانه و حملات هوايي محدود بود كه آتش جنگ را شعله ور نگه داشته بود. البته گاهي، عراق مي كوشيد تا موقعيت خود را گسترش دهد و مناطق اشغالي را تثبيت كند.
در جبهه خودي، به جز اقدامات كوچك و محدود نيروهاي انقلابي ـ مردمي طي سه ماه تا دي ماه 1359، تنها يك مورد عمليات منظم را طراحي و در محور دزفول اجرا كردند كه آن هم موفقيتي در پي نداشت اقدامات موثر نيروهاي انقلابي در شكستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ از گذشته بيشتر و آن ها را به تعمق و مقايسه عمل كرد نيروها در جبهه هاي جنگ حساس تر كرد. افكار عمومي داخلي به اين موضوع تمايل داشت كه ارتش در صورت برخورداري از روحيه تهاجمي مي تواند با بهره گيري از امكانات موجود، دشمن را شكست دهد و از سرزمين هاي اشغالي بيرون براند. در اين مقطع، سكو نوركود نيروهاي نظامي توجيه پذير نبود. در نتيجه، فشار به فرماندهان نظامي براي انجام عمليات آفندي افزايش يافت. رئيس جمهور در جلسه اي در قرارگاه عملياتي جنوب در 26 آذر ماه، بر اجراي يك عمليات آفندي گسترده تاكيد كرد و خطاب به فرمانده نيروي زميني ارتش گفت: به هر ترتيبي كه امكان داشته باشد چنين طرحي را تهيه و اجرا كنيد. من ديگر در مقابل نظرات و خواسته هاي مردم و رهبران مذهبي قدرت مقاومت ندارم يا بايد طرحي را تهيه و اجرا كنيد يا اين كه برويد در رسانه هاي گروهي صريحاً علت عدم امكان اجراي عمليات آفندي را براي مردم توضيح دهيد». علي رغم تشديد گلوله باران شهرهاي مرزي تلاش براي تدارك عمليات گسترده بسيار كند بود واقدامات دو طرف از اجراي آتش توپخانه تجاوز نمي كرد و با اجراي شبيخون هاي نيروهاي انقلابي، گلوله باران شهرها افزايش مي يافت.
تنها در دو مورد گلوله باران شهر اهواز، در هر ساعت نزديك به يك صد گلوله توپ روي شهر فرو ريخت و حدود دويست نفر از مردم شهر شهيد شدند.
به دنبال اين اقدام، موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان درباره عدم تحرك اساسي و عقب زدن نيروهاي دشمن از نزديكي شهرها افزايش يافت. بدين ترتيب، فرماندهان نظامي جنگ كارهاي ستادي طراحي عمليات در منطقه هويزه را آغاز و موضوع را به يگان مربوطه ابلاغ كردند.
موقعيت اهداف ونيروهاي عمل كننده
هويزه در جنوب غربي شهر سوسنگرد قرار دارد و از جنوب به پادگان حميد و جفير و در نهايت به كوشك و طلائيه ختم مي شود كه نيروهاي عراق در آن جا مستقر هستند. در شرق هويزه، رودخانه كرخه كور قرار دارد كه مواضع نيروهاي خودي را از مواضع دشمن جدا مي كند اين رود در جنوب غربي حميديه از كرخه منشعب مي شود و نخست، به سمت جنوب امتداد مي يابد و سپس، در شمال بني تميم به سمت غرب تغيير مسير
مي دهد و به موازات جاده حميديه ـ سوسنگرد پس از عبور از هويزه، به هور الهويزه مي ريزد.
به دليل لايروبي سالانه و ريختن گل ولاي اين رودخانه در دو طرف آن، عارضه مرتفعي از هويزه تا آبادي اژدك پديد آمده است كه در زمين هاي همواره و مسطح جنوب ارزش نظامي دارد، عارضه اي كه در جريان نبردهاي اين منطقه، از آن استفاده هاي موثري شد. در غرب هويزه، باتلاق هور الهويزه در امتداد مرز به طول 75 كيلومتر و عرض 40 كيلومتر گسترده شده است كه مانع طبيعي عمده اي براي حركت نظامي دشمن محسوب مي شد. به طوري كه نيروي دشمن علي رغم حضور در شرق هويزه، چند ماه پس از آغاز جنگ توانستند به هويزه وارد شوند.
براساس طرح عمليات قرار بود در مراحل مختلف به ترتيب، شمال و جنوب كرخه پاكسازي و پادگان حميد و منطقه جفير آزاد شود، سپس طلائيه و كوشك در جنوب منطقه عملياتي و بعد از آن، خرمشهر آزاد شود و پس از آزاد سازي كل منطقه خوزستان بنا به دستور، دشمن را در حد فاصل كوشك شلمچه در خاك عراق تا اروند رود تعقيب كنند و با پاكسازي شرق بصره در كنار رود استقرار يابند. عمليات با شركت سه تيپ زرهي ارتش دو گردان و چندين گروهان پياده از نيروهاي سپاه در روز 15/10/1359 آغاز شد.
طبق اعلاميه فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران به منظور تامين اهداف مورد نظر، عمليات در دو دوره و هر دوره در دو مرحله با شركت نيروهاي زير انجام مي گرفت: در نخستين دوره، قرار بود تيپ 3 همدان از لشكر 16 زرهي قزوين به همراه دو گروهان از نيروهاي سپاه، از محور ابو حميظه ـ سوسنگرد حركت كرده منطقه شمال رودخانه كرخه كور را پاكسازي كنند و تيپ 1 قزوين از همان لشكر نيز به همراه دو گردان پياده از سپاه هويزه حركت و پس از پاكسازي كرخه كور، با نيروهاي تيپ 3 الحاق كند. در محور ديگر، قرار بود هم زمان لشكر 92 زرهي اهواز با احداث پل روي رودخانه كارون در منطقه فارسيات به كرانه غربي بيايد و با پيشروي خود، جاده اهواز ـ خرمشهر را براي تردد نيروهاي عراقي ناامن كند. طبق طرح، پنج گروهان از نيروهاي سپاه در اختيار لشكر 92 قرار داشت.
عمليات هويزه: پيروزي اوليه و حماسه بعدي
عمليات نصر (هويزه) پس از پانزده دقيقه اجراي آتش تهيه در ساعت 10 صبح روز 15 دي ماه سال 1359، با حمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان از محور جاده حميديه ـ سوسنگرد و تيپ 1 قزوين از جنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3، كه حمله خود را از منطقه ابوحميظه آغاز كرده بود، به سرعت، به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد ـ البته تيپ 1 قزوين در جنوب هويزه با چنين سرعتي عمل نكرد و طي دو ساعت به كرخه رسيد و توانست با استفاده از پل هاي احداثي دشمن از رودخانه عبور كند و به كرانه جنوبي كرخه كور برسد. در اين محور، طي شش ساعت، نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد كنند و ضربات سنگيني را بر نيروهاي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقب نشيني كردند و حدود هشتصد نفر از افراد آن ها به اسارت در آمدند، اما به دليل تاخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آن ها به ميدان مين پادگان حميد و منطقه جفير، كه عقبه دشمن محسوب
مي شدند و از اهداف مرحله نخست بودند، دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.
طبق طرح عمليات، مرحله دوم حمله ساعت 8 صبح روز بعد آغاز شد. در اين روز، نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير پيشروي كردند. در مقابل، تعدادي از تانك هاي عراقي دشمن در حوالي ام الغفار وام الفصيح متمركز شدند و دشمن با آرايش تانك هاي خود جناح جنوبي لشكر 16 زرهي را مورد تهديد قرار داد. ضد حمله آن ها در ساعت 50: 9 از سمت شرق و جنوب به يگان هاي لشكر 16 آغاز شد. يگان هاي عراقي با وجود ضربات سختي، كه روز پيش متحمل شده بودند، با در دست داشتن پادگان حميد، توان پشتيباني و تحرك بالايي داشتند در مقابل ، نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه، دشمن را دست كم گرفتند و از تثبيت مواضع جديد غافل شدند، يعني تلاشي براي تحكيم موقعيت به دست آمده به عمل نياوردند، سنگري ايجاد نكردند و خاكريزي برپا نداشتند، تانك هاي عراقي و تجهيزات ديگر دشمن، كه از روز پيش در منطقه باقي مانده بودند، باعث شد تا برخي از افراد به جمع آوري غنائم مشغول شوند. بدين ترتيب، فقدان تجربه در مقابل ضد حمله، كمبود. مهمات كاستي در پشتيباني و ضعف فرماندهي در مجموع موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي تغيير دادند.
در ساعت 11، نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفتند و در غرب سوسنگرد، نيروهاي دشمن به حركت در آمدند. حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را آشفته كرد، به طوري كه تانك هاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند و شديدترين نبرد تانك ها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي ايران و لشكر 9 زرهي عراق در گرفت كه تا ساعت 4 بعد از ظهر هم چنان ادامه يافت. در اين ساعت، فرمانده يكي از گردان هاي لشكر 16 زرهي براي تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقب نشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان، تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كردند و به جاي يك گام، چندين گام عقب نشستند. در همين هنگام كه نظم نيروها مختل شده بود، هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش در آسمان منطقه ظاهر شد و به جاي مواضع دشمن، مواضع نيروهاي خودي را بمباران كردند. بدين ترتيب، اوضاع بيش از پيش به ضرر نيروهاي خودي ادامه يافت.
نيروهاي پياده سپاه، كه حدود 1500 متر جلوتر از تانك ها مي جنگيدند، از دستور عقب نشيني بي خبر بودند. البته، افزون بر فاصله مزبور، دو عامل گرد و غبار صحنه نبرد، كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و وجود تانك ها در صحنه، كه از عقب نشيني نيروهاي زرهي به جاي مانده بودند و اين طور نشان مي دادند كه آن ها هنوز در حال مقاومت اند، نيز در عدم آگاهي نيروهاي پياده موثر بود. بدين ترتيب، در پي عقب نشيني قواي زرهي خودي، نيروهاي پياده سپاه در منطقه به جا ماندند و به محاصره تانك هاي دشمن در آمدند. مسعود انصاري يكي از بازماندگان اين واقعه مي نويسد:
«تعدادي از تانك هاي چيفتن در صحنه بودند و ما خيال مي كرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت مي كند... يكي از تانك هاي عراقي در جاده به بيست سي متري ما رسيد، حسين (علم الهدي) با اشاره به من گفت: برجك تانك را بزن. من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تانك ديگر نيز با آر.پي.جي زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آن ها متوقف گرديد. در اين عمليات، با وجود اين كه ما بي سيم داشتيم؛ ارتش عقب نشيني اش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف لشكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت: به گوش باش چند بار ديگر صدا زدم، گفت: تيپ 1 دارد تغيير موضع مي دهد. بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط ما قطع شده تا اين كه محاصره شديم. همه بچه ها مقاومت كردند. چنان كه در كانال كوچكي كنار جاده بيش از پنجاه نفر شهيد شدند».
برادر عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه مي گويد:
«آن جا بيابان بازي بود، تنها چيزي كه مشاهده مي شد، بوته هاي علف بودند. صداي انفجارهاي پي درپي خمپاره ها، توپ ها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پر كرده بود. براداران ما در لابلاي بوته ها به شكل سينه خيز جلو مي رفتند. در حالي كه تيربارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچه ها روانه مي شدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علم الهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آن ها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و در كل حدود بيست الي سي گلوله آر.پي.جي. در آن جا وجود داشت. فرصتي براي تصميم گيري درباره عقب نشيني نبود و بچه ها آماده مقابله بودند. حسين در تل خاك سمت چپ جاده بود».
محمدرضا، بايستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه، در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مي نويسد:
« حسين و محسن به من گفتند: شما آر.پي.جي. نداريد، برويد كه كشته مي شويد. ما حدود صد متر پيش رفته بوديم كه برگشتيم پشت سر بچه ها را ببنيم. ديدم حسين يك گلوله آر.پي.جي. به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانك ها هم چنان جلو مي آمدند كه بچه ها يكي از آن ها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند. ما حدود سيصد متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانك هاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما مي آيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانك ها قطع نمي شد. بچه ها يكي يكي داشتند تير مي خوردند. خون از بدن آن ها سرازير بود. بچه ها سينه خيز جلو مي آمدند. در اين حال، مسعود انصاري هم داشت خودش را جلو مي كشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتم و او گفت: آن ها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند».
در اين حماسه، حدود 140 نفر از نيروهاي مومن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي سپاه و بسيج، كه تعدادي از آن ها از دانشجويان پيرو خط امام بودند، به شهادت رسيدند. عده ديگري نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيام آوران حماسه هويزه رسالت سنگين تري را بردوش بگيرند.
ويژگي هاي عمليات و حماسه هويزه
حماسه هويزه كه در طول دو روز عمليات پديد آمد، محصول فرآيندي بود كه در ساختار نيروهاي نظامي كلاسيك و انقلابي و نظام سياسي ريشه داشت و آثار و پيامدهاي ماندگاري در طول هشت سال جنگ عراق عليه ايران برجاي گذاشت. ويژگي هاي عمليات و حماسه هويزه با توجه به اهداف، نيروهاي عمل كننده و نتايج آن در سه مقوله ناهماهنگي هدف و وسيله ناهم گوني نيروهاي عمل كننده و جدايي آن ها در عمل، قابل طرح است:
1ـ ناهماهنگي هدف و وسيله
يكي از رموز موفقيت هر تصميمي ميزان هماهنگي ميان اهداف مورد نظر و توانايي رسيدن به آن است. اهداف از نظر ميزان اهميت تقسيم بندي مي شوند و راه كارهاي دستيابي بدان ها با توجه به ميزان اولويت و تواني كه جامعه به آن ها اختصاص مي دهد، مشخص مي شود. بدين ترتيب، در رسيدن به اهداف توانايي جامعه نقش اصلي را دارد. هدف ها مي توانند مهم باقي بمانند و حتي به صورت ارمان در جامعه مطرح شوند و
گام هاي آهسته و پيوسته اي براي رسيدن به آن ها برداشته شود، ولي سرعت عمل در رسيدن به آن ها ، تنها در سايه توانايي هاي جامعه سنجيده مي شود. اگر چنين تواني در جامعه باشد، تخصيص امكانات براي رسيدن به آن ها بدون در نظر گرفتن عامل زمان موجب نابودي امكانات محدود جامعه خواهد شد.
در عمليات هويزه ميان اهداف مورد نظر و توان خودي هماهنگي وجود نداشت. اهداف وسيع و گسترده و توان ضعيف و محدود بود. توان چهار تيپ زرهي و چند گردان پياده براي جنگ با ارتش عراق كه با تجهيزات پيشرفته تهاجم خود را آغاز كرده و بدون اين كه ضربه سنگيني را متحمل شده باشد، استقرار يافته بود، مناسب به نظر نمي رسيد. از نشر صاحب نظران نظامي، سرزمين وسيعي كه قرار بود طي عمليات هويزه، آزاد شود، نه تنها از توان چنين استعدادي خارج بود، بلكه چند برابر اين توان نيز قادر به باز پس گيري آن نبود. تصرف منطقه شلمچه در داخل عراق و كشاندن جنگ به شرق بصره بيشتر به رويا شباهت داشت تا واقعيت اين ناهماهنگي با نگاهي به توان تجهيزاتي ارتش عراق و ضعف هاي عملياتي خودي آشكارتر مي شود.
2ـ ناهمگوني نيروهاي عمل كننده
افزون بر تناقض موجود ميان هدف و وسيله، نيروهاي عمل كننده نيز از كم ترين هماهنگي و هم گوني برخوردار بودند. اين ناهم گوني از آموزش نيروها تا استراتژي جنگ نمايان بود. در عمليات هويزه، نيروهاي آموزش ديده، ولي كم تجربه ارتش در كنار نيروهاي داوطلب مردمي و انقلابي قرار گرفتند. گروه دوم ،كه انگيزه اي جزدفاع از انقلاب اسلامي و كشور خود نداشتند، فقط به دنبال سلاحي بودند كه از وطن خود دفاع و دينشان را ادا كنند. در كنار آن ها، نيروهاي ارتش قرار داشتند كه به عنوان يك نيروي نظامي كلاسيك آموزش ديده و سازمان يافته با تجهيزات پيشرفته و انگيزه متفاوت آماده جنگ بودند. هر چند اين نيرو آموزش ديده بود، ولي تجربه جنگ نداشت و فرار سران آن، سازمان ارتش را مختل كرده بود. ساختار سازماني متفاوت دو نيروي نظامي، دو ديدگاه متفاوت را در استراتژي و تاكتيك براي مقابله با نيروهاي دشمن پديد آورده بود.
تاكتيك نيروهاي سپاهي و انقلابي، بيشتر برانگيزه هاي مذهبي و تعهد نيروها استوار بود و آنان بر شيوه هاي انقلابي و تدابير و ابتكارات غير كلاسيك تاكيد داشتند، در حالي كه نيروهاي ارتشي بر يك جنگ كلاسيك زرهي و سازمان يافته تاكيد مي كردند.
در عمل، نيروهاي انقلابي در طي سه ماه جنگ با مقاومت در مناطق مختلف شهري، زدن شبيخون نبردهاي چريكي و اتخاذ تاكتيك هاي ابتكاري، دشمن را متوقف كرده بودند و گروه دوم در پي انجام عمليات منظم و نسبتاً گسترده بودند كه در آن، هر يك از اركان نيروي نظامي آن گونه كه آموزش ديده و سازمان يافته بود، عمل كند. عمليات هويزه نخستين ادغام دو نيرو، دو سازمان، دو استراتژي و دو انگيزه و هدف بود كه نقش مهم و موثري در، تكامل و تركيب اين دو نيرو در سال هاي بعدي جنگ ايفا كرد.
3ـ جدايي نيروها در عمل
ناهماهنگي در عمل انعكاس از ناهمگوني نيروها در اهداف، انگيزه، روش، آموزش و تجهيزات است. نيروهاي انقلابي با تجهيزات انفرادي يكي دو كيلومتري جلوتر از نيروهاي زرهي وجود نداشت. در واقع، نه وظايف خطوط جنگ تقسيم شده و نه تركيبي از نيروها پديد آمده بود. تنها اقدام انجام شده، پذيرش نيروهاي انقلابي براي انجام وظيفه در زيرمجموعه يكي از تيپ هاي ارتش بود. در چنين شرايطي، اگر عمليات با موفقيت به پايان مي رسيد، مشكلي پيش نمي آمد، ولي هنگامي كه عمليات نتيجه مطلوب نداد و فشار دشمن افزايش يافت، شكاف بالقوه ميان نيروهابه جدايي بالفعل تبديل شد، هريك از آن ها جداگانه به اتخاذ تصميم پرداختند، سازمان نيروها به هم ريخت، نيروهاي زرهي بدون اطلاع نيروهاي پياده كه در جلوي خط حمله بودند، عقب نشيني كردند، و آسيب پذيري
آن ها را افزايش دادند. در مقابل، نيروهاي محاصره شده به دليل انگيزه هايي مذهبي قوي و روحيه شهادت طلبانه از صحنه نبرد خارج نشدند و با فداكاري در محاصره دشمن به مقاومت خود ادامه دادند و در نهايت تعدادي از آن ها به شهادت رسيدند تا چنين مقاومت و انگيزه هايي پايه و اساس سازمان و استراتژي آينده جنگ باشد.
در نهايت، بايد گفت كه عمليات هويزه تقابل دو استراتژي همسان، ولي نامتقارن ارتش هاي كلاسيك ايران و عراق بود. اين عمليات با رويارويي دو نيروي زرهي آغاز شد و گسترده ترين جنگ تانك ها بعد از جنگ اكتبر نام گرفت، ولي با جنگ تن به تن به صورتي حماسي پايان يافت تا هر دو ارتش بيش از گذشته به توان و قابليت ها خود
پي ببرند.
پيامدها و سازو كارهاي تاثير گذاري حماسه هويزه
بعد از عمليات هويزه و اشغال شهر هويزه به دست نيروهاي عراق و شكست دشمن در تلاش براي تصرف سوسنگرد، ركود بر جبهه ها حاكم شد. هيچ كس نمي دانست كه چه بايد بكند. شيوه حمله زرهي در روز و جنگ دو ارتش منظم به نتيجه نرسيده بود. جنگ زرهي به دليل تلفات بالاي عمليات و ناتواني آنان در جايگزين كردن تجهيزات جديد به جاي آن ها به دليل اعمال تحريم اقتصادي از سوي كشورهاي توليد كننده سلاح، براي جمهوري اسلامي امكان پذير نبود. در مقابل، عراق مي توانست بدون محدوديت مالي و سياسي تجهيزات و سلاح هاي پيشرفته بيشتري را خريداري كند و آن ها را به كار گيرد. در چنين وضعيتي، تكرار جنگ منظم دو ارتش با استفاده از تجهيزات زرهي به معناي قبول برتري عراق و استقبال از شكست بود.
عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، در درون خود، حماسه اي را نيز آفريد و راه حلي را براي اين مشكل پديد آورد، راه حلي كه چيزي جز تداوم راه حماسه سازان هويزه نبود. نيروهاي انقلابي به تدريج در قالب سپاه و بسيج سازماندهي شدند. آموزش هاي نظامي لازم را ديدند و تجربه هاي تلخ و شيرين جنگ را به كار گرفتند. استراتژي جنگ مردمي با تكيه بر ايمان و تعهد نيروهاي داوطلب بر بن بست كمبود تجهيزات و جنگ منظم زرهي غلبه كرد. نيروهاي سپاهي راه خود را يافتند و با كوله باري از تجربه سازمان شان را گسترش دادند و در تكوين آن، كوشيدند. نخستين حاصل آن دو ماه بعد، با اجراي عمليات محدود حضرت مهدي در منطقه سوسنگرد به دست آمد. بيش از آن كه نتايج عادي اين عمليات كه نيروهاي سپاهي به صورت مستقل آن را طراحي و اجرا كردند، اهميت داشته باشد، عواقب روحي و رواني آن مهم بود، زيرا اين باور را پديد آورد كه نيروهاي انقلابي مي توانند به بن بست سياسي ـ نظامي جنگ پايان دهند و با خلاقيت و ابتكار با ماشين جنگي دشمن مقابله كنند. آن ها به اين نتيجه رسيدند كه حل معضلات انقلاب، تنها با شيوه هاي انقلابي و خارج از روش هاي مرسوم امكان پذير است.
بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن، نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روش ها و تاكتيك هاي مبتني بر روحيه انقلابي، مسئوليت سنگين تري را در جبهه هاي جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش يافت و از آن جا كه امكاناتش نسبت به مسئوليتش محدود بود، تجهيزات و سلاح هاي بيشتري را دريافت كرد. در اين شيوه، كه متاثر از حماسه هويزه و عمليات هاي مستقل سپاه در نه ماه اول جنگ بود، نيروهاي دانشگاهي به دليل تحصيلات عالي و توانايي ها و استعدادهاي فردي، خلاقيت بيشتري را از خود نشان دادند و به سرعت مسئوليت هاي فرماندهي نيروهايي كه قبلاً هيچ گونه دانشكده نظامي نديده بودند و تجربه جنگ نداشتند، به عهده گرفتند. در واقع، آن ها تجربه نظامي را با يكديگر آغاز كردند. البته افراد تحصيل كرده اين مراحل را با سرعت بيشتري طي نمودند. ناگفته نماند كه دريافت سريع تجربه ها و آموزش ها همراه با روحيه آرمان خواهي اين قشر در اين جريان تاثير زيادي داشت.
تاثير ديگر عمليات هايي هم چون حماسه هويزه بر رشد، گسترش و تكامل نيروهاي انقلابي، سازمان سپاه و رابطه آنها با ارتش جمهوري اسلامي ايران در طول جنگ بود. تجربه نيروهاي انقلابي در عمليات هويزه، نقش آن ها را در جنگ آشكار و بستر مناسبي را براي رشد شان فراهم كرد تا جايگاه شايسته خود را پيدا كنند. نيروهاي سپاه به سرعت تجارب لازم را كسب كردند و عمليات هاي بزرگي را نخست به صورت مشترك با ارتش و سپس، به تنهايي طراحي و اجرا كردند.
روابط سپاه و ارتش در جبهه هاي جنگ از جمله موضوعاتي است كه از حماسه هويزه و پيامدهاي آن متاثر بود. در دوره فرماندهي بني صدر و تجربه تلخ مشاركت نيروهاي سپاه در عمليات هويزه آن ها را از هم ديگر جدا كرد و نيروهاي سپاهي را به طراحي عمليات هاي مستقل سوق داد. آن ها دريافتند كه اجراي عمليات به شيوه عمليات هويزه و تركيب نيروهاي بدون هماهنگي هاي لازم، پيامدهاي منفي زيادي دارد، بنابراين در صدد جمع آوري تجهيزات برآمدند تا مستقل و بي نياز از ارتش عمل كنند. در مراحل بعدي جنگ نيز، همكاري آن ها، نه به صورت تركيب ساده، بلكه بيشتر به صورت تقسيم وظايف، عمل كرد جداگانه با حمايت بخشي از ارتش از عمليات نيروها سپاه بود.
يكي از دلايل شكست عمليات هويزه اتخاذ استراتژي جنگ منظم و زرهي در آن دوره بود كه خلع سلاح نسبي جناح ليبرال در قدرت سياسي را به همراه داشت. ناكامي اين جناح در هويزه موقعيت آن را در صحنه سياسي كشور متزلزل كرد و بر بي كفايتي فرماندهي عالي جنگ در هدايت جنگ مهر تاييد زد. در مقابل، اين موضوع موجب شد تا نگرش نيروهاي خط امام تقويت شود و موقعيت نظامي سپاه در محيط هاي تصميم گيري افزايش يابد.
عمليات هويزه افزون بر سطوح نظامي و سياسي جبهه هاي خودي، بر وضعيت نظامي دشمن و ارزيابي آن از جبهه هاي خودي نيز موثر بود. شكست ارتش عراق در روز نخست عمليات، آسيب پذيري گسترده آن ها را در مناطق اشغالي آشكار كرد. هر چند
آن ها توانستند طي ضد حمله روز بعد، نيروهاي ايراني را به عقب رانند و مناطقي را كه در مرحله نخست از دست داده بودند، باز پس گيرند، ولي ديگر توان پيشروي بيشتر را نداشتند. در واقع نيروهاي منظم دو طرف به يك موازنه رسيدند و آن را به طور ضمني قبول كردند. نيروهاي عراق به اين نتيجه رسيدند كه جمهوري اسلامي ايران فاقد قابليت و توانايي لازم براي طراحي و اجراي عمليات آفندي اساسي است. يكي از فرماندهان عراقي در اين مورد مي گويد: «ما تصور مي كرديم كه نيروهاي ايراني از اجراي عمليات دقيق و برنامه ريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند؛ لذا، بر موضع خود كاملاً اصرار داشتيم... ما اين ذهنيت را از شكست نيروهاي ايراني در تاريخ 5/1/1981 (16/10/1359) در هويزه به دست آورديم».
همان طور كه گفته شد در همين حال، ارتش عراق نيز ديگر توان لازم را براي پيشروي بيشتر نداشت. هر چند آنها در اين دوره به لاك دفاعي فرو نرفتند، ولي اقدام چشمگيري را نيز انجام ندادند و نتوانستند پيروزي هاي اوليه شان را توسعه دهند. بدين ترتيب، عراق به موازات تلاش هاي محدود نظامي در صدد استفاده از امتيازات كسب شده براي دستيابي به يك صلح پيروزمندانه بر آمد. در عين حال، براي يك جنگ فرسايشي درازمدت و ادامه اشغال ايران اعلام آمادگي كرد و در عمل نيز، به تهيه مقدمات آن پرداخت.
بدين ترتيب، حماسه هويزه در سه حوزه نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران، تركيب قدرت سياسي آن و استراتژي نظامي عراق موثر بود. درعمليات هويزه، بن بست جنگ كلاسيك و زرهي بيش از پيش نمايان شد؛ استراتژي جنگ مردمي و انقلابي جايگاه مناسبي يافت، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با جذب نيرو و امكانات بيشتر سازمان رزم خود را گسترش داده و تعهدات بيشتري را در صحنه جنگ برعهده گرفت.
منابع و ماخذ
1ـ براي مطالعه بيشتر در مورد ساختار قدرت سياسي ر.ك. به:
منوچهر محمدي؛ تحليلي بر انقلاب اسلامي؛ تهران: اميركبير، چاپ دوم، 1366، صفحه 161 ـ 151.
2ـ درمورد مقاومت نيروهاي مردمي در خرمشهر و حماسه هايي كه آفريدند ر.ك. به:
هادي نخعي و ديگران؛ خرمشهر در جنگ طولاني؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1375 و در مورد واقع روزانه جنگ در طي 35 روز آغاز جنگ ر.ك. به:
مهدي انصاري؛ روز شمار جنگ ايران و عراق؛ جلد چهارم. هجوم سراسري؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1372.
3ـ علي تجلايي (شهيد)؛ «گزارش پاسداران اعزامي از تبريز به سوسنگرد» سند شماره 021476 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 30/8/1359.
4ـ محمد دروديان؛ از خونين شهر تا خرمشهر؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ سوم، 1373، صفحه 61ـ 63.
5ـ دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ گذري بر دو سال جنگ، بي جا: بي نا، بي تا؛ صفحه 61.
6ـ يعقوب حسيني و ديگران؛ ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس، جلد دو؛ تهران: سازمان عقيدتي سياسي ارتش، 1373، صفحه 111.
7ـ عليرضا لطف الله زادگان؛ روز شمار جنگ ايران و عراق، جلد يازدهم، هويزه آخرين گام هاي اشغالگر؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1373، صفحه 510 ـ 472.
8ـ حسيني و ديگران؛ پيشين، صفحه 114.
9ـ درمورد جزئيات طرح مانور و مراحل مختلف عمليات ر.ك. به:
سند شماره 0044829 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، «شرح عمليات نصر». لشكر 92 زرهي اهواز. دي ماه 1359.
10ـ سند شماره 0977/ گ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، «گزارش عمليات نصر» صفحه 1ـ17.
11ـ لطف الله زادگان پيشين؛ صفحه هاي 567ـ 568.
12ـ درمورد جزئيات محاصره نيروهاي سپاه مقاومت آن ها ر. ك. به: سند 083097 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه. «شرح عمليات هويزه» محمدرضا باستي 16/10/1359.
13ـ سند شماره 0977/گ پيشين، صفحه 28.
14ـ حسيني و ديگران؛ پيشين ، صفحه 110 ـ 114.
15ـ دانشكده فرماندهي و ستاد؛ فصلنامه بررسي هاي نظامي؛ شماره 1. صفحه 23.
16ـ لطف الله زادگان، پيشين؛ صفحه 19.